k

k

پیام های کوتاه
  • ۲۸ تیر ۹۲ , ۱۴:۰۵
    %)
آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۵/۱۷
    kkk
آخرین نظرات
  • ۵ دی ۹۴، ۱۱:۲۸ - سعید
    مرسی

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اصول مبانی نظری ترجمه» ثبت شده است

In Section A, we mentioned the use of translation shift analysis in Descriptive
Translation Studies as a means of producing hypotheses and making generalizations
about translation. Find several ST–TT pairs in your own languages.
Analyse them according to Vinay and Darbelnet’s procedures.What general
trends emerge in the analysis? What are the most frequent types of translation
procedures? What hypotheses can you suggest concerning what is happening
in these translations? How would it be possible to test these hypotheses?

بریان هریس ترجمه ی ثریا غفارزاده و زهرا سلیمی                

slider-traduction.jpg

وجه تمایز میان زبان و فرا زبان کاملا شناخته شده است. تصوراتی که "فرا " پیش می آورد در حوزه ی معرفت شناسی زبان دارای اهمیت است . از طریق این مفهوم اولیه اکنون ما عملیات زبانی را از فرا عملیات زبانی متمایز خواهیم کرد .یک زبان متشکل از عناصر واژگانی در معنای گسترده کلمه " واژگان" و قواعد دستوری است .

این عناصر می توانند فیزیکی باشند(برای مثال آواهای گفتار ) و یا  انتزاعی (برای مثال واج ها ).


این نظام همچنان بالقوه باقی می ماند تا زمانی که گوینده ای گفته ای را بیان می کند و بدین گونه این نظام را به اجرا در می آورد .

واژه ای از علم رایانه قرض بگیریم ،بالاخره کدام نویسنده متون فنی در روزگار ماست که صحبتی از سخت افزار و نرم افزار نکند ؛ما نیز به نوبه خود از رواج نظام سخن خواهیم گفت .

سرانجام ، سخن است که واقعیت را تایید می کند چرا که سخن موجب رواج نظام میشود ، رواج یک عملیات است ، به عنوان مثال  ، عملیاتی که شامل بیان آواها می شود تلفظ نام دارد .

بدین ترتیب در طبقه بندی که ما در صدد برقراری آن هستیم این عملیات بوسیله یک گوینده در شرایط معمول اعمال می گردد .

لازم نیست که گوینده در چنین شرایطی از نظامی که رواج می دهد آگاه باشد .

این نا آگاهی واقعیت در زبان شناسی است .

تلفظ و آواشناسی هر دو واژه هایی هستند که به حوزه ی فرا زبانی زبان شناسی تعلق دارند .

با وجود این واژه اول به عملیاتی زبان شناختی مربوط می شود در حالی که دومی به فرا عملیات نظم تحلیلی مربوط می شود.ترجمه در سطح اول، یک عملیات زبانشناسی است یعنی عملیاتی که به وسیله گوینده بی آنکه او مطلع باشد انجام می شود.

بدین ترتیب ترجمه در همان سطح تلفظ قرار می گیرد. برعکس اگر ما ترجمه انجام ندهیم اما  از آن سخن بگوئیم زمانی که به عنوان زبانشناس آن را تحلیل می کنیم ما به سطحی برابر با سطح آواشناسی نسبت به تلفظ می رسیم.

این فرا عملیات را چه باید نامید؟

در حوزه دیگری از پ‍ژوهش( تدارک یک زبان مستند برای زبانشناسی[1]) ما در حوزه ی اصطلاح شناسی زبانشناختی چندین خلا مشاهده کرده ایم که از جمله آنها نبود واژه ای برای تمایز تحلیل زبانشناختی ترجمه است.

به جهت رفع این کمبود نایدا مهمترین اثر خود درباره موضوع را علوم ترجمه نامید؛ و کتفورد نیز اثر مهم خود را نظریه زبانشناسی[2] ترجمه نامید.

چنین درازگویی بر نیاز به یک واژه موجزتر تاکید دارد. تصور کنید اگر هر بار که می خواستیم از آواشناسی سخن بگوئیم می بایست می گفتیم "علم زبانشناسی تلفظ"!

بنابراین ما برای پرکردن خلا، یک واژه نو را پیشنهاد می کنیم.

ما واژه ی ترجمه را برای عملیاتی که مترجم به کار می بندد حفظ می کنیم اما واژه"ترجمه شناسی" را برای تمامی ارجاعات به تحلیل زبانشناسی پدیده بر می گزینیم.

در زبان رایج در تمامی بافت ها واژه ترجمه را به کار می بریم. در واقع تمامی تمایزات مفهومی لازم در این بحث هنوز برقرار نشده اند: دو بخش ترجمه شناسی همواره واژه ی ترجمه را مبهم باقی می گذارد.

اگر ترجمه همانطور که ژسکائو تاکید می کند یک عملیات است، این واژه بر نتیجه عملیات نیز دلالت دارد. بنابراین ما فقط از ترجمه سخن بگوئیم یعی از عملیاتی که طی آن ترجمه انجام می شود، از متن ترجمه شده، که محصول این عملیات است و از ترجمه شناسی که شامل تحلیل ترجمه است از عملیات ترجمه ای-تحلیل زبانشناسی و احتمالا روانشناسی زبان.

از آنجا که آنچه در اصطلاح شناسی اهمیت دارد مسئله واژگان نیست بلکه ادراک مفاهیم است که به آن مربوط می شود بر آنیم تا به"ترجمه شناسی" در مفهوم ترجمه بپردازیم.

ژودسکانو در اواخر اولین جزوه ی اثرش، یاداشت زیر را اضافه کرد:

هر فرد دو زبانه به کمک برخی شهودات و عادات به شیوه ای  ترجمه می کند. در نتیجه علم ترجمه ی انسانی، اصولا، به سوال " چگونه باید به یک فرد ترجمه کردن را آموخت؟ "نپرداخته است.[3]

در واقع این بررسی باید در مرحله ی اول مورد توجه قرار گیرد. می توان آن را با مشاهدات تجربی توضیح داد. فرزندان یک خانواده چینی اهل اتاوا، خانواده H، علاوه بر شناخت زبان چینی به عنوان زبان مادری، به تدریج زبان انگلیسی را نیز یاد می گیرند زیرا آنها با بچه های انگلیسی زبان برخورد دارند و با کسانی که زبان مادری آنها انگلیسی است رفت و آمد دارند.

فرزند اول به زودی در پنج سالگی به زبان انگلیسی ای که برای یک کودک به این سن تقریبا معمولی است صحبت می کند، در حالیکه فرزند کوچک سه سال دارد چینی را با کلمات پراکنده ی انگلیسی صحبت می کند.

از این رو امکان صحبت کردن با فرزند بزرگ وجود دارد، اما موانع زبانی گفتگو با فرزند کوچک را دشوار می کند.مگر زمانی که با حضور برادر بزرگش مشکل فرزند کوچک بلافاصله حل می شود.

هر بار که فرزند کوچک چیزی را به زبان چینی نامفهوم بیان میکند، کافی است از برادر بزرگش بپرسید:" برادرت چه می خواهد؟" و برای پاسخ به برادر کوچک و یا انتقال اطلاعات، کافی است بگوئیم:" این را به برادرت بگو".

این یک راه ارتباطی کارآمد است که امکان ارائه ی فرضیه ای را فراهم می آورد که طبق آن قابلیت ترجمه یا بنابر اصطلاح شناسی چامسکی، توانایی ترجمه، در تمام بچه های معمولی و دوزبانه ی پنج ساله وجود دارد. این قابلیت، دقیقا در چه سنی در بچه ها شکل می گیرد یا پدیدار می شود؟

بدون توانایی پاسخ به این سوال، برآنیم تا در آن بر اعتبار تاکید کنیم زیرا آن احتمالا بر این کشف موجب می شود که ترجمه یکی از متداول ترین و ابتدائی ترین توانایی ها از هر تفاوت رفتار زبان شناسی ماست.

این بار در یک تجربه ی مرتبط از برادر بزرگ خواسته شد که آنچه برادر کوچکش می خواست بیان کند بازگویی نکند بلکه آنها را ترجمه کند، او دستپاچه شد. می توان از این دو نتیجه گرفت که او قادر به ترجمه بود اما فرا واژه ترجمه را نمی شناخت. ما او را از عملیاتی که انجام می داد آگاه کرده بودیم.

در اولین سوالمان درباره ی یادگیری عملیات ترجمه، سوال دیگری اضافه می کنیم :" در چه سنی مفهوم ترجمه در ذهن بچه های دوزبانه شکل می گیرد؟ "

به دلیل نبود مدارک دقیق درباره ی آنچه در نظر ما در یادگیری زبان ها درخور توجه است، به مورد دو کودک چینی برمی گردیم. شیوه ترجمه فرزند بزرگ را در نظر بگیریم.  ترجمه او از یک متن نوشته شده نشئت نمی گیرد، بلکه  همه را با گفتار انجام می دهد. او به تدریج که برادرش صحبت می کند ترجمه نمی کند؛ درست برعکس، او تا پایان هر نیم سخن منتظر می ماند تا سپس تمام مضمون را با هم بیان کند.وانگهی در مدارس ترجمه مشاهده می کنیم که تفسیر گفتاری سخن گفتاری که آن را ترجمه شفاهی می نامیم برخلاف ترجمه ی کتبی  در عمل دشوارتر است.

و  در مورد ترجمه ی همزمان، یعنی  همزمان با سخن گفتن سخنران ( کارشناس رایانه به آن پردازش در زمان حقیقی می گوید) آسان تر از ترجمه ی پی در پی، یعنی ترجمه  پس از اتمام کلام سخنران، انجام می شود.

بدیهی است که ترجمه ی پی درپی نیازمند تلاش بسیار بیشتر ذهنی است.  از میان سه شیوه ی ترجمه ای که در دوره های حرفه ای آموزش داده می شود، کودک چینی با دشوارترین آن آغاز می کند، و این کودک استثنائی نیست.

در کنار کارهای بزرگ پیشین، نظرات مترجمان حرفه ای را نیزخاطر نشان کردیم. همانطور که ژودسکانو در بخش تاریخی کتابش به خوبی نشان می دهد، در گذشته نظرات مترجمان حرفه ای در ترجمه شناسی کاملا مشهود بود اما اکنون بدون بحث در نظرات آنها، برآنیم تا با این حال از آشفتگی میان توانایی و عملکرد کودک دوزبانه و نتیجه ی تعلیمی تحمیلی و آگاهانه بپرهیزیم.

در نتیجه، در مورد کودک چینی، می بایست از ترجمه ی ذاتی در مقابل ترجمه ی حرفه ای صحبت کرد. از طریق مقایسه، می توان فهمید که موقعیت ترجمه ی ذاتی نسبت به ترجمه ی حرفه ای همانند موقعیت گفتگوهای روزمره نسبت به نگارش یک متن ادبی است.

پیش از ارزیابی اهمیت ترجمه ی ذاتی، ابهام دیگری درباره ی واژه ی "ترجمه" مطرح می شود.از آنجایی که موضوع زبان شناسی، زبان طبیعی و انسانی است، ترجمه شناس زبان شناس عملیاتی که طی آن ترجمه انجام می شود را مانند ترجمه از یک زبان طبیعی و انسانی مشخص به زبان دیگر، تلقی می کند.

درست است که ژودسکانو به عنوان نشانه شناس صریحا از این محدودیت صرف نظر می کند. نباید این طور تصور شود هنگامی که یک نشانه شناس از قابلیت زبان صحبت می کند، کاربرد او از این واژه با کاربردی که زبان شناس از آن برداشت می کند، مطابقت می کند.

می بایست در حوزه ی زبان شناسی این واژه ملاحظاتی درباره ی گویش ها و سطوح زبانی گنجاند.ترجمه ی ذاتی بسیار متداول به نظر می رسد با در نظر گرفتن نسبت قابل ملاحظه ی افرادی که در یک محیط دوزبانه،حتی چند زبانه زندگی می کنند همچنین باتوجه به ترجمه­ای که در درون یک زبان صورت می گیرد، ما نندترجمه ی برادر بزرگترکه به تفسیر نامفهوم گویی های برادر کوچکش کمک می کند، ویا دوستانی که تفسیر صفحه دیسک های ایون دشام1 به فرانسه را فراهم می آورند،و همین طور الی آخر.[4]

وآخرین مثال مربوط به کودکان . دانشجویان دانشگاهی در منترال2 اخیرا نظر سنجی محلی انجام دادند درباره ی انگیزه، یا انگیزه ی غیرواقعی، جوانانی که کلاسهای آموزش زبان انگلیسی را در چندین مدرسه ی پایتخت دنبال می کنند . در میان کودکان خانواده های مهاجر، به ویژه ایتالیایی ها، انگیزه ی رایج این است که یادگیری زبان انگلیسی به والدینی که این زبان را نمی شناسند کمک می کند . به شیوه ای درونی ، این کودکان خود رادر نقش مترجم خانواده تصور می کنند .

این امر یک دلیل محکم به دنبال دارد . ما پیشتر شباهت میان ترجمه ها ی ذاتی و حرفه ای رامطرح کردیم ، از یک طرف میان مکالمات معمولی و ادبیات از طرف دیگر. بدون این که در صدد باشیم تا بروز گفتار را در حوزه ی زبان شناسی حذف کنیم ، اگر از جامعه ی زبان شناسان معاصر این سوال را می پرسیدیم :"در درجه ی اول، کدام یک برای شما جالب است ، زبان عام یا زبان ادبی؟ شاید پاسخ به  اتفاق ارا"زبان عام " می بود . بنابراین ، اگر سوال مشابهی نسبت به ترجمه پرسیده شود ، پاسخ می بایست یکسان باشد.

متاسفانه ، به نظر می رسد که این موضوع مهم در حوزه ی اثر شناسی ، حتی هیچ اثر شناسی که از دیدگاه زبان شناسی قابل توجه باشد ، در حال حاضر نه توسط گروه زبان شناسی و نه توسط واحد های ترجمه ی دانشگاه های کانادایی  ، هیچکدام ، به رسمیت شناخته نشده است.

ابتکار عمل در این حوزه محدودمی شود به واحد های تخصصی اختصاص داده شده برای تعلیم حرفه ای مترجم عملی.بدون شک یک چنین واحد هایی لازم هستند ، اما ترجمه شناسی ،دو قرن گذشته ، نسبت به دیگر جریان های زبان شناسی معاصر رها شده بود. زیرا نتیجه ی این گرایشی که جودسکنو  به حق از ان انتقاد می کند ، یک ترجمه شناسی توصیفی است. علاوه بر این  ، پژوشهای مرتبط با این واحد ها (موضوع پایان نامه ام . آ. و غیره...) حتی اگر گاهی توصیفی باشد ، به ندرت به توضیح می رسد . شما به خوبی از آن آگاهید که موضوعی که اغلب دانشجویان کارشناسی ارشد در کشور ما انتخاب می کنند ، تنظیم یک مجموعه واژگان ساده ی دو زبانه در یک حوزه ی سخن بسیار تخصصی است . بدین ترتیب ، اطلاعات واژگانی بسیاری بایک بینش نظری اولیه به دست می آوریم . در نتیجه ، حتی یک اثر کانادایی که به اندازه ی  سبک شناسی تطبیقی وینی و داربونه مشهور است (نقل شده توسط جودسکنو) به دلیل آموزش حرفه ای به صورت محدود باقی می ماند. .

گروه های زبان شناسی ما می بایست ، دیر یا زود ، این موضوع را بپذیرند که ترجمه شناسی جزئی از رشته ی آموزش زبان هاست : و ، علاوه بر این ، موضوع اصلی ترجمه شناسی باید ترجمه ی ذاتی ای باشد که به شیوه ای توصیفی و توضیحی به آن پرداخته می شود .

دو زبان شناس برجسته ، یکی روس و دیگری آمریکایی ، با کار در حوزه ی عملکرد ترجمه ی ماشینی ، بر اهمیت ترجمه شناسی  برای زبان شناسی تاکید کردند. و نخست ملچاک می گوید :

بنابراین  ویژگی کار بعدی روی ترجمه ی ماشینی چه چیزی باید باشد؟ تنها یک پاسخ ممکن وجود دارد : تفسیر مدل های

آماده ی زبان ، سیستمهای منطقی چندمعنی معادل در هر دو جهت میان متن و معنی . مطالعه و توضیح ارتباط میلن متن و

معنی در تمام جهات (شامل تاریخی ، اجتماعی ، روانشناسی و دیگرجهات )  به عنوان مشکل اصلی علم زبان چشم پوشی شده

بنابراین مشکل ترجمه ی ماشینی بر مشکل هم زمانی زبان شناسی منطبق است . این مشکل به ویژه ، با این حقیقت تایید می

شود که اکثر مقالات زبان شناسی ترجمه ی ماشینی را از سال1963 تا 1966 منتشر می کردند که در زبان شناسی ابزار اساسی

است . برخلاف دیدگاه نادرست است که ترجمه ی ماشینی فقط ویژگی های ظاهری یک متن را لحاظ می کند و به معنی توجه

کاملی نمی کند . دیر یا زود پژوهش ها در یافتند که صف مقدم توجه آنان را در بر می گیرد به هر حال هر ترجمه ای قبل از این

که انتقال دهنده ی معنی باشد ضامن انتقال حواس است.

به نظر ملچاک ، ترجمه ی ماشینی کمکی برای زبان شناسی نظری است زیرا ترجمه ی ماشینی به ساخت الگوهای صوری رهنمون می شوند . ترجمه شناسی مهم است زیرا که ترجمه شناسی مطالعه ی رابطه ی میان متن و مفهوم  را ایجاب می کند (یا به طور برعکس ، هنگامی که متن مقصد در نظر گرفته می شود ) . شاید رابطه ی میان متن و مفهوم متن به تعریفی کلی ، زبان شناسی از معناشناسی مربوط باشد .

می توان از گفته های ملچاک نتیجه گرفت که ، اگر در زبان شناسی عده ای به خود اجازه می دهند واج شناسی را به عنوان یک نشانه  به خودی خود بررسی کنند و نحو را از معنا شناسی جدا کنند ، واژگان را مستقل از نحو نشان دهند . در ترجمه شناسی ، درست برعکس ، می بایست این جداسازی را حذف کرد : تمام سطوحی که ژودسکانو نام می برد اعم از خطی ، واجی ، نشانه ای ، صرفی ، نحوی و معنایی با هم ادغام می شوند.

 

در مجموع ، اگر این  دو نقل قول را با هم در نظر بگیریم ، به نظر می رسد که ترجمه ی شناسی و ترجمه ی ماشینی ما را ملزم به تکمیل الگو های زبان شناسی در این حوزه می کند. . نخست  در عمق و با شدت (رجوع کنید به ملچاک) و سپس به گستردگی ، و به طور کامل (رجوع کنید به نقل قول اخیر) .

با این دو عقیده ، ما خود را مجاز به افزودن عقیده ی خود می دانیم : ترجمه شناسی ، غنی ترین زمینه برای زبان شناسی تطبیقی از نظر هم زمانی است.

برای درک اینکه چرا ترجمه می کنیم ، چرا هنگام ترجمه تغییراتی اعمال کنیم، می بایست به تفاوت میان زبان ها توجه نماییم. با مشاهده ی این تفاوت ها، ما از ویژگی های هر یک از زبان های مورد نظر آگاه می شویم، همچنان که از شباهت های آنان. تنها با شناخت یک زبان نمی توان زبان شناسی عمومی انجام داد. ]در این صورت[ احتمالاً ما از نظر روانی در بند ساختارهای این زبان می مانیم. غنای زبان شناسی ساختاری آمریکایی به دلیل اهمیتی است که این مکتب به مطالعه ی زبان های آمریکایی هندی داده است. در حالیکه زبان شناس همواره و  گاهی ناآگاه از این تفاوت ها از طریق ترجمه ی ذاتی به مقایسه می پردازد. بخصوص یک زبان شناسی  symématique و صوری امکان  را فراهم می آورد.

برای نمونه به مشکلات ایجاد شده در جریان ترجمه ی گروه های اسمی که در زبان مبدأ دارای حرف تعریف و عنصر ارجاعی نیستند، اشاره کنیم.

( جوانان امروز)                                                                  les jeunes dʼ aujourdui  Young people today"

با وجود این در این مثال ها بررسی سبک شناسی موضوع بحث نبوده، بلکه موضوع ابتدایی ترین و ضروری ترین مبحث گرامر [ حرف تعریف] بوده است. بنابراین این سطحی از [ گرامر] است که چندان مورد علاقه ی مترجم حرفه ای که حتی قبل از رویای مترجم شدن می بایست بر آن مسلط باشد، نیست. در آموزش زبان فرانسه، به عنوان زبان دوم، آموزش بر اساس روش استقرایی است ( پیش از این، برای آموزش زبان، مثال های ترجمه همانند نمونه هایی بود که [چند سطر پیش] بیان شد.)

هر دو حالت فاقد توضیح است و به این دلیل است که باید به یک توصیف واضح بپردازیم، هرگاه که بخواهیم ترجمه ی ماشینی انگلیسی – فرانسه ارائه بدهیم.در این صورت، سریعاً به این نتیجه می رسیم که که زبان فرانسه تقریباً همیشه نیازمند یک عنصر ارجاعی است که معین یا غیر معین است، علاوه بر این، حرف معین دارای دو نقش است، اولین نقش که به معنی واقعی کلمه را تعیین می کند:

مردی که در مقابلم می بینم       L'homme que je vois devant moi

و نقش دیگر عام کردن اسم است:

خداوند انسان/ انسان ها را آفرید           Dieu créa l'homme les home

آنچه موجب تحلیل زبان انگلیسی می شود که لازم است، به منظور ترجمه و بررسی مو به موی نظام آن است که بوسیله ی تفاوت معین-عام در زبان مبدأ بیان می گردد. حال آنکه همانطور که chafe در یکی از اولین آثارش درباره ی "معنا شناسی عام" اثبات می کند، تحلیل این تفاوت در زبان انگلیسی خیلی پیچیده به نظر می رسد.

یاکوبسون از این فرضیه حمایت کرد، به علاوه ژودسکانو نیز بار دیگر این فرضیه را از سر گرفت، که طبق آن، آنچه که ترجمه می شود؛ معناست و به طور متقابل هر ارائه ای از معنا لزوماً یک ترجمه است. الگویی دیگر در مورد اهمیتی که آنها به ادغام معناشناسی می دهند، غالب است.

این وضعیت در مورد گرامر لایه بندی لمب هم صادق بود، در حالیکه او با یک گروه پژوهشگر روی ترجمه ی ماشینی در برکلی کار می کرد.

همچنین می دانیم در استانفورد، گروه شانک که به مدت 4 سال روی هوش مصنوعی کار می کردند، از آن پس به ترجمه ی ماشینی روی آوردند.

به تازگی ویلکز در گفتگویی با عنوان An artificial intelligence approach to translate از این نوع معناشناسی که می بایست در چنین پژوهش هایی گنجانده شود و به ویژه لزوم به عقیده ی وینوگراد، گنجاندن عنصری که قادر به استنتاج با شد.

به علاوه نباید کارهای گروه یانگو را نادیده گرفت که در طول دهه ی شصت، اولین گروه بودند که به ترجمه ماشینی زبان ذاتی درعلامت گذاری محاسبه   پرداختند.

در اروپا گرامر ارتباطی سکاتو برای ترجمه ماشینی در نظر گرفته شده است. نظریه ی شیلان از گروه کامبریج امکان برقراری یک ارتباط مستقیم میان معناشناسی و بعضی شاخص های آواشناسی، یعنی بعضی ویژگی های نوا گفتاری مثل تأکید و لحن در زبان انگلیسی را فراهم آورد.

 می توان با بررسی اجمالی دهه ی اخیر دریافت که چگونه ترجمه ی ماشینی، ترجمه شناسی را که در چارچوب دانش رایانه محققین را ترغیب می کند تا الگوهای صوری ای که راهی برای معناشناسی باز می کنند، احیا کند.

در کنفرانس اخیر دانشگاه ام سی جی سیدنی لمب، از شبکه مفهومی که گرامر یک زبان به آن متصل می شود، صحبت کرد. به عقیده لمب، این شبکه تا حدی دارای مفاهیم و ساز و کارهای عملیاتی فرا زبان شناسی و گاهی جهانی اند.

 اما در بیشتر موارد مفاهیم به واسطه ی زبان فهمیده و وارد شبکه می شوند. در نتیجه شبکه ی مفهومی شخصی که این مفاهیم را از یک زبان مشخص فرا گرفته به نوعی با فردی که این مفاهیم را در زبانی دیگر فرا گرفته، متفاوت است.

به فرضیه ی ورف باز می گردیم. اغلب او به این نتیجه می رسد که ترجمه ای که طبق گرامر و فرهنگ صحیح است، به دلیل تفاوت های ارتباطی مفاهیم زبان اول و زبان دوم در شبکه جمعی به وجود آمده، متزلزل است.

یک مثال بسیار نزدیک را در نظر می گیریم و واژه ی « ملی » در کاربردی مانند: مجلس ملی در مجلس کبک تشکیل جلسه داد. هر چند، در فرهنگ های فرانسه و انگلیس که همگی مانند نحو مربوط به کلمه هستند، به نظر می رسد واژه نشنال را ترجمه ناسیونال تعیین کنند، این یک معال نادرست است.زیرا محل مفهوم درونی برای واژه « نشنال» در شبکه مفهومی انگلیسی زبان به طور مختصری نسبت به وضعیت واژه « ناسیونال» در شبکه فرانسه-کانادایی زبان تغییر مکان داشت. به به نظر ما ( مطمئناً از نظر یک انگلیسی زبان) شاید ترجمه ی مجلس ملی به مجلس عام وفادارتر باشد که مسلما برای انجام آن خیلی دیر است.

هر چند استدلال ...برای درج ترکیب معنایی هر الگوی ترجمه در نظر ما استدلالی است که ویلکز در آخرین کتاب خود آورده است و همچنین همانند بسیاری از نوشته های پیشین وی که مربوط به زمان پیش از همکاری او با گروه مسترمن در کامبریج بوده است.

به طور خلاصه این استدلال بر لزوم تمایز میان معناهای متفاوت یک واژه واحد تاکید دارد.

واژه پست در جمله انگلیسی زیر یک مثال خاص است:She went to the post.       

او به اداره پست رفت

آیا ما باید این واژه را به پست،poteau یا حتی اگر منظوراسب مسابقه است به خط شروع ترجمه کنیم.

(اینجا ما فرض میکنیم که در چهارچوب ترجمه می توان معادلی میان"تفاوت معنا" و "تفاوت تولید" قائل شد.

در موارد معدود این ابهامات درون عبارت می تواند از طریق موارد شبه دستوری شبه معنایی حل شود؛ همانند آنهایی که ما در نظام TAWM پیاده کردیم.برای ما معیار تصمیم هم گروه های یک فعل به همراه طبقه ای از فاعل و وابسته هاست.

برای نمونه know(دانستن) به savoir ترجمه می شود با یک وابسته جمله، و اما گاهی بهconnaitre ترجمه می شود با طبقه های دیگر موضوع( از این گونه مطمئنا بسیار است)

اما مشاهدات انکارناپذیر انجام یافته توسط ویلکز این است که اغلب معنای یک کلمه از طریق هیچ کدام از عوامل جمله حاوی آن کلمه تعیین نمی شود: باید معنای کلی متن را با پیاده کردن معیارهای کلی میان تمامی عبارات متن در نظر گرفت.

بدین گونه این امر به سوی نقد نه تنها محدودیت های تحمیلی از سوی گرامرین های گشتاری به نفع نحو و به ضرر معناشناسی می رود بلکه تلاشی در جهت قرار دادن کلیت دستور زبان بر دستور زبان جمله مستقل است.

این تجربیات مشابه هستند که ما را به سوی گروه TAUM سوق می دهند تا کوشش هایی در حوزه ترجمه با بهره گیری از شبکه های معنایی و چندگانه پیشنهادی از سوی هوفمن( شبکه س) صورت گیرد.

بریان هریس

دانشگاه مونترال

"La traductologie, la traduction naturelle, la traduction automatique et la sémantique"

Brian Harris

ترجمه شناسی،ترجمه ذاتی ،ترجمه ماشینی و معنا شناسی[5]

بریان هریس( دانشگاه مونترال)[6]

 

[1] ب هریس"استدلال و پیشنهاد برای زبانشناسی" مجله های زبانشناسی اوتاوا شماره1، 1972

[2] ژ.کتفورد، تئوری زبانشناسی ترجمه، دانشگاه آکسفورد، لندن،1965

[3] آ.ژودسکانو،1968، ترجمه انسانی و ترجمه ماشینی، جزوه 1، ص50

[4] سخن گوی کبک که گویش محلی را بهره برداری کرد

[5] مجله زبانشناسی شماره2،1973،ص 133-146

[6] نقطه شروع این کنفرانس کتاب آ.ژودسکانو،ترجمه انسانی و ترجمه ماشینی، دو جزوه، دونود، پاریس، 1969

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

آنچه در ادامه می خوانید چکیده ای مختصر از سخنان بسیل حتیم درباره اهمیت دو فرهنگی بودن علاوه بر دو زبانه بودن مترجم می باشد که چندی پیش در جمع دانشجویان مطالعات زبان و ترجمه دانشگاه علوم مالزی ایراد شد. بسیل حتیم درنظرگرفتن فرهنگ مقصد را در زبان ترجمه به خصوص در ترجمه به انگلیسی نسبت به زبانهایی از جمله عربی بسیار با اهمیت تر دانست. زیرا تاریخچه دویست ساله مطالعه علمی زبان و زبانشناسی در اروپا و به خصوص در زبان انگلیسی باید ها و نباید ها را بسیار شفاف ساخته ومرزهای زبانی و متنی را به خوبی مشخص کرده است. به اعتقاد وی، مترجم می بایست با اشراف به تمامیت متن مبدا چندین سطح از بافت زبان (context) را مدنظر قرار دهد.


در سطح اول (register)، که سطح رسمیت و سطح تخصصی بودن می باشد، بطور کلی حس متن منتقل میشود و مترجم باید با دقت، سطح منطبق و مناسب آن را در زبان مقصد انتخاب واستفاده کند. از انواع این سطح می توان  انواع حقوقی، مذهبی و تاریخی را نام برد. در سطح بعد (text)، می بایست نوع متن، بررسی و در زبان مقصد باز آفرینی شود. برای نمونه  از انواع متن می توان به متن تفسیرى، تشویقی‌ و یا احساسی اشاره کرد. در سطح سوم (genre) باید به قوانین، هنجارها، ‌باید ها و نبایدها در متن مبدا اندیشید و به قوانین، هنجارها و بایدها ونبایدهای فرهنگ متن مقصد پایبند بود. در سطح آخر (discourse)، دیدگاه ها و ذهنیت های کلی در زبان مبدا باید لحاظ شده و بطور مناسب به زبان مقصد منتقل شود.

وی برای شفافیت بیشتر موضوع فوق ولایه های چهارگانه بافت زبان (context)، به بررسی یک نمونه پرداخت. دو ترجمه انگلیسی از یک بند به زبان عربی بررسی شد. وی نمونه ترجمه اول را مناسب کتاب های تاریخی و نمونه دوم را مناسب مطبوعات دانست. او تفاوت دو نمونه ترجمه را در سطح اول (register) و سطح چهارم (discourse) زبان مقصد دانست. به گفته وی، چاپ و نشر در جامعه انگلیسی به خاطر پس زمینه تاریخی و فرهنگی آن بسیار دقیق، وسختگیرانه می باشد وامکان چاپ نمونه اول در مطبوعات و نمونه دوم را در کتب تاریخی بسیار غیر متحمل دانست. در مقابل در زبان عربی برای بیان آن مطالب چه به منظور نشر در مطبوعات یا کتب تاریخی از سطوح بافتی مشابهی استفاده می شود و این بطور نمونه وظیفه مترجم عربی به انگلیسی را مشکل وسخت می کند بدین صورت که مترجم با بازآفرینی لایه های بافتی متن مبدا به نتیجه مطلوب دست پیدا نخواهد کرد و او باید با شناخت وآگاهی از لایه های مناسب بافتی در زبان و فرهنگ مقصد، لایه های مناسب را شناسایی و انتخاب نموده و ترجمه را انجام دهد. البته حتیم لازم به ذکر دانست که عدم وجود برخی سطوح بافتی متمایز و تخصصی در زبان هایی مانند عربی را  دلیل ضعف در ساختار این زبان ها نمی داند، و مسئولیت این تحول و تخصصی شدن را متوجه کاربران معاصر این زبان ها می داند. لیکن وی مسئله آموزش فرهنگ را در حال حاضر کم کارآمد دانست و انحراف این دوره ها را از مباحث اصلی را مشهود دانست.                     

به منظور آموزش فرهنگ کشورها، در اروپا برگزاری دوره های کوتاه مدتی در این خصوص رایج می باشد. پروفسورحتیم ماهیت این دوره ها را نگاهی فرهنگی-اجتماعی می نامد. در چنین برنامه هایی صرفا لیست ها وطبقه بندی هایی از انواع غذا، ‌موسیقی،‌ پوشش و لباس، پرسیدن آدرس، ‌خرید، شروع و پایان مکالمه در فرهنگی خاص مطرح می شود. در راستای ضرورت آشنایی با فرهنگ مقصد برای تربیت مترجم، حتیم در این مورد فرهنگ را به سه زیرمجموعه کلی  تقسیم می کند: الف) محصولات واشیاء فرهنگی، ب) عملکرد های فرهنگی، و ج) دیدگاه های فرهنگی.

در دوره های یاد شده نگاهی فرهنگی اجتماعی از تمام فرهنگ کشوری فقط به زیر مجموعه اول یا محصولات فرهنگی پرداخته می شود. او این سطح را کاملا لازم، ولی کافی نمی داند ومترجم به جای درک صحیح وخلق ترجمه مناسب، نیاز به درک تمامیت فرهنگ مقصد دارد.

وی با بیان عدم کفایت توجه به محصولات فرهنگی برای درک پیغام متن به ذکر مثال جالبی پرداخت. او معتقد بود وقتی بن لادن از واژه جهاد استفاده کرد همه آن را جنگ علیه غیرمسلمانان، آمریکا و تروریسم برداشت کردند و در مقابل وقتی بوش از کلمه جنگ صلیبى (crusade) استفاده کرد جهانیان آن را جنگ مقدس مسیحیان علیه مسلمانان برداشت کردند و این دو کلمه باعث پیامد های فرهنگی سیاسی نامطلوبی در عرصه جهانی شد. بسیل حتیم معتقد است که اگر افراد با لحاظ کردن ذهنیت فرهنگی و ویژگی های لایه های بافتی زبان های مبدا و مقصد در سخنان بن لادن و بوش دقت می کردند درمی یافتند که منظور هر دو نفر جهاد در مفهوم عام و جنگ صلیبی (و   crusadeبا حرف آغازین کوچک) و نه در مفهوم خواص بلکه بمعنی تعامل وتلاش گروهی برای رسیدن به یک هدف مشترک بوده است.

وی معتقد بود که اگر بن لادن و بوش در سر یک میز، رو در رو با هم مذاکره میکردند حرف های یکدیگر را بهتر می فهمیدند و حتی شاید با هم به توافق می رسیدند. وی مفاهیمی همچون جهاد، حجاب و حتی انواع غذا ها را از نمونه هایی از محصولات فرهنگی می داند.

یکی دیگر از چندین نمونه بررسی شده توسط او در مورد اهمیت دوفرهنگی بودن مترجم مربوط به ترجمه جمله ای از یک رمان انگلیسی به اسپانیایی مربوط می شود که مترجم در صورت عدم آشنایی با عملکرد فرهنگی و ذهنیت فرهنگی مخاطب اسپانیایی زبان نمی تواند حس تنهایی وبی بضاعتی شخصیت رمان را انتقال دهد (The guy was sick and tired of the Chinese restaurants and TV dinners). در انگلستان یکی از ارزان ترین غذاها را از یک رستوران چینی می توان تهیه کرد. نگارنده انگلیسی رستوران چینی را نمادی از کم بضاعتی وصرف غذا در حین تماشای تلویزیون را نمادی از تنهایی می داند، ولی هر دوی این موارد بیانگر تجمل و تمول آن فرد برای اسپانیایی زبانها می باشد ومترجم در صورت عدم آگاهی حس نادرست ومتضادی را در ترجمه انتقال خواهد داد.

 

translationstudies.persianblog.ir

Anna Bernacka

In this Perspectives article, Anna Bernacka considers the role of the translator as a mediator between cultures.  Rather than merely supplanting one form of words for another, the translator has the capacity to enhance our understanding of development issues and indigenous cultures by mediating ideas across cultural and national boundaries.  The article presents case studies where translation has played a crucial role in bringing new learning and wider understanding to rich, indigenous cultures in India and South Africa thereby enabling languages to become more widely ‘utilized and promoted through education, working towards formal protection by the respective state constitutions and curricula’


Introduction

Translation is not merely an interlinguistic process.  It is more complex than replacing source language text with target language text and includes cultural and educational nuances that can shape the options and attitudes of recipients. Translations are never produced in a cultural or political vacuum and cannot be isolated from the context in which the texts are embedded (Dingwaney and Maier, 1995:3).  As David Katan in Translating Cultures puts it: ‘...the translator is a bilingual mediating agent between monolingual communication participants in two different language communities’ (2004: 16).  Therefore translators not only have to be intermediaries between different language systems, but also have to be intercultural mediators – or as it has been stated by Aniela Korzeniowska and Piotr Kuhiwczak in Successful Polish-English Translation Tricks of the Trade – they have to be both ‘bilingual and bicultural’ (2006: 71).  Thus, translation performs a crucial role in our understanding of the cultural ‘other’.

The role of the translator in mediating source ideas across cultural and national boundaries places him or her in a unique position in particular for understanding a range of development issues.  Translating narratives from the global South is an invaluable source of knowledge about unfamiliar languages, indigenous cultures and experiences, and is immensely useful for gaining an understanding of non-European societies.  Moreover, translation can also have a critical influence in politics and can act as an agent for reconciliation or social integration.  Translations can therefore have a distinct effect on how global and human rights issues can be conveyed and communicated.

The aim of this article is to emphasise different aspects of the translation process that are often misunderstood during a mainly linguistic and uncreative operation where one set of textual material is replaced by another.  I will firstly focus on ‘unifying’ aspects of translation in view of the current situation in South Africa where there are eleven official languages recognized by the constitution, but where English has become a dominant language.  Secondly, I will discuss the newly discovered Koro language and the difficulties that accompany its translation, a perception based on the Whorfian hypothesis that language is shaped by the world in which we live.  This is where the translation of a language will allow us to open the doors to unknown cultural and linguistic environments.  The results will arguably introduce rich developing world reference points to translation methodology and development education.  Finally, in summary, I will stress the translator’s creative role, which often involves creating a new vocabulary in order to successfully convey the message of the source text.  In doing this the interaction between the disciplines of translation studies and development education will become more apparent.

 

Interpreting Meaning

Translations are never a product of a cultural void and there is a general agreement between translation scholars that ‘in seeking to transport words (and sentences and texts) from one language to another, the translator cannot merely search for equivalent words in the target language to render the meaning of the source’ (Dingwaney and Maier, 1995: 3).  Therefore, as stated by Aniela Korzeniowska and Piotr Kuhiwczak, translators not only have to be intermediaries between different language systems, but also have to be intercultural mediators.  The role of the translator is to mediate source ideas across cultural and national boundaries placing him or her in a unique position to understand various development issues.  Thus translating narratives from the global South is an invaluable source of knowledge about unfamiliar languages and cultural experiences and is immensely useful for gaining an understanding of different societies for development education purposes in particular.

In the case of South Africa, the social as well as political need for translation is immense.  At present, there are eleven official languages confirmed by the constitution in South Africa, not two as in previous years, although some critics would argue that official multilingualism is a façade given the dominance of English.  The government has been ill prepared for a complex linguistic project where all the indigenous languages could coexist simultaneously on an equal basis.  In consequence, English has regularly become the only means of communication in everyday political, business and educational life.  The other languages, most prominently Zulu and Xhosa, have become neglected in the social, cultural and political spheres as well as ‘the historically compromised Afrikaaner population’ which is still is ‘witnessing the decline of Afrikaans’ (Tonkin and Frank, 2010: 17).

The urgent need for the translation of indigenous books and other forms of literature in South Africa was the central topic of scholarly debate in 2009 at the Institute for Comparative Literature and Society at Columbia University (Ibid: 17).  At this symposium Antije Krog, Rosalind C. Morris and Humphrey Tonkin discussed an ongoing initiative to translate African literature into English.  They all concurred that in such a multilingual country, the translation of African literature and culture should be treated as a matter of primary national importance in that it would contribute to spreading the knowledge about lesser known social and linguistic groups such as Zulu or Xhosa.  Furthermore, such a project would ‘not only make other voices heard but also… broaden the cultural base of English, the other cultures and peoples of South Africa in a multilingual discourse’ (Ibid).  Translation can be seen in this context as an act of mediation and ‘a form of reconciliation’ between the periphery and centre, the dominant and aspiring cultures.

This translation initiative encompasses not only the translation of African literature, but also introduces and incorporates indigenous African languages into the South African education system.  When implementing the project, which comprised of work ranging from African poets to astronomers, the scholars identified some frequent difficulties with the absence of equivalents and a vocabulary ‘gap’ in Afrikaans in particular.  One of the linguistic difficulties encountered was the translation of the term ‘black hole’ that literally ‘in a direct Afrikaans translation would be “swartgat” – the infamous derogatory term for indigenous Africans’ (Ibid: 18).  Antje Krog, who was in charge of the translation into Afrikaans, had to create new words borrowed from Dutch and to incorporate them into the target language. 

Moreover, she identified a similar phenomenon in African languages such as Xhosa and Zulu related to scientific vocabulary.  The absence of words describing not only the universe and the planetary system, but also the key terms used in maths or geography would restrict the implementation of these languages into the South African educational system.  In consequence, the team of translators used their creative skills and constructed new words instead of ‘simply Zulu-ifying the English word’ (Ibid: 19).  However, the concept of the vocabulary gap does not only occur in the translation of English terms into African languages.  It can also be observed in the reversed process where the English language lacks an equivalent term as in the case of the Afrikaans word ‘mede-menslikheid’ which literally means ‘fellow-human-ness’.

            Some scholars in South Africa claim that ‘the officialization of the various African languages was more a gesture than anything else’ (2010: 21), that it was politically motivated rather than culturally enhancing.  Officially African languages were supposed to be treated equally, but in practice nothing much was being done to popularise lesser known African languages.  Currently, however, scholars such as Antje Krog, Rosalind C. Morris and Humphrey Tonkin are undertaking an initiative to promote the translation of African languages – such as Zulu or Xhosa – in order to spread a better knowledge of these cultures.

 

Innovative Translating for Cultural Understanding

Another example where translation facilitates the understanding of global South cultures is in the case of the newly discovered Koro language, an indigenous language that linguists have stumbled upon while researching Aka and Miji – two minority languages spoken in India.  Koro was discovered during an expedition in 2008 that was a part of National Geographic’s ‘Enduring Voices’ project (Morrison, 2010: 1).  The linguists reported that the newly found language distinguished itself from the widely known ones in terms of words, sounds and structure.  What is even more interesting is that it would appear that the territorial proximity of the Aka tribe has not influenced Koro to a significant extent and that the differences in sounds between the two languages can be compared to the difference between English and Japanese.  Linguists have expressed concerns over this endangered language spoken only by an estimated one thousand people, especially because of the fact that Koro does not have a written form (Ibid).  This crucial feature might also appear to be one of the prime difficulties that translators will have to face in this regard.

However, the challenge of translation in this case amounts to more than the lack of the written form.  Gregory Anderson, who stressed that Koro depicts ‘reality in very different ways’, stated that Koro ‘uniquely codes knowledge of the natural world in ways that cannot be translated into a major language’ (Hotz, 2010).  One of the possible reasons for this interesting means of describing the surrounding world and environment might be the isolation of the Koro speakers who as a community have been ‘hidden’ from external influences.  Therefore, from a linguistic point of view, Koro could be a great example of the Sapir-Whorf hypothesis that language is strongly influenced by the reality we live in.  Koro words reflect the unique perception of the surrounding world by this north eastern Indian tribe.  Thus, the translation of this indigenous language can be seen to be an invaluable source of knowledge about this fascinating culture and their existence.  The language could provide an invaluable insight into their world view, their values system and their perception of the environment in which they live.  In effect, sensitive and culturally appropriate translations can act as methodology for development in its most innovative sense.  The role of translation in development education becomes self-evident as K. David Harrison, who introduced Koro to the rest of the world, suggests: ‘Language revitalization will prove to be become of the most consequential social trends of the coming decades.  This pushback against globalization will profoundly influence human intellectual life…’ (2010: 12).

 

Conclusion

As these two examples have shown, translation can play a number of different roles such as a ‘unifying’ or constructing new words but also, most crucially, as a source of knowledge about foreign, lesser known cultures.  Thus, translation is not merely a linguistic process, but can also make a political and social impact - as in the aforementioned cases in South Africa and India.  The translation process can be viewed as a way of introducing linguistic as well as cultural equality by enabling Xhosa, Zulu, or Koro, to become languages utilised and promoted through education, working towards formal protection by the respective state constitutions and curricula.  Moreover, translation can act as a ‘bridge’ between the global North and the global South.  If it were not for the translators’ investigations and research into Asian indigenous languages we would never have heard about the Koro language.  Indeed, it is through translation that we will eventually be able to become acquainted with the world of the Koro.  The translation of this language will allow us to open the doors to an unknown cultural and linguistic world.  It will also introduce a rich developing world reference point to translation methodology and development education alike. 

 

References

Budick, Sanford and Iser, Wolfgang (1996) The Translatability of Cultures. Stanford, California: Stanford University Press
نیومارک (Newmark, 1981) در مورد دو نوع ترجمه بحث می‏کند:
 
ترجمه معنایی ( Semantic Translation  )
ترجمه پیامی (Communicative Translation)
 
مثال:
ترجمه پیامی      رنگی نشوید                      SL: Wet Paint
ترجمه معنایی      رنگ مرطوب
 
 
استعمال دخانیات ممنوع:
                                            No Smoking            ترجمه پیامی
 
 
    It is forbidden to use tobacco products           ترجمه معنایی
 

http://www.helsinki.fi/~chesterm/TransTheory.html#Introduction

ORGANIZATIONAL MEANING puts the referential information together into a coherent text. It is signaled by features such as deictics, repetition, groupings and by many other features in the grammatical structure of a text


SITUATIONAL MEANING concerns with factors such as the relationship between the speaker and the addressee, the time, setting etc



Explicit information is the information which is overtly stated by lexical items and grammatical forms. It is a part of the surface form



The implicit information is that for which there is no form but the information is part of the total communication intended  or assumed by the writer


In any text, the reference to certain THINGS, EVENT, ATTRIBUTES, and RELATION  will be left implicit. For example, if someone asks, “ how many people came?”  he answers “Ten”. In this context it is clear that the reference to people and came is left implicit



REFERENTIAL MEANING  is what the communication is about. It is the information content. It refers to certain thing, event, attribution, or relation which a person can perceive or imagine

Once the speaker has determined the meaning, he is limited to use the forms (grammatical, lexical, phonological) of the language in which he whishes to communicate that meaning

The meaning which is chosen will be influenced by the communication situation. The speaker (or writer), basing his choices on many factors in the communication situation , chooses what he whish to communicate