k

k

پیام های کوتاه
  • ۲۸ تیر ۹۲ , ۱۴:۰۵
    %)
آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۵/۱۷
    kkk
آخرین نظرات
  • ۵ دی ۹۴، ۱۱:۲۸ - سعید
    مرسی

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اصول مبانی نظری ترجمه» ثبت شده است

Semantic structure is organized hierarchically. Meaning components unite into concepts, concepts into propositions, propositions into propositional clusters, propositional clusters into semantic paragraphs, semantic paragraphs into ,episodes, and etc

آسیب‌شناسی ترجمه در ادبیات کودک و نوجوان


نشست آسیب‌شناسی ترجمه ادبیات کودک و نوجوان با حضور «منوچهر اکبرلو» منتقد ادبی کودک ونوجوان، «شقایق قندهاری» مترجم ادبیات کودک و نوجوان، «شهرام اشرفی‌ابیانه» کارشناس بنیاد سینمایی فارابی و «عباس کریمی» نویسنده و روزنامه‌نگار و دبیر نشست در سالن همایش سرای اهل‌قلم برگزار شد. این نشست با طرح این سوال که «خاستگاه ادبیات کودک ایران ترجمه آثار غربی است یا ادبیات قدیم و فولکلور؟»، با اداره جلسه توسط عباس کریمی نشست آغاز شد.

در ادامه این میزگرد، حاضران در نشست درباره پرسش اساسی این جلسه؛ «خاستگاه ادبیات کودک ایران ترجمه آثار غربی است و یا ادبیات قدیم و فولکلور» به تبادل نظر پرداختند. این کارشناسان بر ضرورت تقویت تالیف آثار داستانی بومی در کنار ترجمه آثار خارجی تاکید کردند و آن را موجب حفظ معیارهای ارزشی و اعتقادی در ادبیات کودک و نوجوان دانستند.


ترجمه‌های بی‌ربط برای کودکان

در ابتدای این نشست «شقایق قندهاری» به عنوان نخستین سخنران بر حساسیت‌های ترجمه در حوزه کودک تاکید کرد. وی عقیده داشت که علاقه بسیاری از ناشران، چاپ کتاب‌های مجموعه‌ای و بازاری‌پسند است. این مترجم که محور سخنرانیش مترجمی ادبیات داستانی کودک و نوجوان بود، ادبیات داستانی را پایه و اساس سایر جنبه‌های ادبی این حوزه نامید و گفت: متاسفانه با وجود خطیر بودن امر ترجمه برای کودک و نوجوان، دیده می‌شود که مترجمان آغاز کار خود را به خیال آسان بودن نحوه ارتباط و به کار بردن واژگان ساده در برگردان‌های ادبی، ترجمه داستان برای کودک و نوجوان انتخاب می‌کنند و این خود نخستین نقص بزرگ این حوزه است که وادی ترجمه را با تهدید اساسی و جدی مواجه کرده است.

قندهاری در ادامه گفت: این ساده‌انگاری موجب شده است این روزها شاهد باشیم آثاری که به هیچ‌وجه با فرهنگ ایرانی و اسلامی و سطح فهم و درک کودک و نوجوان ایرانی همخوانی ندارد به دفعات و بدون هیچ نظارتی ترجمه و به چاپ برسد.

وی افزود: روند ترجمه برای کودکان و نوجوانان هرچه قدر هم که از نظر اعتقادی با باورهای ارزشی ما سنخیت نداشته باشد را نمی‌توان متوقف ساخت و تنها راه نجات و تبلور و تحول در ادبیات کودک و نوجوان در گرایش به ادبیات همخوان با فرهنگ و باورهای اعتقادی و ارزشی، تقویت آثار تالیفی کودک و نوجوان است که به لحاظ منابع محتوایی هم در این زمینه غنی هستیم.

این مترجم کودک و نوجوان ادامه داد: متاسفانه به دلیل نبود آثار خوب ایرانی، ترجمه‌های بی‌ربط جای خالی آن را در برابر تقاضای مخاطب کودک و نوجوان پر کرده است و به جای اینکه خود تولیدکننده باشیم، وارد کننده ادبیات به‌ویژه ادبیات غربی هستیم که محتوای داستانی خود را از منابع غنی ادبیات ایرانی و اعتقادی اخذ کرده‌اند.

وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: در شرایطی هستیم که باید در ترجمه ادبیات داستانی کودک و نوجوان خیلی دقت کنیم و آثاری را انتخاب کنیم که فرهنگ‌ساز باشند چرا که اکنون بیشتر از اینکه به کمیت ترجمه کودک و نوجوان نیاز داشته باشیم، باید به کیفیت آثار ترجمه‌ای بپردازیم که تشخیص درست آنها به لحاظ محتوایی نیاز مؤکد امروزه کودک و نوجوان است.

قندهاری با اشاره به برخی آثار مطرح ادبیات غرب که به دفعات به زبان‌های گوناگون و حتی فارسی ترجمه شده‌اند افزود: آثاری مثل «هری پاتر» حتی به مذاهب متداول در غرب نیز رحم نکرده و با گرایش به جادو و خرافات جریان‌های دینی جاری در جامعه‌غربی را هم هدف قرار داده است، پس به‌رغم اقبالی که اینگونه ادبیات داستانی در غرب و سرتاسر جهان پیدا کرده است ولی به دلیل نگرش مذهب‌ستیزی ارزشی برای ترجمه کردن ندارد.

بومی سازی ناشیانه

در ادامه این نشست «شهرام اشرفی‌ابیانه» به مبحث ترجمه و اقتباس سینمایی برای کودک و نوجوان پرداخت و گفت: مشکل سینمای کودک و نوجوان ما نیز مانند اصل بدنه سینما، ضعف قصه و فیلمنامه است و یکی از دلایل این ضعف به ترجمه وفادارانه آثار داستانی از سایر زبان‌ها مربوط می‌شود. همواره شاهد هستیم که مترجم کودک و نوجوان بیشتر از اینکه به ترجمه مو به موی آثار خارجی بپردازد، با دخل و تصرف آثار ادبی و آوردن کلیشه‌ها و موقعیت‌های تعریف شده و امتحان پس‌داده سعی در تزریق افکار نخ‌نمایی دارد که هیچ کمکی به پویایی و رفتن سینمای کودک و نوجوان به سمت کمال نمی‌کند. ابیانه، بومی‌سازی را یکی دیگر از اشکالات ترجمه آثار کودک و نوجوان دانست و در ادامه سخنان گفت: اقدام در جهت ورود ناشیانه الگوها و کلیشه‌های غربی و ریختن محتوای داستانی به پیکره آن صورت خوشی نداشته‌است. وی با اشاره به جریان غلط ترجمه آثار ادبیات غرب در ایران گفت: جریان ادبی که در پیکره سینما ما نیز نفوذ یافته است به همین منوال است و با وجود داشتن ادبیات سرشار و غنی کلاسیک مانند شاهنامه، تمرکز خود را روی آثار تولیدی خارجی گذاشته است و مثلا شاهد هستیم که شخصیتی بدل گشته از شخصیت رستم شاهنامه به شکلی دگرگون شده در قفسه‌های کتابخانه کودک و نوجوان در قالب کتاب و کمیک‌استریپ و سی‌دی‌های فیلم‌های خانگی فراگیر شده است.

آغاز یک اتفاق خوب

«منوچهر اکبرلو» سخنران سوم این نشست بود که به مبحث ترجمه در میان آثار نمایشی کودک و نوجوان پرداخت. وی در سخنان خود با ذکر تاریخچه‌ای از ترجمه آثار نمایشی کودک و نوجوان گفت: متاسفانه در حوزه ادبیات نمایشی ما برخلاف ادبیات‌داستانی شاهد کمیت ناچیز آثار ترجمه‌ای هستیم و شاهد این مدعا دهه 60 است که در این دهه تنها یک اثر ترجمه‌ای در ادبیات نمایشی کودک و نوجوان داشتیم. اکبرلو اتفاقات رخ داده در طی سه‌سال اخیر در حوزه ترجمه آثار نمایشی کودک و نوجوان را مطلوب ارزیابی کرد و گفت: خوشبختانه با درایت «مصطفی رحماندوست» به عنوان دبیر جشنواره تئاتر کودک و نوجوان شاهد هستیم که در این سه سال گذشته نهضتی در امر ترجمه و انتشار نمایشنامه‌های کودک و نوجوان در کنار اجرای صحنه‌ای تئاتر اتفاق افتاده‌است که این روند باید امتداد یابد.

اکبرلو کم‌فروغی آثار ترجمه‌ای در حوزه ادبیات نمایشی کودک و نوجوان را طی سی‌سال بعد از انقلاب و البته پیش از آن را، محتاط بودن بیش از حد مترجمان این عرصه در انتقال تمامی مفاهیم جاری اجتماعی، اعتقادی و نوعا زندگی بشری خواند و در ادامه گفت: ذات تئاتر روشنفکری است و به این نکته که مخاطبش کیست و در چه سن و سالی قرار دارد در وهله نخست توجه ندارد، به نظر من با پیشرفت وسایل ارتباط جمعی و دسترسی آسان به ابزارهای آن دیگر نباید نگران مواجهه کودک و نوجوان با مسائل خاص بود و جای سانسور برخی مسائل که اتفاقا دانستنش برای کودکان و نوجوانان نیز لازم است، به طبقه‌بندی این دانسته‌ها برمبنای اقتضای سنی آنها پرداخت.

وی جریان خصوصی امر ترجمه آثار نمایشی کودک و نوجوان را تنها راه نجات این عرصه از کمبود خوراک دهی مناسب برای این نسل دانست و گفت: خوشبختانه چند سالی است این جریان با اهتمام برخی مترجمان ایرانی خارج کشور از جمله «مسلم قاسمی» مترجم ایرانی مقیم آلمان آغاز شده است که با توجه به قائل بودن آنها به مسائل اخلاقی و تربیتی مناسب با فرهنگ ایرانی آثار مطلوبی برای استفاده کودک و نوجوان برگردان شده است. این منتقد تئاتر در پایان سخنان خود از تمامی مترجمان حوزه ادبیات‌نمایشی کودک و نوجوان درخواست کرد با رعایت چارچوب‌های اخلاقی و به دور از قیود دست و پا گیر سال‌های قبل که در این هجمه رسانه‌ای دیگر محلی از اعراب ندارند، با شناسایی آثار فاخر نمایشی خارجی که تعداد آنها نیز قابل‌توجه است باعث شکوفایی ترجمه آثار نمایشی کودک و نوجوان شوند. پایان بخش این نشست پرسش و پاسخ مخاطبان و کارشناسان حاضر در جلسه درباره ترجمه آثار کودک و نوجوان در ایران بود.


گزارش میزگرد «آسیب شناسی ترجمه در ادبیات کودک و نوجوان» در سرای اهل قلم
مهدی موسوی ‌تبار
تهران امروز - آذر 89

www.motarjemonline.com


انتشارات سنت جروم (مستقر در انگلستان) به تازگی نشریه ای جدید را به فهرست انتشاراتی خویش در باب مطالعات ترجمه افزود. این دوفصلنامه (مارس و سپتامبر)، اختصاصا به بحث تربیت مترجم شفاهی و کتبی می پردازد و فحوای آن مطمح نظر محافل ترجمه در ایران است.

عنوان نشریه به لاتین عبارت است از (The Interpreter and Translator Trainer (ITT و به فارسی «تربیت مترجم شفاهی و مکتوب». سطح علمی نشریه بالاست و مقالات آن از خوان داوری بین المللی می گذرند. این نشریه بنا دارد از منظری تخصصی به بررسی تربیت مترجم شفاهی و مکتوب بپردازد. دغدغه های علمی این نشریه هم همان هایی است که در این سال های اخیر بازار داغی در محافل دانشگاهی و غیردانشگاهی ترجمه در ایران داشته است: طراحی دوره های دانشگاهی،  طراحی دروس دانشگاهی، بحث کارآمدی در ترجمه شفاهی و مکتوب، رویکردهای تدریس و یادگیری، روش ها و فنون ترجمه، منابع یادگیری و تدریس و بالاخره ارزیابی و ارایه گواهی نامه ترجمه.


گفتنی اینکه نشریه فوق علاوه بر درج مقالات و بررسی کتاب که معمول همه نشریات است، ویژه نامه ای نیز حاوی گزارش دوره های ترجمه در دنیا، بحث و جدل اساتید درباره رویکردها و روش های خاصی از ترجمه، مصاحبه با اساتید ترجمه، بررسی جدیدترین نرم افزارها و سخت افزارهای مطالعات ترجمه، گزارش آخرین رویدادها و پروژه های ترجمه و نیز خلاصه آخرین رساله های دکترای با موضوع تربیت مترجم مکتوب و شفاهی می باشد، یعنی چیزی شبیه همین نشریه «مترجم» خودمان که در مشهد به سردبیری دکتر خزاعی فر منتشر می شود.

با این تفصیل، نشریه فوق را باید بهترین فرصت برای معرفی دیدگاه ها و رویدادهای مطالعات ترجمه در ایران بدانیم.  سنت ترجمه ایرانی آنچنان که باید شناخته شده نیست. باید قدر این فرصت بدانیم بلکه این نشریه زمینه معرفی چهره مطالعات ترجمه در ایران شود.

نکته نغز دیگر اینکه این نشریه بنا دارد ترجمه مقالات سترگ در زمینه تربیت مترجم را که به زبانی غیر از انگلیسی است در این نشریه درج کند.

«تربیت مترجم شفاهی و مکتوب» به سردبیری دوروثی کلی (Dorothy Kelly)‌ و کترین وی (Catherine Way)‌ از دانشگاه غرناطه اسپانیا منتشر می شود و در شورای تحریریه آن نام های شناخته شده ای چون استوارت کمپبل (Stuart Campbell)، دوروثی کنی (Dorothy Kenny) (با سردبیر اشتباه نشود)، باربرا موشر مرسر (Barbara Moser-Mercer)، جرمی ماندی (Jeremy Munday) و کریسشن نورد (Christiane Nord) به چشم می خورند.

شماره نخست این نشریه همین ماه بیرون آمد و از جمله حاوی مقالات زیر بود:

- آیا نظریه ترجمه به درد تربیت مترجم می خورد؟ (ماریان لدرر)
- روند اقتصادی و توسعه در صنعت ترجمه و ارتباط آن با تربیت مترجم (مائیو اولوهان)
- تربیت مترجم با رویکرد TQM و توازن نیازها و مسوولیت های اهالی امر (مرحوم مصطفی گبر)
- تقویت فرایند ذهن در تربیت مترجم شفاهی (چوتا فونایاما)

 



آن‌ چه‌ امروز به‌ آن‌ ترجمه‌شناسی‌ یا مطالعات‌ ترجمه‌ می‌گوییم‌، رشته‌ای‌ است‌ که‌ عمدتاً از 1950 آغاز شد. تا قبل‌ از جنگ‌ جهانی‌ اول‌، ترجمه‌ موضوع‌های‌ گوناگون‌ در انحصار گروههای‌ خاصی‌ بود. مثلاً ترجمه‌ انجیل‌ به‌ دست‌ کشیش‌ها صورت‌ می‌گرفت‌ و ترجمه‌ شعر به‌ دست‌ شعرا. مترجمان‌ برای‌ آن‌ که‌ ترجمه‌ کنند، می‌بایست‌ در حوزه‌ متنِ مورد نظر متبحر باشند. بعد از جنگ‌های‌ جهانی‌ اول‌ و دوم‌، با گسترش‌ ارتباطات‌، نیاز به‌ ترجمه‌ در حوزه‌هایی‌ غیر از ادبیات‌ و متون‌ مذهبی‌ بیشتر شد.

پس‌ کسانی‌ به‌ نام‌ مترجم‌ برای‌ ترجمه‌ اخبار، گزارش‌های‌ علمی‌ و فنی‌ و اسناد گوناگون‌ استخدام‌ شدند و ترجمه‌ به‌ صورت‌ شغل‌ درآمد. از 1950 پروژه‌های‌ ترجمه‌ ماشینی‌ آغاز شد و سه‌ گروه‌ متخصص‌ در آن‌ها به‌ کار گمارده‌ شدند: زبان‌شناسان‌، ریاضیدانان‌ و متخصصان‌ منطق‌. عدم‌ حضور مترجمان‌ در این‌ گروهها دو علت‌ داشت‌. اول‌ آن‌ که‌ زبان‌شناسیِ نوین‌ ترجمه‌ را یکی‌ از زیرشاخه‌های‌ زبان‌شناسی‌ کاربردی‌ به‌ حساب‌ می‌آورد، که‌ خود شاخه‌ای‌ از زبان‌شناسیِ عمومی‌ محسوب‌ می‌شد. علت‌ دوم‌ وجود این‌ باور بود که‌ ترجمه‌ با زبان‌ سروکار دارد، پس‌ مطالعه‌ آن‌ کار زبان‌شناس‌ است‌، نه‌ مترجم‌. این‌ نگاه‌ موجب‌ شد «ترجمه‌» به‌ صورت‌ رشته‌ای‌ دانشگاهی‌ در دپارتمان‌های‌ زبان‌شناسی‌ کاربردی‌ مطالعه‌ و تدریس‌ شود. از آن‌ پس‌ ارتباط‌ ناگسستنیِ ترجمه‌ با زبان‌شناسی‌ آغاز شد. آن‌ چه‌ در اینجا می‌آید مرور کوتاهی‌ است‌ از این‌ ارتباط‌.


در دهه‌ 60 اروپا شاهد نخستین‌ کتاب‌ نظریه‌ ترجمه‌ بود، کتابی‌ به‌ قلم‌ کتفورد  ، با عنوان‌  یک‌ نظریه‌ ترجمه‌ از دیدگاه‌ زبان‌شناسی‌  . کتفورد یکی‌ از شاگردان‌ هلیدی‌، و پیرو مکتب‌ دستور سیستمیک‌ بود. او با دقتی‌ کم‌نظیر و بی‌سابقه‌ به‌ توصیف‌ انواع‌ و سطوح‌ گوناگون‌ ترجمه‌ پرداخت‌ و در این‌ راه‌ از اصطلاحات‌ و مفاهیمی‌ که‌ در دستور سیستمیک‌ مطرح‌ شده‌ بود یاری‌ جست‌، و در مواردی‌ هم‌ اصطلاحاتی‌ وضع‌ کرد. کتفورد همچنین‌ در بعضی‌ موارد برای‌ بعضی‌ اصطلاحات‌ متداول‌ و قدیمی‌ تعریف‌ تازه‌ای‌ منطبق‌ با دستور سیستمیک‌ قائل‌ شد. مثلاً ترجمه‌ آزاد    که‌ معمولاً به‌ ترجمه‌ای‌ اطلاق‌ می‌شود که‌ از لحاظ‌ معنا و مفهوم‌ چندان‌ به‌ متن‌ مبدا مقید و وفادار نیست‌، در نظریه‌ کتفورد به‌ معنای‌ ترجمه‌ای‌ است‌ که‌ مقید به‌ مرتبه‌ دستوری‌ نیست‌، یعنی‌ اگر کلمه‌ به‌ عبارت‌ ترجمه‌ شود، یا عبارت‌ به‌ جمله‌ ترجمه‌ شود، مرتبه‌ دستوری‌ رعایت‌ نشده‌ و از نظر کتفورد چنین‌ ترجمه‌ای‌ «آزاد» است‌. او در این‌ تعریف‌ به‌ معنا نمی‌پردازد. در سراسر کتابش‌ هم‌ حرف‌ بسیار کمی‌ در مورد معنا می‌زند، و در عوض‌ به‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ فرم‌ بسیار می‌پردازد. علت‌ آن‌ است‌ که‌ نظریه‌ او در واقع‌ برای‌ ترجمه‌ ماشینی‌ طراحی‌ شده‌، و چون‌ ماشین‌ معنا را نمی‌فهمد، پس‌ او می‌کوشد فرم‌ را تا جای‌ ممکن‌ تحلیل‌ کند، با این‌ فرض‌ که‌ با تحلیل‌ دقیق‌ فرم‌ لاجرم‌ معنا هم‌ به‌ دست‌ می‌آید.

در همان‌ دوران‌، همزمان‌ با پیدایش‌ دستور گشتاری‌، ترجمه‌شناسی‌ در آمریکا مسیر دیگری‌ را پیمود. یوجین‌ نایدا، زبان‌شناس‌ و پیرو نظریه‌ دستور گشتاری‌ بود. نظریه‌ او، که‌ براین‌ اساس‌ استوار است‌، یکی‌ از پرطرفدارترین‌ نظریه‌های‌ ترجمه‌ در قرن‌ بیستم‌ است‌. او سالها در مقام‌ مترجم‌ و سرپرستِ «انجمن‌ ترجمه‌ کتاب‌ مقدس‌» از مسائل‌ و مشکلات‌ ترجمه‌ این‌ کتاب‌ به‌ زبان‌های‌ مختلف‌ به‌ دست‌ میسیونرهای‌ مسیحی‌ مطلع‌ می‌شد. نایدا در پی‌ یافتن‌ راه‌حل‌ برای‌ این‌ مشکلات‌، از دستور گشتاری‌ مدد جست‌ و بسیاری‌ از مفاهیم‌ آن‌ را در خدمت‌ ترجمه‌ به‌ کار گرفت‌. مهم‌ترین‌ بخش‌ نظریه‌ او که‌ در کتاب‌  نظریه‌ و عمل‌ در ترجمه‌   به‌ صورت‌ مفصل‌ توضیح‌ داده‌ شده‌، مربوط‌ به‌ تحلیل‌ دستوری‌ و گشتارزدایی‌، یا به‌ عبارتی‌ تاویلِ جمله‌های‌ مبهم‌ است‌. او همچنین‌ تحلیل‌ مولفه‌های‌ معنایی‌ را در خدمت‌ معادل‌گزینی‌ مطرح‌ کرد و با ذکر مثال‌های‌ متعدد از ترجمه‌های‌ انجیل‌، به‌ تفصیل‌ در این‌ باب‌ سخن‌ گفت‌. نظریه‌ او موجب‌ تالیف‌ کتاب‌ مهم‌ دیگری‌ در این‌ حوزه‌ شد به‌ نام‌  ترجمه‌ معنامدار   به‌ قلم‌ لارسن‌، که‌ آن‌ هم‌ براساس‌ زبان‌شناسی‌ زایشی‌ و دستور گشتاری‌ استوار بود.

مکتب‌ لایپزیگ‌، نخستین‌ مکتب‌ ترجمه‌شناسی‌ که‌ در دهه‌ 70 در دانشگاه‌ لایپزیگ‌ تاسیس‌ شد، کار خود را براساس‌ شیوه‌های‌ تحقیق‌ در زبان‌شناسی‌ استوار کرد و اعلام‌ کرد ترجمه‌پژوهی‌ باید از زبان‌شناسی‌ استفاده‌ کند. موسسان‌ و پیروان‌ این‌ مکتب‌، از جمله‌ نیوبرت‌، رایس‌، کاده‌ و کُلِر، همه‌ از زبان‌شناسی‌ به‌ ترجمه‌ روی‌ آوردند و از آن‌ منظر به‌ ترجمه‌ نگریستند. مهم‌ترین‌ دستاورد آن‌ها، ارائه‌ تعریف‌های‌ مختلف‌ از مفهوم‌ معادل‌، انواع‌ و سطوح‌ آن‌ در متن‌های‌ علمی‌ و فنی‌ بود، که‌ منجر به‌ پدید آمدن‌ چندین‌ طبقه‌بندی‌ در این‌ حوزه‌ شد.
یکی‌ از مهم‌ترین‌ مسائلی‌ که‌ زبان‌شناسی‌ و ترجمه‌شناسی‌ را به‌ هم‌ نزدیک‌ کرد، بحث‌ معنا بود. ترجمه‌ همواره‌ با معادل‌ سروکار دارد، و معادل‌ همواره‌ با معنا. زبان‌شناسی‌ به‌ معنا پرداخت‌ و آن‌ را در سطح‌ کلمه‌، جمله‌، متن‌ و گفتمان‌ بررسی‌ کرد.

در سطح‌ کلمه‌ مفاهیمی‌ چون‌ معنای‌ صریح‌، معنای‌ تلویحی‌، تحلیل‌ مولفه‌ای‌ و حوزه‌های‌ معنایی‌ را مطرح‌ کرد؛ در سطح‌ جمله‌ به‌ مفاهیمی‌ چون‌ پیش‌فرض‌   و کنش‌های‌ گفتاری‌   پرداخت‌؛ و در سطح‌ متن‌ و گفتمان‌، مفاهیمی‌ چون‌ تحلیل‌ جمله‌ از لحاظ‌ اطلاعات‌ جدید و قدیم‌، و انسجام‌ نحوی‌ و منطقی‌ و نظایر این‌ها را بررسی‌ کرد. این‌ نکات‌ در آثار ترجمه‌پژوهانی‌ چون‌ نایدا (1964 و 1969)، نیومارک‌ (1988)، حئیم‌ و میسون‌ (1990)، بل‌ (1991) و بیکر (1992) به‌ خوبی‌ بررسی‌ شده‌اند. نظریه‌ فیلمور در مورد معنا نیز از طریق‌ آثار ترجمه‌پژوهانی‌ چون‌ اسنل‌ هورنبی‌ (1988) در تحلیل‌ متن‌ به‌ کار گرفته‌ شد. تحلیل‌ نقش‌های‌ زبانی‌ نیز به‌ ترجمه‌شناسی‌ راه‌ یافت‌ و موجب‌ شد طبقه‌بندی‌ تازه‌ای‌ از انواع‌ ترجمه‌، به‌ دست‌ نیومارک‌ (1989) فراهم‌ شود.

در 1972 هولمز، ترجمه‌پژوه‌ بنام‌، برای‌ رشته‌ای‌ که‌ از آن‌ پس‌ «مطالعات‌ ترجمه‌» نام‌ گرفت‌، اعلام‌ استقلال‌ کرد، یعنی‌ آن‌ را رشته‌ای‌ مستقل‌ از زبان‌شناسی‌ دانست‌ و برای‌ آن‌ زیرشاخه‌هایی‌ قائل‌ شد. در دهه‌ 80 بخش‌هایی‌ از این‌ رشته‌ به‌ سرعت‌ از زبان‌شناسی‌ فاصله‌ گرفت‌ و به‌ رشته‌هایی‌ چون‌ ادبیات‌ تطبیقی‌، جامعه‌شناسی‌ و مطالعات‌ پساـاستعماری‌ نزدیک‌ شد. در این‌ ایام‌، در کنار رویکردهای‌ زبان‌شناختی‌ که‌ در مورد معنا و معادل‌ و انواع‌ ترجمه‌ بحث‌ می‌کردند، نقش‌ ترجمه‌ در تاریخ‌، در جامعه‌، و در شکل‌گیری‌ هویت‌ فرهنگی‌ و بازنمایی‌ آن‌ مطرح‌ شد. اما حتی‌ در این‌ مطالعات‌ بین‌رشته‌ای‌ هم‌ اصطلاحات‌، مفاهیم‌ و طبقه‌بندی‌هایی‌ که‌ زبان‌شناسی‌ مطرح‌ کرده‌ بود، پیوسته‌ به‌ کار گرفته‌ شد.

* * *

بسیاری‌ از زبان‌شناسان‌ ترجمه‌پژوه‌ غالباً رابطه‌ زبان‌شناسی‌ و مطالعات‌ ترجمه‌ را رابطه‌ای‌ یکسویه‌ دانسته‌اند و بر این‌ باور بوده‌اند که‌ راه‌ مطالعه‌ و بررسی‌ ترجمه‌ و تدوین‌ نظریه‌ ترجمه‌، زبان‌شناسی‌ و استفاده‌ از یافته‌های‌ آن‌ در حوزه‌ ترجمه‌ است‌. اما کمتر پیش‌ آمده‌ که‌ زبان‌شناسان‌ این‌ رابطه‌ را دوسویه‌ و متقابل‌ ببینند. حال‌ آن‌ که‌ اطلاعاتی‌ که‌ می‌توان‌ با مطالعه‌ ترجمه‌ به‌ دست‌ آورد، یا تاکنون‌ از طریق‌ ترجمه‌ به‌ دست‌ آمده‌، در بسیاری‌ موارد به‌ زبان‌شناسی‌ یاری‌ می‌رساند یا رسانده‌ است‌. مثلاً فیلمور (1973 و 1997) از ساپیر می‌گوید که‌ در 1921 چندین‌ ترجمه‌ از یک‌ جمله‌ انگلیسی‌ را به‌ کار گرفت‌ تا نشان‌ بدهد زبان‌های‌ مختلف‌ روش‌های‌ متعدد و مختلفی‌ برای‌ بیان‌ مفاهیم‌ در قالب‌ واژه‌ و دستور دارند. نمونه‌ دیگر یاکوبسن‌ (1959) است‌ که‌ معتقد است‌ مقایسه‌ زبان‌ها مستلزم‌ بررسیِ ترجمه‌پذیریِ متقابل‌ آن‌هاست‌، و علم‌ زبان‌شناسی‌ باید پیوسته‌ به‌ ارتباط‌ بین‌ زبانی‌، یا به‌ عبارتی‌ ترجمه‌، توجه‌ داشته‌ باشد. در کنار این‌ها، فیلسوفی‌ چون‌ کواین‌ معتقد است‌ نظریه‌ معنا باید نظریه‌ ترجمه‌ باشد، یعنی‌ از طریق‌ نظریه‌ ترجمه‌ می‌توان‌ به‌ نظریه‌ معنا دست‌ یافت‌.

آن‌ چه‌ مسلّم‌ است‌، ارتباط‌ میان‌ ترجمه‌شناسی‌ و زبان‌شناسی‌ ارتباط‌ متقابل‌ است‌، اما نمی‌توان‌ گفت‌ زبان‌شناسی‌ تنها راه‌ پرداختن‌ به‌ ترجمه‌ است‌، به‌ ویژه‌ آن‌ که‌ در رشته‌ای‌ که‌ امروز مطالعات‌ ترجمه‌ نام‌ دارد، ترجمه‌ دیگر محدود به‌ مفاهیمی‌ چون‌ «معادل‌» یا برگرداندن‌ متنی‌ از یک‌ زبان‌ به‌ زبانی‌ دیگر نیست‌، بلکه‌ فرایندی‌ است‌ که‌ پیوسته‌ با تاریخ‌ و جامعه‌ و مناسبات‌ قدرت‌ در ارتباط‌ است‌.

منبع : وبلاگ آقای زبان شناس

گرد آوری توسط گروه  ادبیات سایت پرتوک


دسته بندی : ترجمه در دیدگاه زبان شناسی

بریان هریس ترجمه ی ثریا غفارزاده و زهرا سلیمی                

slider-traduction.jpg

وجه تمایز میان زبان و فرا زبان کاملا شناخته شده است. تصوراتی که "فرا " پیش می آورد در حوزه ی معرفت شناسی زبان دارای اهمیت است . از طریق این مفهوم اولیه اکنون ما عملیات زبانی را از فرا عملیات زبانی متمایز خواهیم کرد .یک زبان متشکل از عناصر واژگانی در معنای گسترده کلمه " واژگان" و قواعد دستوری است .

این عناصر می توانند فیزیکی باشند(برای مثال آواهای گفتار ) و یا  انتزاعی (برای مثال واج ها ).


این نظام همچنان بالقوه باقی می ماند تا زمانی که گوینده ای گفته ای را بیان می کند و بدین گونه این نظام را به اجرا در می آورد .

واژه ای از علم رایانه قرض بگیریم ،بالاخره کدام نویسنده متون فنی در روزگار ماست که صحبتی از سخت افزار و نرم افزار نکند ؛ما نیز به نوبه خود از رواج نظام سخن خواهیم گفت .

سرانجام ، سخن است که واقعیت را تایید می کند چرا که سخن موجب رواج نظام میشود ، رواج یک عملیات است ، به عنوان مثال  ، عملیاتی که شامل بیان آواها می شود تلفظ نام دارد .

بدین ترتیب در طبقه بندی که ما در صدد برقراری آن هستیم این عملیات بوسیله یک گوینده در شرایط معمول اعمال می گردد .

لازم نیست که گوینده در چنین شرایطی از نظامی که رواج می دهد آگاه باشد .

این نا آگاهی واقعیت در زبان شناسی است .

تلفظ و آواشناسی هر دو واژه هایی هستند که به حوزه ی فرا زبانی زبان شناسی تعلق دارند .

با وجود این واژه اول به عملیاتی زبان شناختی مربوط می شود در حالی که دومی به فرا عملیات نظم تحلیلی مربوط می شود.ترجمه در سطح اول، یک عملیات زبانشناسی است یعنی عملیاتی که به وسیله گوینده بی آنکه او مطلع باشد انجام می شود.

بدین ترتیب ترجمه در همان سطح تلفظ قرار می گیرد. برعکس اگر ما ترجمه انجام ندهیم اما  از آن سخن بگوئیم زمانی که به عنوان زبانشناس آن را تحلیل می کنیم ما به سطحی برابر با سطح آواشناسی نسبت به تلفظ می رسیم.

این فرا عملیات را چه باید نامید؟

در حوزه دیگری از پ‍ژوهش( تدارک یک زبان مستند برای زبانشناسی[1]) ما در حوزه ی اصطلاح شناسی زبانشناختی چندین خلا مشاهده کرده ایم که از جمله آنها نبود واژه ای برای تمایز تحلیل زبانشناختی ترجمه است.

به جهت رفع این کمبود نایدا مهمترین اثر خود درباره موضوع را علوم ترجمه نامید؛ و کتفورد نیز اثر مهم خود را نظریه زبانشناسی[2] ترجمه نامید.

چنین درازگویی بر نیاز به یک واژه موجزتر تاکید دارد. تصور کنید اگر هر بار که می خواستیم از آواشناسی سخن بگوئیم می بایست می گفتیم "علم زبانشناسی تلفظ"!

بنابراین ما برای پرکردن خلا، یک واژه نو را پیشنهاد می کنیم.

ما واژه ی ترجمه را برای عملیاتی که مترجم به کار می بندد حفظ می کنیم اما واژه"ترجمه شناسی" را برای تمامی ارجاعات به تحلیل زبانشناسی پدیده بر می گزینیم.

در زبان رایج در تمامی بافت ها واژه ترجمه را به کار می بریم. در واقع تمامی تمایزات مفهومی لازم در این بحث هنوز برقرار نشده اند: دو بخش ترجمه شناسی همواره واژه ی ترجمه را مبهم باقی می گذارد.

اگر ترجمه همانطور که ژسکائو تاکید می کند یک عملیات است، این واژه بر نتیجه عملیات نیز دلالت دارد. بنابراین ما فقط از ترجمه سخن بگوئیم یعی از عملیاتی که طی آن ترجمه انجام می شود، از متن ترجمه شده، که محصول این عملیات است و از ترجمه شناسی که شامل تحلیل ترجمه است از عملیات ترجمه ای-تحلیل زبانشناسی و احتمالا روانشناسی زبان.

از آنجا که آنچه در اصطلاح شناسی اهمیت دارد مسئله واژگان نیست بلکه ادراک مفاهیم است که به آن مربوط می شود بر آنیم تا به"ترجمه شناسی" در مفهوم ترجمه بپردازیم.

ژودسکانو در اواخر اولین جزوه ی اثرش، یاداشت زیر را اضافه کرد:

هر فرد دو زبانه به کمک برخی شهودات و عادات به شیوه ای  ترجمه می کند. در نتیجه علم ترجمه ی انسانی، اصولا، به سوال " چگونه باید به یک فرد ترجمه کردن را آموخت؟ "نپرداخته است.[3]

در واقع این بررسی باید در مرحله ی اول مورد توجه قرار گیرد. می توان آن را با مشاهدات تجربی توضیح داد. فرزندان یک خانواده چینی اهل اتاوا، خانواده H، علاوه بر شناخت زبان چینی به عنوان زبان مادری، به تدریج زبان انگلیسی را نیز یاد می گیرند زیرا آنها با بچه های انگلیسی زبان برخورد دارند و با کسانی که زبان مادری آنها انگلیسی است رفت و آمد دارند.

فرزند اول به زودی در پنج سالگی به زبان انگلیسی ای که برای یک کودک به این سن تقریبا معمولی است صحبت می کند، در حالیکه فرزند کوچک سه سال دارد چینی را با کلمات پراکنده ی انگلیسی صحبت می کند.

از این رو امکان صحبت کردن با فرزند بزرگ وجود دارد، اما موانع زبانی گفتگو با فرزند کوچک را دشوار می کند.مگر زمانی که با حضور برادر بزرگش مشکل فرزند کوچک بلافاصله حل می شود.

هر بار که فرزند کوچک چیزی را به زبان چینی نامفهوم بیان میکند، کافی است از برادر بزرگش بپرسید:" برادرت چه می خواهد؟" و برای پاسخ به برادر کوچک و یا انتقال اطلاعات، کافی است بگوئیم:" این را به برادرت بگو".

این یک راه ارتباطی کارآمد است که امکان ارائه ی فرضیه ای را فراهم می آورد که طبق آن قابلیت ترجمه یا بنابر اصطلاح شناسی چامسکی، توانایی ترجمه، در تمام بچه های معمولی و دوزبانه ی پنج ساله وجود دارد. این قابلیت، دقیقا در چه سنی در بچه ها شکل می گیرد یا پدیدار می شود؟

بدون توانایی پاسخ به این سوال، برآنیم تا در آن بر اعتبار تاکید کنیم زیرا آن احتمالا بر این کشف موجب می شود که ترجمه یکی از متداول ترین و ابتدائی ترین توانایی ها از هر تفاوت رفتار زبان شناسی ماست.

این بار در یک تجربه ی مرتبط از برادر بزرگ خواسته شد که آنچه برادر کوچکش می خواست بیان کند بازگویی نکند بلکه آنها را ترجمه کند، او دستپاچه شد. می توان از این دو نتیجه گرفت که او قادر به ترجمه بود اما فرا واژه ترجمه را نمی شناخت. ما او را از عملیاتی که انجام می داد آگاه کرده بودیم.

در اولین سوالمان درباره ی یادگیری عملیات ترجمه، سوال دیگری اضافه می کنیم :" در چه سنی مفهوم ترجمه در ذهن بچه های دوزبانه شکل می گیرد؟ "

به دلیل نبود مدارک دقیق درباره ی آنچه در نظر ما در یادگیری زبان ها درخور توجه است، به مورد دو کودک چینی برمی گردیم. شیوه ترجمه فرزند بزرگ را در نظر بگیریم.  ترجمه او از یک متن نوشته شده نشئت نمی گیرد، بلکه  همه را با گفتار انجام می دهد. او به تدریج که برادرش صحبت می کند ترجمه نمی کند؛ درست برعکس، او تا پایان هر نیم سخن منتظر می ماند تا سپس تمام مضمون را با هم بیان کند.وانگهی در مدارس ترجمه مشاهده می کنیم که تفسیر گفتاری سخن گفتاری که آن را ترجمه شفاهی می نامیم برخلاف ترجمه ی کتبی  در عمل دشوارتر است.

و  در مورد ترجمه ی همزمان، یعنی  همزمان با سخن گفتن سخنران ( کارشناس رایانه به آن پردازش در زمان حقیقی می گوید) آسان تر از ترجمه ی پی در پی، یعنی ترجمه  پس از اتمام کلام سخنران، انجام می شود.

بدیهی است که ترجمه ی پی درپی نیازمند تلاش بسیار بیشتر ذهنی است.  از میان سه شیوه ی ترجمه ای که در دوره های حرفه ای آموزش داده می شود، کودک چینی با دشوارترین آن آغاز می کند، و این کودک استثنائی نیست.

در کنار کارهای بزرگ پیشین، نظرات مترجمان حرفه ای را نیزخاطر نشان کردیم. همانطور که ژودسکانو در بخش تاریخی کتابش به خوبی نشان می دهد، در گذشته نظرات مترجمان حرفه ای در ترجمه شناسی کاملا مشهود بود اما اکنون بدون بحث در نظرات آنها، برآنیم تا با این حال از آشفتگی میان توانایی و عملکرد کودک دوزبانه و نتیجه ی تعلیمی تحمیلی و آگاهانه بپرهیزیم.

در نتیجه، در مورد کودک چینی، می بایست از ترجمه ی ذاتی در مقابل ترجمه ی حرفه ای صحبت کرد. از طریق مقایسه، می توان فهمید که موقعیت ترجمه ی ذاتی نسبت به ترجمه ی حرفه ای همانند موقعیت گفتگوهای روزمره نسبت به نگارش یک متن ادبی است.

پیش از ارزیابی اهمیت ترجمه ی ذاتی، ابهام دیگری درباره ی واژه ی "ترجمه" مطرح می شود.از آنجایی که موضوع زبان شناسی، زبان طبیعی و انسانی است، ترجمه شناس زبان شناس عملیاتی که طی آن ترجمه انجام می شود را مانند ترجمه از یک زبان طبیعی و انسانی مشخص به زبان دیگر، تلقی می کند.

درست است که ژودسکانو به عنوان نشانه شناس صریحا از این محدودیت صرف نظر می کند. نباید این طور تصور شود هنگامی که یک نشانه شناس از قابلیت زبان صحبت می کند، کاربرد او از این واژه با کاربردی که زبان شناس از آن برداشت می کند، مطابقت می کند.

می بایست در حوزه ی زبان شناسی این واژه ملاحظاتی درباره ی گویش ها و سطوح زبانی گنجاند.ترجمه ی ذاتی بسیار متداول به نظر می رسد با در نظر گرفتن نسبت قابل ملاحظه ی افرادی که در یک محیط دوزبانه،حتی چند زبانه زندگی می کنند همچنین باتوجه به ترجمه­ای که در درون یک زبان صورت می گیرد، ما نندترجمه ی برادر بزرگترکه به تفسیر نامفهوم گویی های برادر کوچکش کمک می کند، ویا دوستانی که تفسیر صفحه دیسک های ایون دشام1 به فرانسه را فراهم می آورند،و همین طور الی آخر.[4]

وآخرین مثال مربوط به کودکان . دانشجویان دانشگاهی در منترال2 اخیرا نظر سنجی محلی انجام دادند درباره ی انگیزه، یا انگیزه ی غیرواقعی، جوانانی که کلاسهای آموزش زبان انگلیسی را در چندین مدرسه ی پایتخت دنبال می کنند . در میان کودکان خانواده های مهاجر، به ویژه ایتالیایی ها، انگیزه ی رایج این است که یادگیری زبان انگلیسی به والدینی که این زبان را نمی شناسند کمک می کند . به شیوه ای درونی ، این کودکان خود رادر نقش مترجم خانواده تصور می کنند .

این امر یک دلیل محکم به دنبال دارد . ما پیشتر شباهت میان ترجمه ها ی ذاتی و حرفه ای رامطرح کردیم ، از یک طرف میان مکالمات معمولی و ادبیات از طرف دیگر. بدون این که در صدد باشیم تا بروز گفتار را در حوزه ی زبان شناسی حذف کنیم ، اگر از جامعه ی زبان شناسان معاصر این سوال را می پرسیدیم :"در درجه ی اول، کدام یک برای شما جالب است ، زبان عام یا زبان ادبی؟ شاید پاسخ به  اتفاق ارا"زبان عام " می بود . بنابراین ، اگر سوال مشابهی نسبت به ترجمه پرسیده شود ، پاسخ می بایست یکسان باشد.

متاسفانه ، به نظر می رسد که این موضوع مهم در حوزه ی اثر شناسی ، حتی هیچ اثر شناسی که از دیدگاه زبان شناسی قابل توجه باشد ، در حال حاضر نه توسط گروه زبان شناسی و نه توسط واحد های ترجمه ی دانشگاه های کانادایی  ، هیچکدام ، به رسمیت شناخته نشده است.

ابتکار عمل در این حوزه محدودمی شود به واحد های تخصصی اختصاص داده شده برای تعلیم حرفه ای مترجم عملی.بدون شک یک چنین واحد هایی لازم هستند ، اما ترجمه شناسی ،دو قرن گذشته ، نسبت به دیگر جریان های زبان شناسی معاصر رها شده بود. زیرا نتیجه ی این گرایشی که جودسکنو  به حق از ان انتقاد می کند ، یک ترجمه شناسی توصیفی است. علاوه بر این  ، پژوشهای مرتبط با این واحد ها (موضوع پایان نامه ام . آ. و غیره...) حتی اگر گاهی توصیفی باشد ، به ندرت به توضیح می رسد . شما به خوبی از آن آگاهید که موضوعی که اغلب دانشجویان کارشناسی ارشد در کشور ما انتخاب می کنند ، تنظیم یک مجموعه واژگان ساده ی دو زبانه در یک حوزه ی سخن بسیار تخصصی است . بدین ترتیب ، اطلاعات واژگانی بسیاری بایک بینش نظری اولیه به دست می آوریم . در نتیجه ، حتی یک اثر کانادایی که به اندازه ی  سبک شناسی تطبیقی وینی و داربونه مشهور است (نقل شده توسط جودسکنو) به دلیل آموزش حرفه ای به صورت محدود باقی می ماند. .

گروه های زبان شناسی ما می بایست ، دیر یا زود ، این موضوع را بپذیرند که ترجمه شناسی جزئی از رشته ی آموزش زبان هاست : و ، علاوه بر این ، موضوع اصلی ترجمه شناسی باید ترجمه ی ذاتی ای باشد که به شیوه ای توصیفی و توضیحی به آن پرداخته می شود .

دو زبان شناس برجسته ، یکی روس و دیگری آمریکایی ، با کار در حوزه ی عملکرد ترجمه ی ماشینی ، بر اهمیت ترجمه شناسی  برای زبان شناسی تاکید کردند. و نخست ملچاک می گوید :

بنابراین  ویژگی کار بعدی روی ترجمه ی ماشینی چه چیزی باید باشد؟ تنها یک پاسخ ممکن وجود دارد : تفسیر مدل های

آماده ی زبان ، سیستمهای منطقی چندمعنی معادل در هر دو جهت میان متن و معنی . مطالعه و توضیح ارتباط میلن متن و

معنی در تمام جهات (شامل تاریخی ، اجتماعی ، روانشناسی و دیگرجهات )  به عنوان مشکل اصلی علم زبان چشم پوشی شده

بنابراین مشکل ترجمه ی ماشینی بر مشکل هم زمانی زبان شناسی منطبق است . این مشکل به ویژه ، با این حقیقت تایید می

شود که اکثر مقالات زبان شناسی ترجمه ی ماشینی را از سال1963 تا 1966 منتشر می کردند که در زبان شناسی ابزار اساسی

است . برخلاف دیدگاه نادرست است که ترجمه ی ماشینی فقط ویژگی های ظاهری یک متن را لحاظ می کند و به معنی توجه

کاملی نمی کند . دیر یا زود پژوهش ها در یافتند که صف مقدم توجه آنان را در بر می گیرد به هر حال هر ترجمه ای قبل از این

که انتقال دهنده ی معنی باشد ضامن انتقال حواس است.

به نظر ملچاک ، ترجمه ی ماشینی کمکی برای زبان شناسی نظری است زیرا ترجمه ی ماشینی به ساخت الگوهای صوری رهنمون می شوند . ترجمه شناسی مهم است زیرا که ترجمه شناسی مطالعه ی رابطه ی میان متن و مفهوم  را ایجاب می کند (یا به طور برعکس ، هنگامی که متن مقصد در نظر گرفته می شود ) . شاید رابطه ی میان متن و مفهوم متن به تعریفی کلی ، زبان شناسی از معناشناسی مربوط باشد .

می توان از گفته های ملچاک نتیجه گرفت که ، اگر در زبان شناسی عده ای به خود اجازه می دهند واج شناسی را به عنوان یک نشانه  به خودی خود بررسی کنند و نحو را از معنا شناسی جدا کنند ، واژگان را مستقل از نحو نشان دهند . در ترجمه شناسی ، درست برعکس ، می بایست این جداسازی را حذف کرد : تمام سطوحی که ژودسکانو نام می برد اعم از خطی ، واجی ، نشانه ای ، صرفی ، نحوی و معنایی با هم ادغام می شوند.

 

در مجموع ، اگر این  دو نقل قول را با هم در نظر بگیریم ، به نظر می رسد که ترجمه ی شناسی و ترجمه ی ماشینی ما را ملزم به تکمیل الگو های زبان شناسی در این حوزه می کند. . نخست  در عمق و با شدت (رجوع کنید به ملچاک) و سپس به گستردگی ، و به طور کامل (رجوع کنید به نقل قول اخیر) .

با این دو عقیده ، ما خود را مجاز به افزودن عقیده ی خود می دانیم : ترجمه شناسی ، غنی ترین زمینه برای زبان شناسی تطبیقی از نظر هم زمانی است.

برای درک اینکه چرا ترجمه می کنیم ، چرا هنگام ترجمه تغییراتی اعمال کنیم، می بایست به تفاوت میان زبان ها توجه نماییم. با مشاهده ی این تفاوت ها، ما از ویژگی های هر یک از زبان های مورد نظر آگاه می شویم، همچنان که از شباهت های آنان. تنها با شناخت یک زبان نمی توان زبان شناسی عمومی انجام داد. ]در این صورت[ احتمالاً ما از نظر روانی در بند ساختارهای این زبان می مانیم. غنای زبان شناسی ساختاری آمریکایی به دلیل اهمیتی است که این مکتب به مطالعه ی زبان های آمریکایی هندی داده است. در حالیکه زبان شناس همواره و  گاهی ناآگاه از این تفاوت ها از طریق ترجمه ی ذاتی به مقایسه می پردازد. بخصوص یک زبان شناسی  symématique و صوری امکان  را فراهم می آورد.

برای نمونه به مشکلات ایجاد شده در جریان ترجمه ی گروه های اسمی که در زبان مبدأ دارای حرف تعریف و عنصر ارجاعی نیستند، اشاره کنیم.

( جوانان امروز)                                                                  les jeunes dʼ aujourdui  Young people today"

با وجود این در این مثال ها بررسی سبک شناسی موضوع بحث نبوده، بلکه موضوع ابتدایی ترین و ضروری ترین مبحث گرامر [ حرف تعریف] بوده است. بنابراین این سطحی از [ گرامر] است که چندان مورد علاقه ی مترجم حرفه ای که حتی قبل از رویای مترجم شدن می بایست بر آن مسلط باشد، نیست. در آموزش زبان فرانسه، به عنوان زبان دوم، آموزش بر اساس روش استقرایی است ( پیش از این، برای آموزش زبان، مثال های ترجمه همانند نمونه هایی بود که [چند سطر پیش] بیان شد.)

هر دو حالت فاقد توضیح است و به این دلیل است که باید به یک توصیف واضح بپردازیم، هرگاه که بخواهیم ترجمه ی ماشینی انگلیسی – فرانسه ارائه بدهیم.در این صورت، سریعاً به این نتیجه می رسیم که که زبان فرانسه تقریباً همیشه نیازمند یک عنصر ارجاعی است که معین یا غیر معین است، علاوه بر این، حرف معین دارای دو نقش است، اولین نقش که به معنی واقعی کلمه را تعیین می کند:

مردی که در مقابلم می بینم       L'homme que je vois devant moi

و نقش دیگر عام کردن اسم است:

خداوند انسان/ انسان ها را آفرید           Dieu créa l'homme les home

آنچه موجب تحلیل زبان انگلیسی می شود که لازم است، به منظور ترجمه و بررسی مو به موی نظام آن است که بوسیله ی تفاوت معین-عام در زبان مبدأ بیان می گردد. حال آنکه همانطور که chafe در یکی از اولین آثارش درباره ی "معنا شناسی عام" اثبات می کند، تحلیل این تفاوت در زبان انگلیسی خیلی پیچیده به نظر می رسد.

یاکوبسون از این فرضیه حمایت کرد، به علاوه ژودسکانو نیز بار دیگر این فرضیه را از سر گرفت، که طبق آن، آنچه که ترجمه می شود؛ معناست و به طور متقابل هر ارائه ای از معنا لزوماً یک ترجمه است. الگویی دیگر در مورد اهمیتی که آنها به ادغام معناشناسی می دهند، غالب است.

این وضعیت در مورد گرامر لایه بندی لمب هم صادق بود، در حالیکه او با یک گروه پژوهشگر روی ترجمه ی ماشینی در برکلی کار می کرد.

همچنین می دانیم در استانفورد، گروه شانک که به مدت 4 سال روی هوش مصنوعی کار می کردند، از آن پس به ترجمه ی ماشینی روی آوردند.

به تازگی ویلکز در گفتگویی با عنوان An artificial intelligence approach to translate از این نوع معناشناسی که می بایست در چنین پژوهش هایی گنجانده شود و به ویژه لزوم به عقیده ی وینوگراد، گنجاندن عنصری که قادر به استنتاج با شد.

به علاوه نباید کارهای گروه یانگو را نادیده گرفت که در طول دهه ی شصت، اولین گروه بودند که به ترجمه ماشینی زبان ذاتی درعلامت گذاری محاسبه   پرداختند.

در اروپا گرامر ارتباطی سکاتو برای ترجمه ماشینی در نظر گرفته شده است. نظریه ی شیلان از گروه کامبریج امکان برقراری یک ارتباط مستقیم میان معناشناسی و بعضی شاخص های آواشناسی، یعنی بعضی ویژگی های نوا گفتاری مثل تأکید و لحن در زبان انگلیسی را فراهم آورد.

 می توان با بررسی اجمالی دهه ی اخیر دریافت که چگونه ترجمه ی ماشینی، ترجمه شناسی را که در چارچوب دانش رایانه محققین را ترغیب می کند تا الگوهای صوری ای که راهی برای معناشناسی باز می کنند، احیا کند.

در کنفرانس اخیر دانشگاه ام سی جی سیدنی لمب، از شبکه مفهومی که گرامر یک زبان به آن متصل می شود، صحبت کرد. به عقیده لمب، این شبکه تا حدی دارای مفاهیم و ساز و کارهای عملیاتی فرا زبان شناسی و گاهی جهانی اند.

 اما در بیشتر موارد مفاهیم به واسطه ی زبان فهمیده و وارد شبکه می شوند. در نتیجه شبکه ی مفهومی شخصی که این مفاهیم را از یک زبان مشخص فرا گرفته به نوعی با فردی که این مفاهیم را در زبانی دیگر فرا گرفته، متفاوت است.

به فرضیه ی ورف باز می گردیم. اغلب او به این نتیجه می رسد که ترجمه ای که طبق گرامر و فرهنگ صحیح است، به دلیل تفاوت های ارتباطی مفاهیم زبان اول و زبان دوم در شبکه جمعی به وجود آمده، متزلزل است.

یک مثال بسیار نزدیک را در نظر می گیریم و واژه ی « ملی » در کاربردی مانند: مجلس ملی در مجلس کبک تشکیل جلسه داد. هر چند، در فرهنگ های فرانسه و انگلیس که همگی مانند نحو مربوط به کلمه هستند، به نظر می رسد واژه نشنال را ترجمه ناسیونال تعیین کنند، این یک معال نادرست است.زیرا محل مفهوم درونی برای واژه « نشنال» در شبکه مفهومی انگلیسی زبان به طور مختصری نسبت به وضعیت واژه « ناسیونال» در شبکه فرانسه-کانادایی زبان تغییر مکان داشت. به به نظر ما ( مطمئناً از نظر یک انگلیسی زبان) شاید ترجمه ی مجلس ملی به مجلس عام وفادارتر باشد که مسلما برای انجام آن خیلی دیر است.

هر چند استدلال ...برای درج ترکیب معنایی هر الگوی ترجمه در نظر ما استدلالی است که ویلکز در آخرین کتاب خود آورده است و همچنین همانند بسیاری از نوشته های پیشین وی که مربوط به زمان پیش از همکاری او با گروه مسترمن در کامبریج بوده است.

به طور خلاصه این استدلال بر لزوم تمایز میان معناهای متفاوت یک واژه واحد تاکید دارد.

واژه پست در جمله انگلیسی زیر یک مثال خاص است:She went to the post.       

او به اداره پست رفت

آیا ما باید این واژه را به پست،poteau یا حتی اگر منظوراسب مسابقه است به خط شروع ترجمه کنیم.

(اینجا ما فرض میکنیم که در چهارچوب ترجمه می توان معادلی میان"تفاوت معنا" و "تفاوت تولید" قائل شد.

در موارد معدود این ابهامات درون عبارت می تواند از طریق موارد شبه دستوری شبه معنایی حل شود؛ همانند آنهایی که ما در نظام TAWM پیاده کردیم.برای ما معیار تصمیم هم گروه های یک فعل به همراه طبقه ای از فاعل و وابسته هاست.

برای نمونه know(دانستن) به savoir ترجمه می شود با یک وابسته جمله، و اما گاهی بهconnaitre ترجمه می شود با طبقه های دیگر موضوع( از این گونه مطمئنا بسیار است)

اما مشاهدات انکارناپذیر انجام یافته توسط ویلکز این است که اغلب معنای یک کلمه از طریق هیچ کدام از عوامل جمله حاوی آن کلمه تعیین نمی شود: باید معنای کلی متن را با پیاده کردن معیارهای کلی میان تمامی عبارات متن در نظر گرفت.

بدین گونه این امر به سوی نقد نه تنها محدودیت های تحمیلی از سوی گرامرین های گشتاری به نفع نحو و به ضرر معناشناسی می رود بلکه تلاشی در جهت قرار دادن کلیت دستور زبان بر دستور زبان جمله مستقل است.

این تجربیات مشابه هستند که ما را به سوی گروه TAUM سوق می دهند تا کوشش هایی در حوزه ترجمه با بهره گیری از شبکه های معنایی و چندگانه پیشنهادی از سوی هوفمن( شبکه س) صورت گیرد.

بریان هریس

دانشگاه مونترال

"La traductologie, la traduction naturelle, la traduction automatique et la sémantique"

Brian Harris

ترجمه شناسی،ترجمه ذاتی ،ترجمه ماشینی و معنا شناسی[5]

بریان هریس( دانشگاه مونترال)[6]

 

[1] ب هریس"استدلال و پیشنهاد برای زبانشناسی" مجله های زبانشناسی اوتاوا شماره1، 1972

[2] ژ.کتفورد، تئوری زبانشناسی ترجمه، دانشگاه آکسفورد، لندن،1965

[3] آ.ژودسکانو،1968، ترجمه انسانی و ترجمه ماشینی، جزوه 1، ص50

[4] سخن گوی کبک که گویش محلی را بهره برداری کرد

[5] مجله زبانشناسی شماره2،1973،ص 133-146

[6] نقطه شروع این کنفرانس کتاب آ.ژودسکانو،ترجمه انسانی و ترجمه ماشینی، دو جزوه، دونود، پاریس، 1969

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294




non-prescriptive     :  این Perspective یعنی اون جوری که در اون مورد ازش استفاده شده ، نه اون جوری که قانونش هست . 



   

The Process of Translation 19

Introduction 19

The relation of translating to translation theory 19 :

 کلا هدفش اینه که به نظریه ترجمه  چهره عملی ببخشه و بین نظریه و عمل ارتباط برقرار کنه .

The approach 20

The textual level 22

The referential level 23

v

CONTENTS

The cohesive level 23

The level of naturalness 24

Combining the four levels 29:

سعی کنیم  هر چهار سطح the textual,
the referential, the cohesive, the natural: رو حفظ کنیم  .


The unit of translating 30


The above translation has converted a dozen verb-nouns into verbs, which goes
against the noun-forming tendency of most languages but perhaps clarifies the sentence.
Below the sentence, you go to clauses, both finite and non-finite, which, if you are
experienced, you tend to recast intuitively (see Chapter 8 on shifts or transpositions) as in the
previous long sentence, unless you are faced with an obscure or ambiguous sentence. Within
the clause, you may take next the two obviously cohesive types of collocations,
adjective-plus-noun or verb-plus-object, or the various groups that are less con text-bound, (I
think Masterman's breath-group units may be more applicable to interpreters than to
translators,)
Other difficulties with grammar are usually due to the use of archaic, little used,
ambiguously placed or faulty structures. You should bear in mindT however, that if long
sentences and complicated structures are an essential part of the text, and are characteristic
of the author rather than of the norms of the source language, you should reproduce a
corresponding deviation from the target language norms in your own version (as in Proust

The translation of texts 32 :

مسئله اصلی در ترجمه ، معادل یابی معنایی است و نه گرامری . مثلا ترجمه عبارات و ضرب المثل ها که مفصل در موردش بحث خواهد شد .

کلمات وقتی در متن قرار میگیرن ممکنه چهار حالت داشته باشه:



The translation of proper names 35

Revision 36

Conclusion

اصل مطلب :



فقط در صورتی میتونیم تصور کنیم که متن قانونی و معنا دار نباشه ......

قابلیت ارجاعی با در همه جا هست ... بعضی وقتا بعضی کلمات هم چین overload شده اند که تو واقعا نمیدونی چطوری باید ترجمه شون کنی . این حالت از encyclopedia  ها استفاده میکنی .


ممکنه این شبهه به وجوذ بیاد که " کلمات زبان منبع دارن غیب میشن " یا اینکه " مفهوم داره دست میخوره " . در حالی که اصلا این طور نیست  در واقع موقع ترجمه بین دو سطح داریم کار میکنیم : واقعی و زبان شناسی .  تا بتونیم معادلی مناسب بدست بیاریم .



کتاب :

Does this mean, as Seleskovitch claims, that lthe (SL) words disappear' or that you
ldeverbalize the concepts' (Delisle)? Not at all, you are working continuously on two levels,
the real and the linguistic, life and language, reference and sense, but you write, you
'compose1, on the linguistic level, where your job is to achieve the greatest possible
correspondence, referentially and pragmatically, with the words and sentences of the SI- text
.