k

k

پیام های کوتاه
  • ۲۸ تیر ۹۲ , ۱۴:۰۵
    %)
آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۵/۱۷
    kkk
آخرین نظرات
  • ۵ دی ۹۴، ۱۱:۲۸ - سعید
    مرسی

پلیس زبان ، نگهبان زبان یا ...

چهارشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۶:۲۶ ب.ظ


 

مجتبا پورمحسن: در تاریخ زبان فارسی کم نبوده‌اند کسانی‌ که خود را نگهبان زبان فارسی دانسته‌اند و حداقل نیت‌شان این بوده که فارسی را به زعم خود از گزند کژی‌ها و ناراستی‌ها در امان بدارند.

در قرن معاصر نیز از این نوع ادبای سنت‌گرا بسیار بوده‌اند که همچون گزمه در نیمه‌شب زبان فارسی در ناتینگهام پرسه می‌زنند تا پای رابین هود به قصر جان، برادر ریچارد شیردل، نرسد. غرض از این مطلب پاسخ به تمام موارد مطروحه در این زمینه نیست. آنچه باعث شد تا دست به نوشتن این مطلب ببرم، زمزمه‌ها و گلایه‌هایی از موضع بالایی است که هر از چند گاهی در وبلاگ‌ها و حتی بعضی روزنامه‌ها مطرح می‌شود. 


حالا دیگر مد شده که هر کس کتاب «غلط ننویسیم» ابوالحسن نجفی را دستش بگیرد و با اشاره به نکاتی از آن کتاب، به پایبندی‌اش به اصول استاد فخر بفروشد و دیگران را از عصیان علیه زبان مادری برحذر دارد. 
فکر می‌کنم یک مثال می‌تواند بحث را ملموس‌تر کند. یکی از نکاتی که این روزها بسیار به آن پرداخته می‌شود، کلمه «توسط» است. یادداشت‌های کوتاه در اینترنت درباره غلط بودن کاربرد کلمه مادرمرده «توسط» به عرصه‌ای برای عرض‌اندام و اظهار وجود تبدیل شده است. این یادداشت‌ها اگرچه جمله‌های به ظاهر متفاوتی دارند، اما ساختارشان فرق چندانی با هم ندارد. نقل چند جمله از «غلط ننویسیم» ابوالحسن نجفی ترجیع‌بند این یادداشت‌هاست. 
علت غلط بودن «توسط»؟ لابد چون استادی مثل نجفی گفته و دلیلی برایش ارائه کرده، نباید در آن تردید کرد. ابوالحسن نجفی چهره قابل ستایشی در عرصه زبان و ادب فارسی است، اما این دلیل نمی‌شود که او و کتابش را توامان مبدا و مقصد زبان فارسی بدانیم. نجفی می‌گوید که کاربرد «توسط» در جملات مجهول، تحت‌تاثیر ترجمه زبان‌های خارجی رایج شده است و سپس توضیح می‌دهد که چرا «نباید» در زبان فارسی از آن استفاده کرد. مشکل همین باید و نبایدهاست. آقای نجفی حق داشته که از نگاه خودش برای دستور زبان فارسی محدوده‌ای تعیین کند، اما مضحک است که با تعطیل‌کردن نهاد عقل، «غلط ننویسیم» را توضیح‌المسائل تلقی کنیم و هر آنچه را که مغایر با آن است، مطلقاً «غلط» بشماریم. 
برگردیم به کلمه «توسط». بله، درست است، این کلمه همیشه در زبان فارسی بوده، اما کارکرد جدیدش را از زبان‌های خارجی گرفته است. خب، که چی؟ آیا صرف اینکه از ساختار یک نوع جمله در زبان خارجی استفاده شود، باید یکسره ردش کرد؟ اتفاقاً باید خوشحال باشیم که در این مراوده با زبان‌های دیگر زبان فارسی گسترده می‌شود. وقتی می‌شود جمله را به زبان فارسی، اما با ساختاری برگرفته از زبان دیگر بنویسیم و به راحتی خوانده شود، چه اشکالی دارد؟ در جمله: «کتاب...  توسط ناشر...  منتشر شد.» چه اشکال نگارشی و مفهومی وجود دارد و چه اختلالی در خوانش ایجاد می‌کند؟ درست است که می‌توان این جمله را به صورت «ناشر...  کتاب...  را منتشر کرد.» نوشت، اما دقت کنیم، «می‌توان» نه اینکه «باید» این‌گونه نوشت. این دو ساختار می‌توانند در کنار هم زندگی کنند. در نتیجه به اندوخته زبان فارسی افزوده می‌شود. 
مدرنیته چه در ایران و چه در سایر نقاط جهان، با شتابی کم‌نظیر بر همه‌چیز و ازجمله زبان تاثیر می‌گذارد. مثلا چه کسی فکر می‌کرد نرم‌افزاری به نام فتوشاپ در زبان انگلیسی به فعل تبدیل شود، همین‌طور موتور جستجوی گوگل؟ حالا انگلیسی‌زبانان از گوگل ‌کردن اطلاعات مورد نیاز و از فتوشاپ‌کردن تصاویر حرف می‌زنند. 
نکته عجیب اینکه بسیاری از قائلان به عدم دست‌بردن در ساختار رسمی زبان، در عرصه فرهنگ و هنر و فلسفه به نسبی‌بودن اعتقاد دارند و به‌شدت به بنیادگرایی در ساحت عقل معترضند؛ اما وقتی پای زبان پیش کشیده می‌شود، در نهایت انسداد و انجماد فکری عمل می‌کنند. 
چندی پیش در جلسه نقد و بررسی یک مجموعه شعر، یکی از منتقدان بحث را به آنچه خود «اشتباه بزرگ میرباقری در مختارنامه» می‌نامید، کشاند. از نظر او میرباقری با استفاده از عبارت «سخن‌ کردن» مرتکب اشتباه فاحشی شده. هم او معتقد بود سال‌هاست نویسندگان ما «به سخره گرفتن» را به «اشتباه» به معنای «تمسخرکردن» به‌کار می‌برند، چراکه به گفته او «به سخره گرفتن» در فرهنگ دهخدا به معنای «بیگاری کشیدن» است. من از کلمه «سخن‌کردن» خوشم نیامد، اما دلیلی نمی‌بینم که کارگردانی مثل میرباقری را به‌خاطر تلاش برای ساختن یک مصدر جعلی «گناهکار» بدانم. در مورد «به سخره گرفتن» هم بازگشت به معنایی که در لغتنامه دهخدا آمده، بیشتر شبیه شوخی است، دقیقاً برعکس شاید بهتر باشد لغتنامه‌نویسان بعدی، معنای مصطلح «به سخره گرفتن» را به آن اضافه کنند، نه اینکه کاربران میلیونی زبان را تحت فشار قرار دهند که نباید از این عبارت استفاده کنند. 
زبان، پدیده‌ای سیال است و بسیار پیچیده. زبان متاثر از وقایع سیاسی و اجتماعی دستخوش تغییر می‌شود که با اندکی تحقیق در هویت زبان در تاریخ می‌توان پی برد این تغییرات، طبیعی و جزئی از ذات زبان است. زبانی که تغییر نکند، پیش نمی‌رود. عدم تغییر زبان به معنای انسداد در امر تفکر است. چراکه انسان با کلمات، با زبان فکر می‌کند و درباره چیستی هستی می‌اندیشد. 
مخلص کلام اینکه زبان فارسی نیازی به پلیس ندارد و هیچ‌کس نمی‌تواند برایش «باید» و «نباید» تعیین کند. زبان فارسی میراثی است که برای تک‌تک ما باقی مانده. بنابراین همچنان که استاد میرجلال‌الدین کزازی حق دارد، ‌بخشی از زبان را متعلق به خود بداند و دیگران را از به‌کار بردن کلمات «ناسره» بر حذر دارد؛ شاعران، نویسندگان و حتی کلیت جامعه هم به‌عنوان دیگر صاحبان زبان از این حق برخوردار هستند که با زبان مادری‌شان مراوده داشته باشند. زبان فارسی، تاریخی پرجنب و جوش دارد که رخدادهایی همچون حمله مغول‌ها را هم تجربه کرده است. در آن قرن‌ها نه شورای گسترش زبان فارسی وجود داشت که برای کلمات فرنگی معادل‌های عجیب پیشنهاد کند و ‌نه پلیس‌های زبانی که کتاب «غلط ننویسیم» را علم می‌کنند. زبان فقط یک وسیله برای ارتباط نیست. زبان ابزار اندیشه هم نیست. زبان در اندیشه تنیده شده است. از یاد نبریم که انجماد زبان، انسداد فکری را به همراه دارد.

 

منبع : http://www.farheekhtegan.ir/content/view/28826/40/

 

uandmyfuture.blogfa

  • سمانه

مباحث ترجمه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی