k

k

پیام های کوتاه
  • ۲۸ تیر ۹۲ , ۱۴:۰۵
    %)
آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۵/۱۷
    kkk
آخرین نظرات
  • ۵ دی ۹۴، ۱۱:۲۸ - سعید
    مرسی

۳۸ مطلب با موضوع «مسیر زندگی من :: Money :: Knowledge, Skills, Expertise :: Languages :: ارشد :: بررسی مقابله‌ای ساخت جمله» ثبت شده است

زبان یکی از مهمترین راه‏‌های ارتباطی انسان‏‌هاست و تأثیر بسیار مهمی در تکامل انسان و جوامع بشری داشته است، از این رو ضروریست که این مهمترین وسیله‏‌ی خدادادی را به بهترین شکل یاد بگیریم.
در مبحث یادگیری زبان چهار مهارت شنیدن، خواندن، صحبت کردن و نوشتن وجود دارند. تا صحبتی گفته نشود، شنیده نمی‏‌شود و تا متنی نوشته نشود، خوانده نمی‏‌شود. به این ترتیب مراحل پیدایش آن‏‌ها به ترتیب صحبت کردن، شنیدن، نوشتن و خواندن می‏‌باشد. دو مهارت خواندن و نوشتن را اصطلاحاً سواد می‏‌گویند، بنابراین کسی که بتواند بخواند و بنویسد باسواد محسوب مى‏‌شود.


در فرایند یادگیری زبان مهارت‏‌های گوش دادن و خواندن ورودی، و مهارت‏‌های صحبت کردن و نوشتن خروجی محسوب می‌شوند. همان‏‌طور که یک کارخانه تولیدی جهت تولید محصول نیاز به مواد اولیه ورودی دارد، انسان نیز جهت تولید محصولات تولیدی زبان احتیاج به مواد اولیه ورودی (شنیدن و خواندن) دارد. هر قدر ورودی زبان انسان از نظر کیفی و کمی بالاتر باشند، به همان اندازه خروجى‏‌های زبان نیز از نظر کیفی و کمی بالاتر هستند.

انسان از بدو پیدایش تاکنون زبان اصلی و مادری خود را با شنیدن و صحبت کردن آموخته است که جهت ادامه حیات در قرون پیشین کافی بوده است ولی در عصر حاضر مهارت‏‌های خواندن و نوشتن نیز به ضروریت‏‌های زندگی تبدیل شده‌اند. زبان اصلی را زبان مادری می‏‌نامند به این دلیل که مادر تأثیر بیشتری در یادگیری آن دارد.
انسان از زمانی که در شکم مادر قرار دارد قادر به شنیدن صداهای بیرون و حتی تشخیص، یادگیری و واکنش نسبت به آن‏‌ها می‏‌باشد. بعد از تولد نیز این روند شنیدن ادامه پیدا مى‏‌کند تا موقعی که در قید حیات است و البته از نعمت شنوایی محروم نشده باشد.
کودک بعد از حدود دو سالگی که به مقدار بسیار زیاد ورودی با کیفیت (صحبت‏‌های والدین و دیگران) داشته و همچنین اندام های صوتیش از تکامل نسبی برخوردار بوده‌اند، کم‌کم و به صورت ابتدائی شروع به ادای بعضی کلمات ساده تک سیلابی مى‏‌کند که در هر زبانی متفاوت می‏‌باشند.

به تدریج مهارت صحبت کردن در کودک تقویت مى‏‌شود و به همان نسبت، میزان اشتباهات نیز کمتر تا مرحله‏‌اى که زبان را به صورت کامل مى‏‌تواند همانند دیگران صحبت کند. لازم به ذکر است که کودک قبل از شروع به صحبت و در همان مراحل ابتدائی حیات (و همچنین مراحل ابتدایی یادگیری زبان) نحوه تلفظ کلمات و دستور زبان یا گرامر را به صورت تدریجی، غیرفعال و ناخودآگاه فرا مى‏‌گیرد و بعد از کسب توانایی صحبت کردن آن‏‌ها را به صورت فعال اجرا مى‏‌کند با اشتباهات بسیار کم که آن هم به طور تدریجی و بدون اصلاح دیگران و فقط توسط خود کودک اصلاح می‏‌شوند.
به ندرت پیش آمده که کودک در تلفظ کلمات دچار مشکل بشود، چرا که آن‏‌ها را هزاران بار به صورت صحیح شنیده است و در موارد جزئی که در دستور زبان دچار مشکل می‌شود نیز بعد از مدتی با شنیدن معادل صحیح آن‏‌ها خود را اصلاح مى‏‌کند.
هیچ موقع والدین و بقیه اعضای خانواده وقت و حوصله کافی جهت اصلاح اشکالات زبان کودک را ندارند و این کودکان هستند که با شنیدن صحبت‏‌های صحیح دیگران خود را اصلاح مى‏‌کنند.

دو مهارت دیگر که سواد محسوب می‏‌شوند نیز بشر از قرن‏‌های پیش به صورت‏‌های مختلف فرا گرفته است، از مکتب خانه‏‌های قدیمی تا سیستم‏‌های آموزشی مدرن امروزی.

تا قبل از ابداع شیوه‌های جدید در آموزش زبان در یکی دو قرن اخیر، یادگیری زبان‏‌های خارجی برای بشر مشکل چندانی نبوده است و به صورت طبیعی اگر شخصی در معرض زبان مردمی دیگر به مدت خاصی قرار می‏‌گرفت آن را فرا مى‏‌گرفت. ولی در عصر حاضر با توجه به هزینه‌های زیادی که توسط اشخاص، مؤسسات و دولت‏‌های مختلف صورت مى‏‌گیرد، بازده کم این همه هزینه‌های مختلف، متخصصان و تئوریسین‏‌های زبان را بر آن واداشت که بر روند آموزش زبان تجدید نظر اساسی داشته باشند.

متخصصان زبان بعد از سال‏‌ها تحقیق و بررسی علل عدم موفقیت و بازده پایین کلاس‏‌های آموزشی فعلی به این نتیجه رسیده‏‌اند، برگشت به شیوه یادگیری زبان مادری و ترکیب آن با تکنولوژی پیشرفته امروزی، به علاوه داشتن انگیزه کافی و استمرار و پشتکار در یادگیری زبان مهم‏‌ترین و مؤثرترین شیوه یادگیری زبان خارجی می‌باشد.

معایب سیستم‏‌های آموزشی زبان در حال حاضر

1. ترتیب غیرصحیح مهارت‏‌های یادگیری زبان

2. استفاده از منابع یادگیری (صوتی، تصویری، متنی و معلم) غیراصلى و ناکافی

3. آموزش گرامر به صورت فعال

4. یادگیری کلمات به صورت منفرد

5. استفاده از منابع رسمی و عدم استفاده از زبان محاوره‏‌ای بروز و کاربردی

6. عدم ایجاد انگیزه در دانش آموز

7. هزینه مادی و وقت زیاد

8. عدم دسترسی همگان به کلاس‏‌های آموزشی و منعطف نبودن زمان کلاس

9. عدم استمرار و غوطه‌ور شدن در زبان خارجی

10. استفاده از ترجمه به زبان مادری

11. تصحیح دانش‌آموز

12. تکرار جمله به جای خلق جمله

13. عدم آشنایی معلم و دانش‌آموز به فرهنگ مردم و کشور زبان مورد نظر

14. خسته کننده بودن کلاس

15. ایجاد وابستگی دانش‌آموز به معلم و کلاس

سیستم یادگیری به روش SFLL

در سیستم یادگیری هوشمند دانش‌آموز به جای آموزش دیدن یاد مى‏‌گیرد و نقش اصلی را دارد، خلاف نظام فعلی که معلم نقش اصلی را دارد. معلم فقط دو وظیفه مهم دارد که عبارتند از: ایجاد انگیزه قوی و محرک که دانش‌آموز بتواند با آن به حرکت قوی و مستمر خود ادامه دهد، و دیگری معرفی منابع صحیح که دانش‌آموز با استفاده از آن‏‌ها بتواند مهارت‏‌های چهارگانه زبان را کامل فرا گیرد.

در عصر حاضر که یادگیری زبان‏‌های خارجی رایج می‏‌تواند بالقوه منافع مادی فراوانی را برای یاد‌گیرنده آن به ارمغان بیاورد و با توجه به این نکته که مشاغل و رشته‌های تحصیلی زیادی در حال حاضر احتیاج به فراگیری زبان خارجی دارند و همچنین یادگیری زبان خارجی جهت ارتباط با مردم و دعوت آن‏‌ها به سمت خیر و صلاح، این انگیزه به اندازه کافی وجود دارد یا می‏‌تواند وجود داشته باشد.

انسان هر زبانی که یاد می‏‌گیرد در بین مردم آن زبان احساس غربت نمی‏‌کند، به عبارتی زبان عامل مهمی در جهت تقویت رابطه بین فرهنگ‏‌های مختلف است. یادگیری زبان خارجی باعث ازدواج، داد و ستد و کسب علوم مختلف از فرهنگ‏‌های مختلف از گوشه و کنار این کره پهناور می‏‌شود.

در مورد منابع صحیح نیز با توجه به نفوذ روز‌افزون انواع تکنولوژی مانند دستگاه‏‌های پخش CD/DVD، دستگاه موبایل، تبلت، کامپیوتر، دستگاه‏‌های پخش صوتی و تصویری قابل حمل، گیرنده‌های ماهواره‌ای، اینترنت و حجم وسیعی از وب سایت‏‌های متنوعی که به صورت رایگان یا با مبلغ بسیار کم در حال ارائه منابع اصلى به اکثر زبان‏‌ها و لهجه‏‌های دنیا به صورت رسمی و محاوره‌ای حتی در دور‌افتاده‌ترین نقاط این کره خاکی هستند دیگر بهانه‏‌ای از این بابت جهت یاد نگرفتن زبان وجود ندارد.
با اجرای این سیستم هر شخص خود به تنهایی هم قادر خواهد بود شروع به یادگیری زبان خارجی نماید، کاری که مؤلف این مقاله و هزاران نفر در سراسر جهان در مورد خود سالیان سال انجام داده و نتیجه مفید آن را هم دیده و تجربه کرده‌اند.

در این روش، یادگیری زبان دوم و بعد از آن به نسبتی شبیه یادگیری زبان اول صورت می‏‌گیرد، بدین صورت که همان‏‌طور که کودک تا مدت زیادی فقط می‏‌شنود (به صورت اصلى، زیاد و مستمر) و بعد از دو سال تازه شروع به ادای بعضی کلمات ساده مى‏‌کند و به تدریج کلمات و جملات را روان‏‌تر و با اشتباه کمتر ادا مى‏‌کند، ما نیز تا مدت زیادی مثلاً شش ماه تا یک سال، بیشتر به زبان مورد نظر گوش فرا مى‏‌دهیم (به صورت صوتی یا تصویری).

یکی از مشکلاتی که بشر در طول تاریخ و به خصوص عصر حاضر با آن مواجهه بوده و است این است که همه چیز را دوست دارد سریع در اختیار داشته باشد. کیفیت چندان مهم نیست، کمیت اهمیت زیادی دارد اگر در نهایت به ضررش هم تمام شود. به عنوان مثال اکثر محصولات غذایی و کشاورزی که در حال حاضر در اکثر نقاط دنیا مصرف می‏‌شوند از نوع غیر ارگانیک و مصنوعی هستند و به کمک مواد افزودنی و انواع هورمون‏‌های رشد و رنگ‏‌های مضر تولید انبوه و سریع می‏‌شوند و البته برای اکثر مردم این مسئله اهمیت چندانی ندارد مهم این است که زیبا و لذیذ باشند و نحوه تولید و خوب بودن چندان مهم نیستند. به همین ترتیب مردم دوست دارند با رفتن به چند جلسه آموزشی زبان یا خواندن چند کتاب گرامر بتوانند راحت بشنوند و صحبت کنند. به همین دلیل این روزها مردم راحت جذب تبلیغاتی می‏‌شوند که وعده یادگیری فلان زبان خارجی را مثلا در ده جلسه یا با گوش و تکرار کردن چند فایل صوتی را می‏‌دهند. همان‏‌طور که مصرف موادی که سریع و به روش غیر ارگانیک تولید می‏‌شوند کم اثر و بعضاً مضر است، روش‏‌های یادگیری سریع و سطحی زبان خارجی نیز اکثرا بی‌نتیجه و البته اتلاف هزینه می‏‌باشند.

مزایای سیستم یادگیری به روش SFLL

1. در این روش، یادگیری مهارت‏‌های چهارگانه زبان به ترتیب اولویت و نحوه فراگیری زبان در مغز انسان صورت مى‏‌گیرد.
بدین صورت که اول مهارت‏‌های ورودی شنیدن و خواندن مطالب فرا گرفته مى‏‌شوند و بعد از مدتی که مغز ما انباشته از حجم وسیعی از کلمات، جملات، نحوه تلفظ و آهنگ بیان جملات شد، آن وقت به تدریج شروع به صحبت کردن و نوشتن مى‏‌کنیم.

الف) تصور کنید استخری که ده متر مربع مساحت و ده سانتیمتر عمق داشته باشد. در این حجم آب نمی‏‌شود ماهی گرفت، شنا کرد، موج سواری و کشتی‌نوردی کرد. هر چقدر وسعت و عمق این استخر را زیادتر کنیم به اهداف ذکر شده بیشتر نزدیک می‏‌شویم تا جایی که استخر به اقیانوس تبدیل می‏‌شود و ما می‏‌توانیم کاملاً در این اقیانوس غوطه‌ور شویم و شنا کنیم. مراحل یادگیری کلمات و اصطلاحات نیز به همین ترتیب است. در اوایل کار مجموعه کلماتی که از زبان مورد نظر می‏‌دانیم وسعت کمی دارند و کم عمق هستند، یعنی ممکن است در صورت عدم تمرین از یاد بروند، به تدریج که بیشتر می‏‌شنویم و می‏‌خوانیم وسعت دیکشنری حافظه ما بیشتر می‏‌شود و عمیق‏‌تر می‏‌شوند یعنی آن‏‌ها را بیشتر درک می‏‌کنیم. این روند ادامه پیدا می‏‌کند تا جایی که ما در زبان خارجی غوطه‌ور می‏‌شویم و می‏‌توانیم آزادانه شنا کنیم.

ب) یکی از دلایلی که در کلاس‏‌های آموزشی فعلی دانش‌آموزان زبان‏‌های خارجی را غیر صحیح و با لهجه‌های عجیب و غریب و متفاوت از زبان متکلمین بومی آن زبان یاد می‏‌گیرند (بعضی مواقع این اختلافات چنان فاحش هستند که مردمان بومی آن زبان نیز از درک آن عاجز هستند)، معلمینی هستند که خود بومی آن زبان نیستند و اشتباهات زیادی در گرامر، تلفظ کلمات، آهنگ ادای جملات و استفاده از جملات و اصطلاحات رسمی و قدیمی به جای جملات و اصطلاحات بروز و محاوره‌ای مصطلح مرتکب می‏‌شوند و این اشتباهات طبیعتاً به دانش‌آموزان منتقل می‏‌شود.

به جای یادگیری و استفاده از منابع غیر اصلى یا غیر بومی، در این روش همانند کودک که زبان را از منبع اصلى یعنی والدین یاد مى‏‌گیرد، از منابع صوتى، تصویری و متنی استفاده مى‏‌شود که توسط یک نفر بومی آن زبان گفته یا نوشته شده باشد که در آن امکان اشتباه نزدیک به صفر است.
در حال حاضر با توجه به فراگیر بودن منابع تکنولوژی مانند ماهواره و اینترنت، یادگیری زبان‏‌های مختلف حتی لهجه‏‌های مختلف از یک زبان، به راحتی امکان‏‌پذیر است.

2. یکی از مهم‏‌ترین دلایل عدم موفقیت و در نتیجه دلزدگی دانش‌آموزان از کلاس‏‌های رایج زبان، آموزش نکات دستوری یا گرامر به صورت فعال است.

منظور از فعال این است که نکات گرامری در قالب کتاب‏‌های گرامر و انواع تست‏‌ها به دانش‌آموز تحمیل مى‏‌شود که بر طبق آن‏‌ها جملات را بسازد در حالى که برای درست صحبت کردن نیازی به دانستن و حفظ نکات پیچیده دستوری که در هر زبانی وجود دارند نیست، بلکه نیاز به رعایت کردن آن‏‌ها است و مى‏‌شود آن‏‌ها را به روش آسان و غیر فعال یعنی با شنیدن و خواندن مطالب صحیح و اصلى فرا گرفت؛ و تنها فرق این است که در این روش شخص اسامی نکات گرامری را نمی‏‌داند ولی آن‏‌ها را کاملاً رعایت مى‏‌کند، چون صدها بار صحیح شنیده و خوانده و همان‏‌طور آن‏‌ها را درست تقلید مى‏‌کند.
چه فردی عامی باشد و چه استاد ادبیات، هر دو زبان بومی یا زبانی که فرا گرفته‌اند را به درستی و بدون اشتباه صحبت می‏‌کنند ولی فرقشان در این است که استاد ادبیات نکات دستوری را حفظ کرده و می‏‌داند، ولی یک شخص معمولی این توانایی را ندارد و این هم در صحبت کردن روزانه نیازی نیست.

3. بهترین روش یادگیری کلمات، یادگیری آن‏‌ها در قالب جملات صحیح می‏‌باشد. به همین صورت ما نیز زبان اولمان را از والدینمان فرا گرفته‌ایم. اگر کلمات به صورت جدا یاد گرفته شوند، به سرعت فراموش می‏‌شوند و دانش‌آموز وقت زیادی را صرف یادگیریشان خواهد کرد در حالی که بعد از مدتی فراموش می‏‌شوند، چون مغز انسان جملات (یک رشته کلمات که با هم معنی خاصی را دارند) را خیلی بهتر درک می‏‌کند و آن‏‌ها را به آسانی ثبت خواهد کرد. کودک نیز تا سن دو تا سه سالگی هزاران و شاید میلیون‏‌ها جمله با تلفظ و گرامر صحیح با سرعت معمول و طبیعی از اطرافیان خود می‏‌شنود و آن‏‌ها را به خاطر می‏‌سپارد و بعد از آن قادر خواهد بود آن‏‌ها را به شکل صحیح تکرار کند.

نیازی نیست دانش آموز لیست‏‌های بلند بالایی را تحت عنوان هزار یا دو هزار کلمه کاربردی در فلان زبان خارجی را به خاطر بسپارد که البته بعد از مدت کوتاهی اکثر آن‏‌ها فراموش می‏‌شوند. معمولاً مطالبی که به صورت انبوه و در مدت کمی وارد حافظه می‏‌شوند، به همان سرعتی که وارد می‏‌شوند خارج می‏‌شوند و مطالبی که به تدریج و در مدت زمان نسبتاً طولانی و با تمرین زیاد وارد حافظه می‏‌شوند، در حافظه حک می‏‌شوند و به سختی خارج می‏‌شوند.
با روش SFLL دانش‌آموز قادر خواهد بود کلمات و جملات کاربردی را به روش طبیعی، ماندگار، لذت‌بخش، معنی‌دار و بدون هیچ استرسی یاد بگیرد.

4. تقریباً اکثر زبان‏‌های زنده دنیا به دو شکل رسمی و محاوره‌ای کاربرد دارند. وجه رسمی زبان کمتر جنبه کاربردی در زندگی روزمره مردم دارد و بیشتر در مجامع رسمی مانند اخبار رادیو، تلویزیون و جلسات مقامات رسمی و همچنین منابع متنی مانند روزنامه‌ها، مجلات، کتاب‏‌ها و سایت‏‌های اینترنتی کاربرد دارد.

زبان محاوره‌ای بیشتر در صحبت کردن و شنیدن روزمره کاربرد دارد و و اکثر مردم به زبان محاوره‌ای خیلی بیشتر از جنبه رسمی آن نیاز دارند گرچه زبان رسمی نیز اهمیت خاص خود را دارد و نباید از اهمیت آن غافل شد. بنابراین یادگیری زبان محاوره‏‌ای اولویت بیشتری دارد و به همان نسبت جهت یادگیری آن نیز بیشتر باید هزینه شود.
ولی متأسفانه در اکثر کلاس‏‌های رایج به بخش رسمی بیشتر توجه می‏‌شود و نتیجه، آن می‏‌شود که دانش‌آموز به زبان محاوره‌ای کاملاً ناآشنا می‏‌شود و هنگامی که خود را در دنیای واقعی بین آن عده از مردم می‏‌بیند خود را خیلی پایین‏‌تر از بقیه، از جهت صحبت کردن و درک صحبت دیگران می‏‌بیند و اعتماد به نفس خود را از دست می‏‌دهد و احساس می‏‌کند که سالیان سال هزینه بدون نتیجه داشته است. نمونه‏‌های همچنین افرادی زیاد هستند، افرادی که مثلاً زبان عربی را در مجامع دانشگاهی و به صورت رسمی و یا جهت ترجمه متون عربی فرا گرفته‌اند، هنگامی که به کشورهای عرب زبان سفر می‏‌کنند، عربی مصطلح بین مردم را متفاوت از عربی که تاکنون یاد گرفته‌اند می‌یابند که این ضربه بزرگی برای آن‏‌ها محسوب می‏‌شود و به همین ترتیب کسانی که در مؤسسات آموزش زبان دولتی یا خصوصی زبان انگلیسی را آموخته‌اند ولی هنگام مهاجرت به کشورهای انگلیسی زبان با مشکل مواجهه شده‌اند. بنده (مؤلف) خود شخصاً چند مورد از این افراد در مورد زبان عربی و انگلیسی را می‏‌شناسم.
در روش SFLL به هر دو بخش زبان هر کدام به نسبت اولویت اهمیت داده می‌شود. دانش‌آموز با توجه به اهداف، شرایط و سلیقه‏‌های خود می‌تواند از منابع غنی نوشتاری و گفتاری محاوره‌ای و رسمی استفاده کند.

5. چند دلیل عدم استقبال دانش‌آموزان از کلاس‏‌های موجود؛ شهریه بالا، از دست رفتن وقت زیاد با توجه به زمان خود کلاس‏‌ها و زمان رسیدن به کلاس و برگشتن از کلاس و منعطف نبودن زمان کلاس‏‌ها می‏‌باشد.
در حالی که در این روش هوشمند مشکلات فوق وجود ندارند. در این روش دانش‌آمور هرجا که باشد حتی اگر از هیچ وسیله صوتی و تصویری نیز استفاده نکند فقط کافی است در بین مردم زبان مورد نظر باشد تا آن زبان را به طور کامل فرا گیرد.
اگر شخصی از یک یا چند وسیله‏‌ى الکترونیکی مانند دستگاه‏‌های پخش CD/DVD، دستگاه‏‌های پخش فایل‏‌های صوتی و تصویری، ماهواره، کامپیوتر یا موبایل استفاده می‏‌کند می‏‌تواند جهت یادگیری از این ابزارها به نحو احسن استفاده کند و سریع‏‌تر به هدف مورد نظر در بخش یادگیری زبان برسد.

6. یکی از میراث‏‌های سیستم آموزشی زبان فعلی دانش‌آموزانی هستند که قدرت تفکر و خلق جملات در زبان خارجی را ندارند به دلیل این‏‌که دانش‌آموزان جملات شنیده شده یا خوانده شده را تکرار می‏‌کنند و خود سعی نمی‏‌کنند با کلمات کلیدی جملات جدیدی را بسازند.
در سیستم هوشمند دانش‌آموز بعد از شنیدن و خواندن مطالب به زبان مورد نظر به مدت طولانی و مستمر، قادر خواهد بود خود با توجه به حجم وسیع جملات وارد شده، خروجی خوبی داشته باشد، به عبارتی بتواند خوب صحبت کند و بنویسد و البته قبل از آن‏‌ها مطالب گفته شده با سرعت معمول را کامل درک کند و مطالب نوشته شده را بدون نیاز به دیکشنری خوب بخواند و همچنین قادر خواهد بود به زبان مورد نظر در مغز خود فکر کند.
به همین دلیل است که کودک هنگام صحبت کردن قادر است کلمات و اصطلاحات شنیده شده را در قالب جملاتی متفاوت به کار گیرد.

7. دونده‌ای را در نظر بگیرید. در پیست دو مقابل چشمان میلیون‏‌ها نفر که به طور زنده او را می‏‌بینند و در حالی که بدنش گرم شده با سرعت در حال دویدن است، در همین اثنا اگر به مانعی برخورد کند و به مدت چند دقیقه نتواند بدود بدنش سرد خواهد شد و مدت زمانی بیشتر طول خواهد کشید تا بتواند بدود و به سرعت اولیه برسد و البته اگر مانعی دیگر در مسیرش نباشد، و البته این دونده شاید به خاطر سرخوردگی و شرمندگی از این مسئله دیگر نتواند به مسیر خود ادامه دهد.
همین مورد در خیلی از کلاس‏‌های متداول زبان وجود دارد، به این ترتیب که معلم یکی از دانش‌آموزان را احضار می‏‌کند تا مطلبی را جلوی همه بگوید یا بیوگرافی همه افراد فامیل خود را به استماع همه دانش‌آموزان برساند. کافی است دانش‌آموز کوچکترین اشتباهی در تلفظ یا گرامر خود داشته باشد، اگر این دانش‌آموز با صدای خنده همکلاسی‏‌های خود شرمنده نشود قطعاً با صدای معلم که او را تصحیح می‏‌کند شرمنده می‏‌شود و سرعتش گرفته خواهد شد. اگر چند مورد این مسئله برای یک دانش‌آموز اتفاق بیفتد دیگر ایشان روحیه‌ای جهت حضور در کلاس را نخواهد داشت.

در مورد کودک این مسئله متفاوت است. والدین خود به این نکته کاملاً واقف هستند که فرزند کوچکشان ممکن است در بیان مطالب اشتباهاتی داشته باشد به همین جهت صبر می‏‌کنند تا کودک به طور طبیعی خود اشتباهاتش را بعد از شنیدن معادل درست از دیگران یا والدین که جنبه الگو برای او را دارند تصحیح کند و البته والدین نیز خود وقت و حوصله کافی را ندارند تا اشتباهات کودک را تصحیح کنند.

در این روش هوشمند نیز با الگو ‌برداری از طبیعت زبان مادری، دانش‌آموز در صورت انجام اشتباه در تلفظ یا گرامر هیچ موقع توسط متکلم بومی آن زبان تصحیح نخواهد شد، بلکه با گذشت زمان و شنیدن معادل‏‌های صحیح آن از زبان افراد بومی که جنبه الگو را دارند خود را تصحیح می‏‌کند و بعد از گذشت مدتی می‏‌تواند همانند افراد بومی بشنود، بخواند، صحبت کند و بنویسد. مزیت خود اصلاحی بر دیگران اصلاحی باعث خواهد شد که سرعت ما در پیست یادگیری زبان کند نشده و همچنین در مقابل دیگران ضایع نشویم.

8. یکی دیگر از معایب سیستم‏‌های آموزشی فعلی عدم ایجاد محیطی است که دانش‌آموز بتواند به صورت مستمر در معرض زبان خارجی باشد.
دانش‌آموز یک یا دو جلسه در هفته که آن هم دو سه ساعت ممکن است بیشتر نباشد در کلاس آموزشی به سر می‏‌برد و بعد از آن در محیطی قرار می‏‌گیرد که تا هفته بعد هیچ تماسی با زبان مورد نظر ندارد و به اصطلاح در زبان مورد نظر غرق نشده است.
به همین دلیل پیشرفت دانش‌آموز بسیار کم بوده و ممکن است به همین دلیل بعد از مدتی کلاس را ترک کند که مسلماً این خواسته معلم و دانش‌آموز نیست.
در سیستم هوشمند به علت کم هزینه و در دسترس بودن منابع یادگیرى و اینکه دانش‌آموز در این روش کاملاً به خود وابسته است تا به دیگران، دانش آموز می‏‌تواند خود را در محیط زبان خارجی غرق کند و اصطلاحاً به این کار Immersion می گویند.
Immersion از کلمه Immerse به معنای غوطه‌ور ساختن شیئی در مایعی به طور کامل، طوری که کاملاً آن شیئ در مایه فرو رود گفته می‏‌شود؛ و البته هر چقدر این شیئ بیشتر در مایع فرو رود بیشتر خیس یا حل خواهد شد.

یکی از دلایلی که کودکان زبان مادری را سریع یاد می‏‌گیرند نیز همین است که محیط اطرافشان کاملاً به این زبان صحبت می‏‌کنند و نیز به همین دلیل اگر زبان مادری یکی از والدین متفاوت باشد یا در محیط کوچه و بازار و مدرسه با زبان‏‌های دیگری در ارتباط باشد می‏‌تواند سریع زبان‏‌های دیگر را یاد بگیرد. شخصاً کودکان زیادی را می‏‌شناسم که با این شرایط توانسته‌اند در سنین کودکی چند زبان را یاد بگیرند. (یکی از مزیت‏‌های ازدواج بین فرهنگ‏‌های متفاوت)

دانش‌آموز نیز اگر بتواند در محیط واقعی زندگی خود، محیطی را شبیه سازی کند که زبان خارجی در آن کاربرد داشته باشد، مهارت‏‌های چهارگانه زبان را سریع‏‌تر فرا خواهد گرفت. به همین دلیل کسانی که در یک کشور خارجی هستند خیلی زودتر از بقیه زبان آن مردم را فرا می‏‌گیرند. هر شخص حتی در کشور خود نیز می‏‌تواند این محیط را شبیه سازی کند یعنی تا جایی که می‏‌تواند با دیگران با آن زبان صحبت کند، بنویسد، بشنود و بخواند.

9. یکی از موانع در سر راه یادگیری سریع زبان خارجی استفاده از ترجمه به زبان مادری است. هر اندازه تکیه دانش‌آموز به زبان مادری در راه یادگیری زبان خارجی بیشتر باشد سرعت یادگیری نیز پایین‏‌تر است. مهم‏‌ترین دلایل عدم استفاده از ترجمه در راه یادگیری زبان خارجی به این شرح است:

الف) معمولاً کلمات و اصطلاحات یک زبان معادل دقیق در زبان‏‌های دیگر را ندارند و بنابراین ترجمه‏‌ها نیز معمولاً کاملاً برابر اصل نیستند. گاهی اوقات حتی معادل غیر دقیق نیز وجود ندارند و جهت ترجمه یک کلمه به یک جمله نیاز است.

ب) درست است که با دیدن ترجمه یک کلمه یا اصطلاح معنی آن زودتر در ذهن شکل می‌گیرد ولی به همان نسبت چون دانش‌آموز جهت یادگیری آن کمتر زحمت کشیده و تمرین کرده و کمتر در معرض آن کلمه و اصطلاح بوده، معنی آن نیز سریعتر از ذهن خارج می‌شود، در حالی که یادگیری معانی کلمات و اصطلاحات بشیوه ارگانیک (منابع اصیل، مستمر و زیاد) و با استفاده از دیکشنری‏‌های تصویری، دیدن فیلم یا قرار گرفتن در محیط واقعی، بصورت طبیعی و تدریجی تکمیل می‌گردد و نقش آنها در ذهن حکاکی می‌شوند و دیرتر فراموش می‌شوند.
یکی از سوالاتی که خیلی از افراد مطرح میکنند اینست که چطور می‌شود موقعی که شخصی اصلا زبان مورد نظر را نمی‌داند بدون استفاده از ترجمه، معانی کلمات و اصطلاحات را درک کند. جواب اینست که در یادگیری به‌شیوه هوشمند و ارگانیک، دانش‌آموز از مطالب و منابع شنیداری و بعدا خواندنی در حد مبتدیان شروع می‌کند و با استفاده از منابع ذکر شده و البته به‌صورت زیاد و مستمر معانی بتدریج در ذهن شکل می‌گیرند و ماندگار می‌شوند. مثلا اگر شما بتوانید اخبار روزانه را از تلویزیونهای خارجی زبان هر روز با دقت دنبال کنید، مغز شما تصاویر وقایع با صحبتهای گوینده را به هم مرتبط می‌سازد و بعد از مدتی براحتی میتوانید صحبت گوینده را بدون مکث درک کنید. در ضمن از فیلم و سریالهای خارجی سالم و قانونی (مسئله کپی رایت) از طریق ماهواره یا اینترنت نیز نباید غافل شد.

ج) یکی از اهداف یادگیری زبان خارجی یادگیری مهارت‏‌های زبانی تا حدی است که به متکلم بومی نزدیک باشد. یکی از موانع در این راه، فرایند ترجمه است.
تصور کنید توریستی به یک نفر در خیابان برمی‏‌خورد و یک جمله ساده می‌پرسد. مثلاً:

Where could I get the map of the city?

اگر شخص مورد نظر به سیستم ترجمه و گرامر عادت کرده باشد، این پروسه برای او اتفاق می افتد:

شنیدن جمله خارجی--> ترجمه آن به زبان مادری یا رسمی کشور --> پیدا کردن جواب به زبان مادری --> ترجمه آن به زبان خارجی مورد نظر --> بررسی جمله از نظر نکات گرامری که کاملا صحیح باشد --> بیان جمله به شیوه‌ای که توریست درمانده بتواند بفهمد (البته اگر تا این لحظه توریست نرفته باشد). در پروسه یادگیری زبان معمولا هر ترجمه به زبان مادری، ترجمه عکس آن نیز به دنبال دارد.

یکی از نکات مهم در شنیدن و صحبت کردن این است که بتوانیم صحبت‏‌های یک نفر بومی زبان خارجی با سرعت معمول، و بدون فکر کردن بفهمیم. و همچنین بتوانیم با سرعت و بدون مکث صحبت کنیم یا جواب دهیم. اگر به پروسه بالا نگاه کنیم سه مرحله ترجمه و گرامر که در مجموع سه مرحله وقت‌گیر هستند را به راحتی و با کمی تمرین می‏‌توانیم حذف کنیم.

در مورد یادگیری گرامر به شیوه غیر فعال یا ناخودآگاه قبلاً توضیحاتی داده شد. در مورد ترجمه نیز بهتر است از دیکشنری‏‌های تک زبانه که در ضمن شامل عکس و تلفظ کلمات نیز می‏‌باشند استفاده شود. در اوایل از منابع صوتی و تصویری با سرعت کم یا با زیرنویس یا متن همراه که به همان زبان هستند به مقدار زیاد و روزانه استفاده شود.

10. هر اندازه علاقه و آشنایی ما به فرهنگی بیشتر باشد یادگیری زبان آن فرهنگ نیز راحت‏‌تر است.
به همین دلیل افرادی که از فرهنگ‏‌های خارجی مثلا عربی یا غربی به دلایل واهی بدشان می‏‌آید، اگر بنا به دلایلی مجبور شوند زبان آن‏‌ها را فرا بگیرند با مشکل مواجهه خواهند شد و گاهاً مشاهده شده که بعد از سال‏‌ها تلاش بی‏‌ثمر از ادامه راه صرف نظر کرده‌اند و این احساس بدبینی و تنفر به نسبت فرهنگ‏‌های دیگران مانند پوست گردو دورشان را احاطه کرده که زبان خارجی نتواند در آن‏‌ها نفوذ کند ولی این عامل مهم روانشناسی غالبا کم یا بی‌اهمیت تلقی می‏‌شود. در سیستم هوشمند چون دانش‌آموز خود را به صورت بالقوه و بالفعل در معرض زبان خارجی (به وسیله استفاده از مظاهر تکنولوژی یا حضور در بین مردم آن زبان) قرار می‏‌دهد معمولاً این مسئله به ندرت وجود دارد و حتی خود را به تدریج علاقه‌مندتر به فرهنگ مورد نظر می‏‌سازد چون زبان زیر مجموعه فرهنگ است و هر قدر در زبان مورد نظر بیشتر پیشرفت می‏‌کند فرهنگ مردم آن زبان نیز پیش او محبوب‏‌تر می‏‌شود. البته معلمین می‏‌توانند با آشنا ساختن دانش‌آموزان با فرهنگ مورد نظر قدم‏‌های مثبتی در این راه بردارند. این مسئله در یادگیری لهجه‌ای خاص از زبان خارجی بیشتر اهمیت خود را نشان می‏‌دهد.
به قول نلسون ماندلا اگر با شخصی به زبانی که می‌فهمد ولی زبان مادریش نیست صحبت شود، آن صحبت‏‌ها را با مغز خود درک می‏‌کند و چندان احساس نزدیکی نمی‏‌کند ولی اگر به زبان مادریش با او صحبت شود، صحبت طرف مقابل اگر چه شخص خارجی نیز باشد با قلبش درک می‏‌کند و احساس محبت و نزدیکی می‏‌کند.

11. ایجاد اعتماد به نفس یکی از دستاوردهای مهم SFLL است. در این سیستم تمام ابزارهای مورد نیاز جهت پیشرفت در زبان خارجی مستقل از کلاس یا معلم است و به خود دانش‌‌آموز وابسته است. او به شخص یا مکان خاصی وابسته نیست، خود را تصحیح می‏‌کند و خود مراحل پیشرفتش را ارزیابی می‏‌کند. هر کجا که باشد به وسیله منابع یادگیری متنوع و حداقل یکی از مظاهر تکنولوژی که در عصر حاضر در دسترس همگان قرار گرفته است و همچنین انگیزه کافی که می‏‌تواند درونی و بیرونی باشد به پیشرفت خود ادامه دهد.
یکی از اهداف روش هوشمند، نهادینه کردن آموزش غیر انحصاری، رایگان یا با هزینه کم، فراگیر، مستقل و خودکفا برای بشریت می‌باشد.

12. به دلایل فوق که ذکر شد کلاس‏‌های آموزشی رایج (خصوصی و دولتی) از جذابیت لازم برخوردار نیستند و دانش‌آموزان بعد از مدتی به دلیل نتیجه نگرفتن از هزینه‌های انجام شده عطای کلاس‏‌ها را به لقایش می‏‌بخشند (کلاس‏‌های اختیاری) و به کلاس یا سیستم آموزشی دیگری مراجعه می‏‌کنند که آن هم با توجه به شرایط تقریباً مشابه اثری مشابه خواهد داشت.
انسان طبیعتاً هر کاری را که بیشتر دوست دارد، بیشتر انجام می‌دهد و هر کاری را که بیشتر انجام می‏‌دهد، در انجام آن مهارت بیشتری کسب می‏‌کند. بنابراین بهترین راه جهت ترغیب کردن شخصی به انجام کاری و ادامه دادن آن، آمیختن مقداری لذت مادی یا معنوی با آن کار می‏‌باشد.

این سنت خداوند در امور خلقت است. به عنوان مثال هیچ موقع خدا به انسان تحکم نکرده است که حتماً باید جهت ادامه حیات، بخورد و بیاشامد چرا که خود آن‏‌ها را خلق کرده و آن‏‌ها را بیشتر از همه می‏‌شناسد که این روش مؤثر نیست، بلکه در عمل غذا خوردن لذتی قرار داده که همه به خاطر آن غذا می‏‌خورند (البته انسان به‏‌مانند خیلی از موارد دیگر در این زمینه مرتکب افراط و تفریط‏‌های زیادی شده است).

در مورد یادگیری زبان خارجی نیز لذت می‏‌تواند موتور محرک قوی باشد در جهت استمرار حرکت یادگیری که در صورت نبود آن پروسه به تدریج متوقف می‏‌شود. بهتر است دانش‌آموز عمل یادگیری زبان خارجی را برای خود به هر روشی که دوست دارد و بیشتر لذت می‏‌برد انجام دهد تا استمرار آن تضمین شود.

رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود      رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

 

dahwat.com

کلمن بارکس یکی از مترجمانی است که یک رومی امروزی را به جهانیان معرفی کرده است. رومیِ بارکس، شعر آزاد آمریکایی می سراید، به زبان مردم کوچه و بازار آمریکا حرف می زند و تیراژ کتاب هایش هم در آمریکا نیم میلیون نسخه است.
سپیده جدیری: مولانا جلال الدین محمد را در جهان به نام رومی می شناسند. همین رومی است که خوانندگان بی شماری را در سراسر جهان و نیم میلیون نفر را در آمریکا شیفته اشعار خود ساخته است اما میان مولوی ما با رومی آمریکا، تفاوت به همان اندازه است که شاعر آن را با تفاوت "میان ماه من با ماه گردون" قیاس می کند. کلام نغز مولانا در زبان فارسی از هم نشینی واژه هایی حاصل شده است که نقش همسرایان را در اپرایی عظیم به نام مثنوی، دیوان شمس و... ایفا می کنند.
در مدرسه، شعر کلاسیک فارسی را با مولوی، حافظ، سعدی، نظامی، سنایی، عطار، خیام و... شناختیم و در این میان مولوی به عنوان عارفی شوریده حال جایگاه ویژه تری داشت. با این حال اگر روزی جوانی آمریکایی از ما سوال کند که رومی زنده است؟!، نباید زیاد تعجب کنیم چرا که شاعران کلاسیک ما در ترجمه های پرفروش جهانی خود به زبانی ساده و امروزی و با کلامی که از صنایع لفظی، وزن، موسیقی و قافیه های همیشگی شعرهایشان عاری است، سخن می گویند.
کلمن بارکس هم یکی از مترجمانی است که یک "رومی امروزی" را به جهانیان معرفی کرده است. رومیِ بارکس، شعر آزاد آمریکایی می سراید، به زبان مردم کوچه و بازار آمریکا حرف می زند و تیراژ کتاب هایش هم در آمریکا نیم میلیون نسخه است.


* از این که بر سرزمین مولوی قدم گذاشته اید چه احساسی دارید؟
من به احساسات مردم این سرزمین عشق می ورزم. همین احساسات است که شعر می آفریند. این سرزمین بسیار پیچیده تر از آنی است که پیش تر درباره آن فکر می کردم. با این که در همه خیابان های آن ترافیک وحشتناکی دیده می شود، زندگی انسان ها هنوز کاملاً ماشینی نشده است، مردم هنوز پر از احساسند. من فرهنگ این سرزمین را دوست دارم. مولوی طرفداران زیادی در آمریکا دارد. من حداقل روزی سه نامه در آمریکا دریافت می کنم که در آن از من خواسته اند اشعار مولوی را با موسیقی اجرا کنم


* به عنوان کسی که عمری را وقف بازسرایی اشعار مولانا به زبان انگلیسی کرده اید و با وجود علاقه و گرایشی که به اندیشه عرفانی او دارید، چرا پیش از این به ایران سفر نکرده بودید؟
احساس می کردم که حتماً باید راهنمایی در اینجا داشته باشم تا بتوانم به ایران سفر کنم. در این سفر همان طور که شما می دانید، از سوی دانشگاه تهران دعوت شده ام و دعوت کنندگان من در واقع راهنمای من نیز هستند. من زبان فارسی نمی دانم و به همین دلیل نمی توانستم بدون داشتن هیچ راهنمایی به ایران سفر کنم.

* من ترجمه ای را که شما از بعضی از اشعار مولانا در دانشگاه اصفهان قرائت کردید شنیدم و در آنها هیچ قافیه، وزن و حتی واژه های کلاسیکی به گوشم نخورد. شما اطلاع دارید که مولانا شاعری است که در قرن سیزدهم میلادی زندگی می کرده و از کلاسیک های ادبیات ایران محسوب می شود. در عین حال با وجودی که رعایت هم زمانی و هم زبانی در ترجمه و برگردان شعر امر بسیار مهمی است، به نظر می رسد که شما اشعار مولانا را به شعر معاصر آمریکایی برگردانده اید یعنی نه تنها وزن و قافیه که زبان مولانا را نیز در انگلیسی تغییر داده اید. واژه هایی که شما در برگردان اشعار مولانا استفاده کرده اید، واژه های مولانا نیستند، واژه های کلمن بارکس هستند! هدف شما از این کار چه بوده است؟
حق با شما است. من شعر مولوی را به شعر آزاد آمریکایی برگردانده ام. این کار را به عمد انجام داده ام چرا که به این شکل برای مردم آمریکا قابل فهم تر می شود و خوانندگان بیشتری با آن ارتباط برقرار می کنند. در حقیقت این اشعار را به زبان محاوره ای برگردانده ام نه حتی زبان کتابی امروزی. مولوی نقش راهنمای فکری یک جامعه بزرگ جهانی را ایفا می کند

این گونه به دل مردم عامی آمریکا هم نشسته است. ترجمه ای که انگلیسی ها قبلاً از اشعار مولانا انجام داده بودند، فقط برای دانشگاهی ها قابل درک بود و برای عموم مردم از هیچ جاذبه ای برخوردار نبود. بنابراین فعلاً ترجمه این اشعار به شعر آزاد در زبان انگلیسی بیشتر جواب داده است اما نمی دانم آیا کسی هم پیدا می شود که بتواند تمام قافیه ها و واژه های هم آوا و زیبایی های کلام مولانا را به انگلیسی برگرداند؟!

* تاکنون شعری از مولانا را به زبان فارسی شنیده اید؟ مثلاً: بشنو از نی چون حکایت می کند، وز جدایی ها شکایت می کند و اگر شنیده اید آیا متن فارسی این شعرها به خاطر موسیقی، قافیه ها و هم آوایی واژه ها که به آن اشاره کردید، بیش از نسخه انگلیسی آنها بر شما تاثیر نمی گذارد؟
بله. شنیده ام. مثلاً این سطری که خواندید در ابتدای مثنوی مولانا آمده است. باید اعتراف کنم که من در برابر موسیقی شعر فارسی از خود بی خود می شوم. این موسیقی بسیار بر من تاثیر می گذارد، چون خارق العاده است. من به آن عشق می ورزم و بسیار تحسین برانگیز است اما در زبان انگلیسی شما نمی توانید چنین ترکیبی از صوت و موسیقی را ایجاد کنید. در انگلیسی نمی شود چنان واژه های خوش آوا، قافیه ها و سطرهایی را ایجاد کرد. اگر چنین کاری را در زبان انگلیسی در تمام اشعاری که از مولانا به انگلیسی برگردانده ام حضور شمس به طور کاملاً محسوسی مشاهده می شود اما واقعاً نمی توان درباره شمس چیز زیادی به زبان آورد

انجام دهید، شعر بی معنایی به وجود می آید. در زبان فارسی زیباسازی کلام و استفاده از صنایع لفظی یک فرم محسوب می شود و شاعران ایرانی در اشعار خود به آن توجه ویژه ای نشان می دهند اما در زبان انگلیسی ما باید به دنبال تازه ترین و مانوس ترین واژه ها باشیم تا منظور خودمان را برسانیم در حقیقت باید اعتراف کنیم که ما چیزی درباره این نوع صنایع لفظی نمی دانیم.

* رویکرد شما به عرفان و صوفی گری در کشوری مثل آمریکا که به نظر می رسد مردم آن اطلاع چندانی از عرفان و صوفی گری اسلامی نداشته باشند، چگونه رخ داده است؟
هر کسی در هر کجای جهان روشی را برای آگاهی به اسرار الهی تجربه می کند، عرفان به این که شما معتقد به چه دینی باشید و در کجای دنیا زندگی کنید، ارتباطی ندارد، شما می توانید مسلمان، مسیحی، یهودی، زرتشتی، بودایی یا هندو باشید اما در عین حال عارف باشید. یعنی به دنبال آگاهی به اسرار موجود در دین خود باشید.

* بعد از خواندن اشعار مولانا و آشنایی با اندیشه او به صوفی گری علاقمند شدید یا پیش از آن هم گرایشاتی به عرفان در شما وجود داشت؟
من واژه صوفی گری را زیاد به کار نمی برم. به جای آن "روش قلبی" را به کار می برم. من با این روش قلبی زمانی آشنا شدم که در رؤیای خود عارفی را دیدم و بعد او را در عالم واقعیت هم ملاقات کردم. او "باوا محی الدین"، عارف سریلانکایی بود که پس از آشنایی با او بارها و بارها در طول چندین سال به ملاقات او می رفتم و او مرا راهنمایی می کرد. در حقیقت او در من انگیزه بیشتری ایجاد کرد که پیام ملای روم را به زبان انگلیسی انتقال دهم. پیش از آن رابرت بلای دوست شاعر من مجلدی از ترجمه تحت اللفظی اشعار مولوی به زبان انگلیسی را در اختیار من گذاشته بود و از من خواسته بود واژه های آن را از قفس آزاد کنم یعنی آنها را به شعر آزاد آمریکایی برگردانم اما کار جدی من بر روی ترجمه آثار مولانا پس از آشنایی با "باوا محی الدین" آغاز شد. او مرا به عرفان علاقمند کرد و سبب شد سی سال ترجمه اشعار عرفانی مولوی را ادامه دهم.

* با شخصیت هایی که نقش مهمی را در زندگی و شکوفایی مولانا ایفا کرده اند، نظیر شمس تبریزی و بهاء ولد پدر مولانا چقدر آشنایی دارید؟
به شخصیت پدر مولانا بسیار علاقمندم. او شخصیت بسیار جالبی داشته و به عنوان یک روحانی و کسی که مجلس می گفته، جایگاه ویژه ای در میان روحانیون آن دوران داشته است و در زندگی مولانا نیز به عنوان نخستین معلم او در زمینه الهیات و دین نقش ویژه ای را ایفا کرده است. شاید اطلاع نداشته باشید که کلام روحانی بهاء ولد هم به انگلیسی ترجمه شده است و بسیاری از باید اعتراف کنم که من در برابر موسیقی شعر فارسی از خود بی خود می شوم. این موسیقی بسیار بر من تاثیر می گذارد، چون خارق العاده است
انگلیسی زبان ها با او آشنایی دارند. درباره شمس تبریزی فقط می توانم بگویم که او بزرگترین روشنفکر زمان خود بوده است. همین هم علاقه و محبت مولانا را نسبت به او برانگیخته است. در تمام اشعاری که از مولانا به انگلیسی برگردانده ام حضور شمس به طور کاملاً محسوسی مشاهده می شود اما واقعاً نمی توان درباره شمس چیز زیادی به زبان آورد.

* در ترجمه اشعار مولانا به زبان انگلیسی آیا فقط وجه عاشقانه این اشعار انتقال یافته است و تنها با یک سری شعرهای عاشقانه به عنوان شعر مولانا روبرو می شویم یا اندیشه و فلسفه مولانا نیز از خلال این ترجمه ها به زبان انگلیسی راه یافته است؟
شعرهای مولانا به زبان انگلیسی فقط شعرهایی عاشقانه را بر نمی تابند. این ترجمه ها معرف شعرهایی از او است درباره اخلاق، عرفان و شعرهایی که در حاشیه خود نکات اخلاقی بسیاری را مطرح می کنند و در نهایت به عشق الهی می انجامند. من واژه فلسفه را برای مولانا به کار نمی برم و به نظر من شعرهای مولانا سخنان او با جامعه دراویش جهان را مطرح می کند. پس هر چیزی که او می گوید به تمام جهان باز می گردد و هر کس در جهان برداشت خاص خود را از سخنان او خواهد داشت، چرا که تفکرات مختلفی را با مردم مختلف بازگو می کند. او نقش راهنمای فکری یک جامعه بزرگ جهانی را ایفا می کند.

* اگر وجه عاشقانه اشعار مولانا تنها عامل استقبال جوانان آمریکایی از آن نبوده است، در ترجمه اشعار مولوی چه ویژگی دیگری وجود دارد که جوانان آمریکایی این قدر به آن علاقمند شده اند؟

قدرت تخیل عظیمی که در اشعار مولانا وجود دارد، در ترجمه انگلیسی آن نیز به روشنی به چشم می خورد. همین تخیل قدرتمند است که نه تنها جوانان آمریکایی که مردم آمریکا را در هر طیف سنی به سوی خود جذب می کند. عظمتی که در تخیل او، موضوعاتی که برای اشعارش انتخاب می کند و سیری که در یک شعر انجام می دهد وجود دارد، جهانیان را به این اشعار علاقمند کرده است.

* آمریکایی ها درباره مولانا چه نظری دارند؟

آنها واقعاً عاشق مولانا هستند. تعداد بی شماری از مردم آمریکا اشعار مولانا را می خوانند و خیل عظیمی به کنسرت هایی که اشعار مولانا در آنها خوانده می شود، هجوم می آورند. مولوی در ده سال اخیر واقعاً به یکی از محبوب ترین شخصیت ها در آمریکا تبدیل شده است. شعر مولوی را به شعر آزاد آمریکایی برگردانده ام چون ترجمه محاوره ای بیشتر به دل مردم عامی آمریکا می نشیند .

* با توجه به محبوبیتی که شما به آن اشاره کردید، اگر در خیابان های آمریکا راه برویم، افرادی را می توانیم پیدا کنیم که اشعاری از مولانا را به زبان انگلیسی از حفظ باشند؟

بله. حتماً افرادی پیدا می شوند. او طرفداران زیادی در آمریکا دارد. در عین حال بسیاری از مردم آمریکا دوست دارند به اشعار مولانا همراه با موسیقی گوش بدهند و آنها را همراه با موسیقی حفظ کنند. فقط خود من حداقل روزی سه نامه دریافت می کنم که در آن از من خواسته اند اشعار مولوی را با موسیقی اجرا کنم.

* اشعار تمام کتاب های مولوی را به انگلیسی بازسرایی کرده اید؟
خیر. من هرگز نمی توانم تمام کتاب ها و تمام اشعار او را ترجمه کنم. اشعار او واقعاً بی شمارند و کتاب های او بسیار عظیم. من فقط تاکنون توانسته ام مثنوی، دیوان شمس و رباعیات او را به انگلیسی برگردانم.


aels.mihanblog

در اینکه مترجم باید زبان مبدأ و زبان مقصد و موضوع را بشناسد و ترجمه‌ای «حتی‌المقدور» درست و روان به دست مخاطب برساند جای بحث نیست. این نکته درست را آنقدر گفته‌اند که نیازی به تکرار ندارد. اما تکرار این نکته آن را مثل هر حرف تکراری دیگری تبدیل به کلیشه می‌کند. کلیشه‌ها مانع قضاوت می‌شوند و وضعی پیش می‌آید که مکرراً می‌بینیم. کسی به چند اشتباه یا مسامحه در ترجمه کتابی اشاره می‌کند و بر اساس آن نتیجه می‌گیرد که مترجم بهتر است ترجمه نکند. نمونه‌اش را چندی پیش در همین نشریه مهرنامه هم دیده‌ایم. در این یادداشت ضمن تأیید این مطلب واضح که مترجم باید سعی کند ترجمه‌ای دقیق و خوش‌خوان عرضه کند(هر چند باید گفت دو ویژگی دقیق و خوش‌خوان بودن به‌آسانی با هم جمع نمی‌شود و رسیدن به تعادل مطلوب در ترجمه برآیند هماهنگ کردن آنهاست)، می‌کوشم به وجه دیگری از مسأله اشاره کنم. آن وجه دیگر این است که در بازار ترجمه که اکنون جوانان بسیاری طبیعتاً با تجربه‌های کم در آن قدم گذاشته‌اند و از لحاظ تنوع موضوع و استقبال مخاطب رونق دارد، تفکیک سره از ناسره به این راحتی هم نیست. به صرف یافتن چند اشتباه یا چند جمله ناخوش‌خوان نمی‌توان درباره ترجمه‌ای قضاوت کرد.


در ترجمه کتاب متفکران روس (ص 84) به قلم استاد نجف دریابندری به این جمله برمی‌خوریم: «در این قضیه عدالت شاعرانه فراوانی هم وجود دارد». تعبیر «عدالت شاعرانه» معنای محصلی ندارد. الان به اصل کتاب دسترسی ندارم، اما این تعبیر احتمالاً در مقابل poetic justiseبه کار رفته و قاعدتاً به معنای عدالت تمام و کمال (به قول علما، عدالت کما هی حقها!) است. آیا دریابندری مترجم بدی است؟ ابداً. ترجمه متفکران روس از بهترین ترجمه‌های ایشان و از بهترین ترجمه‌های زبان فارسی است. معادله‌ای ابتکاری مترجم هم برای بسیاری از کلمات و تعابیر انگلیسی نمونه ذوق سلیم و شم زبانی کم نظیر است. این تصور که وجود چند غلط در ترجمه کار مترجم را از اعتبار می‌اندازد یکی از سوء تفاهم‌های رایج در ارزیابی ترجمه است.

با چنین معیاری کار فوق‌العاده دریابندری در مثلاً ترجمه هکلبری فین مارک تواین در کنار ترجمه‌های متوسط بی‌خلاقیت قرار می‌گیرد. اما منتقد خوب کسی است که همین تفاوت‌ها را دریابد و نشان دهد. زنده‌یاد علی محمد حق‌شناس که خود هم نثر فارسی زیبایی داشت و هم زبان‌دان بود درباره آثار دریابندری چنین قضاوتی دارد: «همگی زبانی فرهیخته و نثری خوش دارند... زبان و نثری که از فرط زندگی و سلامت انگار اصلاً نوشته نشده بلکه از روی نوار پیاده شده است.» (مقالات ادبی، زبان‌شناختی، ص 200،208) دکتر حق‌شناس به‌حق ترجمه متفکران روس را تحسین می‌کند. آیا ایشان اگر می‌خواست و می‌گشت نمی‌توانست چند اشتباه در ترجمه پیدا کند و مراتب فضل خود را نشان دهد؟ نکته اینجاست که فضل حق‌شناس در همان اظهارنظر عاری از تنگ نظری است و معمولاً بی‌هنران صرفاً نظر به عیب می‌کنند.

یا مثلاً دکتر حسین بشیریه در ترجمه مهم و کارگشای خود از لویاتان ‌هابز در توضیح حکمای هفتگانه می‌نویسد: «ظاهراً اشاره‌هابز به سندبادنامه یا داستان هفت حکیم فرزانه است که از طریق زبان فارسی و عربی وارد ادبیات غرب شد»(ص86)، در حالی که توضیح مناسب‌تری وجود دارد. منظور، حکمای هفتگانه یونان است که افلاطون و پلوتارک به آنها اشاره کرده‌اند. آیا می‌توان نتیجه گرفت که مترجم صلاحیت کافی برای این ترجمه نداشته یا وقت چندانی برای آن صرف نکرده است؟ چنین نتیجه‌گیری بی‌وجهی باید ناشی از همان تنگ نظری و بی‌هنری مذکور باشد وگرنه هر که لویاتان‌هابز را بشناسد و ترجمه ایشان را دیده باشد زحمت ایشان را در ترجمه این اثر کلاسیک قدر می‌شناسد و نکته پیشگفته را مسامحه‌ای می‌داند که به راحتی می‌توان در چاپ‌های بعدی رفع کرد.

یکی دیگر از موازین مرسوم در ارزیابی ترجمه اشکال گرفتن از جمله‌هایی است که به غلط ترجمه نشده اما به بهترین صورت ممکن نوشته نشده است. از این موارد گاهی در بهترین ترجمه‌ها هم پیش می‌آید. همیشه می‌توان چند جمله‌ای پیدا کرد که می‌شده آنها را به فارسی روان‌تر و شیواتری نوشت. اگر جهان فانی نبود و مترجم هم عمر جاودان داشت، شاید می‌شد توقع داشت که هر ترجمه‌ای بارها بازبینی شود تا اشتباهات ترجمه و بیان‌های نامناسب آن به صفر برسد. این توقع و تصور کسانی است که انشای نانوشته‌شان همیشه بی‌غلط از کار در می‌آید. فکر می‌کنیم برای ترجمه هر متن باید سالیان سال و بیش از مؤلف آن وقت بگذاریم. این تصور جدید نیست. نشریات پنجاه سال پیش را هم که ورق بزنید، پندنامه‌هایی می‌بینید درباره اهمیت ترجمه و لزوم جدی گرفتن کار و تأمل و دقت. در این چند دهه کتاب‌هایی ترجمه شده که در تربیت و پختگی فکری و ذهنی نسل بعدی بسیار تأثیر داشته و بخشی از نثر معاصر فارسی را ساخته و امکان اندیشیدن ما به زبان مادری را در بسیاری زمینه‌ها ایجاد کرده است؛ هرچند هیچ یک از آنها عاری از نقص و عیب و نمونه فصاحت و بلاغت نبوده است. از منتقدان کمال‌طلب آن سال‌ها هم چیزی نمانده است.

مترجمی حرفه است و مثل هر حرفه دیگری محدود به قواعد حرفه‌ای است. مترجم باید متن را در مدت زمان معقولی به سرانجام برساند. در واقع فرآیند تولید کتاب تابع قواعد بازار نشر است. نمی‌شود توقع داشت مترجمان و ویراستاران و ناشران برای تولید کتاب وقت و در حقیقت هزینه‌ای را متحمل شوند که بازگشتی نداشته باشد. این تصورات ایده‌ئالیستی و غیراقتصادی حاصل فضای کاری سرزمینی است که در آن توقع می‌رود همه فعالیت‌های فرهنگی با بودجه دولت (نفت) به سرانجام برسد (یا به عبارت بهتر نرسد!). این تصور نه فقط غیراقتصادی است، که با آمال روشنفکری هم منافات دارد. روشنفکرانی که درکشان از کار کارمندی دولت است و نه تولید و عرضه در بازار، هرگز به استقلال و اثرگذاری مطلوب‌شان دست نخواهند یافت. از طرف دیگر، صرف بیش از حد معمول وقت برای ترجمه سبب می‌شود مترجم در حوزه دانش هم کار موثری انجام نداده باشد.

تا کتابی در حوزه علوم انسانی بخواهد با انواع و اقسام ویرایش‌ها به حد معیارهای غالباً ادبی و هنری منتقدان کمال‌طلب برسد و منتشر شود کهنه شده است. این در حالی است که همه می‌دانیم در شرایط فعلی سخت به ترجمه و انتقال اطلاعات در زمینه‌های مختلف علمی و فلسفی و ادبی و هنری نیاز داریم، و باید گفت حتی به ترجمه‌های متوسط(گفتن ندارد که البته نه به ترجمه‌های بد که بیشتر به توهم دانش دامن می‌زنند). اتفاقات مهم در آن حوزه‌ها بخواهیم یا نخواهیم، در جای دیگری می‌افتد و به همین علت هنوز هم مهمترین حادثه فرهنگی کشور ما ترجمه آثار غربی است.

این وضع البته مطلوب نیست. فرهنگ زنده در کنار مترجم، مؤلف و محقق و متفکر هم می‌پرورد. اما وقتی آنها اندکند و به علاوه روش‌های آموزش زبان در مدارس و دانشگاه‌های ما ناکارآمد است و دانستن حتی صرفاً یک زبان خارجی موقعیتی ممتاز ایجاد می‌کند، طبیعی است که مترجمان(به ویژه مترجمان آگاه و کاردان) شأنی ویژه داشته باشند و در شمار اصلی‌ترین چهره‌های فرهنگی کشور به حساب آیند. در فقدان داد و ستد فرهنگی کافی با جهان، مترجمان تبدیل می‌شوند به پیک‌های ارجمند جهان‌های دیگر(البته اینکه گاهی مترجمان ما پیک بودن را فراموش می‌کنند و در هم‌ذات پنداری با نویسنده در عرصه روشنفکری و حتی حوزه‌های دانش صاحب رأی و اجتهاد می‌شوند به جای خود قابل تحلیل و نقد است).

به هر حال، وقتی ترجمه چنین شأنی دارد، نقد آن هم می‌تواند مایه شهرت با‌شد، و در این فرآیند گاهی نقد با ملانقطی بودن اشتباه می‌شود. چنانکه خود متن اصلی هم در نگرشی که می‌توان آن را «تئولوژیک» خواند تبدیل می‌شود به متن مقدس و ترجمه می‌شود به یکی از علوم دقیقه(در حالی که این متنها را در زبان‌های اروپایی به راحتی و گاه مکرر ترجمه می‌کنند و بسیاری از آن ترجمه‌ها، مثلاً از آلمانی به انگلیسی، با نگرش ما یا به قدر کافی دقیق نیست یا فصیح یا هر دو و به حال نباید انجام می‌شده است!).

بر اساس چنین نگرشی اصل مطلب را رها و کاستی‌ها را برجسته می‌کنیم. اصل مطلب این است که متن‌هایی با معیار مقبول و مفید واقع شدن ترجمه شود و به ضمیر فرهنگی ما انتقال بیابد. طبعاً چنین متن‌هایی را می‌توان به مرور زمان ویراسته‌تر عرضه کرد و دقایق و ظرایف فنی بیشتری را در آنها لحاظ کرد. برای نمونه کار زنده‌یاد محمدحسن لطفی را به یاد بیاوریم. او برای نخستین بار ترجمه‌هایی روان و خوش‌خوان از آثار افلاطون و ارسطو و افلوطین عرضه کرد. از نظر متخصصان فلسفه‌های افلاطون و ارسطو و افلوطین آن ترجمه‌ها حتماً کاستی‌هایی دارد، اما تا وقتی آنها ترجمه‌های بهتری به دست نداده‌اند، تلاش گران‌سنگ لطفی تلاشی است بسیار ارجمند، و حتی روزی که فرضاً آن متخصصان ترجمه‌های بهتری عرضه کنند، باز در مسیر تجربه لطفی گام زده‌اند و وامدار او هستند. لازم است مترجمانی بت آثار پرآوازه را بشکنند. روزی که ترجمه‌ای از هستی و زمان ‌هایدگر در دست نبود می‌شد درباره او حرف‌ها زد، اکنون که سه ترجمه فارسی از آن کتاب موجود است، حرف‌ها ناگزیر باید پایه و مایه جدی‌تری داشته باشد.

خلاصه اینکه کار موجود طبعاً بی‌بهره از کمال از کار معدوم بهتر است. شاید این حرف گفتن نداشته باشد ولی ما نه فقط در مورد ترجمه که در حوزه‌های دیگر نیز، از تحقیقات علمی تا روزنامه‌نگاری، شاهد نقد و نظرهایی هستیم که تذکر همین نکته بدیهی را ضروری می‌سازد. متأسفانه گروه کثیری از ما واقعاً اهل کار کردن نیستیم و به همین دلیل با آن ذهنی برخورد می‌کنیم و چنان معیارهایی در نظر می‌گیریم که با آنها عملاً نتوان کار چندانی را به سرانجام رساند. بگذارید مثالی بزنم در حوزه تألیف و تحقیق. کتابی هست به نام:

The Blackwell Dictionary of Twentieth-Century Social Thought (eds. Tom Bottomore and William Outhwaite)

این کتاب مجموعه‌ای است زنده و سرشار از داده‌های به‌روز و تحلیل‌ها و بصیرت‌های چشمگیر در حوزه علوم اجتماعی. نویسندگان و ویراستارانش هم گروهی از صاحب‌نظران نام آور در حوزه علوم اجتماعی‌اند. اما بر خلاف توقعات ما نه صورت و ساختار مقالات گاه حتی کوتاه این مجموعه یکسان است و نه نثر نویسندگان آنها. در آن هم ارجاعات مضاعف وجود دارد (مثل ارجاع به مدخل ageدر مقاله Population و ارجاع مضاعف age به old age) و هم ارجاع اشتباه (مثل ارجاع به مدخل Time and spaceدر مقاله Pragmatismدر حالی که چنین مدخلی در کتاب وجود ندارد). اگر ما می‌خواستیم چنین کاری را در ایران انجام دهیم، برای پرهیز از چنین نقص‌هایی لابد نهادی تشکیل می‌دادیم و بودجه و وقت فراوانی صرف می‌کردیم. نمی‌دانم نتیجه دقیق‌تر می‌شد یا نه، اما مطمئنم فرهنگ اندیشه‌های اجتماعی قرن بیستم به جای اینکه در انتهای آن قرن به پایان برسد و منتشر شود در انتهای قرن بیست و یکم منتشر می‌شد!

غرض از یادآوری این نکات نفی، لزوم دقت و تلاش برای بهتر انجام دادن کار نیست بلکه غرض تأکید بر این نکته است که در گیر و دار نقد و نظرهای عالمانه، وسواسه‌ای بی‌ثمر مانع از انجام کار و فعالیت نشود، چه در حوزه ترجمه و چه در حوزه‌های دیگر.

www.mehrnameh.ir

برای مثال در متن فارسی زیر:

مرجان لب لعل تو مر جان مرا قوت

یاقوت نهم نام لب لعل تو یا قوت

کلمات «مرجان» و «مر جان»، «یاقوت» و «یا  قوت» تشکیل جناس می‌دهند و جزو ویژگیهای مهم نقشی محسوب می شوند.
 

به علت تفاوت نظام آوایی و معنایی زبانهای فارسی و انگلیسی ترجمه شعر فوق با حفظ معانی و تصاویر آن و رعایت تشابه‌های آوایی یا جناسهای آن غیر ممکن است . این حالت ترجمه ناپذیری را ترجمه ناپذیری زبانی می‌گویند.
 
متن فارسی «امشب در مسجد جامع شهر مراسم دعای کمیل برگزار می شود» را در نظر بگیرید. چون مفهوم «دعای کمیل» در فرهنگ زبان انگلیسی وجود ندارد این متن غیر قابل ترجمه است. این ترجمه ناپذیری را «ترجمه ناپذیری فرهنگی» می‌نامند.


کریم امامی

 

ترجمه‌ناپذیرها و ترجمه‌پذیرترها و راه آینده

آنچه در زیر می‌خوانید بخش پایانی مقاله‌ی نسبتا مفصلی است‌ دربارهء مسائل ترجمه که اخیرا نوشتن آن را به پایان برده‌ام.تمام مقاله‌ را با فروتنی و خلوص به دکتر غلامحسین یوسفی پیشکش می‌کنم،به‌ نشانه‌ی سپاس یک قلمزن همدل از تلاشهای دیرپای استاد بزرگ در پاسداری از زبان فارسی و فرهنگ ایران زمین و در تربیت فرزندان ما، رهروان آینده.مقاله در دفتری با عنوان«از پست و بلند ترجمه»به‌ چاپ سپرده شده است(نشر پرواز)تا کی به مرحله‌ی انتشار برسد.


چرا بعضی متون را می‌توان به راحتی به زبان دیگری ترجمه کرد،ولی برخی متن‌ها راه‌ نمی‌دهند و هر قدر هم که سعی کنیم نتیجه‌ی درستی نمی‌گیریم؟و در واقع چرا بعضی متون‌ ترجمه‌پذیرند و بعضی ترجمه‌ناپذیر؟البته هر جمله‌ای که مفهوم و معنی مشخصی داشته باشد قابل ترجمهاست،حد اقل مفهوم آن قابل انتقال به زبانهای دیگر است.مثلا مطالب خبری،که‌ رویدادهای مهم جهان را به اطلاع خوانندگان نشریات و شنوندگان رادیوها و بینندگان‌ تلویزیونها در کشورهای گوناگون می‌رسانند،به آسانی و سرعت از یک زبان به زبانهای دیگر ترجمه می‌شوند،و کسی هم در این میان از ترجمه‌ناپذیری آنها شکایتی ندارد.حد اکثر اشکال‌ آن است که گاهی واژه‌ی خاصی به آسانی به زبانهای دیگر برنگردد،یعنی برابر از پیش تثبیت-

 

http://www.noormags.com/View/GetFile.ashx?ArticleId=280628&Type=HTM&LID=1

دسته بندی : ترجمه ناپذیرها و پذیرها

اگرچه نام  ماشین ترجمه یا ترجمه ماشینی  این مفهوم را به ذهن  متبادر می سازد که صحبت از ماشین یا  دستگاهی خاص و دارای  امکانات سخت افزاری ویژه ای است ، لیکن در واقع امروزه  این نام به سیستم های نرم افزاری اطلاق می شود که با نصب بر روی انواع کامپیوترها می توانند  ترجمه متن از زبانی به زبان دیگر را به انجام برسانند. منظور ازترجمه متن توسط ماشین ترجمه  - به پشتوانه پیشرفت هایی که به ویژه  در دهه اخیر در تحقق بخشیدن به این رؤیای پنجاه ساله به دست آمده است- فقط برگردان  متن نوشتاری نیست، بلکه ترجمة نوشته به صوت، برگردان نوشته به نمایش گرافیکی زبان اشاره ، ترجمه صوت به صوت و یا ترجمه صوت به متن نیز- چه در داخل یک سیستم زبانی و چه به زبان دیگر- و وظایف دیگری از این دست نیزقرار است به عهده ماشین های مترجم گذاشته شود. به عنوان نمونه می توان به نوعی سیستم تلفن همراه طراحی شده توسط شرکت NEC اشاره کرد که برای ترجمه مکالمات تلفنی ژاپنی به انگلیسی طراحی شده است؛  یا از نرم افزارهایی یاد کرد digital avatars ) )  که برای کمک به ناشنوایان و یا کم شنوایان طراحی شده و مراحل تکمیلی خود را می گذراند و قرار است بتواند آنچه را که  “می شنود”  با استفاده از تصویر آدمکی که با زبان اشاره صحبت می کند، به ناشنواها منتقل نماید. در طول جنگ عراق نیز نظامیان آمریکایی تلاش های بسیار - و تا حدی موفقیت آمیزی -  برای طراحی و استفاده از سیستم هایی کردند که بتواند بین سربازان آمریکایی  و اسرا یا دشمنان عربشان ارتباط برقرار کند.


ترجمه ماشینی، حتی به ساده ترین شکل آن که همان ترجمه متن نوشتاری  به متن نوشتاری است، از ابعاد گوناگون اقتصادی، علمی، اجتماعی و حتی سیاسی حائز اهمیت بسیار زیادی می باشد. تحقق اهداف محققین در این زمینه علاوه بر آن که پیشرفت علمی بزرگی به حساب می آید، می تواند با توجه به حذف بسیاری از مشاغل ترجمه و همچنین تسریع در انجام کار، صرفه جویی اقتصادی زیادی به همراه داشته باشد، در تسهیل مناسبات سیاسی کشورها تأثیر بگذارد و عواقب اجتماعی شگرفی به دنبال بیاورد.

 

ظهور ایده ساخت ماشین ترجمه به سالهای نخست پس از جنگ جهانی دوم باز می گردد. اگرچه در طول  جنگ از کامپیوتر برای رمز گشایی پیام ها استفاده می شد، لیکن اولین جرقه اندیشه ساخت رایانه ای که بتواند زبان را رمزگشایی کرده و مفهوم آن را به زبان دیگری برگرداند، به یادداشت های وارن ویور (Warren Weaver  ) در سال 1949 و بحث های مبسوطی که پس از آن در این باره درگرفت، برمی گردد. این بحث ها طی مدت کوتاهی به بسیج شدن گروه های فنی و پژوهشی مختلفی در اروپا و آمریکا منتهی شد که با جذب و هزینه کردن سرمایه های کلان به سوی تحقق ساخت ماشینی برای شکستن کد های زبانی و تبدیل آن ها به زبان دیگر همّت گماشتند. این اشتیاق، تلاش و سرمایه گذاری گسترده کمابیش تا زمان انتشار گزارش کمیته آلپاک (Automatic Language Processing Advisory Committee) در سال 1964 ادامه داشت . این کمیته که از سوی فرهنگستان ملی علوم آمریکا  مأمور بررسی  وضعیّت و چشم اندازهای آینده ماشین ترجمه شده بود در گزارش پایانی خود اعلام کرد که اوّلا با وجود تعداد کافی مترجم، نیازی به پیگیری پروژه ماشین ترجمه نیست و دیگرآن که ، بررسی ها نشان داده است که  فعالیت های پرهزینه  انجام شده در زمینه ساخت چنین دستگاهی نتوانسته است پس از آن همه سال دستاورد قابل توجهی داشته باشد و آینده روشنی نیز نمی توان برای آن متصور شد.

گزارش آلپاک فعالیت محققان در زمینه توسعه طرح های ترجمه ماشینی را برای بیش از یک دهه دچار رخوت و آهستگی کرد، لیکن مجددا با افزایش نیاز به تولید انبوه متون ترجمه درزمان کوتاه از یک سو، و پیشرفت های حاصل در فن آوری اطلاعات از سوی دیگر، این فعالیت  طی دهه های گذشته  شتابی مضاعف به خود گرفته است.  با وجود همه پیشرفت هایی که در زمینه طراحی سیستم های ترجمه کامپیوتری روی داده است، هنوز می توان گفت که ترجمه ماشینی با کسب نتیجه مطلوب فاصله بسیار زیادی دارد. در شرایطی که روند جهانی شدن با سرعت بسیار زیادی به پیش می رود، ساخت  نرم افزار دقیق و قدرتمندی که بتواند فاصله  بین زبان های گوناگون را، که از مهمترین موانع جهانی شدن است، در هم بشکند- هنوز راه درازی  در پیش دارد. جالب اینجاست که ایده ساخت چنین ماشینی، از نخستین اهداف و انتظارات غیر محاسباتی  بود که  سازندگان اوّلین کامپیوتر ها به دنبال آن بودند. با این وجود، امروز پس از چند دهه از طرح چنین هدفی و با وجود پیشرفت های  شگرف فن آوری رایانه در رشته هایی که سابقا هرگز به ذهن کسی نمی رسید، و علیرغم صرف صد ها ملیون دلار هزینه و چند دهه تحقیق برای ساخت ماشین ترجمه، هنوز چندان نتایج رضایتبخشی در این زمینه به دست نیامده است.

مبنای کار سیستم های قدیمی تر ترجمه ماشینی  مبتنی بر واژه نامه (  Dictionary-based)  و بر اساس قواعد زبا نشناسی (Rule-based ) بود (مانند .(Systran دراین روش که به Interlingual Machine Translation نیز شهرت دارد، جملات متن مبدأ بر اساس اصول دستورزبان و مجموعه گسترده ای از لغات که به کامپیوتر داده شده است حلاجی شده و پیش از ترجمه به زبان مقصد،  به یک زبان واسطه برگردانده می شود. سپس متن زبان واسطه بر اساس همان قواعد داده شده به سیستم و با استفاده از مناسب ترین و رایج ترین معادل های واژگان در زبان مقصد ترجمه می شود. امروزه اگرچه نرم افزارهای ترجمه مبتنی برسیستم فوق الذکردیگر توجه پیشگامان این فن آوری را به خود جلب نمی کند، لیکن هنوز نیز در برخی کارخانجات و مؤسسات بزرگ  مثل کمپانی بزرگ چند ملیتی فورد از مترجم های ساخته شده بر اساس این سیستم برای ترجمه هزاران صفحه بروشور و دستورالعمل های فنی در روز استفاده می شود. دلیل عدم استقبال طراحان نرم افزارهای جدید ترجمه از سیستم های قدیمی تر، تصنّعی بودن نتیجه کار ترجمه و غالبا دور شدن از معنای واقعی جملات می باشد. امروزه در ماشین های ترجمه غالبا از روش های آماری ( Statistical) و مقایسه و تطابق ( (Analogyو استفاده از نمونه های موجود Example-based))  استفاده می شود. اصل کارروش های جدید مبتنی بر استفاده از پیکره های زبانی (Corpora) بسیار عظیمی می باشد که متون معادلی را به زبان های مبدأ و مقصد در گنجینه خود دارند و هنگام معادل گزینی، کار خود را بر اساس مقایسه متونی که باید ترجمه شود، با متون و ترجمه های مشابه آن ها در پیکره زبانی ذخیره شده انجام می دهند. از آنجا که تهیه و ذخیره چنین پیکره زبانی کار آسانی نیست، طراحی و استفاده  این سیستم  در ترجمه ماشینی نیز عموما فقط از عهده شرکت های بزرگ و قدرتمند بر می آید.

به تجربه می توان دریافت که  نرم افزارها یا به عبارتی ماشین های ترجمه  - حتّی آن  ها  که  با تکنیک  ها و سیستم های جدید کار می کنند ، تنها می توانند مفهومی کلی از متن زبان اصلی را در ترجمه خود تولید نمایند و به هیچ عنوان - لااقل فعلا- قادر نیستند دقّت، روانی و وضوحی را که از یک ترجمه مطلوب انتظار می رود  در کار خود نشان دهند. آزمودن این نرم افزارها  با استفاده از متون مغلق، طولانی و یا حاوی لغات چند معنا به راحتی  نشانگر ناتوانی آن ها در حل پیچیدگی های زبانی است. همچنین می توان  با ترجمه برعکس میزان انحراف این نرم افزارها را محک زد. هنگامی که متنی را برای ترجمه به زبان دیگر به مترجم الکترونیک وارد می کنیم  و سپس ترجمه به دست  آمده را مجددا به عنوان متن زبان مبدأ به ماشین می دهیم تا به زبان اولیه برگرداند؛ انتظار می رود که متن اول و سوم اگرچه نه کاملا- بلکه تا حد زیادی مشابه  یکدیگر باشند. استفاده از مترجم  آنلاین گوگل که از سال گذشته سیستم خود را از روش وابسته به قواعد به شیوه ترجمه آماری  (Statistical)  تغییر داده است و از این رو از بهترین سیستم های ترجمه به حساب می آید، نشان می دهد که نتیجه  کار ترجمه این ماشین به هیچوجه با پیش بینی و انتظارات ما سنخیت ندارد.  

 اکنون بسیاری از صاحبنظران برآ نند که ارائه ترجمه خوب ، تنها با داشتن اشراف کامل به واژگان و قواعد نگارشی  زبان های مبدأ و مقصد میسر نمی شود، بلکه نیازمند ادراک انسانی از مفاهیم  گوناگونی می باشد که ماشین هرگز قادر به فهم آن نیست و نخواهد بود. از نظر برخی افراد، ماشین های ترجمه شفاهی، نرم افزارهای تبدیل کلام به آدمک های گرافیکی  که به زبان اشاره صحبت می کنند و یا موبایل هایی که صحبت های شخص آن طرف خط را به زبان دیگر برمی گردانند شاید فقط در حد سرگرمی جلوه کند؛ لیکن از یاد نبریم که بسیاری از امکانات پیش پا افتاده و کاملا بدیهی زندگی امروزی ما یکصد سال پیش حتی به مخّیله دانشمندان نیز راه پیدا نمی کرد.

 

ترجمه ماشینی چیست؟

 
Oblique in English

diagonal; inclined, sloping; indirect; of an angle which is not a right angle (Geometry); of a leaf not having symmetrical sides (Botany); of a case which is not nominative or vocative, not being subject (Grammar) (Military term) at an angle of 45 degrees change direction in an oblique manner, change direction diagonally; (Military) advance at a 45 degrees angle in a military formation something diagonal; an angle which is not a right angle (Geometry); a leaf not having symmetrical sides (Botany); a case which is not nominative or vocative (Grammar)

Dictionary source: Babylon English-English
More: English to English translation of oblique

Oblique in Greek

λοξός, πλάγιος

Dictionary source: Babylon English-Greek Dictionary
More: English to Greek translation of oblique

Oblique in Chinese (s)

倾斜的, 不坦率的, 间接的

Dictionary source: Babylon English-Chinese (S) Dictionary
More: English to Chinese (s) translation of oblique

Oblique in Chinese (t)

傾斜的, 不坦率的, 間接的

Dictionary source: Babylon English-Chinese (T) Dictionary
More: English to Chinese (t) translation of oblique

Oblique in Arabic

منحرف, منحرف مائل, مائل, خط منحرف, مأخوذ من الجو على نحو مائل, غیر مباشر مائل, منحرف, عضلة منحرفقة

Dictionary source: Babylon English-Arabic Dictionary
More: English to Arabic translation of oblique

Oblique in Spanish

oblicuo, sesgado

Dictionary source: Babylon English-Spanish Dictionary
More: English to Spanish translation of oblique

Oblique in Russian

наклонный, косой, непрямой, окольный; косвенный [грам.]

Dictionary source: Babylon English-Russian Dictionary
More: English to Russian translation of oblique

Oblique in Dutch

schuine streep; hellende streep; indirect; niet recht (als een hoek) schuine lijn; schuine spier; een hoek die niet recht is (Geometrie); blad dat niet symmetrisch is (Botanie); verbogen naamval (Grammatica, casus obliquus)

Dictionary source: Babylon English-Dutch Dictionary
More: English to Dutch translation of oblique

Oblique in Portuguese

oblíquo; inclinado; indireto (por exemplo ângulos) oblíquo, diagonal; assimétrico; pronome oblíquo

Dictionary source: Babylon English-Portuguese Dictionary
More: English to Portuguese translation of oblique

Oblique in Turkish

eğri, eğik, dolaylı, dolambaçlı, yoldan çıkmış, meyilli sapmak, meyletmek

Dictionary source: Babylon English-Turkish Dictionary
More: English to Turkish translation of oblique

Oblique in Italian

obliquo; inclinato, sghembo; (fig) indiretto

Dictionary source: Babylon English-Italian Dictionary
More: English to Italian translation of oblique

Oblique in French

oblique; incliné; contournant; qui n'est pas droit (angle en géométrie) oblique, diagonale, angle oblique (géométrie); cas indirect, oblique (Grammaire); feuille assymétrique (Botanique)

Dictionary source: Babylon English-French Dictionary
More: English to French translation of oblique

Oblique in German

schräg, schief; indirekt diagonales Objekt; ein nicht rechtwinkliger Winkel (Geometrie); ein unsymmetrisches Blatt (Botanik); ein Fall der weder Nominativ noch Vokativ ist (Grammatik)

Dictionary source: Babylon English-German Dictionary
More: English to German translation of oblique

Oblique in Japanese

斜めの; 間接の; 斜角の 斜めのもの; 直角でない角(幾何学); 対称的でない葉(植物学); 主格や呼格でない, 斜格の(文法)

Dictionary source: Babylon English-Japanese Dictionary
More: English to Japanese translation of oblique

Oblique in Hebrew

אלכסוני; משופע; עקיף; לא ישיר(כגון זווית) אלכסוני, משופע; עקיף; זווית שאינה זווית ישרה (גיאומטריה); עלה בעל צדדים לא סימטריים (בוטניקה); מצב שאינו של יחס ישר או של יחסת קריאה (בדקדוק)

Dictionary source: Babylon English-Hebrew Dictionary
More: English to Hebrew translation of oblique

Oblique in Korean

비스듬한; 경사진; 간접적인, 우회하는; (기하) 사각의, 사선의; (식물) 입이 대칭하지 않는; (문법) 간접화법의

Dictionary source: Babylon English-Korean Dictionary
More: English to Korean translation of oblique

Oblique in Swedish

diagonal; sned; indirekt; inte rät (till exempel vinkel)

Dictionary source: Babylon English-Swedish Dictionary
More: English to Swedish translation of oblique

More Languages:

[top]

Oblique in English

A slanted characted, the sanf serif equivalent to italics.

Copyright: Henry Budgett Dictionary source: Desktop Publishing Glossary
More: English to English translation of oblique



 oblique ascension 
 oblique motion 
 oblique case 
 oblique step 
 oblique muscle 
 oblique arch 
 oblique angle 
 oblique triangle 
 oblique flank 
 oblique-angled 
 oblique bridge 
 oblique fire 
 oblique vein of the left atrium 
 oblique circle 
 oblique projection 
 oblique narration 
 oblique fault 
 oblique speech 
 oblique descension 
 oblique planes 
 oblique sailing 
 oblique sphere 
 oblique leaf 
 oblique line 
 oblique stroke 
 oblique system of cooumlrdinates 

Dictionary source: hEnglish - advanced version
More: English to English translation of oblique

Oblique may refer to:
  • Oblique angle, in geometry
  • Oblique triangle, in geometry
  • Oblique leaf base, a characteristic shape of the base of a leaf
  • Oblique angle, a synonym for Dutch angle, a cinematographic technique
  • Oblique (album), by jazz vibraphonist Bobby Hutcherson
  • Oblique (film), a 2008 Norwegian film
  • Oblique banded rattail, a fish also known as a rough-head whiptail
  • Oblique case, in linguistics
  • Oblique correction, in particle physics
  • Oblique motion, in music
  • Oblique order, a military formation
  • Oblique projection, in geometry and drawing, including cavalier and cabinet projection
  • Oblique reflection, in Euclidean geometry
  • Oblique shock, in gas dynamics
  • Oblique type, in typography
  • Oblique wing, in aircraft design
  • Oblique icebreaker, a special type of icegoing ship
  • Slash (punctuation) ( / )

بریان هریس ترجمه ی ثریا غفارزاده و زهرا سلیمی                

slider-traduction.jpg

وجه تمایز میان زبان و فرا زبان کاملا شناخته شده است. تصوراتی که "فرا " پیش می آورد در حوزه ی معرفت شناسی زبان دارای اهمیت است . از طریق این مفهوم اولیه اکنون ما عملیات زبانی را از فرا عملیات زبانی متمایز خواهیم کرد .یک زبان متشکل از عناصر واژگانی در معنای گسترده کلمه " واژگان" و قواعد دستوری است .

این عناصر می توانند فیزیکی باشند(برای مثال آواهای گفتار ) و یا  انتزاعی (برای مثال واج ها ).


این نظام همچنان بالقوه باقی می ماند تا زمانی که گوینده ای گفته ای را بیان می کند و بدین گونه این نظام را به اجرا در می آورد .

واژه ای از علم رایانه قرض بگیریم ،بالاخره کدام نویسنده متون فنی در روزگار ماست که صحبتی از سخت افزار و نرم افزار نکند ؛ما نیز به نوبه خود از رواج نظام سخن خواهیم گفت .

سرانجام ، سخن است که واقعیت را تایید می کند چرا که سخن موجب رواج نظام میشود ، رواج یک عملیات است ، به عنوان مثال  ، عملیاتی که شامل بیان آواها می شود تلفظ نام دارد .

بدین ترتیب در طبقه بندی که ما در صدد برقراری آن هستیم این عملیات بوسیله یک گوینده در شرایط معمول اعمال می گردد .

لازم نیست که گوینده در چنین شرایطی از نظامی که رواج می دهد آگاه باشد .

این نا آگاهی واقعیت در زبان شناسی است .

تلفظ و آواشناسی هر دو واژه هایی هستند که به حوزه ی فرا زبانی زبان شناسی تعلق دارند .

با وجود این واژه اول به عملیاتی زبان شناختی مربوط می شود در حالی که دومی به فرا عملیات نظم تحلیلی مربوط می شود.ترجمه در سطح اول، یک عملیات زبانشناسی است یعنی عملیاتی که به وسیله گوینده بی آنکه او مطلع باشد انجام می شود.

بدین ترتیب ترجمه در همان سطح تلفظ قرار می گیرد. برعکس اگر ما ترجمه انجام ندهیم اما  از آن سخن بگوئیم زمانی که به عنوان زبانشناس آن را تحلیل می کنیم ما به سطحی برابر با سطح آواشناسی نسبت به تلفظ می رسیم.

این فرا عملیات را چه باید نامید؟

در حوزه دیگری از پ‍ژوهش( تدارک یک زبان مستند برای زبانشناسی[1]) ما در حوزه ی اصطلاح شناسی زبانشناختی چندین خلا مشاهده کرده ایم که از جمله آنها نبود واژه ای برای تمایز تحلیل زبانشناختی ترجمه است.

به جهت رفع این کمبود نایدا مهمترین اثر خود درباره موضوع را علوم ترجمه نامید؛ و کتفورد نیز اثر مهم خود را نظریه زبانشناسی[2] ترجمه نامید.

چنین درازگویی بر نیاز به یک واژه موجزتر تاکید دارد. تصور کنید اگر هر بار که می خواستیم از آواشناسی سخن بگوئیم می بایست می گفتیم "علم زبانشناسی تلفظ"!

بنابراین ما برای پرکردن خلا، یک واژه نو را پیشنهاد می کنیم.

ما واژه ی ترجمه را برای عملیاتی که مترجم به کار می بندد حفظ می کنیم اما واژه"ترجمه شناسی" را برای تمامی ارجاعات به تحلیل زبانشناسی پدیده بر می گزینیم.

در زبان رایج در تمامی بافت ها واژه ترجمه را به کار می بریم. در واقع تمامی تمایزات مفهومی لازم در این بحث هنوز برقرار نشده اند: دو بخش ترجمه شناسی همواره واژه ی ترجمه را مبهم باقی می گذارد.

اگر ترجمه همانطور که ژسکائو تاکید می کند یک عملیات است، این واژه بر نتیجه عملیات نیز دلالت دارد. بنابراین ما فقط از ترجمه سخن بگوئیم یعی از عملیاتی که طی آن ترجمه انجام می شود، از متن ترجمه شده، که محصول این عملیات است و از ترجمه شناسی که شامل تحلیل ترجمه است از عملیات ترجمه ای-تحلیل زبانشناسی و احتمالا روانشناسی زبان.

از آنجا که آنچه در اصطلاح شناسی اهمیت دارد مسئله واژگان نیست بلکه ادراک مفاهیم است که به آن مربوط می شود بر آنیم تا به"ترجمه شناسی" در مفهوم ترجمه بپردازیم.

ژودسکانو در اواخر اولین جزوه ی اثرش، یاداشت زیر را اضافه کرد:

هر فرد دو زبانه به کمک برخی شهودات و عادات به شیوه ای  ترجمه می کند. در نتیجه علم ترجمه ی انسانی، اصولا، به سوال " چگونه باید به یک فرد ترجمه کردن را آموخت؟ "نپرداخته است.[3]

در واقع این بررسی باید در مرحله ی اول مورد توجه قرار گیرد. می توان آن را با مشاهدات تجربی توضیح داد. فرزندان یک خانواده چینی اهل اتاوا، خانواده H، علاوه بر شناخت زبان چینی به عنوان زبان مادری، به تدریج زبان انگلیسی را نیز یاد می گیرند زیرا آنها با بچه های انگلیسی زبان برخورد دارند و با کسانی که زبان مادری آنها انگلیسی است رفت و آمد دارند.

فرزند اول به زودی در پنج سالگی به زبان انگلیسی ای که برای یک کودک به این سن تقریبا معمولی است صحبت می کند، در حالیکه فرزند کوچک سه سال دارد چینی را با کلمات پراکنده ی انگلیسی صحبت می کند.

از این رو امکان صحبت کردن با فرزند بزرگ وجود دارد، اما موانع زبانی گفتگو با فرزند کوچک را دشوار می کند.مگر زمانی که با حضور برادر بزرگش مشکل فرزند کوچک بلافاصله حل می شود.

هر بار که فرزند کوچک چیزی را به زبان چینی نامفهوم بیان میکند، کافی است از برادر بزرگش بپرسید:" برادرت چه می خواهد؟" و برای پاسخ به برادر کوچک و یا انتقال اطلاعات، کافی است بگوئیم:" این را به برادرت بگو".

این یک راه ارتباطی کارآمد است که امکان ارائه ی فرضیه ای را فراهم می آورد که طبق آن قابلیت ترجمه یا بنابر اصطلاح شناسی چامسکی، توانایی ترجمه، در تمام بچه های معمولی و دوزبانه ی پنج ساله وجود دارد. این قابلیت، دقیقا در چه سنی در بچه ها شکل می گیرد یا پدیدار می شود؟

بدون توانایی پاسخ به این سوال، برآنیم تا در آن بر اعتبار تاکید کنیم زیرا آن احتمالا بر این کشف موجب می شود که ترجمه یکی از متداول ترین و ابتدائی ترین توانایی ها از هر تفاوت رفتار زبان شناسی ماست.

این بار در یک تجربه ی مرتبط از برادر بزرگ خواسته شد که آنچه برادر کوچکش می خواست بیان کند بازگویی نکند بلکه آنها را ترجمه کند، او دستپاچه شد. می توان از این دو نتیجه گرفت که او قادر به ترجمه بود اما فرا واژه ترجمه را نمی شناخت. ما او را از عملیاتی که انجام می داد آگاه کرده بودیم.

در اولین سوالمان درباره ی یادگیری عملیات ترجمه، سوال دیگری اضافه می کنیم :" در چه سنی مفهوم ترجمه در ذهن بچه های دوزبانه شکل می گیرد؟ "

به دلیل نبود مدارک دقیق درباره ی آنچه در نظر ما در یادگیری زبان ها درخور توجه است، به مورد دو کودک چینی برمی گردیم. شیوه ترجمه فرزند بزرگ را در نظر بگیریم.  ترجمه او از یک متن نوشته شده نشئت نمی گیرد، بلکه  همه را با گفتار انجام می دهد. او به تدریج که برادرش صحبت می کند ترجمه نمی کند؛ درست برعکس، او تا پایان هر نیم سخن منتظر می ماند تا سپس تمام مضمون را با هم بیان کند.وانگهی در مدارس ترجمه مشاهده می کنیم که تفسیر گفتاری سخن گفتاری که آن را ترجمه شفاهی می نامیم برخلاف ترجمه ی کتبی  در عمل دشوارتر است.

و  در مورد ترجمه ی همزمان، یعنی  همزمان با سخن گفتن سخنران ( کارشناس رایانه به آن پردازش در زمان حقیقی می گوید) آسان تر از ترجمه ی پی در پی، یعنی ترجمه  پس از اتمام کلام سخنران، انجام می شود.

بدیهی است که ترجمه ی پی درپی نیازمند تلاش بسیار بیشتر ذهنی است.  از میان سه شیوه ی ترجمه ای که در دوره های حرفه ای آموزش داده می شود، کودک چینی با دشوارترین آن آغاز می کند، و این کودک استثنائی نیست.

در کنار کارهای بزرگ پیشین، نظرات مترجمان حرفه ای را نیزخاطر نشان کردیم. همانطور که ژودسکانو در بخش تاریخی کتابش به خوبی نشان می دهد، در گذشته نظرات مترجمان حرفه ای در ترجمه شناسی کاملا مشهود بود اما اکنون بدون بحث در نظرات آنها، برآنیم تا با این حال از آشفتگی میان توانایی و عملکرد کودک دوزبانه و نتیجه ی تعلیمی تحمیلی و آگاهانه بپرهیزیم.

در نتیجه، در مورد کودک چینی، می بایست از ترجمه ی ذاتی در مقابل ترجمه ی حرفه ای صحبت کرد. از طریق مقایسه، می توان فهمید که موقعیت ترجمه ی ذاتی نسبت به ترجمه ی حرفه ای همانند موقعیت گفتگوهای روزمره نسبت به نگارش یک متن ادبی است.

پیش از ارزیابی اهمیت ترجمه ی ذاتی، ابهام دیگری درباره ی واژه ی "ترجمه" مطرح می شود.از آنجایی که موضوع زبان شناسی، زبان طبیعی و انسانی است، ترجمه شناس زبان شناس عملیاتی که طی آن ترجمه انجام می شود را مانند ترجمه از یک زبان طبیعی و انسانی مشخص به زبان دیگر، تلقی می کند.

درست است که ژودسکانو به عنوان نشانه شناس صریحا از این محدودیت صرف نظر می کند. نباید این طور تصور شود هنگامی که یک نشانه شناس از قابلیت زبان صحبت می کند، کاربرد او از این واژه با کاربردی که زبان شناس از آن برداشت می کند، مطابقت می کند.

می بایست در حوزه ی زبان شناسی این واژه ملاحظاتی درباره ی گویش ها و سطوح زبانی گنجاند.ترجمه ی ذاتی بسیار متداول به نظر می رسد با در نظر گرفتن نسبت قابل ملاحظه ی افرادی که در یک محیط دوزبانه،حتی چند زبانه زندگی می کنند همچنین باتوجه به ترجمه­ای که در درون یک زبان صورت می گیرد، ما نندترجمه ی برادر بزرگترکه به تفسیر نامفهوم گویی های برادر کوچکش کمک می کند، ویا دوستانی که تفسیر صفحه دیسک های ایون دشام1 به فرانسه را فراهم می آورند،و همین طور الی آخر.[4]

وآخرین مثال مربوط به کودکان . دانشجویان دانشگاهی در منترال2 اخیرا نظر سنجی محلی انجام دادند درباره ی انگیزه، یا انگیزه ی غیرواقعی، جوانانی که کلاسهای آموزش زبان انگلیسی را در چندین مدرسه ی پایتخت دنبال می کنند . در میان کودکان خانواده های مهاجر، به ویژه ایتالیایی ها، انگیزه ی رایج این است که یادگیری زبان انگلیسی به والدینی که این زبان را نمی شناسند کمک می کند . به شیوه ای درونی ، این کودکان خود رادر نقش مترجم خانواده تصور می کنند .

این امر یک دلیل محکم به دنبال دارد . ما پیشتر شباهت میان ترجمه ها ی ذاتی و حرفه ای رامطرح کردیم ، از یک طرف میان مکالمات معمولی و ادبیات از طرف دیگر. بدون این که در صدد باشیم تا بروز گفتار را در حوزه ی زبان شناسی حذف کنیم ، اگر از جامعه ی زبان شناسان معاصر این سوال را می پرسیدیم :"در درجه ی اول، کدام یک برای شما جالب است ، زبان عام یا زبان ادبی؟ شاید پاسخ به  اتفاق ارا"زبان عام " می بود . بنابراین ، اگر سوال مشابهی نسبت به ترجمه پرسیده شود ، پاسخ می بایست یکسان باشد.

متاسفانه ، به نظر می رسد که این موضوع مهم در حوزه ی اثر شناسی ، حتی هیچ اثر شناسی که از دیدگاه زبان شناسی قابل توجه باشد ، در حال حاضر نه توسط گروه زبان شناسی و نه توسط واحد های ترجمه ی دانشگاه های کانادایی  ، هیچکدام ، به رسمیت شناخته نشده است.

ابتکار عمل در این حوزه محدودمی شود به واحد های تخصصی اختصاص داده شده برای تعلیم حرفه ای مترجم عملی.بدون شک یک چنین واحد هایی لازم هستند ، اما ترجمه شناسی ،دو قرن گذشته ، نسبت به دیگر جریان های زبان شناسی معاصر رها شده بود. زیرا نتیجه ی این گرایشی که جودسکنو  به حق از ان انتقاد می کند ، یک ترجمه شناسی توصیفی است. علاوه بر این  ، پژوشهای مرتبط با این واحد ها (موضوع پایان نامه ام . آ. و غیره...) حتی اگر گاهی توصیفی باشد ، به ندرت به توضیح می رسد . شما به خوبی از آن آگاهید که موضوعی که اغلب دانشجویان کارشناسی ارشد در کشور ما انتخاب می کنند ، تنظیم یک مجموعه واژگان ساده ی دو زبانه در یک حوزه ی سخن بسیار تخصصی است . بدین ترتیب ، اطلاعات واژگانی بسیاری بایک بینش نظری اولیه به دست می آوریم . در نتیجه ، حتی یک اثر کانادایی که به اندازه ی  سبک شناسی تطبیقی وینی و داربونه مشهور است (نقل شده توسط جودسکنو) به دلیل آموزش حرفه ای به صورت محدود باقی می ماند. .

گروه های زبان شناسی ما می بایست ، دیر یا زود ، این موضوع را بپذیرند که ترجمه شناسی جزئی از رشته ی آموزش زبان هاست : و ، علاوه بر این ، موضوع اصلی ترجمه شناسی باید ترجمه ی ذاتی ای باشد که به شیوه ای توصیفی و توضیحی به آن پرداخته می شود .

دو زبان شناس برجسته ، یکی روس و دیگری آمریکایی ، با کار در حوزه ی عملکرد ترجمه ی ماشینی ، بر اهمیت ترجمه شناسی  برای زبان شناسی تاکید کردند. و نخست ملچاک می گوید :

بنابراین  ویژگی کار بعدی روی ترجمه ی ماشینی چه چیزی باید باشد؟ تنها یک پاسخ ممکن وجود دارد : تفسیر مدل های

آماده ی زبان ، سیستمهای منطقی چندمعنی معادل در هر دو جهت میان متن و معنی . مطالعه و توضیح ارتباط میلن متن و

معنی در تمام جهات (شامل تاریخی ، اجتماعی ، روانشناسی و دیگرجهات )  به عنوان مشکل اصلی علم زبان چشم پوشی شده

بنابراین مشکل ترجمه ی ماشینی بر مشکل هم زمانی زبان شناسی منطبق است . این مشکل به ویژه ، با این حقیقت تایید می

شود که اکثر مقالات زبان شناسی ترجمه ی ماشینی را از سال1963 تا 1966 منتشر می کردند که در زبان شناسی ابزار اساسی

است . برخلاف دیدگاه نادرست است که ترجمه ی ماشینی فقط ویژگی های ظاهری یک متن را لحاظ می کند و به معنی توجه

کاملی نمی کند . دیر یا زود پژوهش ها در یافتند که صف مقدم توجه آنان را در بر می گیرد به هر حال هر ترجمه ای قبل از این

که انتقال دهنده ی معنی باشد ضامن انتقال حواس است.

به نظر ملچاک ، ترجمه ی ماشینی کمکی برای زبان شناسی نظری است زیرا ترجمه ی ماشینی به ساخت الگوهای صوری رهنمون می شوند . ترجمه شناسی مهم است زیرا که ترجمه شناسی مطالعه ی رابطه ی میان متن و مفهوم  را ایجاب می کند (یا به طور برعکس ، هنگامی که متن مقصد در نظر گرفته می شود ) . شاید رابطه ی میان متن و مفهوم متن به تعریفی کلی ، زبان شناسی از معناشناسی مربوط باشد .

می توان از گفته های ملچاک نتیجه گرفت که ، اگر در زبان شناسی عده ای به خود اجازه می دهند واج شناسی را به عنوان یک نشانه  به خودی خود بررسی کنند و نحو را از معنا شناسی جدا کنند ، واژگان را مستقل از نحو نشان دهند . در ترجمه شناسی ، درست برعکس ، می بایست این جداسازی را حذف کرد : تمام سطوحی که ژودسکانو نام می برد اعم از خطی ، واجی ، نشانه ای ، صرفی ، نحوی و معنایی با هم ادغام می شوند.

 

در مجموع ، اگر این  دو نقل قول را با هم در نظر بگیریم ، به نظر می رسد که ترجمه ی شناسی و ترجمه ی ماشینی ما را ملزم به تکمیل الگو های زبان شناسی در این حوزه می کند. . نخست  در عمق و با شدت (رجوع کنید به ملچاک) و سپس به گستردگی ، و به طور کامل (رجوع کنید به نقل قول اخیر) .

با این دو عقیده ، ما خود را مجاز به افزودن عقیده ی خود می دانیم : ترجمه شناسی ، غنی ترین زمینه برای زبان شناسی تطبیقی از نظر هم زمانی است.

برای درک اینکه چرا ترجمه می کنیم ، چرا هنگام ترجمه تغییراتی اعمال کنیم، می بایست به تفاوت میان زبان ها توجه نماییم. با مشاهده ی این تفاوت ها، ما از ویژگی های هر یک از زبان های مورد نظر آگاه می شویم، همچنان که از شباهت های آنان. تنها با شناخت یک زبان نمی توان زبان شناسی عمومی انجام داد. ]در این صورت[ احتمالاً ما از نظر روانی در بند ساختارهای این زبان می مانیم. غنای زبان شناسی ساختاری آمریکایی به دلیل اهمیتی است که این مکتب به مطالعه ی زبان های آمریکایی هندی داده است. در حالیکه زبان شناس همواره و  گاهی ناآگاه از این تفاوت ها از طریق ترجمه ی ذاتی به مقایسه می پردازد. بخصوص یک زبان شناسی  symématique و صوری امکان  را فراهم می آورد.

برای نمونه به مشکلات ایجاد شده در جریان ترجمه ی گروه های اسمی که در زبان مبدأ دارای حرف تعریف و عنصر ارجاعی نیستند، اشاره کنیم.

( جوانان امروز)                                                                  les jeunes dʼ aujourdui  Young people today"

با وجود این در این مثال ها بررسی سبک شناسی موضوع بحث نبوده، بلکه موضوع ابتدایی ترین و ضروری ترین مبحث گرامر [ حرف تعریف] بوده است. بنابراین این سطحی از [ گرامر] است که چندان مورد علاقه ی مترجم حرفه ای که حتی قبل از رویای مترجم شدن می بایست بر آن مسلط باشد، نیست. در آموزش زبان فرانسه، به عنوان زبان دوم، آموزش بر اساس روش استقرایی است ( پیش از این، برای آموزش زبان، مثال های ترجمه همانند نمونه هایی بود که [چند سطر پیش] بیان شد.)

هر دو حالت فاقد توضیح است و به این دلیل است که باید به یک توصیف واضح بپردازیم، هرگاه که بخواهیم ترجمه ی ماشینی انگلیسی – فرانسه ارائه بدهیم.در این صورت، سریعاً به این نتیجه می رسیم که که زبان فرانسه تقریباً همیشه نیازمند یک عنصر ارجاعی است که معین یا غیر معین است، علاوه بر این، حرف معین دارای دو نقش است، اولین نقش که به معنی واقعی کلمه را تعیین می کند:

مردی که در مقابلم می بینم       L'homme que je vois devant moi

و نقش دیگر عام کردن اسم است:

خداوند انسان/ انسان ها را آفرید           Dieu créa l'homme les home

آنچه موجب تحلیل زبان انگلیسی می شود که لازم است، به منظور ترجمه و بررسی مو به موی نظام آن است که بوسیله ی تفاوت معین-عام در زبان مبدأ بیان می گردد. حال آنکه همانطور که chafe در یکی از اولین آثارش درباره ی "معنا شناسی عام" اثبات می کند، تحلیل این تفاوت در زبان انگلیسی خیلی پیچیده به نظر می رسد.

یاکوبسون از این فرضیه حمایت کرد، به علاوه ژودسکانو نیز بار دیگر این فرضیه را از سر گرفت، که طبق آن، آنچه که ترجمه می شود؛ معناست و به طور متقابل هر ارائه ای از معنا لزوماً یک ترجمه است. الگویی دیگر در مورد اهمیتی که آنها به ادغام معناشناسی می دهند، غالب است.

این وضعیت در مورد گرامر لایه بندی لمب هم صادق بود، در حالیکه او با یک گروه پژوهشگر روی ترجمه ی ماشینی در برکلی کار می کرد.

همچنین می دانیم در استانفورد، گروه شانک که به مدت 4 سال روی هوش مصنوعی کار می کردند، از آن پس به ترجمه ی ماشینی روی آوردند.

به تازگی ویلکز در گفتگویی با عنوان An artificial intelligence approach to translate از این نوع معناشناسی که می بایست در چنین پژوهش هایی گنجانده شود و به ویژه لزوم به عقیده ی وینوگراد، گنجاندن عنصری که قادر به استنتاج با شد.

به علاوه نباید کارهای گروه یانگو را نادیده گرفت که در طول دهه ی شصت، اولین گروه بودند که به ترجمه ماشینی زبان ذاتی درعلامت گذاری محاسبه   پرداختند.

در اروپا گرامر ارتباطی سکاتو برای ترجمه ماشینی در نظر گرفته شده است. نظریه ی شیلان از گروه کامبریج امکان برقراری یک ارتباط مستقیم میان معناشناسی و بعضی شاخص های آواشناسی، یعنی بعضی ویژگی های نوا گفتاری مثل تأکید و لحن در زبان انگلیسی را فراهم آورد.

 می توان با بررسی اجمالی دهه ی اخیر دریافت که چگونه ترجمه ی ماشینی، ترجمه شناسی را که در چارچوب دانش رایانه محققین را ترغیب می کند تا الگوهای صوری ای که راهی برای معناشناسی باز می کنند، احیا کند.

در کنفرانس اخیر دانشگاه ام سی جی سیدنی لمب، از شبکه مفهومی که گرامر یک زبان به آن متصل می شود، صحبت کرد. به عقیده لمب، این شبکه تا حدی دارای مفاهیم و ساز و کارهای عملیاتی فرا زبان شناسی و گاهی جهانی اند.

 اما در بیشتر موارد مفاهیم به واسطه ی زبان فهمیده و وارد شبکه می شوند. در نتیجه شبکه ی مفهومی شخصی که این مفاهیم را از یک زبان مشخص فرا گرفته به نوعی با فردی که این مفاهیم را در زبانی دیگر فرا گرفته، متفاوت است.

به فرضیه ی ورف باز می گردیم. اغلب او به این نتیجه می رسد که ترجمه ای که طبق گرامر و فرهنگ صحیح است، به دلیل تفاوت های ارتباطی مفاهیم زبان اول و زبان دوم در شبکه جمعی به وجود آمده، متزلزل است.

یک مثال بسیار نزدیک را در نظر می گیریم و واژه ی « ملی » در کاربردی مانند: مجلس ملی در مجلس کبک تشکیل جلسه داد. هر چند، در فرهنگ های فرانسه و انگلیس که همگی مانند نحو مربوط به کلمه هستند، به نظر می رسد واژه نشنال را ترجمه ناسیونال تعیین کنند، این یک معال نادرست است.زیرا محل مفهوم درونی برای واژه « نشنال» در شبکه مفهومی انگلیسی زبان به طور مختصری نسبت به وضعیت واژه « ناسیونال» در شبکه فرانسه-کانادایی زبان تغییر مکان داشت. به به نظر ما ( مطمئناً از نظر یک انگلیسی زبان) شاید ترجمه ی مجلس ملی به مجلس عام وفادارتر باشد که مسلما برای انجام آن خیلی دیر است.

هر چند استدلال ...برای درج ترکیب معنایی هر الگوی ترجمه در نظر ما استدلالی است که ویلکز در آخرین کتاب خود آورده است و همچنین همانند بسیاری از نوشته های پیشین وی که مربوط به زمان پیش از همکاری او با گروه مسترمن در کامبریج بوده است.

به طور خلاصه این استدلال بر لزوم تمایز میان معناهای متفاوت یک واژه واحد تاکید دارد.

واژه پست در جمله انگلیسی زیر یک مثال خاص است:She went to the post.       

او به اداره پست رفت

آیا ما باید این واژه را به پست،poteau یا حتی اگر منظوراسب مسابقه است به خط شروع ترجمه کنیم.

(اینجا ما فرض میکنیم که در چهارچوب ترجمه می توان معادلی میان"تفاوت معنا" و "تفاوت تولید" قائل شد.

در موارد معدود این ابهامات درون عبارت می تواند از طریق موارد شبه دستوری شبه معنایی حل شود؛ همانند آنهایی که ما در نظام TAWM پیاده کردیم.برای ما معیار تصمیم هم گروه های یک فعل به همراه طبقه ای از فاعل و وابسته هاست.

برای نمونه know(دانستن) به savoir ترجمه می شود با یک وابسته جمله، و اما گاهی بهconnaitre ترجمه می شود با طبقه های دیگر موضوع( از این گونه مطمئنا بسیار است)

اما مشاهدات انکارناپذیر انجام یافته توسط ویلکز این است که اغلب معنای یک کلمه از طریق هیچ کدام از عوامل جمله حاوی آن کلمه تعیین نمی شود: باید معنای کلی متن را با پیاده کردن معیارهای کلی میان تمامی عبارات متن در نظر گرفت.

بدین گونه این امر به سوی نقد نه تنها محدودیت های تحمیلی از سوی گرامرین های گشتاری به نفع نحو و به ضرر معناشناسی می رود بلکه تلاشی در جهت قرار دادن کلیت دستور زبان بر دستور زبان جمله مستقل است.

این تجربیات مشابه هستند که ما را به سوی گروه TAUM سوق می دهند تا کوشش هایی در حوزه ترجمه با بهره گیری از شبکه های معنایی و چندگانه پیشنهادی از سوی هوفمن( شبکه س) صورت گیرد.

بریان هریس

دانشگاه مونترال

"La traductologie, la traduction naturelle, la traduction automatique et la sémantique"

Brian Harris

ترجمه شناسی،ترجمه ذاتی ،ترجمه ماشینی و معنا شناسی[5]

بریان هریس( دانشگاه مونترال)[6]

 

[1] ب هریس"استدلال و پیشنهاد برای زبانشناسی" مجله های زبانشناسی اوتاوا شماره1، 1972

[2] ژ.کتفورد، تئوری زبانشناسی ترجمه، دانشگاه آکسفورد، لندن،1965

[3] آ.ژودسکانو،1968، ترجمه انسانی و ترجمه ماشینی، جزوه 1، ص50

[4] سخن گوی کبک که گویش محلی را بهره برداری کرد

[5] مجله زبانشناسی شماره2،1973،ص 133-146

[6] نقطه شروع این کنفرانس کتاب آ.ژودسکانو،ترجمه انسانی و ترجمه ماشینی، دو جزوه، دونود، پاریس، 1969

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294




علم یا هنر ترجمه؟

ترجمه شناسی شاخه ای از علوم انسانی است که هدف آن مطالعه سازمان یافته ابعاد نظری و عملی ترجمه است. واژه جدید «ترجمه شناسی» که از سال ۱۹۷۲ بر سر زبانها افتاد، برای نخستین بار توسط برایان هریس۲ کانادایی مطرح شد. به عقیده هریس، پیدایش چنین واژه ای به علت نیازی بود که به یک نام علمی برای زمینه پژوهشی تازه ای که در سالهای پس از جنگ توسعه زیادی پیدا کرده بود، احساس می شد.

نظریات پیرامون ترجمه در پایان قرن بیستم به طرز چشمگیری توسعه یافت. از نظر اومبرتو اکو۳ علت این پیشرفت سه چیز است: توسعه علم معناشناسی، طرح ترجمه مکانیکی ـ که علی رغم نواقصش باعث شده که بهتر ترجمه را درک کنیم ـ و نیز تعدد ترجمه ها به دلیل گسترش بازار کتاب.

معنی واژه «ترجمه شناسی» حتی در زیر خامه خالق آن نیز متفاوت و متغیر بوده است. ابتدا به معنی رویکردی زبانی نسبت به کار ترجمه مورد استفاده قرار گرفت. اما این تعریف به زودی از طرف پژوهندگان دیگری با دیدگاههای متفاوت رد شد. این واژه امروزه به معنی رویکردهایی اگر نه متناقض، دست کم متفاوت نسبت به عمل ترجمه است.

برخی از نویسندگان دوست دارند که از ترجمه شناسی به عنوان یک علم نام ببرند؛ علمی که روش کار خود را از زمینه های مطالعاتی مختلفی که ترجمه با آنها در ارتباط است ـ مانند نقد ادبی، ادبیات تطبیقی، زبانشناسی، تاریخ و فلسفه ـ به عاریت می گیرد. برخی نیز مانند آنری مشونیک به آن به دیده «فن» و «هنر» ترجمه می نگرند.

● پیشگامان ترجمه شناسی

۱) والتر بنیامین۵، رابط انسانیت

والتر بنیامین مترجم و متفکر یهودی الاصل آلمانی، به واسطه عمق و تازگی اندیشه هایش از پیشگامان ترجمه شناسی محسوب می شود. بنیامین همه عمر خود را صرف ارتباط کرد: ارتباط میان زبانها، فرهنگها و مکانها.

بنیامین متولد سال ۱۸۹۲ در برلین است. او که عاشق پاریس و فرهنگ فرانسوی است تابلوهای پاریسی بودلر را ترجمه می کند. با رد شدن تز دکترایش درباره «درام باروک در آلمان» و محروم شدن از حرفه دانشگاهی، برای کسب معاش، ناگزیر به کار ترجمه و نقد رو می آورد.

در سال ۱۹۲۸ دست به ترجمه «در جستجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست می زند. علاقه بنیامین به پروست که نسبت به او احساس قرابت شدیدی می کند، بی حد و حصر است. بنیامین علاوه بر پروست، کارهایی از بالزاک و بودلر را نیز به آلمانی برگردانده است.

والتر بنیامین در سال ۱۹۴۰ به هنگام فرار از نازیسم، در مرز فرانسه ـ اسپانیا اقدام به خودکشی می کند.

▪ دستاوردهای بنیامین در ترجمه

جای بسی شگفتی دارد که چرا بنیامین برای مترجمان و دنیای ترجمه تا این اندازه مهم است؟ چرا که اهم کارهای او صرف نقد ادبی شده است. دلیل اهمیت او به خاطر نشان دادن رابطه میان آفریدن و ترجمه است، و آن هم به دو طریق: ابتدا در زندگی اش؛ که طی آن کار ترجمه همواره بر دانش نقد او افزوده است. و در مرحلة بعد، به خاطر نوشته کوتاهی که در چند صفحه با نام «وظیفه مترجم» چاپ کرده است. او در این مقاله پیچیده، سعی در تشریح این مسئله دارد که چیز چیز باعث ترجمه پذیری یک متن می شود. از نظر وی، دلیل اینکه ترجمه می کنیم، حفظ و نگهداری متن اصلی نیست. ترجمه نباید عملکرد مقبره ای برای مردگان را داشته باشد.

در نتیجه، ترجمه نه برای ادای احترام است و نه برای نشان دادن تاریخ، زبان یا فرهنگ یک ملت. بلکه ترجمه مکانی است که انسانها می توانند در آن، از ورای فضا و زمان با هم گفتگو کنند. برای او، ترجمه همان الزام و زندگی اثر را دارد. در این زندگی هم خیانت وجود دارد و هم نقصان. اما خود این زندگی، آفریدگار گفتگو و کلام است.

بنیامین از مترجمان بزرگ آلمانی مانند لوتر، هولدرلین، فوس یا اشتفان گئورگه به این دلیل قدر دانی می کند که نه تنها آلمانیها را با دیگر فرهنگها آشنا کرده اند، بلکه زبان آلمانی را نیز غنی تر کرده و حد و مرزهای آن را بسط داده اند. بنابراین زبان مقصد، فقط یک زبان وفادار نیست؛ و قادر است به هنگام تماس با بیگانه تغییر ماهیت دهد.

۲) ژرژ موئن ۶ (۱۹۱۰ ـ ۱۹۹۲)

زبانشناس و معنا شناس فرانسوی که قسمت عمده آثارش درباره ترجمه است. مونن خالق دو مفهوم اساسی در ترجمه شناسی است:

▪ مفهوم «شیشه های شفاف و شیشه های رنگی»

شیشه های شفاف که از این جمله گوگول «به چنان شیشه شفافی مبدل شدن که گویی شیشه ای وجود ندارد» گرفته شده است، به آن دسته از ترجمه ها اطلاق می شود که در آنها اثری از زبان، زمان و یا تمدن زبان اصلی باقی نمانده است. خواننده در این گونه ترجمه ها کار مترجم و جابه جایی زبانی را از ورای شیشه کاملا ً شفاف آن تشخیص نمی دهد. ترجمه های مقصد محور، قومگرا و به عبارتی «زیبارویان بی وفا»، ترجمه هایی از این دست هستند.

اما شیشه های رنگی در نقطه مقابل شیشه های شفاف قرار دارند. یعنی ترجمه هایی که در آنها آثار زبان، زمان و تمدن زبان اصلی مشاهده می شود. خواننده به هنگام خواندن این قبیل ترجمه ها همواره به یاد دارد که در حال خواندن یک ترجمه است. واژه های منسوخ و گرته و عاریه در این نوع ترجمه به وفور یافت می شود.

▪ مفهوم «اعتراض پیش از داوری»

ژرژ مونن در کتاب «مشکلات نظری ترجمه»۷ با توجه به نظریه های جدید زبانشناسی مسئله امکان ترجمه را مطرح می کند. ژان ـ رنه لادمیرال۸ عبارت «اعتراض پیش از داوری» را از این کتاب مونن اقتباس و مطرح کرده است. این اصطلاح عاریتی از واژگان حقوقی، در ترجمه به این معنی است که مترجم پیش از اقدام به ترجمه یک اثر و یا نظریه پردازی درباره آن، درباره امکان ترجمه به قضاوت می نشیند و به عدم احتمال ترجمه رأی می دهد. بحث عدم امکان ترجمه موضوع تازه ای نیست و از سنت آگوستن، دانته، دوبله و ولتر گرفته تا ناباکف و جکبسون، همگی به آن پرداخته اند. اما مونن در مقاله ای تاریخی با عنوان «زیبارویان بی وفا»۹ رویه ای ستایش آمیز نسبت به امکان ترجمه پیش می گیرد. او همه برهانها و دلایلی را که در گذشته علیه ترجمه وجود داشته است دوباره مطرح و رد می کند و همه را در این جمله خلاصه می کند که: «ترجمه با اصل برابر نیست». سپس با جستجویی دقیق و موشکافانه در نظریه های جدید زبانشناسی به این نتیجه می رسد:

«به جای آنکه مانند مترجمان قدیمی بگوییم که ترجمه همیشه ممکن یا همیشه ناممکن، همیشه کامل یا همیشه ناقص است، امروزه زبانشناسی جدید ترجمه را به صورت عملیاتی تعریف می کند که توفیق آن نسبی، و سطوح ارتباطی به دست آمده آن متغیر است.»

۳) ژرژ استنر۱۰

او در سال ۱۹۲۹ در یک خانواده یهودی اتریشی که به پاریس مهاجرت کرده بود، به دنیا آمد. استنر استاد ادبیات تطبیقی، روزنامه نگار، مورخ عقاید، فیلسوف و رمان نویس است، و به سه زبان فرانسه، آلمانی و انگلیسی تسلط دارد. او در کتاب «پس از بابیل» رابطه میان زبان، نظریه های زبان و ترجمه را بررسی می کند. عنوان اصلی کتاب به خوبی بیانگر موضوع مورد بحث آن است: «پس از بابل، هنر گفتار و ترجمه». بخش نخست کتاب با عنوان «فهمیدن، ترجمه است» به این نکته اشاره دارد که خواندن هر متنی، نوعی تفسیر و ترجمه است. هر گونه ارتباط الگویی است برای ترجمه، برای انتقال معنا.

استنر در بخش چهارم کتاب با عنوان «توقعات نظریه»، بر نظریه های ترجمه در طول تاریخ متمرکز می شود و آنها را به چهار دسته تقسیم می کند:

▪ دوره سیسرون (قرن اول پیش از میلاد) تا هولدرلین (آغاز قرن نوزدهم): در این دوره تجزیه و تحلیل ها درباره ترجمه و نتایج به دست آمده، عینی است.

▪ نظریه و پژوهشهای هرمونوتیک: نظریه های ذهنی و زبانی بر نظریات ترجمه پیشی می گیرند (روش هرمونوتیک یعنی تجزیه و تحلیل درک یک گفتار. مباحث ترجمه در اینجا بیشتر رنگ فلسفی به خود می گیرد).

▪ جریان امروزی (که پس از کتاب «همت طلبی از سنت ژروم»۱۳ نوشته والری لاربو آغاز گردید).

▪ از آغاز دهه شصت تا کنون: کشف بنیامین و همچنین نفوذ هایدگر و گادامر باعث ایجاد نوعی متافیزیک ترجمه شده است.






  • نکاتی درباره فرآیند ترجمه شفاهی

ترجمه یک فرآیند بسیار پیچیده است که باید فاکتورهای متعددی را از جمله سبک متن اصلی ، توانمندی مترجم ، و مهلت انجام ترجمه و غیره را در نظر گرفت .
ترجمه شفاهی 
ترجمه شفاهی - همزمان ، متوالی - مشکل ترین نوع ترجمه در نظر گرفته می شود . مترجم همزمان برای نیل به نتیجه مظلوب در این قلمرو باید توانمندی بالایی در حوزه های مختلف داشته باشد از آن جمله درک و تحلیل سریع اطلاعات ترجمه شده ، مشخص کردن عناصر کلیدی و مهم متن ، افزایش پیوسته واژگان تخصصی و غیره . مشخصه های شخصی یک مترجم نظیر واکنش سریع ، بیان واضح و روشن ، و ذهن باز ، از اهمیت بالایی برخوردار است .
نکات اساسی در ترجمه شفاهی :

از قبل با عناوین گفتگو آشنا شوید .
نکات اصلی گفتگو را یادداشت کنید - این کار در زمان ترجمه شفاهی به شما کمک می کند. 
معنی اصطلاحات خاص و کلمات کلیدی را قبل از ترجمه شفاهی به صورت کتبی ترجمه و شفاف سازی کنید.
در ترجمه شفاهی رابطه ای دوستانه بین خود و سخنگو برقرار کنید .
کلمات را به صورت واضح و شمرده تلفظ کنید .
واکنش سریع داشته باشید و آماده باشید که در شرایط تحت فشار بتوانید کار کنید 
از کاری که انجام می دهید لذت ببرید .
پیام را به صورت واضح به حضار منتقل کنید.