k

k

پیام های کوتاه
  • ۲۸ تیر ۹۲ , ۱۴:۰۵
    %)
آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۵/۱۷
    kkk
آخرین نظرات
  • ۵ دی ۹۴، ۱۱:۲۸ - سعید
    مرسی

۶۹ مطلب با موضوع «مسیر زندگی من :: Money :: Knowledge, Skills, Expertise :: Languages :: ارشد :: مهارت در ترجمه» ثبت شده است

برای مثال در متن فارسی زیر:

مرجان لب لعل تو مر جان مرا قوت

یاقوت نهم نام لب لعل تو یا قوت

کلمات «مرجان» و «مر جان»، «یاقوت» و «یا  قوت» تشکیل جناس می‌دهند و جزو ویژگیهای مهم نقشی محسوب می شوند.
 

به علت تفاوت نظام آوایی و معنایی زبانهای فارسی و انگلیسی ترجمه شعر فوق با حفظ معانی و تصاویر آن و رعایت تشابه‌های آوایی یا جناسهای آن غیر ممکن است . این حالت ترجمه ناپذیری را ترجمه ناپذیری زبانی می‌گویند.
 
متن فارسی «امشب در مسجد جامع شهر مراسم دعای کمیل برگزار می شود» را در نظر بگیرید. چون مفهوم «دعای کمیل» در فرهنگ زبان انگلیسی وجود ندارد این متن غیر قابل ترجمه است. این ترجمه ناپذیری را «ترجمه ناپذیری فرهنگی» می‌نامند.


کریم امامی

 

ترجمه‌ناپذیرها و ترجمه‌پذیرترها و راه آینده

آنچه در زیر می‌خوانید بخش پایانی مقاله‌ی نسبتا مفصلی است‌ دربارهء مسائل ترجمه که اخیرا نوشتن آن را به پایان برده‌ام.تمام مقاله‌ را با فروتنی و خلوص به دکتر غلامحسین یوسفی پیشکش می‌کنم،به‌ نشانه‌ی سپاس یک قلمزن همدل از تلاشهای دیرپای استاد بزرگ در پاسداری از زبان فارسی و فرهنگ ایران زمین و در تربیت فرزندان ما، رهروان آینده.مقاله در دفتری با عنوان«از پست و بلند ترجمه»به‌ چاپ سپرده شده است(نشر پرواز)تا کی به مرحله‌ی انتشار برسد.


چرا بعضی متون را می‌توان به راحتی به زبان دیگری ترجمه کرد،ولی برخی متن‌ها راه‌ نمی‌دهند و هر قدر هم که سعی کنیم نتیجه‌ی درستی نمی‌گیریم؟و در واقع چرا بعضی متون‌ ترجمه‌پذیرند و بعضی ترجمه‌ناپذیر؟البته هر جمله‌ای که مفهوم و معنی مشخصی داشته باشد قابل ترجمهاست،حد اقل مفهوم آن قابل انتقال به زبانهای دیگر است.مثلا مطالب خبری،که‌ رویدادهای مهم جهان را به اطلاع خوانندگان نشریات و شنوندگان رادیوها و بینندگان‌ تلویزیونها در کشورهای گوناگون می‌رسانند،به آسانی و سرعت از یک زبان به زبانهای دیگر ترجمه می‌شوند،و کسی هم در این میان از ترجمه‌ناپذیری آنها شکایتی ندارد.حد اکثر اشکال‌ آن است که گاهی واژه‌ی خاصی به آسانی به زبانهای دیگر برنگردد،یعنی برابر از پیش تثبیت-

 

http://www.noormags.com/View/GetFile.ashx?ArticleId=280628&Type=HTM&LID=1

دسته بندی : ترجمه ناپذیرها و پذیرها

اگرچه نام  ماشین ترجمه یا ترجمه ماشینی  این مفهوم را به ذهن  متبادر می سازد که صحبت از ماشین یا  دستگاهی خاص و دارای  امکانات سخت افزاری ویژه ای است ، لیکن در واقع امروزه  این نام به سیستم های نرم افزاری اطلاق می شود که با نصب بر روی انواع کامپیوترها می توانند  ترجمه متن از زبانی به زبان دیگر را به انجام برسانند. منظور ازترجمه متن توسط ماشین ترجمه  - به پشتوانه پیشرفت هایی که به ویژه  در دهه اخیر در تحقق بخشیدن به این رؤیای پنجاه ساله به دست آمده است- فقط برگردان  متن نوشتاری نیست، بلکه ترجمة نوشته به صوت، برگردان نوشته به نمایش گرافیکی زبان اشاره ، ترجمه صوت به صوت و یا ترجمه صوت به متن نیز- چه در داخل یک سیستم زبانی و چه به زبان دیگر- و وظایف دیگری از این دست نیزقرار است به عهده ماشین های مترجم گذاشته شود. به عنوان نمونه می توان به نوعی سیستم تلفن همراه طراحی شده توسط شرکت NEC اشاره کرد که برای ترجمه مکالمات تلفنی ژاپنی به انگلیسی طراحی شده است؛  یا از نرم افزارهایی یاد کرد digital avatars ) )  که برای کمک به ناشنوایان و یا کم شنوایان طراحی شده و مراحل تکمیلی خود را می گذراند و قرار است بتواند آنچه را که  “می شنود”  با استفاده از تصویر آدمکی که با زبان اشاره صحبت می کند، به ناشنواها منتقل نماید. در طول جنگ عراق نیز نظامیان آمریکایی تلاش های بسیار - و تا حدی موفقیت آمیزی -  برای طراحی و استفاده از سیستم هایی کردند که بتواند بین سربازان آمریکایی  و اسرا یا دشمنان عربشان ارتباط برقرار کند.


ترجمه ماشینی، حتی به ساده ترین شکل آن که همان ترجمه متن نوشتاری  به متن نوشتاری است، از ابعاد گوناگون اقتصادی، علمی، اجتماعی و حتی سیاسی حائز اهمیت بسیار زیادی می باشد. تحقق اهداف محققین در این زمینه علاوه بر آن که پیشرفت علمی بزرگی به حساب می آید، می تواند با توجه به حذف بسیاری از مشاغل ترجمه و همچنین تسریع در انجام کار، صرفه جویی اقتصادی زیادی به همراه داشته باشد، در تسهیل مناسبات سیاسی کشورها تأثیر بگذارد و عواقب اجتماعی شگرفی به دنبال بیاورد.

 

ظهور ایده ساخت ماشین ترجمه به سالهای نخست پس از جنگ جهانی دوم باز می گردد. اگرچه در طول  جنگ از کامپیوتر برای رمز گشایی پیام ها استفاده می شد، لیکن اولین جرقه اندیشه ساخت رایانه ای که بتواند زبان را رمزگشایی کرده و مفهوم آن را به زبان دیگری برگرداند، به یادداشت های وارن ویور (Warren Weaver  ) در سال 1949 و بحث های مبسوطی که پس از آن در این باره درگرفت، برمی گردد. این بحث ها طی مدت کوتاهی به بسیج شدن گروه های فنی و پژوهشی مختلفی در اروپا و آمریکا منتهی شد که با جذب و هزینه کردن سرمایه های کلان به سوی تحقق ساخت ماشینی برای شکستن کد های زبانی و تبدیل آن ها به زبان دیگر همّت گماشتند. این اشتیاق، تلاش و سرمایه گذاری گسترده کمابیش تا زمان انتشار گزارش کمیته آلپاک (Automatic Language Processing Advisory Committee) در سال 1964 ادامه داشت . این کمیته که از سوی فرهنگستان ملی علوم آمریکا  مأمور بررسی  وضعیّت و چشم اندازهای آینده ماشین ترجمه شده بود در گزارش پایانی خود اعلام کرد که اوّلا با وجود تعداد کافی مترجم، نیازی به پیگیری پروژه ماشین ترجمه نیست و دیگرآن که ، بررسی ها نشان داده است که  فعالیت های پرهزینه  انجام شده در زمینه ساخت چنین دستگاهی نتوانسته است پس از آن همه سال دستاورد قابل توجهی داشته باشد و آینده روشنی نیز نمی توان برای آن متصور شد.

گزارش آلپاک فعالیت محققان در زمینه توسعه طرح های ترجمه ماشینی را برای بیش از یک دهه دچار رخوت و آهستگی کرد، لیکن مجددا با افزایش نیاز به تولید انبوه متون ترجمه درزمان کوتاه از یک سو، و پیشرفت های حاصل در فن آوری اطلاعات از سوی دیگر، این فعالیت  طی دهه های گذشته  شتابی مضاعف به خود گرفته است.  با وجود همه پیشرفت هایی که در زمینه طراحی سیستم های ترجمه کامپیوتری روی داده است، هنوز می توان گفت که ترجمه ماشینی با کسب نتیجه مطلوب فاصله بسیار زیادی دارد. در شرایطی که روند جهانی شدن با سرعت بسیار زیادی به پیش می رود، ساخت  نرم افزار دقیق و قدرتمندی که بتواند فاصله  بین زبان های گوناگون را، که از مهمترین موانع جهانی شدن است، در هم بشکند- هنوز راه درازی  در پیش دارد. جالب اینجاست که ایده ساخت چنین ماشینی، از نخستین اهداف و انتظارات غیر محاسباتی  بود که  سازندگان اوّلین کامپیوتر ها به دنبال آن بودند. با این وجود، امروز پس از چند دهه از طرح چنین هدفی و با وجود پیشرفت های  شگرف فن آوری رایانه در رشته هایی که سابقا هرگز به ذهن کسی نمی رسید، و علیرغم صرف صد ها ملیون دلار هزینه و چند دهه تحقیق برای ساخت ماشین ترجمه، هنوز چندان نتایج رضایتبخشی در این زمینه به دست نیامده است.

مبنای کار سیستم های قدیمی تر ترجمه ماشینی  مبتنی بر واژه نامه (  Dictionary-based)  و بر اساس قواعد زبا نشناسی (Rule-based ) بود (مانند .(Systran دراین روش که به Interlingual Machine Translation نیز شهرت دارد، جملات متن مبدأ بر اساس اصول دستورزبان و مجموعه گسترده ای از لغات که به کامپیوتر داده شده است حلاجی شده و پیش از ترجمه به زبان مقصد،  به یک زبان واسطه برگردانده می شود. سپس متن زبان واسطه بر اساس همان قواعد داده شده به سیستم و با استفاده از مناسب ترین و رایج ترین معادل های واژگان در زبان مقصد ترجمه می شود. امروزه اگرچه نرم افزارهای ترجمه مبتنی برسیستم فوق الذکردیگر توجه پیشگامان این فن آوری را به خود جلب نمی کند، لیکن هنوز نیز در برخی کارخانجات و مؤسسات بزرگ  مثل کمپانی بزرگ چند ملیتی فورد از مترجم های ساخته شده بر اساس این سیستم برای ترجمه هزاران صفحه بروشور و دستورالعمل های فنی در روز استفاده می شود. دلیل عدم استقبال طراحان نرم افزارهای جدید ترجمه از سیستم های قدیمی تر، تصنّعی بودن نتیجه کار ترجمه و غالبا دور شدن از معنای واقعی جملات می باشد. امروزه در ماشین های ترجمه غالبا از روش های آماری ( Statistical) و مقایسه و تطابق ( (Analogyو استفاده از نمونه های موجود Example-based))  استفاده می شود. اصل کارروش های جدید مبتنی بر استفاده از پیکره های زبانی (Corpora) بسیار عظیمی می باشد که متون معادلی را به زبان های مبدأ و مقصد در گنجینه خود دارند و هنگام معادل گزینی، کار خود را بر اساس مقایسه متونی که باید ترجمه شود، با متون و ترجمه های مشابه آن ها در پیکره زبانی ذخیره شده انجام می دهند. از آنجا که تهیه و ذخیره چنین پیکره زبانی کار آسانی نیست، طراحی و استفاده  این سیستم  در ترجمه ماشینی نیز عموما فقط از عهده شرکت های بزرگ و قدرتمند بر می آید.

به تجربه می توان دریافت که  نرم افزارها یا به عبارتی ماشین های ترجمه  - حتّی آن  ها  که  با تکنیک  ها و سیستم های جدید کار می کنند ، تنها می توانند مفهومی کلی از متن زبان اصلی را در ترجمه خود تولید نمایند و به هیچ عنوان - لااقل فعلا- قادر نیستند دقّت، روانی و وضوحی را که از یک ترجمه مطلوب انتظار می رود  در کار خود نشان دهند. آزمودن این نرم افزارها  با استفاده از متون مغلق، طولانی و یا حاوی لغات چند معنا به راحتی  نشانگر ناتوانی آن ها در حل پیچیدگی های زبانی است. همچنین می توان  با ترجمه برعکس میزان انحراف این نرم افزارها را محک زد. هنگامی که متنی را برای ترجمه به زبان دیگر به مترجم الکترونیک وارد می کنیم  و سپس ترجمه به دست  آمده را مجددا به عنوان متن زبان مبدأ به ماشین می دهیم تا به زبان اولیه برگرداند؛ انتظار می رود که متن اول و سوم اگرچه نه کاملا- بلکه تا حد زیادی مشابه  یکدیگر باشند. استفاده از مترجم  آنلاین گوگل که از سال گذشته سیستم خود را از روش وابسته به قواعد به شیوه ترجمه آماری  (Statistical)  تغییر داده است و از این رو از بهترین سیستم های ترجمه به حساب می آید، نشان می دهد که نتیجه  کار ترجمه این ماشین به هیچوجه با پیش بینی و انتظارات ما سنخیت ندارد.  

 اکنون بسیاری از صاحبنظران برآ نند که ارائه ترجمه خوب ، تنها با داشتن اشراف کامل به واژگان و قواعد نگارشی  زبان های مبدأ و مقصد میسر نمی شود، بلکه نیازمند ادراک انسانی از مفاهیم  گوناگونی می باشد که ماشین هرگز قادر به فهم آن نیست و نخواهد بود. از نظر برخی افراد، ماشین های ترجمه شفاهی، نرم افزارهای تبدیل کلام به آدمک های گرافیکی  که به زبان اشاره صحبت می کنند و یا موبایل هایی که صحبت های شخص آن طرف خط را به زبان دیگر برمی گردانند شاید فقط در حد سرگرمی جلوه کند؛ لیکن از یاد نبریم که بسیاری از امکانات پیش پا افتاده و کاملا بدیهی زندگی امروزی ما یکصد سال پیش حتی به مخّیله دانشمندان نیز راه پیدا نمی کرد.

 

ترجمه ماشینی چیست؟

 
Oblique in English

diagonal; inclined, sloping; indirect; of an angle which is not a right angle (Geometry); of a leaf not having symmetrical sides (Botany); of a case which is not nominative or vocative, not being subject (Grammar) (Military term) at an angle of 45 degrees change direction in an oblique manner, change direction diagonally; (Military) advance at a 45 degrees angle in a military formation something diagonal; an angle which is not a right angle (Geometry); a leaf not having symmetrical sides (Botany); a case which is not nominative or vocative (Grammar)

Dictionary source: Babylon English-English
More: English to English translation of oblique

Oblique in Greek

λοξός, πλάγιος

Dictionary source: Babylon English-Greek Dictionary
More: English to Greek translation of oblique

Oblique in Chinese (s)

倾斜的, 不坦率的, 间接的

Dictionary source: Babylon English-Chinese (S) Dictionary
More: English to Chinese (s) translation of oblique

Oblique in Chinese (t)

傾斜的, 不坦率的, 間接的

Dictionary source: Babylon English-Chinese (T) Dictionary
More: English to Chinese (t) translation of oblique

Oblique in Arabic

منحرف, منحرف مائل, مائل, خط منحرف, مأخوذ من الجو على نحو مائل, غیر مباشر مائل, منحرف, عضلة منحرفقة

Dictionary source: Babylon English-Arabic Dictionary
More: English to Arabic translation of oblique

Oblique in Spanish

oblicuo, sesgado

Dictionary source: Babylon English-Spanish Dictionary
More: English to Spanish translation of oblique

Oblique in Russian

наклонный, косой, непрямой, окольный; косвенный [грам.]

Dictionary source: Babylon English-Russian Dictionary
More: English to Russian translation of oblique

Oblique in Dutch

schuine streep; hellende streep; indirect; niet recht (als een hoek) schuine lijn; schuine spier; een hoek die niet recht is (Geometrie); blad dat niet symmetrisch is (Botanie); verbogen naamval (Grammatica, casus obliquus)

Dictionary source: Babylon English-Dutch Dictionary
More: English to Dutch translation of oblique

Oblique in Portuguese

oblíquo; inclinado; indireto (por exemplo ângulos) oblíquo, diagonal; assimétrico; pronome oblíquo

Dictionary source: Babylon English-Portuguese Dictionary
More: English to Portuguese translation of oblique

Oblique in Turkish

eğri, eğik, dolaylı, dolambaçlı, yoldan çıkmış, meyilli sapmak, meyletmek

Dictionary source: Babylon English-Turkish Dictionary
More: English to Turkish translation of oblique

Oblique in Italian

obliquo; inclinato, sghembo; (fig) indiretto

Dictionary source: Babylon English-Italian Dictionary
More: English to Italian translation of oblique

Oblique in French

oblique; incliné; contournant; qui n'est pas droit (angle en géométrie) oblique, diagonale, angle oblique (géométrie); cas indirect, oblique (Grammaire); feuille assymétrique (Botanique)

Dictionary source: Babylon English-French Dictionary
More: English to French translation of oblique

Oblique in German

schräg, schief; indirekt diagonales Objekt; ein nicht rechtwinkliger Winkel (Geometrie); ein unsymmetrisches Blatt (Botanik); ein Fall der weder Nominativ noch Vokativ ist (Grammatik)

Dictionary source: Babylon English-German Dictionary
More: English to German translation of oblique

Oblique in Japanese

斜めの; 間接の; 斜角の 斜めのもの; 直角でない角(幾何学); 対称的でない葉(植物学); 主格や呼格でない, 斜格の(文法)

Dictionary source: Babylon English-Japanese Dictionary
More: English to Japanese translation of oblique

Oblique in Hebrew

אלכסוני; משופע; עקיף; לא ישיר(כגון זווית) אלכסוני, משופע; עקיף; זווית שאינה זווית ישרה (גיאומטריה); עלה בעל צדדים לא סימטריים (בוטניקה); מצב שאינו של יחס ישר או של יחסת קריאה (בדקדוק)

Dictionary source: Babylon English-Hebrew Dictionary
More: English to Hebrew translation of oblique

Oblique in Korean

비스듬한; 경사진; 간접적인, 우회하는; (기하) 사각의, 사선의; (식물) 입이 대칭하지 않는; (문법) 간접화법의

Dictionary source: Babylon English-Korean Dictionary
More: English to Korean translation of oblique

Oblique in Swedish

diagonal; sned; indirekt; inte rät (till exempel vinkel)

Dictionary source: Babylon English-Swedish Dictionary
More: English to Swedish translation of oblique

More Languages:

[top]

Oblique in English

A slanted characted, the sanf serif equivalent to italics.

Copyright: Henry Budgett Dictionary source: Desktop Publishing Glossary
More: English to English translation of oblique



 oblique ascension 
 oblique motion 
 oblique case 
 oblique step 
 oblique muscle 
 oblique arch 
 oblique angle 
 oblique triangle 
 oblique flank 
 oblique-angled 
 oblique bridge 
 oblique fire 
 oblique vein of the left atrium 
 oblique circle 
 oblique projection 
 oblique narration 
 oblique fault 
 oblique speech 
 oblique descension 
 oblique planes 
 oblique sailing 
 oblique sphere 
 oblique leaf 
 oblique line 
 oblique stroke 
 oblique system of cooumlrdinates 

Dictionary source: hEnglish - advanced version
More: English to English translation of oblique

Oblique may refer to:
  • Oblique angle, in geometry
  • Oblique triangle, in geometry
  • Oblique leaf base, a characteristic shape of the base of a leaf
  • Oblique angle, a synonym for Dutch angle, a cinematographic technique
  • Oblique (album), by jazz vibraphonist Bobby Hutcherson
  • Oblique (film), a 2008 Norwegian film
  • Oblique banded rattail, a fish also known as a rough-head whiptail
  • Oblique case, in linguistics
  • Oblique correction, in particle physics
  • Oblique motion, in music
  • Oblique order, a military formation
  • Oblique projection, in geometry and drawing, including cavalier and cabinet projection
  • Oblique reflection, in Euclidean geometry
  • Oblique shock, in gas dynamics
  • Oblique type, in typography
  • Oblique wing, in aircraft design
  • Oblique icebreaker, a special type of icegoing ship
  • Slash (punctuation) ( / )

بریان هریس ترجمه ی ثریا غفارزاده و زهرا سلیمی                

slider-traduction.jpg

وجه تمایز میان زبان و فرا زبان کاملا شناخته شده است. تصوراتی که "فرا " پیش می آورد در حوزه ی معرفت شناسی زبان دارای اهمیت است . از طریق این مفهوم اولیه اکنون ما عملیات زبانی را از فرا عملیات زبانی متمایز خواهیم کرد .یک زبان متشکل از عناصر واژگانی در معنای گسترده کلمه " واژگان" و قواعد دستوری است .

این عناصر می توانند فیزیکی باشند(برای مثال آواهای گفتار ) و یا  انتزاعی (برای مثال واج ها ).


این نظام همچنان بالقوه باقی می ماند تا زمانی که گوینده ای گفته ای را بیان می کند و بدین گونه این نظام را به اجرا در می آورد .

واژه ای از علم رایانه قرض بگیریم ،بالاخره کدام نویسنده متون فنی در روزگار ماست که صحبتی از سخت افزار و نرم افزار نکند ؛ما نیز به نوبه خود از رواج نظام سخن خواهیم گفت .

سرانجام ، سخن است که واقعیت را تایید می کند چرا که سخن موجب رواج نظام میشود ، رواج یک عملیات است ، به عنوان مثال  ، عملیاتی که شامل بیان آواها می شود تلفظ نام دارد .

بدین ترتیب در طبقه بندی که ما در صدد برقراری آن هستیم این عملیات بوسیله یک گوینده در شرایط معمول اعمال می گردد .

لازم نیست که گوینده در چنین شرایطی از نظامی که رواج می دهد آگاه باشد .

این نا آگاهی واقعیت در زبان شناسی است .

تلفظ و آواشناسی هر دو واژه هایی هستند که به حوزه ی فرا زبانی زبان شناسی تعلق دارند .

با وجود این واژه اول به عملیاتی زبان شناختی مربوط می شود در حالی که دومی به فرا عملیات نظم تحلیلی مربوط می شود.ترجمه در سطح اول، یک عملیات زبانشناسی است یعنی عملیاتی که به وسیله گوینده بی آنکه او مطلع باشد انجام می شود.

بدین ترتیب ترجمه در همان سطح تلفظ قرار می گیرد. برعکس اگر ما ترجمه انجام ندهیم اما  از آن سخن بگوئیم زمانی که به عنوان زبانشناس آن را تحلیل می کنیم ما به سطحی برابر با سطح آواشناسی نسبت به تلفظ می رسیم.

این فرا عملیات را چه باید نامید؟

در حوزه دیگری از پ‍ژوهش( تدارک یک زبان مستند برای زبانشناسی[1]) ما در حوزه ی اصطلاح شناسی زبانشناختی چندین خلا مشاهده کرده ایم که از جمله آنها نبود واژه ای برای تمایز تحلیل زبانشناختی ترجمه است.

به جهت رفع این کمبود نایدا مهمترین اثر خود درباره موضوع را علوم ترجمه نامید؛ و کتفورد نیز اثر مهم خود را نظریه زبانشناسی[2] ترجمه نامید.

چنین درازگویی بر نیاز به یک واژه موجزتر تاکید دارد. تصور کنید اگر هر بار که می خواستیم از آواشناسی سخن بگوئیم می بایست می گفتیم "علم زبانشناسی تلفظ"!

بنابراین ما برای پرکردن خلا، یک واژه نو را پیشنهاد می کنیم.

ما واژه ی ترجمه را برای عملیاتی که مترجم به کار می بندد حفظ می کنیم اما واژه"ترجمه شناسی" را برای تمامی ارجاعات به تحلیل زبانشناسی پدیده بر می گزینیم.

در زبان رایج در تمامی بافت ها واژه ترجمه را به کار می بریم. در واقع تمامی تمایزات مفهومی لازم در این بحث هنوز برقرار نشده اند: دو بخش ترجمه شناسی همواره واژه ی ترجمه را مبهم باقی می گذارد.

اگر ترجمه همانطور که ژسکائو تاکید می کند یک عملیات است، این واژه بر نتیجه عملیات نیز دلالت دارد. بنابراین ما فقط از ترجمه سخن بگوئیم یعی از عملیاتی که طی آن ترجمه انجام می شود، از متن ترجمه شده، که محصول این عملیات است و از ترجمه شناسی که شامل تحلیل ترجمه است از عملیات ترجمه ای-تحلیل زبانشناسی و احتمالا روانشناسی زبان.

از آنجا که آنچه در اصطلاح شناسی اهمیت دارد مسئله واژگان نیست بلکه ادراک مفاهیم است که به آن مربوط می شود بر آنیم تا به"ترجمه شناسی" در مفهوم ترجمه بپردازیم.

ژودسکانو در اواخر اولین جزوه ی اثرش، یاداشت زیر را اضافه کرد:

هر فرد دو زبانه به کمک برخی شهودات و عادات به شیوه ای  ترجمه می کند. در نتیجه علم ترجمه ی انسانی، اصولا، به سوال " چگونه باید به یک فرد ترجمه کردن را آموخت؟ "نپرداخته است.[3]

در واقع این بررسی باید در مرحله ی اول مورد توجه قرار گیرد. می توان آن را با مشاهدات تجربی توضیح داد. فرزندان یک خانواده چینی اهل اتاوا، خانواده H، علاوه بر شناخت زبان چینی به عنوان زبان مادری، به تدریج زبان انگلیسی را نیز یاد می گیرند زیرا آنها با بچه های انگلیسی زبان برخورد دارند و با کسانی که زبان مادری آنها انگلیسی است رفت و آمد دارند.

فرزند اول به زودی در پنج سالگی به زبان انگلیسی ای که برای یک کودک به این سن تقریبا معمولی است صحبت می کند، در حالیکه فرزند کوچک سه سال دارد چینی را با کلمات پراکنده ی انگلیسی صحبت می کند.

از این رو امکان صحبت کردن با فرزند بزرگ وجود دارد، اما موانع زبانی گفتگو با فرزند کوچک را دشوار می کند.مگر زمانی که با حضور برادر بزرگش مشکل فرزند کوچک بلافاصله حل می شود.

هر بار که فرزند کوچک چیزی را به زبان چینی نامفهوم بیان میکند، کافی است از برادر بزرگش بپرسید:" برادرت چه می خواهد؟" و برای پاسخ به برادر کوچک و یا انتقال اطلاعات، کافی است بگوئیم:" این را به برادرت بگو".

این یک راه ارتباطی کارآمد است که امکان ارائه ی فرضیه ای را فراهم می آورد که طبق آن قابلیت ترجمه یا بنابر اصطلاح شناسی چامسکی، توانایی ترجمه، در تمام بچه های معمولی و دوزبانه ی پنج ساله وجود دارد. این قابلیت، دقیقا در چه سنی در بچه ها شکل می گیرد یا پدیدار می شود؟

بدون توانایی پاسخ به این سوال، برآنیم تا در آن بر اعتبار تاکید کنیم زیرا آن احتمالا بر این کشف موجب می شود که ترجمه یکی از متداول ترین و ابتدائی ترین توانایی ها از هر تفاوت رفتار زبان شناسی ماست.

این بار در یک تجربه ی مرتبط از برادر بزرگ خواسته شد که آنچه برادر کوچکش می خواست بیان کند بازگویی نکند بلکه آنها را ترجمه کند، او دستپاچه شد. می توان از این دو نتیجه گرفت که او قادر به ترجمه بود اما فرا واژه ترجمه را نمی شناخت. ما او را از عملیاتی که انجام می داد آگاه کرده بودیم.

در اولین سوالمان درباره ی یادگیری عملیات ترجمه، سوال دیگری اضافه می کنیم :" در چه سنی مفهوم ترجمه در ذهن بچه های دوزبانه شکل می گیرد؟ "

به دلیل نبود مدارک دقیق درباره ی آنچه در نظر ما در یادگیری زبان ها درخور توجه است، به مورد دو کودک چینی برمی گردیم. شیوه ترجمه فرزند بزرگ را در نظر بگیریم.  ترجمه او از یک متن نوشته شده نشئت نمی گیرد، بلکه  همه را با گفتار انجام می دهد. او به تدریج که برادرش صحبت می کند ترجمه نمی کند؛ درست برعکس، او تا پایان هر نیم سخن منتظر می ماند تا سپس تمام مضمون را با هم بیان کند.وانگهی در مدارس ترجمه مشاهده می کنیم که تفسیر گفتاری سخن گفتاری که آن را ترجمه شفاهی می نامیم برخلاف ترجمه ی کتبی  در عمل دشوارتر است.

و  در مورد ترجمه ی همزمان، یعنی  همزمان با سخن گفتن سخنران ( کارشناس رایانه به آن پردازش در زمان حقیقی می گوید) آسان تر از ترجمه ی پی در پی، یعنی ترجمه  پس از اتمام کلام سخنران، انجام می شود.

بدیهی است که ترجمه ی پی درپی نیازمند تلاش بسیار بیشتر ذهنی است.  از میان سه شیوه ی ترجمه ای که در دوره های حرفه ای آموزش داده می شود، کودک چینی با دشوارترین آن آغاز می کند، و این کودک استثنائی نیست.

در کنار کارهای بزرگ پیشین، نظرات مترجمان حرفه ای را نیزخاطر نشان کردیم. همانطور که ژودسکانو در بخش تاریخی کتابش به خوبی نشان می دهد، در گذشته نظرات مترجمان حرفه ای در ترجمه شناسی کاملا مشهود بود اما اکنون بدون بحث در نظرات آنها، برآنیم تا با این حال از آشفتگی میان توانایی و عملکرد کودک دوزبانه و نتیجه ی تعلیمی تحمیلی و آگاهانه بپرهیزیم.

در نتیجه، در مورد کودک چینی، می بایست از ترجمه ی ذاتی در مقابل ترجمه ی حرفه ای صحبت کرد. از طریق مقایسه، می توان فهمید که موقعیت ترجمه ی ذاتی نسبت به ترجمه ی حرفه ای همانند موقعیت گفتگوهای روزمره نسبت به نگارش یک متن ادبی است.

پیش از ارزیابی اهمیت ترجمه ی ذاتی، ابهام دیگری درباره ی واژه ی "ترجمه" مطرح می شود.از آنجایی که موضوع زبان شناسی، زبان طبیعی و انسانی است، ترجمه شناس زبان شناس عملیاتی که طی آن ترجمه انجام می شود را مانند ترجمه از یک زبان طبیعی و انسانی مشخص به زبان دیگر، تلقی می کند.

درست است که ژودسکانو به عنوان نشانه شناس صریحا از این محدودیت صرف نظر می کند. نباید این طور تصور شود هنگامی که یک نشانه شناس از قابلیت زبان صحبت می کند، کاربرد او از این واژه با کاربردی که زبان شناس از آن برداشت می کند، مطابقت می کند.

می بایست در حوزه ی زبان شناسی این واژه ملاحظاتی درباره ی گویش ها و سطوح زبانی گنجاند.ترجمه ی ذاتی بسیار متداول به نظر می رسد با در نظر گرفتن نسبت قابل ملاحظه ی افرادی که در یک محیط دوزبانه،حتی چند زبانه زندگی می کنند همچنین باتوجه به ترجمه­ای که در درون یک زبان صورت می گیرد، ما نندترجمه ی برادر بزرگترکه به تفسیر نامفهوم گویی های برادر کوچکش کمک می کند، ویا دوستانی که تفسیر صفحه دیسک های ایون دشام1 به فرانسه را فراهم می آورند،و همین طور الی آخر.[4]

وآخرین مثال مربوط به کودکان . دانشجویان دانشگاهی در منترال2 اخیرا نظر سنجی محلی انجام دادند درباره ی انگیزه، یا انگیزه ی غیرواقعی، جوانانی که کلاسهای آموزش زبان انگلیسی را در چندین مدرسه ی پایتخت دنبال می کنند . در میان کودکان خانواده های مهاجر، به ویژه ایتالیایی ها، انگیزه ی رایج این است که یادگیری زبان انگلیسی به والدینی که این زبان را نمی شناسند کمک می کند . به شیوه ای درونی ، این کودکان خود رادر نقش مترجم خانواده تصور می کنند .

این امر یک دلیل محکم به دنبال دارد . ما پیشتر شباهت میان ترجمه ها ی ذاتی و حرفه ای رامطرح کردیم ، از یک طرف میان مکالمات معمولی و ادبیات از طرف دیگر. بدون این که در صدد باشیم تا بروز گفتار را در حوزه ی زبان شناسی حذف کنیم ، اگر از جامعه ی زبان شناسان معاصر این سوال را می پرسیدیم :"در درجه ی اول، کدام یک برای شما جالب است ، زبان عام یا زبان ادبی؟ شاید پاسخ به  اتفاق ارا"زبان عام " می بود . بنابراین ، اگر سوال مشابهی نسبت به ترجمه پرسیده شود ، پاسخ می بایست یکسان باشد.

متاسفانه ، به نظر می رسد که این موضوع مهم در حوزه ی اثر شناسی ، حتی هیچ اثر شناسی که از دیدگاه زبان شناسی قابل توجه باشد ، در حال حاضر نه توسط گروه زبان شناسی و نه توسط واحد های ترجمه ی دانشگاه های کانادایی  ، هیچکدام ، به رسمیت شناخته نشده است.

ابتکار عمل در این حوزه محدودمی شود به واحد های تخصصی اختصاص داده شده برای تعلیم حرفه ای مترجم عملی.بدون شک یک چنین واحد هایی لازم هستند ، اما ترجمه شناسی ،دو قرن گذشته ، نسبت به دیگر جریان های زبان شناسی معاصر رها شده بود. زیرا نتیجه ی این گرایشی که جودسکنو  به حق از ان انتقاد می کند ، یک ترجمه شناسی توصیفی است. علاوه بر این  ، پژوشهای مرتبط با این واحد ها (موضوع پایان نامه ام . آ. و غیره...) حتی اگر گاهی توصیفی باشد ، به ندرت به توضیح می رسد . شما به خوبی از آن آگاهید که موضوعی که اغلب دانشجویان کارشناسی ارشد در کشور ما انتخاب می کنند ، تنظیم یک مجموعه واژگان ساده ی دو زبانه در یک حوزه ی سخن بسیار تخصصی است . بدین ترتیب ، اطلاعات واژگانی بسیاری بایک بینش نظری اولیه به دست می آوریم . در نتیجه ، حتی یک اثر کانادایی که به اندازه ی  سبک شناسی تطبیقی وینی و داربونه مشهور است (نقل شده توسط جودسکنو) به دلیل آموزش حرفه ای به صورت محدود باقی می ماند. .

گروه های زبان شناسی ما می بایست ، دیر یا زود ، این موضوع را بپذیرند که ترجمه شناسی جزئی از رشته ی آموزش زبان هاست : و ، علاوه بر این ، موضوع اصلی ترجمه شناسی باید ترجمه ی ذاتی ای باشد که به شیوه ای توصیفی و توضیحی به آن پرداخته می شود .

دو زبان شناس برجسته ، یکی روس و دیگری آمریکایی ، با کار در حوزه ی عملکرد ترجمه ی ماشینی ، بر اهمیت ترجمه شناسی  برای زبان شناسی تاکید کردند. و نخست ملچاک می گوید :

بنابراین  ویژگی کار بعدی روی ترجمه ی ماشینی چه چیزی باید باشد؟ تنها یک پاسخ ممکن وجود دارد : تفسیر مدل های

آماده ی زبان ، سیستمهای منطقی چندمعنی معادل در هر دو جهت میان متن و معنی . مطالعه و توضیح ارتباط میلن متن و

معنی در تمام جهات (شامل تاریخی ، اجتماعی ، روانشناسی و دیگرجهات )  به عنوان مشکل اصلی علم زبان چشم پوشی شده

بنابراین مشکل ترجمه ی ماشینی بر مشکل هم زمانی زبان شناسی منطبق است . این مشکل به ویژه ، با این حقیقت تایید می

شود که اکثر مقالات زبان شناسی ترجمه ی ماشینی را از سال1963 تا 1966 منتشر می کردند که در زبان شناسی ابزار اساسی

است . برخلاف دیدگاه نادرست است که ترجمه ی ماشینی فقط ویژگی های ظاهری یک متن را لحاظ می کند و به معنی توجه

کاملی نمی کند . دیر یا زود پژوهش ها در یافتند که صف مقدم توجه آنان را در بر می گیرد به هر حال هر ترجمه ای قبل از این

که انتقال دهنده ی معنی باشد ضامن انتقال حواس است.

به نظر ملچاک ، ترجمه ی ماشینی کمکی برای زبان شناسی نظری است زیرا ترجمه ی ماشینی به ساخت الگوهای صوری رهنمون می شوند . ترجمه شناسی مهم است زیرا که ترجمه شناسی مطالعه ی رابطه ی میان متن و مفهوم  را ایجاب می کند (یا به طور برعکس ، هنگامی که متن مقصد در نظر گرفته می شود ) . شاید رابطه ی میان متن و مفهوم متن به تعریفی کلی ، زبان شناسی از معناشناسی مربوط باشد .

می توان از گفته های ملچاک نتیجه گرفت که ، اگر در زبان شناسی عده ای به خود اجازه می دهند واج شناسی را به عنوان یک نشانه  به خودی خود بررسی کنند و نحو را از معنا شناسی جدا کنند ، واژگان را مستقل از نحو نشان دهند . در ترجمه شناسی ، درست برعکس ، می بایست این جداسازی را حذف کرد : تمام سطوحی که ژودسکانو نام می برد اعم از خطی ، واجی ، نشانه ای ، صرفی ، نحوی و معنایی با هم ادغام می شوند.

 

در مجموع ، اگر این  دو نقل قول را با هم در نظر بگیریم ، به نظر می رسد که ترجمه ی شناسی و ترجمه ی ماشینی ما را ملزم به تکمیل الگو های زبان شناسی در این حوزه می کند. . نخست  در عمق و با شدت (رجوع کنید به ملچاک) و سپس به گستردگی ، و به طور کامل (رجوع کنید به نقل قول اخیر) .

با این دو عقیده ، ما خود را مجاز به افزودن عقیده ی خود می دانیم : ترجمه شناسی ، غنی ترین زمینه برای زبان شناسی تطبیقی از نظر هم زمانی است.

برای درک اینکه چرا ترجمه می کنیم ، چرا هنگام ترجمه تغییراتی اعمال کنیم، می بایست به تفاوت میان زبان ها توجه نماییم. با مشاهده ی این تفاوت ها، ما از ویژگی های هر یک از زبان های مورد نظر آگاه می شویم، همچنان که از شباهت های آنان. تنها با شناخت یک زبان نمی توان زبان شناسی عمومی انجام داد. ]در این صورت[ احتمالاً ما از نظر روانی در بند ساختارهای این زبان می مانیم. غنای زبان شناسی ساختاری آمریکایی به دلیل اهمیتی است که این مکتب به مطالعه ی زبان های آمریکایی هندی داده است. در حالیکه زبان شناس همواره و  گاهی ناآگاه از این تفاوت ها از طریق ترجمه ی ذاتی به مقایسه می پردازد. بخصوص یک زبان شناسی  symématique و صوری امکان  را فراهم می آورد.

برای نمونه به مشکلات ایجاد شده در جریان ترجمه ی گروه های اسمی که در زبان مبدأ دارای حرف تعریف و عنصر ارجاعی نیستند، اشاره کنیم.

( جوانان امروز)                                                                  les jeunes dʼ aujourdui  Young people today"

با وجود این در این مثال ها بررسی سبک شناسی موضوع بحث نبوده، بلکه موضوع ابتدایی ترین و ضروری ترین مبحث گرامر [ حرف تعریف] بوده است. بنابراین این سطحی از [ گرامر] است که چندان مورد علاقه ی مترجم حرفه ای که حتی قبل از رویای مترجم شدن می بایست بر آن مسلط باشد، نیست. در آموزش زبان فرانسه، به عنوان زبان دوم، آموزش بر اساس روش استقرایی است ( پیش از این، برای آموزش زبان، مثال های ترجمه همانند نمونه هایی بود که [چند سطر پیش] بیان شد.)

هر دو حالت فاقد توضیح است و به این دلیل است که باید به یک توصیف واضح بپردازیم، هرگاه که بخواهیم ترجمه ی ماشینی انگلیسی – فرانسه ارائه بدهیم.در این صورت، سریعاً به این نتیجه می رسیم که که زبان فرانسه تقریباً همیشه نیازمند یک عنصر ارجاعی است که معین یا غیر معین است، علاوه بر این، حرف معین دارای دو نقش است، اولین نقش که به معنی واقعی کلمه را تعیین می کند:

مردی که در مقابلم می بینم       L'homme que je vois devant moi

و نقش دیگر عام کردن اسم است:

خداوند انسان/ انسان ها را آفرید           Dieu créa l'homme les home

آنچه موجب تحلیل زبان انگلیسی می شود که لازم است، به منظور ترجمه و بررسی مو به موی نظام آن است که بوسیله ی تفاوت معین-عام در زبان مبدأ بیان می گردد. حال آنکه همانطور که chafe در یکی از اولین آثارش درباره ی "معنا شناسی عام" اثبات می کند، تحلیل این تفاوت در زبان انگلیسی خیلی پیچیده به نظر می رسد.

یاکوبسون از این فرضیه حمایت کرد، به علاوه ژودسکانو نیز بار دیگر این فرضیه را از سر گرفت، که طبق آن، آنچه که ترجمه می شود؛ معناست و به طور متقابل هر ارائه ای از معنا لزوماً یک ترجمه است. الگویی دیگر در مورد اهمیتی که آنها به ادغام معناشناسی می دهند، غالب است.

این وضعیت در مورد گرامر لایه بندی لمب هم صادق بود، در حالیکه او با یک گروه پژوهشگر روی ترجمه ی ماشینی در برکلی کار می کرد.

همچنین می دانیم در استانفورد، گروه شانک که به مدت 4 سال روی هوش مصنوعی کار می کردند، از آن پس به ترجمه ی ماشینی روی آوردند.

به تازگی ویلکز در گفتگویی با عنوان An artificial intelligence approach to translate از این نوع معناشناسی که می بایست در چنین پژوهش هایی گنجانده شود و به ویژه لزوم به عقیده ی وینوگراد، گنجاندن عنصری که قادر به استنتاج با شد.

به علاوه نباید کارهای گروه یانگو را نادیده گرفت که در طول دهه ی شصت، اولین گروه بودند که به ترجمه ماشینی زبان ذاتی درعلامت گذاری محاسبه   پرداختند.

در اروپا گرامر ارتباطی سکاتو برای ترجمه ماشینی در نظر گرفته شده است. نظریه ی شیلان از گروه کامبریج امکان برقراری یک ارتباط مستقیم میان معناشناسی و بعضی شاخص های آواشناسی، یعنی بعضی ویژگی های نوا گفتاری مثل تأکید و لحن در زبان انگلیسی را فراهم آورد.

 می توان با بررسی اجمالی دهه ی اخیر دریافت که چگونه ترجمه ی ماشینی، ترجمه شناسی را که در چارچوب دانش رایانه محققین را ترغیب می کند تا الگوهای صوری ای که راهی برای معناشناسی باز می کنند، احیا کند.

در کنفرانس اخیر دانشگاه ام سی جی سیدنی لمب، از شبکه مفهومی که گرامر یک زبان به آن متصل می شود، صحبت کرد. به عقیده لمب، این شبکه تا حدی دارای مفاهیم و ساز و کارهای عملیاتی فرا زبان شناسی و گاهی جهانی اند.

 اما در بیشتر موارد مفاهیم به واسطه ی زبان فهمیده و وارد شبکه می شوند. در نتیجه شبکه ی مفهومی شخصی که این مفاهیم را از یک زبان مشخص فرا گرفته به نوعی با فردی که این مفاهیم را در زبانی دیگر فرا گرفته، متفاوت است.

به فرضیه ی ورف باز می گردیم. اغلب او به این نتیجه می رسد که ترجمه ای که طبق گرامر و فرهنگ صحیح است، به دلیل تفاوت های ارتباطی مفاهیم زبان اول و زبان دوم در شبکه جمعی به وجود آمده، متزلزل است.

یک مثال بسیار نزدیک را در نظر می گیریم و واژه ی « ملی » در کاربردی مانند: مجلس ملی در مجلس کبک تشکیل جلسه داد. هر چند، در فرهنگ های فرانسه و انگلیس که همگی مانند نحو مربوط به کلمه هستند، به نظر می رسد واژه نشنال را ترجمه ناسیونال تعیین کنند، این یک معال نادرست است.زیرا محل مفهوم درونی برای واژه « نشنال» در شبکه مفهومی انگلیسی زبان به طور مختصری نسبت به وضعیت واژه « ناسیونال» در شبکه فرانسه-کانادایی زبان تغییر مکان داشت. به به نظر ما ( مطمئناً از نظر یک انگلیسی زبان) شاید ترجمه ی مجلس ملی به مجلس عام وفادارتر باشد که مسلما برای انجام آن خیلی دیر است.

هر چند استدلال ...برای درج ترکیب معنایی هر الگوی ترجمه در نظر ما استدلالی است که ویلکز در آخرین کتاب خود آورده است و همچنین همانند بسیاری از نوشته های پیشین وی که مربوط به زمان پیش از همکاری او با گروه مسترمن در کامبریج بوده است.

به طور خلاصه این استدلال بر لزوم تمایز میان معناهای متفاوت یک واژه واحد تاکید دارد.

واژه پست در جمله انگلیسی زیر یک مثال خاص است:She went to the post.       

او به اداره پست رفت

آیا ما باید این واژه را به پست،poteau یا حتی اگر منظوراسب مسابقه است به خط شروع ترجمه کنیم.

(اینجا ما فرض میکنیم که در چهارچوب ترجمه می توان معادلی میان"تفاوت معنا" و "تفاوت تولید" قائل شد.

در موارد معدود این ابهامات درون عبارت می تواند از طریق موارد شبه دستوری شبه معنایی حل شود؛ همانند آنهایی که ما در نظام TAWM پیاده کردیم.برای ما معیار تصمیم هم گروه های یک فعل به همراه طبقه ای از فاعل و وابسته هاست.

برای نمونه know(دانستن) به savoir ترجمه می شود با یک وابسته جمله، و اما گاهی بهconnaitre ترجمه می شود با طبقه های دیگر موضوع( از این گونه مطمئنا بسیار است)

اما مشاهدات انکارناپذیر انجام یافته توسط ویلکز این است که اغلب معنای یک کلمه از طریق هیچ کدام از عوامل جمله حاوی آن کلمه تعیین نمی شود: باید معنای کلی متن را با پیاده کردن معیارهای کلی میان تمامی عبارات متن در نظر گرفت.

بدین گونه این امر به سوی نقد نه تنها محدودیت های تحمیلی از سوی گرامرین های گشتاری به نفع نحو و به ضرر معناشناسی می رود بلکه تلاشی در جهت قرار دادن کلیت دستور زبان بر دستور زبان جمله مستقل است.

این تجربیات مشابه هستند که ما را به سوی گروه TAUM سوق می دهند تا کوشش هایی در حوزه ترجمه با بهره گیری از شبکه های معنایی و چندگانه پیشنهادی از سوی هوفمن( شبکه س) صورت گیرد.

بریان هریس

دانشگاه مونترال

"La traductologie, la traduction naturelle, la traduction automatique et la sémantique"

Brian Harris

ترجمه شناسی،ترجمه ذاتی ،ترجمه ماشینی و معنا شناسی[5]

بریان هریس( دانشگاه مونترال)[6]

 

[1] ب هریس"استدلال و پیشنهاد برای زبانشناسی" مجله های زبانشناسی اوتاوا شماره1، 1972

[2] ژ.کتفورد، تئوری زبانشناسی ترجمه، دانشگاه آکسفورد، لندن،1965

[3] آ.ژودسکانو،1968، ترجمه انسانی و ترجمه ماشینی، جزوه 1، ص50

[4] سخن گوی کبک که گویش محلی را بهره برداری کرد

[5] مجله زبانشناسی شماره2،1973،ص 133-146

[6] نقطه شروع این کنفرانس کتاب آ.ژودسکانو،ترجمه انسانی و ترجمه ماشینی، دو جزوه، دونود، پاریس، 1969

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294




علم یا هنر ترجمه؟

ترجمه شناسی شاخه ای از علوم انسانی است که هدف آن مطالعه سازمان یافته ابعاد نظری و عملی ترجمه است. واژه جدید «ترجمه شناسی» که از سال ۱۹۷۲ بر سر زبانها افتاد، برای نخستین بار توسط برایان هریس۲ کانادایی مطرح شد. به عقیده هریس، پیدایش چنین واژه ای به علت نیازی بود که به یک نام علمی برای زمینه پژوهشی تازه ای که در سالهای پس از جنگ توسعه زیادی پیدا کرده بود، احساس می شد.

نظریات پیرامون ترجمه در پایان قرن بیستم به طرز چشمگیری توسعه یافت. از نظر اومبرتو اکو۳ علت این پیشرفت سه چیز است: توسعه علم معناشناسی، طرح ترجمه مکانیکی ـ که علی رغم نواقصش باعث شده که بهتر ترجمه را درک کنیم ـ و نیز تعدد ترجمه ها به دلیل گسترش بازار کتاب.

معنی واژه «ترجمه شناسی» حتی در زیر خامه خالق آن نیز متفاوت و متغیر بوده است. ابتدا به معنی رویکردی زبانی نسبت به کار ترجمه مورد استفاده قرار گرفت. اما این تعریف به زودی از طرف پژوهندگان دیگری با دیدگاههای متفاوت رد شد. این واژه امروزه به معنی رویکردهایی اگر نه متناقض، دست کم متفاوت نسبت به عمل ترجمه است.

برخی از نویسندگان دوست دارند که از ترجمه شناسی به عنوان یک علم نام ببرند؛ علمی که روش کار خود را از زمینه های مطالعاتی مختلفی که ترجمه با آنها در ارتباط است ـ مانند نقد ادبی، ادبیات تطبیقی، زبانشناسی، تاریخ و فلسفه ـ به عاریت می گیرد. برخی نیز مانند آنری مشونیک به آن به دیده «فن» و «هنر» ترجمه می نگرند.

● پیشگامان ترجمه شناسی

۱) والتر بنیامین۵، رابط انسانیت

والتر بنیامین مترجم و متفکر یهودی الاصل آلمانی، به واسطه عمق و تازگی اندیشه هایش از پیشگامان ترجمه شناسی محسوب می شود. بنیامین همه عمر خود را صرف ارتباط کرد: ارتباط میان زبانها، فرهنگها و مکانها.

بنیامین متولد سال ۱۸۹۲ در برلین است. او که عاشق پاریس و فرهنگ فرانسوی است تابلوهای پاریسی بودلر را ترجمه می کند. با رد شدن تز دکترایش درباره «درام باروک در آلمان» و محروم شدن از حرفه دانشگاهی، برای کسب معاش، ناگزیر به کار ترجمه و نقد رو می آورد.

در سال ۱۹۲۸ دست به ترجمه «در جستجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست می زند. علاقه بنیامین به پروست که نسبت به او احساس قرابت شدیدی می کند، بی حد و حصر است. بنیامین علاوه بر پروست، کارهایی از بالزاک و بودلر را نیز به آلمانی برگردانده است.

والتر بنیامین در سال ۱۹۴۰ به هنگام فرار از نازیسم، در مرز فرانسه ـ اسپانیا اقدام به خودکشی می کند.

▪ دستاوردهای بنیامین در ترجمه

جای بسی شگفتی دارد که چرا بنیامین برای مترجمان و دنیای ترجمه تا این اندازه مهم است؟ چرا که اهم کارهای او صرف نقد ادبی شده است. دلیل اهمیت او به خاطر نشان دادن رابطه میان آفریدن و ترجمه است، و آن هم به دو طریق: ابتدا در زندگی اش؛ که طی آن کار ترجمه همواره بر دانش نقد او افزوده است. و در مرحلة بعد، به خاطر نوشته کوتاهی که در چند صفحه با نام «وظیفه مترجم» چاپ کرده است. او در این مقاله پیچیده، سعی در تشریح این مسئله دارد که چیز چیز باعث ترجمه پذیری یک متن می شود. از نظر وی، دلیل اینکه ترجمه می کنیم، حفظ و نگهداری متن اصلی نیست. ترجمه نباید عملکرد مقبره ای برای مردگان را داشته باشد.

در نتیجه، ترجمه نه برای ادای احترام است و نه برای نشان دادن تاریخ، زبان یا فرهنگ یک ملت. بلکه ترجمه مکانی است که انسانها می توانند در آن، از ورای فضا و زمان با هم گفتگو کنند. برای او، ترجمه همان الزام و زندگی اثر را دارد. در این زندگی هم خیانت وجود دارد و هم نقصان. اما خود این زندگی، آفریدگار گفتگو و کلام است.

بنیامین از مترجمان بزرگ آلمانی مانند لوتر، هولدرلین، فوس یا اشتفان گئورگه به این دلیل قدر دانی می کند که نه تنها آلمانیها را با دیگر فرهنگها آشنا کرده اند، بلکه زبان آلمانی را نیز غنی تر کرده و حد و مرزهای آن را بسط داده اند. بنابراین زبان مقصد، فقط یک زبان وفادار نیست؛ و قادر است به هنگام تماس با بیگانه تغییر ماهیت دهد.

۲) ژرژ موئن ۶ (۱۹۱۰ ـ ۱۹۹۲)

زبانشناس و معنا شناس فرانسوی که قسمت عمده آثارش درباره ترجمه است. مونن خالق دو مفهوم اساسی در ترجمه شناسی است:

▪ مفهوم «شیشه های شفاف و شیشه های رنگی»

شیشه های شفاف که از این جمله گوگول «به چنان شیشه شفافی مبدل شدن که گویی شیشه ای وجود ندارد» گرفته شده است، به آن دسته از ترجمه ها اطلاق می شود که در آنها اثری از زبان، زمان و یا تمدن زبان اصلی باقی نمانده است. خواننده در این گونه ترجمه ها کار مترجم و جابه جایی زبانی را از ورای شیشه کاملا ً شفاف آن تشخیص نمی دهد. ترجمه های مقصد محور، قومگرا و به عبارتی «زیبارویان بی وفا»، ترجمه هایی از این دست هستند.

اما شیشه های رنگی در نقطه مقابل شیشه های شفاف قرار دارند. یعنی ترجمه هایی که در آنها آثار زبان، زمان و تمدن زبان اصلی مشاهده می شود. خواننده به هنگام خواندن این قبیل ترجمه ها همواره به یاد دارد که در حال خواندن یک ترجمه است. واژه های منسوخ و گرته و عاریه در این نوع ترجمه به وفور یافت می شود.

▪ مفهوم «اعتراض پیش از داوری»

ژرژ مونن در کتاب «مشکلات نظری ترجمه»۷ با توجه به نظریه های جدید زبانشناسی مسئله امکان ترجمه را مطرح می کند. ژان ـ رنه لادمیرال۸ عبارت «اعتراض پیش از داوری» را از این کتاب مونن اقتباس و مطرح کرده است. این اصطلاح عاریتی از واژگان حقوقی، در ترجمه به این معنی است که مترجم پیش از اقدام به ترجمه یک اثر و یا نظریه پردازی درباره آن، درباره امکان ترجمه به قضاوت می نشیند و به عدم احتمال ترجمه رأی می دهد. بحث عدم امکان ترجمه موضوع تازه ای نیست و از سنت آگوستن، دانته، دوبله و ولتر گرفته تا ناباکف و جکبسون، همگی به آن پرداخته اند. اما مونن در مقاله ای تاریخی با عنوان «زیبارویان بی وفا»۹ رویه ای ستایش آمیز نسبت به امکان ترجمه پیش می گیرد. او همه برهانها و دلایلی را که در گذشته علیه ترجمه وجود داشته است دوباره مطرح و رد می کند و همه را در این جمله خلاصه می کند که: «ترجمه با اصل برابر نیست». سپس با جستجویی دقیق و موشکافانه در نظریه های جدید زبانشناسی به این نتیجه می رسد:

«به جای آنکه مانند مترجمان قدیمی بگوییم که ترجمه همیشه ممکن یا همیشه ناممکن، همیشه کامل یا همیشه ناقص است، امروزه زبانشناسی جدید ترجمه را به صورت عملیاتی تعریف می کند که توفیق آن نسبی، و سطوح ارتباطی به دست آمده آن متغیر است.»

۳) ژرژ استنر۱۰

او در سال ۱۹۲۹ در یک خانواده یهودی اتریشی که به پاریس مهاجرت کرده بود، به دنیا آمد. استنر استاد ادبیات تطبیقی، روزنامه نگار، مورخ عقاید، فیلسوف و رمان نویس است، و به سه زبان فرانسه، آلمانی و انگلیسی تسلط دارد. او در کتاب «پس از بابیل» رابطه میان زبان، نظریه های زبان و ترجمه را بررسی می کند. عنوان اصلی کتاب به خوبی بیانگر موضوع مورد بحث آن است: «پس از بابل، هنر گفتار و ترجمه». بخش نخست کتاب با عنوان «فهمیدن، ترجمه است» به این نکته اشاره دارد که خواندن هر متنی، نوعی تفسیر و ترجمه است. هر گونه ارتباط الگویی است برای ترجمه، برای انتقال معنا.

استنر در بخش چهارم کتاب با عنوان «توقعات نظریه»، بر نظریه های ترجمه در طول تاریخ متمرکز می شود و آنها را به چهار دسته تقسیم می کند:

▪ دوره سیسرون (قرن اول پیش از میلاد) تا هولدرلین (آغاز قرن نوزدهم): در این دوره تجزیه و تحلیل ها درباره ترجمه و نتایج به دست آمده، عینی است.

▪ نظریه و پژوهشهای هرمونوتیک: نظریه های ذهنی و زبانی بر نظریات ترجمه پیشی می گیرند (روش هرمونوتیک یعنی تجزیه و تحلیل درک یک گفتار. مباحث ترجمه در اینجا بیشتر رنگ فلسفی به خود می گیرد).

▪ جریان امروزی (که پس از کتاب «همت طلبی از سنت ژروم»۱۳ نوشته والری لاربو آغاز گردید).

▪ از آغاز دهه شصت تا کنون: کشف بنیامین و همچنین نفوذ هایدگر و گادامر باعث ایجاد نوعی متافیزیک ترجمه شده است.






  • نکاتی درباره فرآیند ترجمه شفاهی

ترجمه یک فرآیند بسیار پیچیده است که باید فاکتورهای متعددی را از جمله سبک متن اصلی ، توانمندی مترجم ، و مهلت انجام ترجمه و غیره را در نظر گرفت .
ترجمه شفاهی 
ترجمه شفاهی - همزمان ، متوالی - مشکل ترین نوع ترجمه در نظر گرفته می شود . مترجم همزمان برای نیل به نتیجه مظلوب در این قلمرو باید توانمندی بالایی در حوزه های مختلف داشته باشد از آن جمله درک و تحلیل سریع اطلاعات ترجمه شده ، مشخص کردن عناصر کلیدی و مهم متن ، افزایش پیوسته واژگان تخصصی و غیره . مشخصه های شخصی یک مترجم نظیر واکنش سریع ، بیان واضح و روشن ، و ذهن باز ، از اهمیت بالایی برخوردار است .
نکات اساسی در ترجمه شفاهی :

از قبل با عناوین گفتگو آشنا شوید .
نکات اصلی گفتگو را یادداشت کنید - این کار در زمان ترجمه شفاهی به شما کمک می کند. 
معنی اصطلاحات خاص و کلمات کلیدی را قبل از ترجمه شفاهی به صورت کتبی ترجمه و شفاف سازی کنید.
در ترجمه شفاهی رابطه ای دوستانه بین خود و سخنگو برقرار کنید .
کلمات را به صورت واضح و شمرده تلفظ کنید .
واکنش سریع داشته باشید و آماده باشید که در شرایط تحت فشار بتوانید کار کنید 
از کاری که انجام می دهید لذت ببرید .
پیام را به صورت واضح به حضار منتقل کنید.

الف) ترجمه تحت اللفظی : در این روش، مترجم می کوشد برای تک تک کلمات متن اصلی معادل تک کلمه ای یافته از ترتیب کلمات و ساختار متن اصلی پیروی کند. با توجه به زبان فشرده و خلاق متن اصلی، حاصل کار ارزش ادبی ندارد و این احساس در خواننده به وجود نمی آید که شعر خواننده است.


ب) ترجمه به شعر بی قافیه : در این روش، مترجم در پی ایجاد وزن است نه قافیه. با این حال تلاش او در ایجاد وزن او را وا می دارد طول ابیات را گاه از متن اصلی کوتاه تر و گاه بلندتر کند و گاه به ضرورت وزن، ارکان جمله را عوض کند.
البته در این روش، در مقایسه با روش تحت اللفظی، حاصل کار ارزش ادبی بیشتری دارد و محدودیت های مترجم نیز در مقایسه با روش ترجمه ی منظوم کمتر است، با این حال تلاش او برای ایجاد وزن، به معنی آسیب می رساند.


ج) ترجمه ی منظوم : در این روش، شعر به شعر ترجمه می شود، اما از آنجا که حفظ سه عنصر اصلی شعر، یعنی موسیقی، ساختار و معنی، دشوار بلکه غیر ممکن است، مترجم مجبور است به خود آزادی بدهد. برای این آزادی نمی توان حد و مرزی تعریف کرد و در عمل نیز کار مترجمانی که از این روش استفاده کرده اند بسیار متفاوت بوده است. گاه مترجم تنها مضمون کلی شعر را گرفته، بی آنکه حتی استعاره ها را حفظ کند، آن را در قالب دیگری ریخته است. گاه مترجم شعر را طوری ترجمه کرده که ترجمه ی او از جهت قالب و مضمون به نحوی قابل تشخیص شبیه به متن اصلی است، هر چند که عناصری نحوی یا معنایی به ترجمه افزوده شده یا از آن کاسته شده است. عموم کسانی که به ترجمه ی منظوم دست می زنند، به مضمون و استعاره های شعر تا حد زیادی وفادار می مانند.
با این حال ناگزیرند بیش از آنکه به شعر اصلی وفادار بمانند به ساختار ترجمه ی خود پایبند باشند و تنها به آن بخش از مضمون و استعاره های شعر اصلی بسنده کنند که می توانند آنها را در قالب ترجمه ی خود بگنجانند. در ترجمه ی منظوم، معنی تحت تاثیر ساختار قرار می گیرد و خود را با نظمی که بر شعر تحمیل می شود وفق می دهد. ترجمه ی منظوم اگرچه ممکن است زیبا یا اثر گذار جلوه کند، معمولا تصور درستی از شعر به دست نمی دهد.

د) ترجمه شعر به نثر : با توجه به اینکه حفظ سه عنصر اصلی شعر؛ موسیقی؛ ساختار و معنی، همیشه در ترجمه ممکن نیست بسیاری از صاحب نظران معتقدند مترجم باید به معنی وفادار بماند یعنی نباید قافیه و وزن را بر شعر تحمیل کند و شعر را به نثر برگرداند.
این نوع ترجمه، زبانی دقیق دارد و به متن اصلی بسیار نزدیک است. تفاوت بین این روش و روش تحت اللفظی در این است که در این روش مترجم به محصول نهایی کار نیز می اندیشد؛ به عبارتی دیگر تلاش می کند ترجمه اش نثری متفاوت داشته باشد، نه نثری که از کنار هم گذاشتن اجباری کلمات به دست آمده باشد. این نثر متفاوت تا حدی جایگزین نظم شعر اصلی می شود و این احساس را در خواننده ایجاد می کند که آنچه می خواند نه نثر است نه شعر؛ با این حال هم از ویژگی های شعر هم از ویژگی های نثر برخوردار است. برخی از این ویژگی ها عبارتند از کلمات آهنگین دارای بار احساسی؛ تغییرات جزیی و پذیرفتنی در جای ارکان جمله؛ استفاده از حداقل کلمات برای ایجاد ربط و انسجام.
این روش در ترجمه ی شعر بسیار متداول است.


منبع

ترجمه متون ادبی دکتر خزاعی فر

The translation models focused largely on the sentence level and the analysis of deep sentence structure. Nida's (1964) reader-oriented dynamic equivalence started the idea of using sentence grammar for the improvement of Bible translation. Catford (1965) on the other hand, refined Halliday's grammatical 'rank scale' theory to "underline the hypothesis that translation of equivalence depends upon the availability of formal correspondence between linguistic items at different structural levels and ranks" (Hartmann, 1980), and more so at the sentence level