k

k

پیام های کوتاه
  • ۲۸ تیر ۹۲ , ۱۴:۰۵
    %)
آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۵/۱۷
    kkk
آخرین نظرات
  • ۵ دی ۹۴، ۱۱:۲۸ - سعید
    مرسی

۶۹ مطلب با موضوع «مسیر زندگی من :: Money :: Knowledge, Skills, Expertise :: Languages :: ارشد :: مهارت در ترجمه» ثبت شده است

جلسه دوم پنجشنبه 1ول مرداد 88

توصیف گر اسم(Noun Modifier)

یک

سه توصیف گر پیشین و سه توصیف گر پسین که با اسم می آیند و گروه اسمی را می سازند مرور می کنیم. دو مورد از توصیف گرهای پیشین M۱ و M۲  هستند. اولی را هنگام ترجمه قبل از اسم و دومی را هنگام ترجمه پس از اسم قرار می دهیم. اولی اغلب صفت است که گاهی اوقات در ترجمه به شکل «وند» به اسم می چسبد. توصیف گرهای اول را حروف تعریف می نامند. در انگلیسی A   An   The سه حرف تعریف هستند که دو مورد از آنها نکره ساز است و یک مورد معرفه ساز که با یک اسم معین می آید.

در زبان فارسی حرف تعریف نداریم. البته نکره و معرفه در فارسی داریم مثلا (مردی) اسم نکره است اما (مرد مزبور) اسم معرفه است. در فارسی به جای حروف تعریف از ادات نکره ساز یا معرفه ساز استفاده می کنیم.

 اگر دیگران (رم) دارند ما هم (قم) داریم. هیچ زبانی از زبان دیگر کامل تر نیست. همه زبانها برای بیان مفاهیم اصول خود را دارند.

 

 دو

اگر تا حالا اسم هایی مانند A book  یا an apple را یک کتاب یا یک سیب ترجمه می کردید گمراه بودید!! ترجمه درست اینها «کتابی» و «سیبی» است. ی در اینجا یای نکره است. در جمله

 a teacher should be active in the classroom

وقتی ترجمه کنیم «یک معلم باید فعال باشد در کلاس»  (یک) از ادات نکره ساز است. مفهوم این جمله این است که یک معلم خوب باید در کلاس فعال باشد یا معلم باید در کلاس فعال باشد. جملاتی مانند (یه بلایی سرت بیارم که ...) و (یه پرتقال هایی تو بازار اومده که ...) نیز همین قاعده را بیان می کند. از یک یا یه وقتی به عنوان ادات نکره ساز استفاده می کنیم که (ی) جواب ندهد. یه مردی  یا مرده (عامیانه) ادات نکره ساز را معرفی می کند. (یکی از) و (نوعی) هم از ادات نکره ساز هستند که در ترم سوم تدریس خواهد شد.

اما معرفه سازها در زبان فارسی برای ترجمه اسمی که با The در انگلیسی آمده به کار می روند. 

اولین و بهترین معرفه ساز در فارسی عدم درج هر نوع علامت یا حرفی است. البته در حالت (کلیت) نبودن علامت بیانگر نکره بودن است مثل: معلم باید در کلاس فعال باشد. یعنی (کل معلم ها) باید در کلاس فعال باشند. در فارسی به این (معلم) که به کل اشاره می کند (اسم جنس) می گویند. مثال: علی دیروز پرتقالی به من داد. پرتقال باید شیرین باشد. 

دومین معرفه ساز فارسی صفات اشاره (این) و (آن) هستند. توجه کنید که دو صفت مذکور فقط ترجمه This و that  نیستند (که در انگلیسی  گاهی به جای The هم بکار می روند). 

سومین معرفه سازها در فارسی (واژگانی) نامیده می شوند. مذکور-مزبور-یادشده-فوق الذکر- نامبرده- ... از این جمله اند. این موارد هنگام ترجمه بعد از اسم می آیند یعنی از نوع M۲ هستند. مزبور را فقط برای انسان استفاده کنید. مثل: مردی دم در ایستاده بود. مرد مزبور وارد اتاق شد. دیوار مزبور نداریم.

گاهی اوقات از (ه) به عنوان ادات معرفه ساز در زبان عامیانه فارسی استفاده می شود مثل: علی دیروز کتابی به من داد و من کتابه رو  روی میز گذاشتم.

 

سه

دومین گونه از توصیف گرهای نوع اول (پیشین) صفات اشاره هستند شامل موارد ذیل:

This و that و these و those و such و  a (an)n و the very

اینها اگر ضمیر اشاره باشند در ترجمه به فارسی به (این-آن-اینها-آنها-) برگردانده می شوند اما اگر صفت اشاره باشند به (این-آن) ترجمه می شوند. اگر اشاره فیزیکی (انگشتی!!) منظور نباشد به مزبور ترجمه کنید مثل: یکی از تکنیک های کاربردی در تولید مس، خالص سازی است. تکنیک مزبور در پاره ای موارد ...

ترجمه This man  (این مرده) و these books   (این کتابها) است.

برای such باید توجه داشت که با اسم مفرد و جمع قابل شمارش و اسم غیر قابل شمارش می آید. مثال ها: چنین کتابی- چنین معلمانی - چنین آبی- (مثلا در زبان عامیانه گفته می شود همچین آبی تنها از همچین چشمه ای بیرون میاد) پدیده هایی مانند خط استوا ( The equator) یا لایه ازن(The Ozone Layer) که تنها یک مورد در دنیا هستند در انگلیسی با حرف تعریف  The می آیند. اسم خاص مانند استرالیا-کانادا- چین-... حرف تعریف The  نمی گیرد اما اگر اسم خاص  دارای S  جمع باشد(نه S عباس یا پراسس) حرف تعریف می گیرد.مثل The Alborz Mountains  یا مجمع الجزایر مالدیو. اسم آلات موسیقی به صورت قراردادی حرف تعریف  The  می گیرد.

 

 ادامه دارد ...

+ نوشته شده در  پنجشنبه یکم مرداد 1388ساعت 20:16  توسط خلییل درویشی  |  نظر بدهید

گزارشی از جلسه اول

 

اولین جلسه سطح ۱ کلاس فن ترجمه انگلیسی روز پنجشنبه ۲۵ تیرماه ۸۸ برگزار شد. مانند همه کلاس های دیگر این جلسه به بیان اصول و مقدمات دوره اختصاص داشت. این دوره برای کسانی ارائه می شود که می خواهند متن انگلیسی را

-بخوانند

-بفهمند

-ترجمه کنند

-ویرایش کنند

انتظاراتی که افراد از دوره باید داشته باشند همین است. این دوره برای مکالمه انگلیسی نیست. این دوره برای تافل کمک کننده است. کل دوره در سه ترم ۳۰ ساعته و در مجموع ۹۰ ساعت طراحی شده است.

اصول حاکم بر روش آموزشی این دوره ریشه در نظریه نوام چامسکی دارد. وی قواعد ریاضی برای زبان ارائه کرده است که در زمینه های مختلف مانند روانشناسی(نظریه یادگیری) - زبان ماشین(کامپیوتر)- هوش مصنوعی(AI) ترجمه ماشینی و سایر علوم و فنون مرتبط کاربرد دارد. چامسکی ۳۵ دکترا دریافت نموده که اغلب آنها با ارائه مقاله بوده است.

chomsky

دستور زبان برای ماشین که فاقد شعور است نباید استثناء داشته باشد. ذهن بشر مانند ماشین نیست. کلماتی که چند مفهوم دارند برای ماشین دردسرساز هستند اما برای انسان اینگونه نیست. این موضوع سبب شده است که بعضی از افراد به سلیقه ای بودن ترجمه قائل باشند ولی این گونه نیست و نظریات چامسکی نشان داد که می توان اصول و قواعد ثابت و جهانی برای حوزه زبان وضع کرد.

اگر تئوری نداشته باشید ترجمه کردن معادل خواهد شد با اینکه با کلمات زیر جمله بسازید. چامسکی با ارائه دستور جهانی (UG) که به نام حاکمیت و مرجع گزینی (GB: Government & Binding) نامیده می شود تئوری موردنیاز را برای این موضوع در اختیار قرار داده است.

کتابهای مقدمه ای بر نحو انگلیسی- دستور فارسی بر مبنای نظریه گشتاری دکتر مشکاه الدینی- ساخت زبان فارسی بر مبنای نظریه گشتاری دکتر غلامعلی زاده- نحو زبان فارسی بر پایه نظریه حاکمیت و مرجع گزینی دکتر میرعمادی- زبان شناسی و زبان خانم فال- مبانی اساسی زبان شناسی گرومر هادسون- در باره این موضوع هستند.

کاری که دکتر آموخته انجام داده تئوری تحلیل مقابله ای است. ۱۱ سال کار مستمر منجر به دستیابی به یک تئوری شده است که اساس کار فن ترجمه انگلیسی را می سازد. دانشجویان باید هر هفته درس را با مثال حفظ کنند. اگر در هر جلسه یک مقاله کار شود در مجموع ۳۰ مقاله و از هر مقاله ۵۰ واژه بیاموزید در پایان ۱۵۰۰ واژه آموخته اید. واژه های فوق با توجه به پیشوندها و پسوندهایی که اساس واژه سازی در زبانهای هندواروپایی هستند بالغ بر ۱۰۰۰۰ واژه خواهد شد و بدین ترتیب شما در پایان علاوه بر فراگیری فن ترجمه با ۱۰۰۰۰ واژه انگلیسی هم آشنا می شوید.

در ادامه مثالهایی از ساخت واژه با پسوند arian گفته شد به عنوان مثال sect  به معنای بخش و در مذهب فرقه است sectarian به معنای فرقه گرا خواهد شد. واژه های اقتدارگرا، جامعه گرا، انسان گرا، آزادیخواه، مساوات طلب همگی در انگلیسی با افزودن پسوند arian  به اسم ساخته می شوند.

در ادامه به واژه گشتاری و علت انتخاب آن پرداخته شد. این واژه معادل Transformational  است. زبان ابزار فکر است و تفکر را گفتار درونی نامیده اند. ماده حرف زدن و گفتگو هم جمله است. جمله از کلمات یا واژه ها ساخته می شود. وقتی کسی می خواهد مفهومی را به دیگری بگوید در لایه عمیق ذهن خود مفهوم مورد نظرش را در قالب واژه ها و جملات می ریزد. برای انتقال آنها به لایه سطحی این واژه ها دچار تغییر شده و حذف، درج، جابجایی، جایگزینی در آنها رخ می دهد. این تغییر را دگر گشتن یا گشتاری نامیده اند. 

 

ترتیب Premodifier+head noun+postmodifier ساختار هر گروه اسمی یا عبارت اسمی است.

فرمول وابسته های پیشرو + هسته اسم+ وابسته های پسرو  در زبان فارسی نیز مانند زبان انگلیسی برای واژه سازی و واژه گزینی بکار می رود. modifier یا توصیف کننده  که وابسته های اسم را شکل می دهد، برای یک اسم می تواند صفت یا حرف تعریف و امثال آن باشد. این قاعده برای ساده سازی دستور زبان بسیار کاربرد دارد.

در مورد PSR یا Phrase Structure Rule یا (قواعد ساخت گروه) چه میدانید؟ 

در مورد DP یا Deep Structure  چه می دانید؟

در باره Surface Structure  نظر بدهید.

در باره Lexicon نظر بدهید.

آیا می دانید معنی واژه  گشتار چیست؟  از زیرساخت به روساخت

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه یکم مرداد 1388ساعت 11:21  توسط خلییل درویشی  |  نظر بدهید

نام و نشان حاضران

 

هر یک از دوستان که مایل هستند نام و نشان خود را در این پست وارد کنند (قسمت نظر بدهید را کلیک کنید و در آنجا به جای نظر، مشخصات خود را وارد نمایید) تا امکان تماس با آنان و فرستادن خبرها و برنامه ها و مشخصات کتابها و مقالات مناسب برایشان ایجاد شود. نگران نمایش مشخصات خودتان به صورت عمومی نباشید. این مشخصات محفوظ باقی خواهد ماند.

+ نوشته شده در  پنجشنبه یکم مرداد 1388ساعت 10:58  توسط خلییل درویشی  |  نظر بدهید

سرآغاز

 

  این وبلاگ برای ثبت آموخته های دانشجویان از دوره آموزش مترجمی زبان انگلیسی ایجاد شده است. از آنجا که ثبت یافته ها و تجارب هر فرد می تواند سبب به اشتراک گذاشتن دانش او با دیگران شود و این خود موجب رشد و پیشرفت مضاعف خواهد شد از همه دوستان عزیز تقاضا داریم نکات مورد نظر خود را برای هر یک از مطالب در قالب کامنت (یادداشت) ثبت نمایند.

 

این کار یک کار گروهی است که همه اعضای کلاس در آن نقش دارند و همه هم  از نتایج خوبش برخوردار خواهند شد. بیایید در این کار تیمی فعالانه مشارکت نماییم. ضرری ندارد.

 

جلسه ششم - قسمت اول

معترضه ( appositive ) :

 معترضه به هر ساختار یا عبارتی گفته می­شود که مابین دو نماد ویژه قرار بگیرد برخی از این نمادها عبارتند از : {   }،  (    )، «   »، <   > ، ,    , ، .... این علائم نشان می­دهد که هر ساختاری که داخل آنهاست یک توضیح اضافه­ است که جزء اصلی ساختار نبوده و قابل حذف است. برای ترجمه معترضه ها آنها را نادیده ­گرفته و ابتدا جمله را ترجمه می­کنیم، سپس معترضه را در همان جای معترضه ترجمه و وارد می­کنیم. ie و that is نیز معترضه­اند و ترجمه آنها «یعنی» است نه چیزی دیگر.     

توصیف­گر اسم نوع   M4   یکی از انواع معترضه است به شرط آنکه دو ویژگی داشته باشد:

 1- شرط لازم : معترضه­ای m4 است که ساختار درونی آن یک گروه اسمی یا NP  باشد.

2- شرط کافی : M4 باید بعد از اسم بیاید زیرا M4 ،یکی از انواع post modifiers  یا توصیف­گرهای اسم  است .

  در فارسی M4 همان بدل است و برای ترجمه آن از « یا » - « یعنی » استفاده می­کنیم. مثال ها:

ترجمه

, ail…

brother

my

برادرم یعنی علی

NP(m4)

N

M2

NP

 

ترجمه

, my Brother…

ail

علی یا برادرم

N   M2

NP(m4)

N

NP

 

 

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و چهارم اسفند 1388ساعت 14:25  توسط خلییل درویشی  |  نظر بدهید

سلامی دوباره

دوستان من برگشتم

تا جلسات آخر با شما خواهم بود. از اینکه به قول شاعر مدتی این مثنوی تاخیر شد از شما پوزش می خواهم. سعی می کنم جلسات بعدی را در اسرع وقت قرار بدهم. در مورد فایل های صوتی بدلیل حجیم بودن آنها امکان آپلود ندارم. فعلا بدرود

+ نوشته شده در  جمعه هشتم آبان 1388ساعت 0:1  توسط خلییل درویشی  |  نظر بدهید

جلسه پنجم - 22 مرداد 88 - پیشوندهای نوع سوم

M3 : اسمی است که اسم دیگر را توصیف می­کند یعنی اگر چند اسم پشت سر هم بیایند همیشه آخرین اسم، اسم اصلی بوده و اسم های قبل m3 هستند. در این جملات می­توان همه modifier ها (m1,2,3 )را حذف کرد .

مانند: دانشجویان باهوش جوان دانشگاه آکسفورد  

                                                                                          

students

university

oxford

smart

young

n

m3

m3

m2

m2

 

 شعار وحدت در ترجمه : هرگز به هیچ وجه امکان ندارد تحت هیچ شرایطی ابدا m2 یا  m3 پیش از هسته اسمی ترجمه شوند حال هر چند گوش نواز، معقول و یا علمی به نظر برسند.

 

ویژگیهای(گیرهای)  m3  :

1- m3 معمولا s جمع نمی­پذیرد مانند:  Oxford university students اما گاه می­توان m3 را در عین مفرد بودن جمع ترجمه کرد.  مانند

سازمانهای صنایع( صنعت) سنگین  heavy industry organizations       

البته اسم خاص که معمولا از قواعدگروه اسمی پیروی نمی­کند.

 Heavy industries organization

  سازمانهای صنایع سنگین (HIO)

industries     

heavy

of

organizations

the

N

M2

 

N

M1

NP

OF

NP

 

 2- پیش از اسم اصلی حداکثر دو تا m3 می­آید مانند:

- کوره­های تولید فولاد ککی      coke steel  production kilns 

- دانشجویان دانشگاه آکسفورد لندن    of  London oxford university  students the

                                                     n           m3       m3             n     m1

 3- m3 همیشه مضاف­الیه ترجمه نمی­شود و گاهی به صورت صفت نسبی ترجمه می­شود.( ی/ ای / ه / ین )

مانند : بچه مدرسه­ای  the school boy  -  فروشگاههای زنجیره­ای   chain stories

                             n        m3                                           n        m3

آژانس­های خبری  news agencies  - شرکتهای مخابراتی the telecommunications companies

                            n         m3                                  n                      m3            m1

در دو مورد آخر s جزء حروف اصلی کلمه است و باید توجه داشت که m3، s جمع نمی­گیرد.

 

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و ششم مرداد 1388ساعت 17:39  توسط خلییل درویشی  |  نظر بدهید

جلسه پنجم - 22 مرداد 88 - ادامه پیشوندهای نوع دوم

 

ادامه  پیشوندهای نوع دوم یا m2 :

3- صفات مرکب ( compound adj) : سه روش برای مرکب سازی داریم

3-1- چسبانش ( sticking together ) دو و یا سه واژه را به هم می­چسبانیم که از همه آنها یک واژه مرکب بدست می­آید. عمدتا این واژه­های مرکب از نظر نوع از جزء آخر کلمه مرکب پیروی می­کنند. مانند:

  صبحانه  breakfast  (نوع، اسم) – فهمیدن  understand (نوع فعل) – اما، ولی nevertheless (نوع قید، گر چه باید صفت باشد اما گفته شد که عمدتا این واژه­های مرکب از نظر نوع از جزء آخر کلمه مرکب پیروی می­کنند نه همیشه) – بر روی، به محض  upon (نوع حرف اضافه )

3-2- hyphenation (خط تیره ) که اگر بین چندین واژه بیاید آنها را به هم چسبانده و از آنها یک واژه مرکب درست می­کند بر خلاف dash (فاصله) که تنها دو ساختار نحوی را از هم جدا می­کند.

 مانند : مشهور  well-known   -   مادر زن  mother-in-law  –  خواهر شوهر sister-in-law

3-3- تغییر محل استرس ( stress shift ) در این روش با توجه به تغییر محل استرس معنای ترکیب متفاوت است . قفسه های کتاب، جاکتابی  a book case  - محفظه(بسته) کتاب    a  book  case

                                                                    

انواع صفت مرکب 

1- صفات جعلی  adj-n ed : ترجمه آن ( اسم بدون کسره + صفت، اگر نشد صورت مقلوب آن )

 مانند: مرد ریش قرمز  a red- bared man  - دختران بد اخلاق   the bad- tempered girls  

زنان سنگ دل  the stone- hearted ladies 

 

2- اسم با صفات مشتق از فعل n-vd adj  ، که خود به دو دسته تقسیم می­شوند:

 الف: صفت فاعلی مرکب   n-vd ing   

ب: صفت مفعولی مرکب  n-vd ing

 ترجمه آن ( اسم بدون کسره + صفت مشتق فاعلی یا مفعولی، اگر نشد صورت مقلوب یکی از آندو صفت و اگر جواب نداد آنرا با حرف اضافه مناسب می­آوریم  مانند:اسپری مو برنده،بر  the hair-removing spray  - سیستمهای با هوا خنک شونده (air cooled systems ) –  صفات مشتق از فعل  verb derived adj –  اشیاء با دست ساخته شده(hand-made objects ) .

 

 3-قید با صفات مشتق از فعلadv-vd adj ، که خود به دو دسته تقسیم می­شوند :

الف: صفت فاعلی مرکب  adv-vd ing

ب:صفت مفعولی مرکب  adv-vd ing

ترجمه آن ( اسم بدون کسره + قید + صفت مشتق فاعلی یا مفعولی)  مانند :

محیط به سرعت در حال تغییر    rapidly-changing environment  

عناصر به خوبی شناخته شده   well-know elements

 

4- number-unit-adj  که دو ترجمه دارد :

 الف : ترجمه عام که در برخی موارد  نادرست است ( اسم + عدد + واحد + ی، ای، ه )

 ب : ترجمه تخصصی که حتما درست است ( به + اسم یا صفت + عدد + واحد )

 مانند :

دکل ده متری یا دکلی به ارتفاع ده متر   a 10- meter-tall mast  -  

دختران 16 ساله یا دخترانی به سن 16 سال   -  16-year-old girls 

ساختمانهای هشت طبقه یا  ساختمانهایی به ارتفاع هشت طبقه   8-story building  - 

 اسکناسی 20 دلاری یا اسکناسی به ارزش 20 دلار a 20-dollar bill 

گودالهایی به پهنای 4 متر، ترجمه عام ندارد  4-meter wide holes

نکته :  اگر عدد بیاید واحد بعد از آن به صورت جمع می­آید : 16 years old  اما اگر عدد به صورت hyphenation بیاید واحد بعد از عدد به صورت مفرد می­آید 16-year-old girls


جلسه نهم - نکات مهم

 

تفسیر پذیری ( interpretability ) :

جملات بیان شده همیشه صریح نیستند و گاهی اوقات ابهام داشته و دارای چند معنی هستند. این مشکل در یک زبان بیگانه بسیار بیشتر است.  برای اینکه بتوانید منظور گوینده را دریابید باید با انواع ابهام و روش تفسیر آنها آشنا باشید.

انواع ابهام (ambiguity) در زبان انگلیسی :

1-  ابهام واژگانی (lexical ) : این ابهام در مورد واژه ای در جمله است که بیش از یک معنا بدهد. مانند :

She was standing near the bank     او نزدیک بانک ایستاده بود –   او نزدیک ساحل ایستاده بود.

خانم پزشکی دیروز به دیدن حسن آمد.

 از این جمله می­توان پنج گونه معنی برداشت نمود:

کار خانم پزشکی است – همسر خانم پزشک است – فامیلی خانم پزشکی است – فامیلی همسر خانم پزشکی است.

Ali passed the river yesterday    علی دیروز از رودخانه گذشت   –   علی دیروز مرد.

2- ابهام ساختاری ( structure ) : این ابهام خود به دو نوع ابهام تقسیم بندی می­شود.

2-1- ابهام گروهی (grouping) : هرگاه توصیف گرهای اسم M2 یا M3 قبل از دو هسته اسمی ظاهر شود اعم از اینکه بین آنها حرف ربط باشد یا نباشد، ساخت مذکور دارای نوعی ابهام به نام ابهام گروهی است. برای حذف آن لازم است ترجمه را از هسته اسمی آخر شروع کنیم. این نوع ابهام در گروه اتفاق افتاده و بر روی درخت نحوی قابل توجیه بوده و در گروه بندی واژه ها تاثیر دارد. مانند :

More beautiful girls'     ترجمه1: تعداد بیشتری دختر زیبا         ترجمه2: دختران زیباتر  

 

X company to deliver the galvanized girders and beams at y port by Jan 26th, 1994

 

  ترجمه: کمپانی x تعهد می­کند تحویل دهد شاه تیرها و تیرهای گالوانیزه را در بندر y تا 26 ژانویه 1994  

 

Smart boys and girls                   دختران و پسران با هوش 

History books and teachers         معلمان و کتابهای تاریخ

 

 

A big door handles                      دستگیره های در بزرگ

 

 2-2- ابهام گشتاری: ابهام گشتاری به دو نوع گشتار تقسیم­بندی می شود.

شروط ابهام گشتاری :

هرگاه یکی از NP های چهارگانه جمله یعنی( NP1 ، NP2 ، NP3 و NP پس از حرف اضافه) با فعل ing دار شروع شود (یعنی پیش از آن هیچ M ساده دیگر یا صفت ملکی ظاهر نشود) فعل ing دار تنها می­تواند Vp جانشین NP باشد و به صورت مصدری ترجمه شود مشروط بر اینکه پس از فعل ing دار M1 یا صفت ملکی ظاهر شود، در غیر این صورت ساخت مذکور دارای نوعی ابهام ساختاری به نام ابهام گشتاری خواهد بود که اگر ترجمه حاصل از هر دو ساختار، معقول و منطقی باشد، تنها با ارجاع به متن می­توان ترجمه صحیح را انتخاب نمود.

هرگاه ساختار بالا در جایگاه NP1 ظاهر شود مفرد و جمع بودن فعل نیز می­تواند موید وجود یا نبود ابهام باشد. زیرا Vp جانشین NP و RC جانشین NP  همواره مفرد است و با افعالی مانند is, was, has, … می­آیند اما اگر پیش از فعل ing دار، M1 ساده­ای ظاهر شود فعل ing دار تنها می­تواند M2باشد و باید به صورت صفت فاعلی(نده، کننده) ترجمه شود و جمله ابهامی ندارد. 

2-2-1- گشتار جابجایی: اگر قید در مرز سازه ها بیاید تغییری در معنا ایجاد نمی­شود.

         

2-2-2- گشتارهای جانشینی: این نوع گشتار مهم ترین نوع گشتار است و در این نوع گشتار باید فهمید که چه چیزی به جای NP نشسته است . یعنی {x} جانشین NP کدام است. جایگاههای ظهور NP پنج مورد هستند که عبارتند از :

NP1 V  -  V NP2  - V NP NP3 -  P NP – N, NP (در مورد NP ،N این نوع، NP  پس از بدل است و NP فرعی محسوب می­شود، برعکس چهار NP اول که NP اصلی محسوب می­شوند)

 

 ضمیر: ضمیر اولین چیزی است که جانشین NP یعنی گروه اسمی می­شود نه اسم، پس در تحلیل جمله، زیر ضمیر می­نویسیم NP .

انواع ضمایر:

1- ضمایر فاعلی : ,I ,she, he ,You  they, you, we ,it  این ضمایر فقط بجای NP1 می­آیند.

2- ضمایر مفعولی : their, you, us, it, her, him, you, me این ضمایر فقط بجای NP2 و P NP می نشینند.   

نکته : در ضمایر فاعلی و ضمایر مفعولی you, it, you  مشترک هستند. پس به جز این سه مورد اگر سایر ضمایر فاعلی و ضمایر مفعولی را دیدیم، یا NP1 است و یا NP2 و P NP  است.  

3- ضمایر موصولی : theirs, yours, our, its, hers, his, yours, mine این ضمایر بجای, NP1 NP2 NP3, P NP, می نشیند.

4- ضمایر انعکاسی یا قید تاکیدی:  ,our self, itself, herself, his self, yourself, myself themselves, yourself,   این ضمایر فقط بجای NP2 و P NP می نشیند. و قابلیت جابجایی در مرز سازه ها را دارند.    

در مثال زیر myself ، به جای NP2 نشسته و انعکاس عمل بر روی عامل است پس ضمیر انعکاسی است.

I  saw myself in the mirror                                                                                  

                 NP2       NP1

اما در مثال زیر myself ، به جای NP2 ننشسته و انعکاس عمل بر روی عامل نیست پس قید تاکیدی است نه ضمیر انعکاسی.        I    myself   saw that animal in the park yesterday

                                                            NP2                قید تاکیدی/ NP1

در مثال بالا باید توجه داشت که my self بدل یا همان M4 نیست زیرا اگر به جای I  ، my brother و به جای  myself ، javad  بگذاریم دیگر نمی توانیم javad را از my brother جدا کنیم چونکه javad بدل یا همان M4 است در حالی که my self را می توان از I  جدا کرد.

 

2- M1 : M1 دومین چیزی است که جانشین NP یعنی گروه اسمی می­شود. در این حالت اولین و بهترین روش ترجمه این است که در ترجمه فارسی نیز مانند انگلیسی،  M1 را جانشین گروه اسمی کنید.

 

This   can be explained   in an easier way       این می تواند توضیح داده شود به روشی ساده تر

 PP= P NP   V1p            M1=NP1

 

Some  may say that          برخی ممکن است بگویند

            V    M1=NP1

روش دوم در ترجمه M1 هایی که جانشین NP می شوند این است که هسته اسمی خنثی و مناسبی را مانند (مسئله – مطلب– نکته– برخی– مورد– موضوع – چیز– کار – شخص- فرد) پس از M1 در ترجمه بیاورید.

 Some     of   my books   

       NP     of  M1=NP1 

                   NP

در مثال بالا بجای some می توان از many, each, both, most, either, neither, all  استفاده نمود.

نکته : دو M1 هستند که وقتی جانشین NP می­شوند حکم ضمیر را داشته و باید مرجع شان بجای آنها ترجمه شود. 1- that که جمع آن those   می­شود 2- one که جمع آن ones می­شود

There were many books on the table ,but   I   took         that     of  jafar 

NP     of M1=NP1 V      NP1    

          NP

ترجمه : تعداد زیادی کتاب روی میز بود اما من کتاب جعفر را برداشتم.(در این جمله جعفر مرجع است.)

 

There were many books on the table ,but   I   took         that     which belong to ali     

          RC = M5        M1=NP1                 

ترجمه : تعداد زیادی کتاب روی میز بود اما من کتابی که متعلق به علی بود را برداشتم.

 

There were many books on the table ,but   I   took  ones  which belong to ali  

 RC = M5                M1=NP1

ترجمه : تعداد زیادی کتاب روی میز بود اما من کتابهایی که متعلق به علی بود را برداشتم.

 

3- M2 : M2 سومین چیزی است که جانشین NP یعنی گروه اسمی می­شود.

به این دو جمله دقت کنید  1-  a   beautiful girl               2- she    is   beautiful 

1-(دختری زیبا)                   N     M2   M1   2-(او هست زیبا)               M2=NP1  V        NP1

در جملات بالا girl  و  she هم معنی اند و در جمله دوم girl حذف شده است چون که حشو است. حالا که اسم حذف شد پس معرفه ساز یعنی a هم حذف می­شود. در نتیجه M2 ای که باقی مانده جانشین NP است.

در این حالت اولین و بهترین روش ترجمه این است که در ترجمه فارسی نیز مانند انگلیسی،  M2 را جانشین گروه اسمی کنید.

روش دوم در ترجمه M2 هایی که جانشین NP می شوند این است که هسته اسمی خنثی و مناسبی را مانند (مسئله – مطلب– نکته– برخی– مورد– موضوع – چیز– کار – شخص- فرد) پیش از M2 در ترجمه بیاورید.

She   is   beautiful   and   attractive             او زیبا و جذاب است

M2=NP2          M2=NP2   V  NP1

                   NP        

نکته : در جملات بالا، صفت یعنی M2 جانشین گروه اسمی شده و به جای آن ترجمه می­شود اما در حالتی که پیش از M2 ، the کلیت یعنی this, that, the بیاید، باید M2 به صورت جمع ترجمه شود. مانند :

The disabled  and  the elderly  should be respected  

             V                M2=NP2              M2=NP      

                                                  NP

ترجمه : معلولین و سالمندان باید مورد احترام قرار گیرند.

مشخص کننده های مرز یا مرز نماها         Border Markers     

معنی این جمله چیست : خیانچه ها پیانچه ها را تلویجی کردند. این جمله به خودی خود و با توجه به معنی کلمات هیچ معنایی ندارد اما ساخت و ترکیب جمله را هر کسی می فهمد و این جمله یعنی یک عده خیانچه یک عده پیانچه را تلویجی کردند. از این جمله می توان نتیجه گرفت که عناصر زبان دو دسته اند :

 1- عناصر باز: عناصری هستند که نمی توان از آنها فهرست جامعی تهیه کرد.

2- عناصر بسته: عناصری هستند که می توان از آنها فهرست جامعی تهیه کرد. مانند صفات ملکی یا M1 ها و..

زبان از روی مرز عناصر بسته می تواند مرز عناصر باز را معین کند و در هر جمله ای بدون توجه به معنی کلمات می توانیم مرزها را مشخص و سپس شروع به ترجمه نماییم. در انگلیسی 9 عدد مرز نما وجود دارد که با توجه به آنها می توان هر جمله انگلیسی را آنالیز کرد و مرزهای جمله را شناخت و دانست که پس و پیش از مرزها چه عناصری به کار می­رود. البته باید دانست که پس از مرزها عناصر بسته به کار می رود.

                     

(علائم: مانند }-[ - ، - » - ؛ - < - ؟ - " - . - : - )                  Punctuation  1 - ……N/ V  

به علائم بالا که رسیدیم سازه تمام شده و سازه جدید شروع می­شود.

 

۲- به حرف اضافه که رسیدیم سازه تمام شده و سازه جدید شروع می­شود     p Np)  pp         N/ V     

 ۳- به جزء قیدی که رسیدیم سازه تمام شده و سازه جدید شروع میشود   N/ V   adv S (ADV)    

    4-به موصول که رسیدیم سازه تمام شده و سازه جدید شروع میشود ……. N/ V  RC (RS or Rvp)           

  5-به فعل که رسیدیم پس از آن و پیش از آن مرز است. …… N/ V   V      

 فعل در عین اینکه عنصری باز است عنصری بسته نیز می­باشد، زیرا زمانی که فعل در زمانهای مختلف صرف می­شود بسته می شود یعنی با افعال کمکی به کار می­رود و آنها عناصری بسته اند. پس از فعل نیز قابل پیش بینی نیست و به ظرفیت فعل بستگی دارد.

 6- …… N    RT2   

 RT ها گشتار حذف هستند که در جلسه بعدی گفته خواهند شد.

NP (M1 …N)    قابل پیش بینی نیست7-……

به گروه اسمی که رسیدیم سازه تمام شده و سازه جدید شروع می­شود.

نکته: قبل از صفات ملکی هیچ M   ساده دیگری امکان ظهور ندارد.

                                            قابل پیش بینی نیست  Pronoun   قابل پیش بینی نیست8-…..

به ضمیر که رسیدیم سازه تمام شده و سازه جدید شروع می­شود.زیرا ضمایر به جای گروه اسمی        .       مینشینند.

9-…..  X s  

            این s مال خود کلمه نیست پس یا s جمع است یا سوم شخص مفرد

 

مرزهای فرعی: علاوه بر 9 موردی که به عنوان مرزهای اصلی در بالا ذکر شد در 4  مورد نیز مرزهای فرعی داریم. و وقتی که به to به همراه V  یا VP می­رسیم مرز کامل نمی­گذاریم بلکه پیش از آن  نقطه چین یعنی مرز فرعی می­گذاریم.

 

1- V    to    V                   I want to sleep

  

2- V    to     VP                I decided to write a book

 

3- VP   to     VP        she started to dig the ground in the yard to hide the jeueleries  

   4- VP   to     V

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و ششم اسفند 1388ساعت 0:45  توسط خلییل درویشی  |  نظر بدهید

جلسه هشتم - معجزه افعال

 

فعل یا verb:

در دستور سنتی، افعال را به دو گروه لازم و متعدی تقسیم می­کنند که این تقسیم بندی ناقص بوده و دارای استثناهای فراوان است. برنارد فیلد با مفهوم vallency  یا همان ظرفیت این مشکل را حل می­کند. Vallency یا همان ظرفیت فعل، در هر فعل برابر است با تعداد NP هایی (گروه اسمی هایی) که آن فعل در جمله می­پذیرد. یادآوری می شود که ارکان جمله، فعل و NP  (گروه اسمی) هستند و سایر اجزاء جمله اختیاری­اند. NP (گروه اسمی) که با حرف اضافه( P ) بیاید، گروه حرف اضافه ای محسوب شده( PP ) و دیگر NP (گروه اسمی) نیست و از ظرفیتهای فعل به شمار نمی­رود.

ارکان تمام جملات انگلیسی از فرمول زیر پیروی می­کند:

 

فرمول انواع جمله در زبان انگلیسی

ردیف

جمله = گروه اسمی1 + فعل یک ظرفیتی   

                                 S = NP1 + V1

1  

 

جمله = گروه اسمی1+ فعل دو ظرفیتی+گروه اسمی2 

                 S =  NP1+ V2 +  NP2

2

 

 جمله = گروه اسمی1 +  فعل سه ظرفیتی + گروه اسمی2 + گروه اسمی3   

  S =  NP1+ V3 +  NP2 +  NP3 

3

 

   با ذکر چند نمونه، مفهوم ظرفیت فعل را بهتر بیاموزیم البته نکته قبل توجه در مورد افعال این است که برای یادگیری بهتر، در هنگام ترجمه تا پایان دوره حق نداریم فعل را به آخر جمله ببریم.

 

yesterday

cinema

the

to

went

ali

adv

N

M1

P

V1

فعل یک ظرفیتی

NP1

NP

PP

ترجمه : علی رفت به سینما دیروز

 

yesterday

park

the

in

merry

saw

mark

adv

N

M1

P

NP2

 

V2

فعل دو ظرفیتی

NP1

NP

PP

ترجمه : مارک دید مری را در پارک دیروز

 

yesterday

park

the

in

rose

a

merry

gave

mark

adv

N

M1

P

N

M1

NP2

 

V3

فعل سه ظرفیتی

NP1

NP

NP3

 

PP

ترجمه : مارک داد به مری  گل سرخی را در پارک دیروز

 

در فارسی فعلهای سه ظرفیتی، که در دستور سنتی فعلهای تمیزگیر نام دارند، بسیار محدودند و عبارتند از :

( پنداشتن، انگاشتن – دانستن – نامیدن، خواندن – یافتن، فهمیدن – گرداندن، ساختن – محسوب کردن، تلقی کردن، فرض کردن، در نظر گرفتن) و کلمات هم معنی با کلمات مذکور         

نکته : هرگاه ظرفیت فعل در انگلیسی با ظرفیت فعل معادل در فارسی بر خلاف روال معمولی برابر نباشد معمولا ظرفیت فعل در فارسی، یکی کمتر از ظرفیت فعل معادل در انگلیسی است . به همین جهت NP مازاد در جملات معلوم انگلیسی همواره NP2 خواهد بود که باید با حرف اضافه مناسب به صورت گروه حرف اضافه ای یا همان (PP = P NP ) ترجمه شود. لیکن NP مازاد در جملات مجهول همواره NP1 است که باید با حرف اضافه مناسب ترجمه شود.

 فرمولهای معادل جملات انگلیسی در فارسی :

ردیف

فرمولهای معادل جملات انگلیسی در فارسی

فرمول انواع جمله در زبان انگلیسی

ردیف

1

S  = NP1+  V1

S = NP1+V1                    

1

 

 

 

2

الف) S  = NP1 +  V2 + NP2 (را)/ نکته1: این فرمول درجواب پرسش(چه کس را یا چه چیز را) از فعل بکار می­رود

نکته2: آوردن حرف را، پس از NP2 در صورتی که کلمه پس از NP2 معرفه باشد الزامی است و گرنه جمله نادرست است.

مانند: ali eat the food     علی خورد غذا را

غیر معرفه مانند : ali eat food علی خورد غذا

ب) S = NP1+  V1  + PP / نکته: اگر پرسش چه کس را یا چه چیز را از فعل جواب نداد، این فعل تمیزگیر نیست و این فرمول بکار می­رود. گرچه فعل انگلیسی آن 2 ظرفیتی است اما فعل فارسی معادل آن تمیزگیر نبوده و یک ظرفیتی است.

مانند:

 they enjoy the party

  آنها لذت بردند از مهمانی

 

 

 

 

       

S =  NP1+ V2 +  NP2       

 

 

 

 

2

 

ادامه جدول:

ردیف

فرمولهای معادل جملات انگلیسی در فارسی

فرمول انواع جمله در زبان انگلیسی

ردیف

 

 

 

 

 

 

 

3

الفS ( = NP1  +V3+  NP2 (را) + NP3/  نکته1: این فرمول

درجواب پرسش(چه کس را یا چه چیز را) از فعل تمیزگیر بکار می­رود.

نکته2: آوردن را در ترجمه، پس ازNP2 در صورتی که کلمه پس از NP2 معرفه باشد الزامی است و گرنه جمله نادرست است.

مانند: marry called her new doll jone 

 ترجمه: مری نامید عروسک جدیدش را جان

مانند : استادان علی را دانشجوی خوبی می­پنداشتند.

ب) S  = NP1 + V2  + PP + NP2 (را)/ نکته1: اگر پرسش چه کس را یا چه چیز را از فعل، جواب نداد، این فعل تمیزگیر نیست و این فرمول بکار می­رود. گرچه فعل انگلیسی آن 3 ظرفیتی است اما فعل فارسی معادل آن تمیزگیر نبوده و 2 ظرفیتی است.

نکته2: آوردن حرف را، پس از NP2 در صورتی که کلمه پس از NP2 معرفه باشد الزامی است و گرنه جمله نادرست است. در جمله زیر اگر بجای a rose، that rose می­آمد باید را بیاورید.

مانند:

 mark gave mery a rose in the park yesterday 

ترجمه : مارک داد به مری گل سرخی در پارک دیروز       

مانند: the English political authorities granted that major economic issue sufficient attention         

ترجمه : مقامات سیاسی انگلیس اعطا کردند به آن موضوع  اقتصادی مهم توجه کافی.

در جمله بالا اگر بجای that کلمه sufficient می آمد باید از را استفاده می شد

                  

 

 

 

 

 

 

S =  NP1+ V3 +  NP2 +  NP3

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

3

 

افعال مجهول(passive verbs) :

هرگاه پس از فعل مجهولی NP ظاهر شود لیکن فعل معادل فارسی آن تمیزگیر نباشد یعنی اگر پرسش چه کس را یا چه چیز را از فعل بپرسید، جواب نداد(مانند: give, grant )، NP1 آن که NP مازاد محسوب می­شود را با حرف اضافه مناسب ترجمه می­کنیم. در این حالت، فعل مجهول 3 ظرفیتی در انگلیسی پس از ترجمه، معادل فارسی آن 2 ظرفیتی می­شود . فعل مجهول 2 ظرفیتی در انگلیسی پس از ترجمه­، معادل فارسی آن 1 ظرفیتی می­شود و بیشتر افعال مجهول2 ظرفیتی اند. فعل1 ظرفیتی در انگلیسی مجهول نمی­شود زیرا در ترجمه، معادل فارسی آن 0 ظرفیتی می­شود و فعل0 ظرفیتی وجود ندارد.

فرمول افعال مجهول(Vp) :am, is, are, was, were, has been, had been ) +  p.p      )

 

     مانند :    marry/ was given /a rose                  به مری داده شد گل سرخی

                  NP2             NP1         V2                  PP  V1        NP2

 

Javad /was asked /a question                            از جواد پرسیده شد سوالی

NP2                  V2        NP1                                PP  V1       NP2               

 

That big crowded chain store, ghods, / has been granted/ a lot of useful facilities   

       N        M2    M1                               M4       N    M3     M2     M2   M1

                  NP2                        Vp2                                 NP1

 

 به آن فروشگاه زنجیره­ای بزرگ،یعنی قدس ، اعطا شده است مقدار زیادی امکانات مفید

                             PP                          Vp                 NP2

نکته1: همیشه جمله مجهول یک ظرفیت یا یک(NP ) کمتر از جمله معلوم خود دارد زیرا فاعل جمله معلوم در جمله  مجهول حذف شده است. باید توجه داشت که بیش از 90% جملات معلوم انگلیسی 2 ظرفیتی­اند.

نکته2 : اگر فعل معلومی در انگلیسی سه ظرفیتی بوده و معادل آن فعل در فارسی تمیزگیر باشد در صورتی که فعل مذکور را مجهول کنیم، در انگلیسی دو ظرفیتی شده، یعنی NP مازاد آن که همان NP1 باشد با حرف اضافه مناسب ترجمه می­شود اما معادل فارسی آن نیز دو ظرفیتی می­شود نه یک ظرفیتی زیرا فعل فارسی آن تمیزگیر است یعنی اگر پرسش چه کس را یا چه چیز را، را از فعل بپرسید، جواب می­دهد.

     مانند : the new doll/ was called/ Jane              عروسک جدیدش نامیده شد جین

              NP2        Vp2          NP1                                    NP1      Vp2   NP1

 

ترجمه فعل مجهول : افعال مجهول در 5 معنا ترجمه می­شوند.    

 1- شدن، گشتن، گردیدن

2- فعل لازم یا ناگذر هم معنا که این مورد خود به دودسته تقسیم می­شود.

الف) وقتی در جمله عبارت  .............By وجود داشته باشد. مانند :

The forest/ was burnt/ by the kids     جنگل سوزانده شد یا (آتش گرفت یا سوخت) بدست بچه ها 

PP         Vp1            NP1

 

Salt is solve at the water by mix-up    

نمک حل شد در آب بوسیله یا با هم زدن

بیشتر جملات در زبان انگلیسی دو ظرفیتی­اند و هنگامی که مجهول شوند یک ظرفیتی می­شوند، پس می­توانیم­ از فعلهای لازم هم معنا در ترجمه استفاده کنیم.

ب) وقتی در جمله عبارت........By وجود نداشته باشد، احتیاط کنید جمله مفهوم خود به خود ندهد. مانند:

The forest/ was burnt   جنگل سوزانده شد (نه آتش گرفت نه سوخت، زیرا معنی خود بخودی می­دهد)

3-  مورد ..... قرار گرفتن مانند:        They analyzed the problem   آنها تحلیل کردند مسئله را

               مجهول: the problem was analyzed            مسئله تحلیل شد یا مورد تحلیل قرار گرفت.

4- In personalization   غیر شخصی سازی

 5-passive active ، تبدیل جمله مجهول به معلوم،  موارد 4و5 بعدها گفته می­شود.

حرف ربط conjunction)) : حروف ربط دو چیز یکسان را به هم ربط می­دهند. در حروف ربط، مرجع حرف ربط، بعد از حرف ربط است. یعنی هر چه پس از حرف ربط بیاید( NP یا adv یا......) باید همان چیز پیش از حرف ربط نیز بیاید و اگر آن چیز بلافاصله پیش از حرف ربط نبود آنقدر عقب می­رویم که به همانند پس از  حرف ربط در پیش از حرف ربط برسیم.

 

The school principle/ punished/ marry/   and / her sister/ broke/ the window     

       NP2           V2       NP1     حرف ربطNP2           V2                      NP1

در عبارت بالا حرف ربط دو جمله را به هم ربط می­دهد. پس از حرف ربط در عبارت بالا گروه اسمی آمده است که مرجع حرف ربط است پس باید پیش از حرف ربط نیز گروه اسمی باشد تا با مرجع یکسان بوده و مرتبط شود.      

 ترجمه غلط : مدیر مدرسه تنبیه کرد مری  و خواهرش را به خاطر شیشه.  در این ترجمه «به خاطر» را از خودمان در آوردیم در صورتی که در جلسات پیش در بخش محرمات ترجمه گفته شد زمانی که کار ترجمه گیر پیدا کرد حق نداریم همین جوری از موصول یا حرف اضافه استفاده کنیم.

  ترجمه درست : مدیر مدرسه تنبیه کرد مری را  و خواهرش شکست شیشه را.

نکته: در حروف ربط مرکب یا دو کلمه ای، حرف ربط اولی نخودی است و حرف ربط دوم، حرف ربط اصلی است و قواعد پس و پیش حرف ربط باید نسبت به آن رعایت شود.حروف اضافه و ترجمه آنها عبارتند از :

 

1- neither ….. Nor…….   

در اینجا حرف ربط اصلی nor را «و» ترجمه می­کنیم و فعل جمله را منفی می­کنیم. مانند:

Neither Ali nor javad will leave the country tomorrow         

ترجمه:  علی و جواد ترک نخواهند کرد کشور را فردا

2- either …. Or ….  

در اینجا حرف ربط اصلی or را «یا.... یا.....» ترجمه می­کنیم و به هیچ  عنوان «هم» ترجمه نمی­شود. مانند:

 either Ali or javad will leave the country tomorrow         

ترجمه:  علی یا جواد ترک خواهند کرد کشور را فردا

3- not only …..But (also) ……  

در اینجا حرف ربط اصلی but (also) را «نه تنها – که نیز» ترجمه می­کنیم. مانند :

 not only Ali but(also) javad will leave the country tomorrow        

ترجمه: نه تنها علی که جواد نیز ترک خواهد کرد کشور را فردا

4- both …. And ….. در اینجا حرف ربط اصلی And  را «و – هم ...هم...» ترجمه می­کنیم. مانند :

  Both Ali and javad will leave the country tomorrow

ترجمه: علی و جواد ترک خواهند کرد کشور را فردا   -   هم علی هم جواد ترک خواهند کرد کشور را فردا  

5- whether…. Or ….  

 در اینجا حرف ربط اصلی or را «یا.. یا...، خواه..خواه..، چه..چه...» ترجمه می­کنیم. مانند:  

خواه به منزل من بیایی خواه به هتل بروید از نظر من فرقی ندارد .

 6- as well as…  ....  

 این کلمه دو کاربرد دارد، یا قید است یا حرف ربط

برای اینکه بدانید در انگلیسی as well as  بعنوان حرف ربط  یا قید در جمله  بکار می­رود as اول را بر می داریم و همچنین as دوم و هر چه پس از آن است را بر می داریم. حال اگر well برای پایه قید باشد در نتیجه as well as قید است و ترجمه آن( به  خوبی ) است . در مثال زیر mina پایه است . مانند:

Mina plays the piano as well as her brother    

مینا می نوازد پیانو به خوبی برادرش

 اما  اگر well برای پایه قید نباشد در نتیجه as well as حرف ربط است. و ترجمه آن( و نیز) است . مانند:

Ali, reza, javad and habib/ as well as hasn] went to school yesterday [

  adv                PP       V    NP                                   NP

                                                                      NP   

ترجمه : علی، رضا، جواد و حبیب و نیز حسن رفتند به مدرسه دیروز -  در این حالت می توان به جای ( و نیز) از ( مانند یا همانند) استفاده کرد اما در حالت اول چنین امکانی وجود ندارد.

نکته : در هر جمله پیش از فعل تنها امکان ظهور یک NP وجود دارد. پس در جمله فوق که دو NP آمده، این قاعده رعایت نشده است. اما در اینجا  as well as  به عنوان حرف ربط عمل کرده و دو تا NP را تبدیل  به یک NP می کند.

 نکته : در جمله بالا باید مواظب بود که ( علی، رضا ) رضا را M4 یا بدل به حساب نیاوریم زیرا رضا NP است.

 

The strategic sites, the oil reserves’, the power plans, the major clams, should be projected against missile attacks

                                     NP                     NP                     NP                         NP

ترجمه: سایت های راهبردی، مخازن نفت، کارخانجات برق و سدهای مهم باید در مقابل حملات موشکی محافظت شوند.

نکته : اگر طرفین بین کاماها و طرفین حرف ربط متظاهر( and, or,… ) پس از آنها از یک عنصر نحوی و معنایی تشکیل شوند کلیه کاماها حرف ربط هستند و هرگز نباید آنها را با علائم معترضه اشتباه نمود.

انواع , and (or-but)

X, x, x, and, x   این مورد در حالتی است که دو طرف , and و همچنین ,x از یک عنصر نحوی و معنایی تشکیل شده باشد. در اینجا ,and حرف ربط است. و کامای بین x ها نیز مانند حرف ربط عمل می کند.

X, and x,  به این مورد ,and حاج اصغری می گویند. یعنی اولا کامای پیش از and حرف ربط نیست و پیش از and تنها یک x وجود دارد و ثانیا x پس از and معترضه بوده و از جنس x پیش از and نیست. مانند:

Haj asghar, and javad, went to the cinema is     

حاج اصغر و جواد رفتند به سینما    

در این جمله , and javad معترضه است و حاج اصغر گروه اسمی است در نتیجه فعل جمله مفرد آمده است.

در مثال بالا اگر بجای ,and از along with یا together with استفاده شود نیز فعل جمله مفرد است.

X, and x این نوع کاما and دو x را به هم ربط نمی دهند. 99% کاماها  and از این دسته اند یعنی  کاما and ها در اینجا رابط دو جمله یا گروه فعلی اند. اما 1% وجود دارد که کاما and ها این گونه نیستند و دو گروه اسمی را به هم ربط می دهند که از هم فاصله دارند و یک عبارت غیر هم جنس یعنی غیر از گروه اسمی در بین آنها آمده است . مانند:

 

1)  NPa / P NPb and NPc / V …..

                P P    (P NP)        

    The jewelries/ in the boxes and the antique bags/ were stolen.

              NPa   /   P     NPb     and                NPc   /               V   

ترجمه : جواهرات داخل جعبه ها و کیف های آنتیک دزدیده شده است.

 2) NPa / P NPb, and   NPc / V ….

PP (P NP)         

The jewelries/ in the boxes, and the antique bags/ were stolen.

       NPa      /    P      NPb     and                NPc   /             V    

                                                    PP (P NP)                                                                 

ترجمه : جواهرات داخل جعبه ها و نیز کیف های آنتیک دزدیده شده است.

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و ششم اسفند 1388ساعت 0:36  توسط خلییل درویشی  |  نظر بدهید

جلسه هفتم جملات قیدی

 

جملات قیدی(ADV) :

در جلسه قبل انواع قید به طور مفصل گفته شد. نوع پنجم از انواع قیدها، جملات قیدی(ADV) هستند. قبل از شناخت جملات قیدی لازم است اجزاء قیدی را بشناسیم. فرمول ساخت جملات قیدی بدین صورت است :

+ Sentence    ) ADV= advجملات قیدی = اجزاء قیدی + جمله)

اجزاء قیدی یا همان adv : این کلمات قید نیستند اما از ترکیب آنها  با جمله بعدی جملات قیدی ( ADV) ساخته می­شود. برای ترجمه اجزاء قیدی از «ترکیبات که» استفاده می­کنیم. گروه عمده­ای از اجزاء قیدی و ترجمه آنها عبارتند از :

If « اگر(که) ، در صورتیکه » -  unless « مگر(که)، مگر اینکه، مگر آنکه»  -  although, though     even though «گرچه(که)، برغم آنکه » ترجمه اگرچه برای این سه کلمه غلط است - even if  « حتی اگر ( کسی که) » -  when « وقتی که، زمانی که، هنگامی که » - where « در جایی که » بدون در نمی­توان و نباید ترجمه کرد –while, whilst, whereas   «در حالی که» این کلمه هم به معنی اما – ولی است و هم همزمانی را می­رساند در صورتی که کلمه در حالی که هردو این معانی را در بر دارد. – whenever  « هر وقت که » - wherever  « هر جا که » - because « بسبب آنکه، بدلیل آنکه، بخاطر آنکه » - as « کلمه­ای اذیت کن است و در هر جمله ترجمه متفاوتی دارد » - as far as « تا جایی که » - as long as « تا زمانی که، مادامی که » - as soon as, no sooner than « به محض آنکه، به مجرد آنکه » - as if, as though «گویی (که)، انگار» - in so far as « تا جایی که » - (in) as much as « تا حدی که، از حیث اینکه »       -  so that « تا اینکه( برای رابطه علت و معلولی دو جمله)، بطوریکه( شرح جمله قبلی) » - such that « چنانکه » ، نکته قابل توجه این است که اگر ما بدانیم if جزء قیدی است پس  as if و even if نیز جزء قیدی هستند یا اگر بدانیم as جزء قیدی است پس  in so far asو (in) as much as و as though و as if   نیز جزء قیدی هستند. سایر اجزاء قیدی که دو کاره هستند یعنی گاهی جزء قیدی و گاهی فعل یا .... هستند در ترمهای بعد گفته خواهد شد. مانند :  ( whether, however, whoever, whatever, such as,  like providing, provided(that), once, incase  )

 

جمله قیدی یعنی اجزاء قیدی با جمله بعد از آنها، همیشه جمله پیرو است زیرا جمله قیدی یکی از انواع قید بوده و کار آن توصیف کردن جمله­ای دیگر است، بنابراین نیاز به جمله پایه دارد. نکته قابل توجه این است که همیشه در یک عبارت فقط یک جمله پایه وجود دارد (مانند خروس) اما جمله پیرو محدودیت ندارد و می­تواند بسیار زیاد باشد( مانند مرغ) جمله پایه به دو صورت ظاهر می­شود :

 1-  جمله پایه پیش از جمله پیرو می­آید و فرمول آن این گونه است   S  ADV =  S  adv  S             

مانند :   

lessons

Like

studies

ali

if

Bike

a

buys

mina

N

M2

V

N

adv

N

M1

V

N

NP2

NP1

NP2

NP1

S ( جمله پیرو)

جزء قیدی

S (جمله پایه)

ADV  ( جمله قیدی)

ترجمه : در صورتی که علی درسش را به خوبی بخواند مینا دوچرخه­ای می­خرد.

 

2 - جمله پایه پس از جمله پیرو می­آید و فرمول آن این گونه است     ADV S =  adv S , S               

 در این حالت باید بین جمله پایه و جمله پیرو ویرگول بیاوریم ( چه در فارسی چه در انگلیسی) و اگر ویرگول نیاید جمله غلط است زیرا ویرگول نشان می­دهد کجا جمله قیدی پیرو تمام و کجا جمله پایه شروع می­شود، در واقع ویرگول مرز میان جمله پایه و پیرو است. پس اگر در اول جمله­ای یکی از اجزاء قیدی آمد به راحتی متوجه می­شویم که پس از آن جمله پیرو و بعدش ویرگول و بعد جمله پایه می­آید.  مانند:   

 

lessons

Like

studies

ali

,

Bike

a

buys

mina

if

N

M2

V

N

 

ویرگول

اجباری

N

M1

V

N

adv

 

NP2

NP1

NP2

NP1

S (جمله پایه)

S ( جمله پیرو)

جزء قیدی

ADV  ( جمله قیدی)

ترجمه :

نکته : because یکی از اجزاء قیدی است که اگر در ابتدای جمله بیاید (زیرا) ترجمه نمی­شود و باید آن را  بدلیل آنکه یا بسبب آنکه ترجمه کرد. مانند:

lessons

studies

ali

,

Bike

a

buys

mina

because

N

V

N

 

ویرگول

اجباری

N

M1

V

N

adv

 

NP2

NP1

NP2

NP1

S (جمله پایه)

S ( جمله پیرو)

جزء قیدی

ADV  ( جمله قیدی)

ترجمه : بدلیل آنکه مینا دوچرخه­ای بخرد، علی درسهایش را خواند.

در اینجا می­خواهیم نکته­ای را بررسی کنیم که همواره در تست تافل از آن سوال می­آید. این نکته بررسی تفاوت ساختار و ترجمه­ی کلمه هایی که جزء قیدی هستند، مانند ( because و .... ) با همان کلمه ها به همراه یک حرف اضافه که حرف اضافه مرکب هستند، مانند ( because of و ..... ) است.                                                             

                                                                                                         مثال

because

ساختار: ADV= adv s

Because جزء قیدی

است

 

 

پس از because

جمله می­آید

و برای ترجمه آن از ترکیبات(که) استفاده می­شود.

solves

my problems

Because

V

NP

adv

S (جمله پیرو)

جزء قیدی

ADV            ( جمله قیدی)

    ترجمه: بدلیل آنکه مشکلاتم حل شد

because of

ساختار: PP  

Because of

حرف اضافه مرکب است

 

پس از because of

فقط NP می­آید

و برای ترجمه آن از ترکیبات(که) استفاده نمی­شود.

my problems

because of

NP

PP

(حرف اضافه مرکب)

ترجمه: بدلیل مشکلاتم ......

 

                                                                                                      

                                                                                                       مثال

Although

ساختار: ADV= adv s

Although جزء قیدی

است

 

 

پس از Although

جمله می­آید

و برای ترجمه آن از ترکیبات(که) استفاده می­شود.

solves

my problems

Although

V

NP

adv

S ( جمله پیرو)

جزء قیدی

ADV            ( جمله قیدی)

ترجمه: برغم آنکه مشکلاتم حل شد

in spite of

          ساختار:    PP in spite of       

 حرف اضافه مرکب است

 

پس از in spite of

   فقط NP می­آید

و برای ترجمه آن از ترکیبات(که) استفاده نمی­شود.

my problems

in spite of

NP

PP

(حرف اضافه مرکب)

ترجمه: برغم مشکلاتم ......

 

 

                                                                                              مثال

Instead

ساختار: ADV= adv s

Instead جزء قیدی است

 

 

پس از Instead

جمله می­آید

و برای ترجمه آن از ترکیبات(که) استفاده می­شود.

solves

my problems

Instead

V

NP

adv

S ( جمله پیرو)

جزء قیدی

ADV            ( جمله قیدی)

ترجمه: در عوض آنکه مشکلاتم حل شود

Instead of

       ساختار: PP   Instead of

 حرف اضافه مرکب است

 

پس از Instead of

   فقط NP می­آید

و برای ترجمه آن از ترکیبات(که) استفاده نمی­شود.

my problems

Instead of

NP

PP

(حرف اضافه مرکب)

ترجمه: بجای مشکلاتم ......

                                                                                              مثال

As a result

ساختار: ADV= adv s

As a result جزء قیدی است

 

 

پس از As a result

جمله می­آید

و برای ترجمه آن از ترکیبات(که) استفاده می­شود.

solves

my problems

As a result

V

NP

adv

S ( جمله پیرو)

جزء قیدی

ADV            ( جمله قیدی)

ترجمه: بنابراین مشکلات من حل شد

As a result of

       ساختارPP: asaresult of

 حرف اضافه مرکب است

 

پس از As a result of

   فقط NP می­آید

و برای ترجمه آن از ترکیبات(که) استفاده

نمی­شود.

my problems

As a result of

NP

PP

(حرف اضافه مرکب)

ترجمه: در نتیجه­ی مشکلاتم ......

چند مثال دیگر :

 1- accordingly  (بر این اساس) –   according to (بر طبق)

 2-  in comparison (در مقایسه،...) - in comparison to (در مقایسه با)

 3-  in contrast (در مقابل) - in contrast with (بر عکس)   

  4-  in addition (ضمنا، بعلاوه) در مورد این کلمه دو نکته وجود دارد الف : با ترکیبات(که) ترجمه نمی­شود. ب : الزام به داشتن جمله پایه ندارد -  in addition to (علاوه بر) 

محرمات ترجمه :

1- افزودن دو چیز به ترجمه هرگاه بدون وجود شواهد نحوی کافی( NP هایی که حرف اضافه آنها در طول تاریخ حذف شده است)  اقدام به افزودن حرف اضافه یا موصول­(که)، آن هم تنها به سبب تنگی قافیه نمودید، اطمینان داشته باشید که ترجمه حاصل غلط است. بنابراین افزودن حرف اضافه یا موصول­(که)، بدون توجیه در زمره محرمات ترجمه محسوب می­شود.

2- تبدیل حرف اضافه به جزء قیدی:  هر گاه پس از 7 حرف اضافه زیر جمله ظاهر شود یعنی ابتدا NP و سپس فعلی متعلق به همان NP بیاید، حروف اضافه زیر ماهیت خود را از دست می­دهد و به جزء قیدی مبدل می­شوند. به همین جهت ترجمه آنها نیز ترکیبات (که) خواهد بود. این 7 حرف اضافه عبارتند از :  

For, since, after, before, till, until, than                                      

 

For وقتی حرف اضافه است « برای » ترجمه می­شود اما وقتی تبدیل به جزء قیدی شود یعنی پس از آن ابتدا NP و سپس فعلی متعلق به همان NP بیاید ترجمه آن « برای اینکه» است. مانند :  

 

Wife

His

For

Car

New

a

Bought

Ali

N

M2

adv

 

N

M2

M1

V

NP1

NP

NP2

PP

 

 

Tree

A

In to

Car

Old

the

Bumped

N

M1

P

N

M2

M1

V

NP

NP

PP

ترجمه : علی خرید ماشین جدیدی را برای اینکه همسرش کوبید ماشین قدیمی را به درخت

 

Since : وقتی حرف اضافه است « از » ترجمه می­شود اما وقتی تبدیل به جزء قیدی شود یعنی پس از آن ابتدا NP و سپس فعلی متعلق به همان NP بیاید ترجمه آن « از زمانی­که ، از آنجایی­که» است.

نکته : since فقط وقتی، «از زمانی که» ترجمه می­شود که فعل جمله پایه از زمانهای کامل باشد یعنی have یا has داشته باشد. 

 After: وقتی حرف اضافه است «پس از » ترجمه می­شود اما وقتی تبدیل به جزء قیدی شود یعنی پس از آن ابتدا NP و سپس فعلی متعلق به همان NP بیاید ترجمه آن « پس ازآن ­که» است.

Before : وقتی حرف اضافه است «پیش از » ترجمه می­شود اما وقتی تبدیل به جزء قیدی شود یعنی پس از آن ابتدا NP و سپس فعلی متعلق به همان NP بیاید ترجمه آن « پیش ازآن ­که» است

نکته : در تستها، after پس از ماضی بعید یعنی had + p.p می­آید اما before پیش از ماضی بعید یعنی had + p.p می­آید.

Till, until: وقتی حرف اضافه هستند «تا » ترجمه می­شوند اما وقتی تبدیل به جزء قیدی شوند یعنی پس از آنها ابتدا NP و سپس فعلی متعلق به همان NP بیاید ترجمه آنها « تا اینکه» است.

Than: وقتی حرف اضافه است «از، نسبت به» ترجمه می­شود اما وقتی تبدیل به جزء قیدی شود یعنی پس از آن ابتدا NP و سپس فعلی متعلق به همان NP بیاید ترجمه آن « از اینکه، از آنکه» است.  مانند :

1- وقتی than حرف اضافه است :  mery is more beautiful than her sister                               ترجمه : مری زیباتر است از « نسبت به» خواهرش                                           

2- وقتی than جزء قیدی ( adv ) است :                   mery is more beautiful than I thought    ترجمه : مری زیباتر است از آنکه من فکر می­کردم

انواع قید در زبان فارسی :

1- قیود تنوینی قرضی از زبان عربی : یعنی کلماتی که در زبان عربی دارای تنوین هستند زیرا کلمات فارسی تنوین نمی­گیرند. مانند : اولا، ثانیا، ثالثا، ........  

2- قیود مشتق فارسی : روش ساخت آنها به ترتیب زیر است.

الف) : ب + صفت یا اسم  مانند : به سرعت، به سختی، به نرمی، به ویژه، به خوبی( اینها فقط قید­اند)

ب) : اسم یا صفت + انه   مانند : مردانه، شجاعانه

ج) : بن مضارع ( اگر از اول فعل امر «ب» را برداریم بن مضارع درست می­شود. مانند : بخند که می­شود خند)+ ان  مانند : خندان، گریان، نادان

د) : اسم یا صفت + آسا مانند : پیامبرگونه ، برق آسا ، میمون وار  

نکته : موارد ب، ج و د در بالا هم برای قید وهم برای صفت، به یک شکل بکار می­روند. 

3- قیود بدون علامت : تا کنون، اکنون، فردا، دیروز، الان، هرگز، زیبا، خوب، زشت، بد، تند، آرام و.... این نوع از قیود نیز هم برای قید وهم برای صفت، به یک شکل بکار می­روند.

4- گروهای اسمی یا NP هایی که حرف اضافه آنها در طول تاریخ حذف شده است. مانند : «در» شب گذشته     

«از» هفته آینده، «در» آن روز

5- گروه حرف اضافه­ای (PP ) : از ترکیب یک حرف اضافه و یک گروه اسمی ساخته می­شوند.               مانند : به لحاظ....، از دیدگاه ....، به طور.....

 

 

از

دیدگاه

انتقادی

P

N

M2

NP

PP = P NP

 

6- جملات قیدی : از ترکیب جزء قیدی یا همان adv با جمله ساخته می­شوند. مانند : در صورتیکه، به شرط اینکه، بسبب آنکه، اگر، مگر، زیرا، چون، گویی، انگار، گویا، اگرچه و..... کلماتی که بدون «که» آمده­اند در گذر زمان «که» آنها حذف شده است . البته می­توان آنها را با «که» آورد.

 

 

سوال مهم این است که هر یک از قیدهای انگلیسی به وسیله کدام یک از قیدهای فارسی ترجمه می­شود ؟

پاسخ این است که می­توان هر یک از قیدهای انگلیسی را با هر کدام از قیدهای فارسی ( 6 مورد) ترجمه کرد.

مثلا ترجمه قید quickly می­تواند هر یک از این 6 مورد باشد. 

( سریعا، به سرعت،     ، با سرعت، به طور سریعی، در حالیکه سرعت زیادی داشت)

 تعریف قید : قید کلمه­ای است که فعل و صفت و توصیف کننده های آنها را توصیف می­کند.

در زبان انگلیسی هر عبارت از چند سازه تشکیل شده است. این سازه ها عبارتند از: NP - PP -V- ADV  و.....

1- قیدی که فعل را توصیف می­کند می­تواند پیش از یک سازه یا پس از آن آشکار شود یعنی قید می­تواند در مرز سازه ها بیاید و بهتر است در مرز همان سازه ای که آمده ترجمه شود اما درون سازه ها امکان ظهور قید وجود ندارد. در جمله زیر قید فعل را توصیف کرده است .

نکته: قیدی که فعل را توصیف می­کند باید حتما در مرز همان سازه ای که آمده ترجمه شود وگرنه ممکن است با قیدی که قید دیگر را توصیف می­کند اشتباه شود. 

friends

intimate

my

One of

 

N

M2

M2

M1

 

NP

 

 

Arrived

I

Before

office

his

in

Quickly

tea

cold

a

Drank

V

NP

adv

N

M2

P

adv

N

M2

M1

V

ADV

NP

NP

PP

ترجمه: یکی از دوستان صمیمی من نوشید چای سردی را به سرعت در دفترش، پیش از آنکه من برسم.

 

2- قیدی که صفت را توصیف می­کند باید بلافاصله پیش از صفت بیاید و ترجمه آن هم باید بلا فاصله پیش از ترجمه صفت آشکار شود مانند:  One of my relatively intimate friends drank a cold tea

ترجمه : یکی از دوستان نسبتا صمیمی من نوشید چای سردی را

One of my intimate friends drank a relatively cold tea

ترجمه : یکی از دوستان صمیمی من نوشید چای نسبتا سردی را

 

نکته قابل توجه در مثال های زیر این است که گرچه در زبان انگلیسی قیود اغراق، یعنی قیودی که معنی مثبت یا منفی داشته باشند وجود دارد اما در زبان فارسی قیود اغراق نداریم و به جای آنها باید از قیود تشدید، مانند بسیار استفاده کنیم. البته می­توان از قیود اغراق عربی استفاده کرد.

  رویداد بطور غم انگیز ( بسیار – فوق العاده) مهمی  a dramatically important event                    

 

نکته بطور قابل ملاحظه­ای( بسیار - فوق العاده ) پیش پا افتاده        a considerably trivial point         

 فیلم بطور وحشتناکی( بسیار - فوق العاده ) خنده دار     a horribly comic movie                                

نکته : اگر قید جمله از قیود اغراق نباشد، در ترجمه دیگر نمی­توان از قیود تشدید یا  قیود اغراق عربی استفاده کرد. مانند :   نکته به لحاظ علمی پیش پا افتاده                    a considerably trivial point            

رویداد به لحاظ اقتصادی مهم     a scientifically important event                                        

 

3- قیدی که قید دیگر را توصیف می­کند باید بلا فاصله پیش از آن قید بیاید و ترجمه آن هم باید بلا فاصله پیش از ترجمه آن قید بیاید. مانند:

          One of my intimate friends drank a cold tea relatively quickly in his office before I arrived

ترجمه : یکی از دوستان صمیمی من نوشید چای سردی را به طور نسبتا سریعی در دفترش، پیش از آنکه من برسم.

 One of my intimate friends drank a cold tea quickly in his office exactly before I arrived   

ترجمه : یکی از دوستان صمیمی من نوشید چای سردی را به سرعت در دفترش، دقیقا پیش از آنکه من برسم.

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و ششم اسفند 1388ساعت 0:20  توسط خلییل درویشی  |  نظر بدهید

ادامه جلسه ششم - قسمت 4- قید

 

قید(adv ) : کلمه ای است که هر چیزی غیر از اسم را توصیف می­کند. همانطور که می دانیم اسم را صفت توصیف می­کند و قید خود مشتق از صفت است. در مثال زیر قید فعل را توصیف می­کند (نوشید چای سردی را به سرعت ..)    

friends

Intimate

My

one of

N

اسم

M2 مشتق

M2

 

M1

 

NP1

  

Quickly

tea

cold

a

drank

Adv

N

اسم

M2

صفت ساده

M1

V

 

NP2

 

 

Before I arrived

Office

his

in

جمله قیدی

adv

N

اسم

M2

 

 

p

NP

PP = p NP

 
ترجمه : یکی از دوستان صمیمی من نوشید چای سردی را به سرعت در دفترش قبل از اینکه من برسم.

 در جمله فوق اگر بعد از My ، relatively بگذاریم قیدی است که دیگر فعل را توصیف نمی­کند بلکه صفت را توصیف می­کند و ترجمه My Intimate   می­شود نسبتا صمیمی و اگر بعد از a ، relatively را بگذاریم قیدی است که صفت را توصیف می­کند و ترجمه a cold می­شود نسبتا سرد و اگر قبل از Quickly ، relatively را بگذاریم قیدی است که قید را توصیف می­کند و ترجمه Quickly relatively می­شود  نسبتا سریع

انواع قید و ترجمه آن : (از نظر ساختار و روش)

1- adj – ly : هر چیز دیگری اگر ly  بگیرد صفت است اما اگر صفت ly  بگیرد عمدتا قید است مانند : quickly(سریعا)، ( exactly دقیقا)، (  relatively نسبتا)

کلمه های زیر در این جملات که ly  گرفته اند صفت اند نه قید زیرا با اسم آمده­اند و اسم را توصیف می­کنند :

   The friendly behavior رفتار دوستانه             the likely events    رویدادهای احتمالی

 The deadly weapons    تسلیحات مرگبار (گرچه dead صفت است اما با ly نیز صفت است نه قید)           the elderly people     افراد مسن (گر چه Elder صفت تفضیلی است اما با ly نیز صفت است نه قید)

 

2- قیدهای بدون علامت ( قیدهای سماعی) : often ، always ، never ، seldom ، now ، yesterday، Tomorrow ، today ، then ، here ، their ، then ، almost ، already ، yet ، still  ، however ،Thus ، therefore ، more ,over، sometime ، so)   somehow - somewhat تاحدی) ، صفت و قید پنج کلمه یک شکل و یک ترجمه دارند و ly هم نمی­گیرند اینها عبارتند از: (fast ، hard ، late  ، long «در معنی صفت بلند یا دراز و در معنی قید مدتها ترجمه می­شود»، just « در معنی صفت عادل و در معنی قید فقط - صرفا و درست - دقیق ترجمه می­شود»)

نکته : قید hardly  به معنی بندرت هیچ ربطی به قید hard ( که چه صفت باشد چه قید سخت ترجمه می­شود) ندارد و یک قید جداگانه است و قید lately به معنی اخیرا هیچ ربطی به قید  late( که چه صفت باشد چه قید دیر ترجمه می­شود)  ندارد و یک قید جداگانه است.

 

3- گروه حرف اضافه ای (pp ) : این دسته به اعتبار حرف اضافه شان قید هستند نه به اعتبار معنی شان. در جدول ذیل سه مثال ارائه شده است.   

  

night

hill

voice

dark

sharp

angry

cold

steep

loud

a

a

a

on

on

with

Sara

Mary

ali

saw

saw

called

jack

mark

mina

N

اسم

 

M2

صفت ساده

M2

صفت ساده

M1

 

p

حرف

اضافه

N

اسم

 

 V

N

اسم

 

NP

P

 

            PP  قید از نوع گروه حرف اضافه ای      

 

 

4- گروه اسمی ( NP ) : اگر چه گروه های اسمی در جمله عنصر اصلی اند و نباید قید باشند زیرا قید عنصر اختیاری است اما به قول پروفسور ثمره ای در همه زبان های هند و اروپایی موضع دو چیز لق است یعنی قابل حذف اند : 1- حرف اضافه  2- موصول  مانند :                                                      

 1- نگفتم(که) نرو (به) خانه عباس  2-  شنیدم(که)(در) روز جمعه(در) خانه ماندی                                                                          

I saw her(for) tow time -1  2- the man (that) I saw (at) Monday

و یا این گروه های اسمی (NP ) که حرف اضافه از ابتدای آنها حذف شده است :

at) last night – (in) next week – (in) this year – (for) tow times)  

 

5- جمله قیدی (adv of sentences ): در جلسه بعد گفته می­شود
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و چهارم اسفند 1388ساعت 14:42  توسط خلییل درویشی  |  نظر بدهید

ادامه جلسه ششم - قسمت 3 گروه حرف اضافه

 

گروه حرف اضافه­ای  pp( prepositional phrase ) :ساختار حروف اضافه در تمام زبانهای جهان یکسان است مثلا در زبان انگلیسی (pp(E = prepress NP   و در فارسی نیز  pp( F) = prepress NP  باید توجه داشت P.P که مخفف قسمت سوم فعل در انگلیسی است با pp که مخفف گروه حرف اضافه­ای است متفاوت می­باشد.        

هر چند ساختار حروف اضافه در تمام زبانهای جهان یکسان است اما حروف اضافه در زبانهای گوناگون رابطه یک به یک ندارند برای مثال یک حرف اضافه در زبان انگلیسی ممکن است دارای ترجمه های مختلف در فارسی باشد. حروف اضافه در انگلیسی بر سه مبنا ترجمه می­شوند.

1- بر مبنای فعل قبل از آنها 

 2-  بر مبنای اسم یا گروه اسمی (NP ) قبل از آنها  

3-  بر مبنای اسم یا گروه اسمی(NP) بعد از آنها      مانند :

We got interested  in  such …..   ترجمه: ما علاقه مندیم به چنین ... که بر مبنای فعل قبل ترجمه شده است در صورتی که معنای in «در» است.

      On a cold dark night…….ترجمه: در شب تاریک سردی.... که بر مبنای NP بعد ترجمه شده است در صورتی که معنای on «روی» است.

 

Research

Theorical

Detailed

A

N

اسم

M2

مشتق

M2

صفت مفعولی

M1

 

NP

 

 

 

Showed

,lamas,

Camels

American

Wild

These

On

v

M4

NP

N

اسم

M2

مشتق

M2

صفت ساده

M1

اشاره

P

حرف اضافه

NP

P

PP = p NP

ترجمه : یک پژوهش نظری مفصل درباره این شترهای آمریکایی وحشی یعنی لاماز نشان می­دهد.... ( در اینجا On بر مبنای NP بعد ترجمه شده است در صورتی که معنای on «روی» است).

 در توالی چند اسم همیشه اسم آخر اسم اصلی بوده و سایر اسمها M3 هستند اما در توالی چند NP به صورت    NP of  NP of….. این طور نیست وNP اول هسته اصلی اسم است و راجع به آن صحبت می­کنیم و فعل جمله با NP اول مطابقت می­کند و می­توانیم غیر از NP اول همه NPها را حذف کنیم.

از این به بعد هر of که قبلش NP باشد را رابط NP می­نامیم و( NP رابط  NP رابط NP رابط......) یک NP می­شود. البته of در صورتی که رابط NP نباشد؛ مثلا قبل از آن فعل باشد؛ حرف اضافه است و ترکیب PP می­سازد مانند: (آن تشکیل می­شود از دو بخش    it consists of 2 parts )                                     

برای ترجمه چند NP که با حرف اضافه  of( رابط NP  ) به هم مرتبط شده­اند بعد از هر NP یک کسره اضافه می­کنیم و یا of را «از» ترجمه می­کنیم مانند: a man of Tehran    مردی از تهران

در ویرایش قاعده ای هست که تتابع اضافات غلط است یعنی حداکثر بین کلمات می­توان سه کسره آورد . برای رفع این مشکل از حروف اضافه مرکب استفاده می­کنیم ( مربوط به ، متعلق به ) زیرا حروف اضافه مرکب تتابع کسره ها را می­شکند. مانند:  

the handles of the door of the cabin of the Capitan of that ship were broken

ترجمه : دستگیره های در مربوط به اتاق متعلق به ناخدای آن کشتی شکسته شده بود

 

 

 

Were  Broken

ship

 

that

 

of

 

Capitan

 

The

 

of

 

Cabin

 

The

 

of

 

Door

The

 

of

 

handles

 

The

 

v

N

 

اسم

M1

 

p

N

اسم

M1

 

p

N

اسم

M1

 

 

p

N

اسم

M1

p

N

اسم

M1

 

 

NP

of

 

NP

of

 

NP

of

 

NP

of

 

NP

ترجمه جمله صفحه بالا : دستگیره های در اتاق ناخدای آن کشتی شکسته شده بود.( در این جمله  NP اول هسته اصلی اسم است و راجع به آن صحبت می­کنیم و فعل جمله با NP اول مطابقت می­کند و می­توانیم غیر از NP اول همه  NPها را حذف کنیم.  

جمله the handles of the door یک  NP of NP است که زیرساخت M3N بوده است (the door handles)                   

زیر ساخت، جمله­ای است که در ذهن است و روساخت جمله­ای است که بر زبان می­آوریم و می­نویسیم. مابین روساخت و زیرساخت گشتارها وجود دارند. کار گشتارها این است که جمله را transform کنند یعنی شکل جمله را تغییر می­دهند بدون آنکه معنی جمله تغییر کند. گشتارها چهار دسته اند( حذف، اضافه، جابجایی، جایگزینی). در جمله the handles of the door به معنی (دستگیره های در) گشتار حذف، of را حذف می­کند و گشتار جابجایی، door را به قبل از handles منتقل می­کند و شکل( form ) جمله بدون تغییر معنی عوض می­شود.  The door handles به معنی (دستگیره های در)

 نکته : در بیشتر موارد NP نخست زیر مجموعه NP دوم است و ترجمه آن به صورت کسره های مداوم، پشت سر هم می­آید و اگر ترجمه درست نبود «از» ترجمه می­کنیم مانند: ( a man of Tehran) : مردی از تهران.

اگر  NP نخست زیر مجموعه NP دوم نبود بلکه NP دوم زیرمجموعه NP نخست بود of را ( با یا دارای ترجمه می­کنیم) مانند:

Significance

Great

of

 

Mater

N

اسم

M1

p

N

اسم

M1

 

Np

of

NP

ترجمه : (موضوعی اهمیت فراوان) درست نیست زیرا NP دوم زیر مجموعه NP اول است یعنی اهمیت یکی از ویژگی های موضوع است نه اینکه موضوع زیرمجموعه اهمیت است پس آن را با یا دارای ترجمه می­کنیم. (موضوعی با(دارای) اهمیت فراوان)   

 

Proud  

Great

of

 

Woman

A  

N

اسم

M1

p

N

اسم

M1

 

Np

of

NP

ترجمه : (زنی غرور فراوان) درست نیست زیرا NP دوم زیر مجموعه NP اول است یعنی غرور یکی از زیر مجموعه های زن است نه اینکه زن زیرمجموعه غرور است پس آن را با یا دارای ترجمه می­کنیم. (زنی با(دارای) غرور فراوان 

 

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و چهارم اسفند 1388ساعت 14:41  توسط خلییل درویشی  |  نظر بدهید

ادامه جلسه ششم - قسمت 2

نکته : بدل را در چهار حالت زیر بدون علائمی نظیر {   }، (    )، «   »، <   > ،.... می­آورند.

1- وقتی بدل با حرف بزرگ شروع شده باشد ( اسم خاص باشد)

2- وقتی بدل عدد باشد ( عدد بعد از اسم )

ترجمه

4

Apple

the

سیب یعنی شماره ۴

m4

N

M1

NP

 

 3- وقتی در نوشتن متن با رایانه بدل را با یک فونت متفاوت نشان دهیم.

بند موصولی یا شبه جمله موصولی relative clause  = RC  عبارتی است که در جمله دو نقش می­گیرد:  

1- RC ، توصیف­گر اسم از نوع پنجم یا همان M5 است، یعنی بعد از اسم می­آید و اسم را توصیف می­کند    

 2- RC جانشین NP (گروه اسمی) می­شود، یعنی کل RC جای NP می­نشیند.

RC همان RS یا ضمایر موصولیrelative pronounce sentences و بعد از ضمایر موصولی جمله می­آید که تشکیل RC می­دهد ضمایر موصولی عبارتند از:   

That, which, who, whom, whose - A   این 5 مورد اگر بعد از اسم بیایند M5 و گرنه NP هستند.

Whether = if, how, what -B این سه مورد هرگزM5 نبوده و همواره NP هستند.

When-3 where-2 why-1- C   این 3 مورد اگر بعد از اسم بیایند و بعد از اسم خودشان بیایند (1- what و whether = if 2- اسم مکان 3- اسم زمان) M5 اند و گرنه NP اند.

تمام ضمایر موصولی بالا که M5  باشند در معنی «که» ترجمه می­شود البته where «که در آن» ترجمه می­شود.

در سال 1944 که( نه هنگامی که) جنگ جهانی شروع شد  in 1944 when the world war started    

شهری که در آن من متولد شدم          the city where my broth                            

تجزیه­­ Modifier ها، در اینجا به پایان رسید اکنون باید چیدمان (PSR) آنها را در جمله بیاموزیم.

NP (E): (M1) (M2) (M3) N (M4) (M5)          ترتیب قرار گرفتن گروه اسمی در انگلیسی (ازچپ به راست)

نکات گروه اسمی در انگلیسی:

1- حداکثر سه تا ( M1) می­تواند قبل از اسم بیاید

2- حداکثر دو تا ( M3) می­تواند قبل از اسم بیاید

  3- (M2)  و (M4) و (M5)  محدودیت ندارند اما معمولا یکی می­آید .

 

M5

M5

M4

M4

N

M3

M3

M2

M2

M1

M1

ترتیب قرار گرفتن گروه اسمی در انگلیسی ازچپ به راست

(NPE )

b

a

b

a

اسم

b

a

b

a

b

a

M4) (M2) (M3) N (M1): NP (F) (M5) ترتیب قرار گرفتن ترجمه گروه اسمی انگلیسی فوق در فارسی (از راست به چپ)

نکته گروه اسمی در فارسی: M1 تنها توصیف­گری است که قبل از اسم ترجمه می­شود، سایر توصیف­گرها بعد از اسم ترجمه می­شوند .

ترتیب قرارگرفتن ترجمه یک گروه اسمی انگلیسی درفارسی از چپ به راست( NPF )

M1

M1

N

M3

M3

M2

M2

M4

M4

M5

M5

a

b

اسم

b

a

b

a

a

b

a

b

 

با ذکر جمله­ای مطلب را روشن می­کنیم: (به علت کمبود جا بعضی از کلمات در دو یا سه سطر آمده اند) در این جمله در مورد فروشگاهی به نام قدس صحبت می­کنیم. این فروشگاه نوع خاصی از ماهی­ها را می­فروشد.

,Ghods,

Store

Chain

 5-story

Crowded

Big

That

 

M4

NP

N

اسم

M3

اسم

M2

صفت مرکب

M2

صفت مفعولی

M2

ص ساده

M1

ص اشاره

NP

 

قسمت اول NP1

 

 

Intersection

Wide

Busy

Such a

at

Is located

Which

N

اسم

M2

صفت ساده

M2

صفت ساده

M1

اشاره

P

 

V

حال ساده

مجهول

R

ضمیر موصولی

  (داخل RC یعنی شبه جمله موصولی یک NP وجود دارد)

RC = M5   زیرا بعد از اسم آمده است

قسمت دوم NP1

ترجمه : آن فروشگاه زنجیره­ای پنج طبقه­ای شلوغ بزرگ یعنی قدس که واقع شده است در چنین تقاطع عریض شلوغی،

 

Fish

Trout

Medium Sized

Fresh

A great deal of

Sells

N

اسم

M3

اسم

M2

صفت جعلی از اسم

M2

صفت ساده

M1

مرکب

V

فعل

NP

قسمت اول NP2

 

 

 Diet

Cholesterol- free

prolific

vital

a

is

that

N

اسم

 

M2

 مشتق

M2

 مشتق

M2

مشتق

M1

 

V

R

ضمیر موصولی

(داخل  RC یعنی شبه جمله موصولی یک NP وجود دارد)

RC = M5   زیرا بعد از اسم آمده است.

قسمت دوم NP2

می­فروشد  مقدار زیادی ماهی قزل آلا با اندازه متوسط تازه که یک رژیم غذایی بدون کلسترول مغذی حیاتی را تشکیل می­دهد

Kids

Deprived

Growing

Young

The

For

Esppecially

 

N

اسم

M2

صفت مفعولی

M2

صفت فاعلی

M2

صفت ساده

M1

 

 

P

حرف

اضافه

adv

 قید

NP

p

 

 

 

Disseases

Malnutrotious

Fatal

Such

Any of

From

Are suffering

Who

N

اسم

 

M2

 مشتق

M2

مشتق

M1

اشاره

 

M1

 

P

 حرف اضافه

V

حال استمراری

R

ضمیر

موصولی

 (داخل RC یعنی شبه جمله موصولی یک NP وجود دارد)

RC = M5   زیرا بعد از اسم آمده است.

 تمام عبارت MPاست(که در باره آن بعدا توضیح داده خواهد شد)

 ترجمه : بخصوص برای کودکان محروم در حال رشد جوانی که رنج می­برند از ( مبتلایند به) هر یک از چنین بیماریهای سوء تغذیه­ی مرگباری  

 

نکته 1 : هیچ گروه اسمی یا NP در دنیا وجود ندارد که از قواعد گفته شده در بالا خارج باشد .

نکته2 : اگر بعد از  suffering اسم بیماری یا معضلی بیاید ترجمه آن دچار بودن یا مبتلا بودن است نه رنج بردن

+ نوشته شده در  دوشنبه 

Imagine you’re a French winemaker trying to market your product to an English-speaking clientele. You can choose between a machine translation tool or a professional translator. Compare the results:

French:

Riche et équilibré, ce vin blanc a tout pour plaire; élevé en fût de chêne (rare pour des vins blancs), cette cuvée apportera des notes de fruits secs grâce au sémillon et des saveurs de miel offertes par le rolle.

English (Human translator):

Rich and balanced, this white has it all. Aged in oak barrels – unusually for a white wine – this vintage reveals notes of dried fruit from the Sémillon and hints of honey from the Rolle.

English (Machine):

Rich person and balanced, this white wine has very to like; raised was of oak (rare for white wines), this vintage will bring dry fruit notes thanks to the sémillon and the honey savours offered by the poker.

Which one will impress a customer the most? The first, of course, since the second doesn’t even make sense! So why the difference in quality? Why aren’t machines as good as human translators?

Because machines are insensitive to context, which is all-important in decoding the meanings of words. Take “riche” above, for example. In French, as an adjective it means simply “rich”; but as a noun it means “rich person” (think of “nouveaux riches”…) A skilled human translator can easily work out from the rest of the sentence which is the correct interpretation here, but a machine, which takes each word in isolation, is forced to make a guess – and here it has made the wrong choice. Your white wine has become a rich person! And meanwhile, your Rolle grapes have inexplicably become a “poker”…

Machines also lack knowledge of specialist fields and terms. Compare:

Une robe pâle s'offre à vous…

The machine translates this as:

A pale dress is offered to you…

But the human translator comes up with:

Pale in colour…

Why does the machine choose “dress”? Because the French original uses “robe”, which certainly can refer to this item of clothing. But what on earth does a dress have to do with your wine? Nothing! A human translator with a knowledge of wine, however, knows that “robe” is also a tasting term which refers to a wine’s colour.

If you want to sell your product, you have to communicate successfully with your customers – and this is why the language you use is crucial. Underestimating the complexity of translation can be disastrous – leave things to chance and the result will bemuse and confuse! Whereas a skilled and knowledgeable professional can give you exactly the words you need to create the right impression.


دسته بندی : نکات مهم برای مترجم


With the huge number of translators out there on the market, how can you be sure that the one you choose is up to the job? What does it take to be a good translator?

First, it’s not a job everyone can do. Even being bilingual doesn’t necessarily make you a good translator. Translation is not simply a matter of looking up words in a dictionary, one by one – if it were that simple, we could all do it. The reason why it’s complex is that languages express ideas in different ways – with different grammatical structures, different word orders and different nuances of meaning.

A good translator is one who can understand the *ideas* being conveyed by the source text, and then reformulate them in the target language so that they sound as if they had originally been written by a native speaker of the target language. To do this, the translator needs to have a mastery of both languages and great flexibility of thought.

Another essential factor is experience. Translators get better at their job with experience – not just experience of translating, but also real-life experience. A translator needs to have excellent general knowledge and research skills, as well as a very keen eye for detail.

Finally, a good translator should know his or her limits. The knowledge required to translate a complex medical, legal or engineering text takes years to acquire – it’s not something you can learn overnight. Good translators know that in order to do a text full justice, they need to have a knowledge of the relevant field and terminology. They won’t take risks with a text they don’t feel fully comfortable with.


دسته بندی : نکات مهم برای مترجم


A good translator is always needed, anywhere in the world. The demand is high and it makes this job valuable for anyone who has some translation skills. There are several things to consider when you decided to become a full-time or a freelance translator. One of the most important things is the continuous improvement of your skills. Improving Your Translation Skills There are four general skills to master for any translator who begins his/her work in the field of translation. These are: Reading Comprehension, Researching, Analytical and Composing Skills. Reading Comprehension Simply reading a text is, in itself, an act of translation. While you are translating, you do not think as your activity as being broken down into phases. After doing your first translation, many automatic mechanisms come into play that allow you to translate more quickly; at the same time, you are less and less conscious of your activity. There are some basic reading comprehension skills that every translator needs to master: •    Search for gist and main ideas. •    Read for details •    Identify the meaning of new words and expressions using one or more components of the structural analysis       clause; punctuation, prefixes, suffixes, roots, word order, etc. •    Find the meaning of new words and expressions using one or more contextual analysis. •    Identify the writer’s style: Scientific, Technical, Informative, Persuasive, etc. Researching Skills The simplest thing to do when you don't know the meaning of a word is to look it up in the dictionary. What every translator should know is that there are different kinds of dictionaries, such as: a bilingual dictionary, a dictionary on a historical basis, dictionaries of current English, dictionaries of idioms, specialized dictionaries (dictionaries of common errors, dictionaries of idiomatic usage, slang dictionaries, technical dictionaries) encyclopedic dictionaries, dictionaries of neologisms, and monolingual dictionaries. Nowadays, it's getting even easier to find the meaning of new words or even expressions, thanks to free translation software and tools that you can find online. The utilization of the translation tools is truly important to save your time and leverage the quality of your work. Analytical Skills There are two important stages in the translation process: Analysis Stage and Synthesis Stage. During the analysis stage, the translator refers to the prototext (original text) in order to understand it as fully as possible. The synthesis stage is the one in which the prototext is projected onto the reader, or rather, onto the idea that the translator forms of who will be the most likely reader of the metatext (transformed text). Every translator needs to know the following ideas in the analysis stage: •    Find beginnings and endings of ideas in the texts & the relationships between those ideas. •    Find the best meaning that fits into the context; •    Search for the structure in the target language that best represents the original; •    Search for transitions between ideas and the best connectors in the target language that represent the                 original. Composing Skills This is the part where you channel the results of all those three skills above into writings. In order to make your composition coherent within itself, you need to follow these ideas: •    Use correct word order and grammar as used in the target language. •    Convey the ideas of the text in clear sentences in the target language properly. •    Rephrase certain sentences to communicate the overall meaning translated. •    Make the text sounds normal in the target language without distorting the original ideas. •    Always use all the translation tools to help you create a good result. Conclusion The following skills described above are ideas to help you become a good translator. The ideas presented in this article represent just the basic level for beginner translators. However, advanced and professional translators may find them relevant as well.


دسته بندی : نکات مهم برای مترجم


If you are serious about becoming a translator, you must be able to fulfil the following criteria, at the very least.

Translator Prerequisites
Your standard of education must be very high; with very few exceptions, a degree is essential, though not necessarily in languages - it is a positive advantage to have qualifications or experience in another subject. Postgraduate training in translation is useful. You must be able to write your own mother tongue impeccably in a style and register appropriate to the subject and have a flair for research on technical subjects.

It goes without saying, that you should have a thorough grasp of the languages in your language combination, you must also be familiar with the culture and customs of the country. The only way to do this is by surrounding yourself with the language, i.e: by living/studying in the country where the language is spoken. German is spoken in 5 countries: Germany, Austria, Switzerland, Liechtenstein and Luxembourg. There is no substitute for first-hand experience of living in a foreign culture, and as an Irishman living in Berlin, Germany, I can only recommend this course of action.

It is best to have a specific field that you specialise in, be it literature, technical, medical, legal.

Have invested in a minimum of equipment and software - At a minimum you should have a computer and appropriate word-processing software; fax machine and internet connection; suitable dictionaries, preferably online dictionaries like LEO, which return results at the touch of button, saving you an enormous amount of time searching through printed dictionaries. A telephone; answering machine (and, optionally, a dictating machine); increasingly, today's translators are also using translation memory software and other translation tools. In an office translation environment, the use of the Computer-Aided Translation (CAT)-tool Trados has become the standard. CAT-tools like Trados or Deja vu can cost quite a handful. If funds do not allow, seriously think about taking out a loan to cover start-up expenses. The investment will pay off.

While it is not the industry standard, Wordfast also offers a very resourceful alternative as it has the functionality of Trados and Deja vu, but doesn't cost you a penny. Donations, however, are welcome.

Produce a well-typed, well-presented curriculum vitae, briefly describing your education, qualifications and the languages from which you translate (source language/s). For Germany, you should usually include a picture of yourself beside your name and address and choose a tabular layout.

A translator translates from a source language into a target language. You should translate only into your mother tongue (target language). Make sure you mention any other degrees you may have or relevant work experience. Say how you produce your work (word-processing software) and whether you can communicate by email or fax.

Never shy away from asking a friend who works in business or in the language world to take a critical look at your CV before sending it out. It is, after all, your career we're talking about! In fact, if they can help you even more, all the better.

If sitting at home all the time does not appeal to you, then you should not rule out the possibility of working as a freelance translator with a 9-5 office job. I myself worked in an office where the majority of translators were freelancers.

An online translation forum is a great way of getting your foot in the door. Sign up for e-zines and newsletters.

You should send your CV and a short covering letter to possible places of employment: Not just translation companies though, try local exporting/importing firms of whose products/business you have special subject knowledge. If you are a student, there are plenty of companies out there looking to take on apprentices with a view to later full-time employment.

A-Z Checklist for Translating
Business-like is a word you should not forget! As long as you have an answer to my a-z of questions, and tick them off when you've an answer for each one, then you should be ok.

Pre-Translation - You should know...
a) Who is the translation for - this can be helpful when determining the register of your translation.
b) Is there a contact for queries? Make sure you have records of the contact person's details: name, email, telephone & remember business-like as always. Always keep records.
c) Find out if the language has to be translated into a particular variant. UK English or US English?
d) Are there particular terms that the translation should include for consistency?
e) If working under contract for a translation company, do they have a style guide that you should follow: i.e: Rules for translating dates etc.
f) Are text areas, embedded in tables and images, to be translated as well? If so, knowledge of graphic editing programs is of an advantage.
g) Are you required to use a specific word processing software for the translation?
h) Are you required to use a specific Computer-Aided Translation (CAT)-tool for the translation e.g. Trados, Déjà Vu?
i) Is there a translation memory available for the translation?

Double-Checking
j) Before delivering: has the translation been double-checked for accuracy, consistency, spelling, font styles the same?
k) Does the text sound as if it was translated? If in doubt get someone who doesn't speak the source language to have a quick read through your translation.

Delivery
l) Where is the translation to be delivered? To the customer's address, Internet address?
m) When is the translation deadline?
n) How is the translation to be delivered? By fax, email, post?
o) Do copies of material sent have to be returned?

Charging and Extra Charges
p) How will the translation be charged? Time, per word, per sentence?
q) Will there be an additional charge for irregular difficulties?
r) Will there be an additional charge for research? Specialist terminology?
s) Must the translated text be proofread?
t) Will VAT be applicable?

Payment
u) How and when is payment to be made?
v) When is payment to be made?
w) What method of payment is to be used? Bank transfer, cheque?

Liability and Compensation
x) Is the translation to remain confidential?
y) Does your indemnity insurance, and you will need indemnity insurance, cover all possibilities?
z) Is the early termination of a job subject to compensation?

And that's it! If you can answer these questions then you're one step closer to becoming a professional.


دسته بندی : نکات مهم برای مترجم


http://tetra.sslmit.unibo.it/allegati/somers.ppt





--------------------------------------------------------------


و اکنون روان شاد دکتر محمود حسابی  در جستار خود توانایی زبان پارسی را در واژه‌سازی، در مقایسه با زبان‌‌های سامی، به ویژه زبان عربی، با بیانی  سامانمند بازگویی می کند.  

                                                                                                                     

شماره ی نوشته : ٣ / ١١

 

دکتر محمود حسابی


توانایی زبان فارسی در واژه سازی

 

درتاریخ جهان، هر دوره‌ای ویژگی‌هایی داشته است. در آغاز تاریخ، آدمیان زندگی قبیله‌ای داشتند. پس از پیدایش کشاورزی، دوره ی ده‌ نشینی و شهرنشینی آغاز شده است و سپس دوران کشورگشایی‌ها و تشکیل پادشاهی‌های بزرگی مانند پادشاهی‌‌های هخامنشیان و اسکندر و امپراتوری رم بوده است. پس از آن، دوره ی هجوم اقوام بربر بدین کشورها و فروریختن تمدن آن‌ها بوده است. سپس نبز دوره رستاخیز تمدن است که به نام رنسانس شناخته شده است.

تا آن دوره، ملل مختلف دارای وسایل کار و پیکار یکسانی بودند. می‌گویند که وسایل جنگی سربازان رومی و بربرهای ژرمنی با هم فرقی نداشته و تفاوت آن ها تنها در انضباط و نظم و وظیفه‌شناسی لژیون‌های رومی بوده که ضامن پیروزی آن‌ها بوده است. همچنین وسایل جنگی مهاجمین مغول و ملل متمدن آن دوره چندان فرقی با هم نداشته است.

از دوران رنسانس به این طرف، ملل غربی کم‌کم به پیشرفت‌های صنعتی و ساختن ابزار نوین نایل آمدند و پس از گذشت یکی دو قرن، ابزار کار آن‌ها به اندازه‌ای کامل شد که ملل دیگر را یارای ایستادگی در برابر حمله آن‌ها نبود.

هم‌زمان با این پیشرفت صنعتی، تحول بزرگی نیز در فرهنگ و زبان ملل غرب پیدا شد،  زیرا آنان اکنون برای بیان معلومات تازه، ناگزیر به داشتن واژه‌های نوینی نیز بودند که با ساختن آن ها زبان‌های اروپایی کم کم دارای نیروی بزرگی برای بیان مطالب مختلف گردیدند.

در اوایل قرن بیستم، ملل مشرق زمین نیز پی به عقب‌ماندگی خود بردند و کوشیدند که این عقب‌ماندگی را جبران کنند. ولی موانع زیادی سر راه این کوشش‌ها وجود داشت که یکی از آن‌ها نداشتن زبانی بود که برای بیان مطالب علمی آماده باشد. بعضی ملل،  مانند هندوستان، چاره را در پذیرفتن یکی از زبان‌های خارجی برای بیان مطالب دیدند؛  ولی ملل دیگر به واسطه ی داشتن میراث بزرگ فرهنگی خود نتوانستند این راه حل را بپذیرند که یک مثال آن، کشور ایران است.

برای بعضی زبان‌ها، مانند زبان‌های سامی که به ساختمان آن‌ها اشاره خواهیم کرد،  به علت ساختمان مخصوص آن‌ها، جبران کم‌ بود واژه‌های علمی و بیان معانی کاری بس دشوار و شاید نشدنی است،

شمار واژه‌ها در زبان‌های خارجی، در هر کدام از رشته‌های علمی خیلی زیاد است و گاهی در حدود میلیون است. پیدا کردن واژه‌هایی در برابر آن‌ها کاری نیست که بشود بدون داشتن یک روش علمی مطمئن به انجام رسانید و نمی‌شود از روی تشابه و استعاره و تقریب و تخمین هم در این کار پردامنه به جایی رسید.  این کار باید از روی اصول علمی معینی انجام گیرد تا ضمن عمل، به بن‌بست برنخورد.

برای این که بتوان در یک زبان به آسانی واژه‌هایی در برابر واژه‌های بی‌شمار بیگانه پیدا کرد، نخست باید امکان چون این کاری در آن زبان موجود باشد. ما در این جا می‌خواهیم نشان دهیم که امکان چون این کاری در زبان فارسی وجود دارد و از این جهت، زبان فارسی زبانی است توانا، در حالی که بعضی زبان‌ها، گرچه حتا  از جهات دیگر دارای سابقه ی درخشان ادبی نیز هستند، ولی در مورد ساختن واژه‌های علمی و در بیان بسیاری از معانی ناتوان هستند.

اکنون از دو نوع زبان که در اروپا و خاورنزدیک وجود دارد صحبت می‌کنیم که عبارتند از:  زبان‌های هندو اروپایی    (Indo-European)  که زبان فارسی یکی از آن ها است  و زبان‌های سامی (Semitic) مانند زبان‌های عبری، عربی، اکدی، سریانی، آرامی و….

در زبان‌های سامی واژه‌ها بر اصل ریشه‌های سه حرفی ( ثلاثی ) یا چهار حرفی ( رباعی ) قرار دارند و اشتقاق واژه‌های مختلف براساس تغییر شکلی است که به این ریشه‌ها داده می‌شود و  ابواب خوانده می‌شود.

پس شمار واژه‌هایی که ممکن است در این زبان‌ها وجود داشته باشد، نسبت مستقیم  با شمار ریشه‌های ثلاثی و رباعی در آن ها دارد. اکنون  می خواهیم  بسنجیم که حداکثر شمار ریشه‌های ثلاثی در این زبان ها چه قدر است.

برای این کار ما یک روش ریاضی به نام جبر ترکیبی (Algebre Combinatoire)  به کار می‌بریم که مطابق آن حداکثر تعداد ریشه‌های ثلاثی مجرد در مثلا  زبان عربی  مساوی ١۹۶۵۶ ( نوزده هزار و ششصد و پنجاه و شش )می شود و نمی‌تواند بیش از این تعداد، ریشه ثلاثی در این زبان وجود داشته باشد. درباره ریشه‌های رباعی می‌دانیم که تعداد آن‌ها کم است و در حدود پنج درصد تعداد ریشه‌های ثلاثی است، یعنی تعداد آن‌ها  نیز در حدود ١۰۰۰ است. چون ریشه‌های ثلاثی‌ای نیز وجود دارد که در آن ها به جای سه حرف فقط دو حرف وجود دارد که یکی از آن‌ها تکرار شده است؛ مانند فعل (شَدَّ) که حرف « د» در آن دوبار به کار رفته است. از این رو بر تعداد ریشه‌هایی که در بالا حساب شده است، چندهزار می‌افزاییم و جمعاً عدد بزرگ‌تر ِ  بیست و پنج هزار (۲۵۰۰۰) ریشه را می‌پذیریم.

چون آن  که گفته شد، در زبان‌های سامی از هر فعل ثلاثی مجرد می‌توان با تغییر شکل آن و یا با  اضافه کردن چند حرف، کلمه‌های دیگری از راه اشتقاق گرفت که عبارت از ده باب متداول می‌باشد، مانند: فَعّلَ،  فاعَلَ،  اَفَعلَ،  تَفَعّلَ،  تَفاعَلَ،  اِنفَعَلَ،  اِفتَعَلَ،  اِفعَلَّ،  اِفعالَّ،  اِستَفعَلَ … از هر کدام از این افعال نیز اسامی مختلفی به شرح زیر اشتقاق می‌یابد:

اول، نام‌های مکان و زمان

دوم، نام ابزار

سوم، نام طرز و شیوه

چهارم، نام حرفه

پنجم، اسم مصدر

ششم، صفت (که ساختمان آن ده شکل متداول دارد)

هفتم، رنگ

هشتم، نسبت

نهم، اسم معنی

با در نظر گرفتن همه ی  انواع اشتقاق کلمات، نتیجه گرفته می‌شود که از هر ریشه‌ای حداکثر هفتاد مشتق می‌توان به دست آورد. پس هر گاه تعداد ریشه‌ها را که از ۲۵۰۰۰ کم‌تر است در هفتاد ضرب کنیم، حداکثر عده ی کلمه‌هایی که به دست می‌آید برابر با  ١۷۵۰۰۰۰ = ۷۰ × ۲۵۰۰۰ (یک میلیون و هفتصد و پنجاه هزار) کلمه است.

و اشکالی که در فراگرفتن این نوع زبان وجود دارد، این است که برای تسلط یافتن به آن باید دست‌کم ۲۵۰۰۰ (بیست و پنج هزار) ریشه را از برداشت که این کار برای همه، حتی برای اهل آن زبان، مقدور نیست،  چه رسد به کسانی که با آن زبان بیگانه هستند.

نتیجه آن که یعنی  اگر تعداد کلمات لازم در این زبان  از دو میلیون عدد بگذرد، دیگر در ساختار این زبان راهی برای ادای یک معنی نو  وجود ندارد مگر این که این معنی تازه را با یک جمله ادا کنند و به همین علت است که در فرهنگ‌های لغت از یک زبان اروپایی به زبان عربی می‌بینیم که عده زیادی از کلمات به وسیله یک جمله بیان شده است، نه به وسیله یک کلمه!  مثلاً کلمه ی Confrontation  که در فارسی آن را می‌شود به «رویا‌رویی» ترجمه کرد، در فرهنگ‌های فرانسه یا انگلیسی به عربی، چنین ترجمه شده است: « جعل الشهود و جاهاً و المقابله بین اقولهم » !  و یا کلمه Permeability  که می‌توان آن را در فارسی با کلمه « تراوایی » بیان کرد، در فرهنگ‌های عربی چنین ترجمه شده است: « امکان قابلیة الترشح »  !

اشکال دیگر در این نوع زبان‌‌ها، این است که چون تعداد کلمات کم‌تر از تعداد معانی ِ  مورد لزوم است و باید تعداد زیادتر معانی میان تعداد کم‌تر کلمات تقسیم شود، پس به هر کلمه‌ای چند معنی تحمیل می‌شود. در صورتی که شرط اصلی یک زبان علمی آن  است که هر کلمه‌ای فقط به یک معنی دلالت بکند تا هیچ گونه ابهامی در فهمیدن مطلب علمی باقی نماند. به طوری که یکی از استادان دانشمند دانشگاه اظهار می‌کردند، در یکی از مجله‌های خارجی خوانده‌اند که در برابر کلمات بی‌شمار علمی که در رشته‌های مختلف وجود دارد، آکادمی مصر که در تنگنای موانع ( یاد شده در ) بالا واقع شده است، چنین نظر داده است که باید از به کار بردن قواعد زبان عربی در مورد کلمات علمی صرف نظر کرد و از قواعد زبان‌های هندو اروپایی استفاده کرد. مثلاً در مورد کلمه Cephalopode  که به جانوران نرم‌تن مانند «اختاپوس» گفته می شود که سر و پای آن‌ها به هم متصل‌اند و در فارسی به آن‌ها « سرپاوران » گفته شده است، بالاخره کلمه «رأس رجلی» را پیشنهاد کرده‌اند که این ترکیب به هیچ وجه عربی نیست و  برای خود کلمه Mollusque   نیز که در فارسی « نرم‌تنان» گفته می‌شود، در عربی یک جمله به کار می‌رود: « حیوان عادم الفقار » !

قسمت دوم صحبت ما مربوط به ساختمان زبان‌های هندو اروپایی است و می‌خواهیم ببینیم چه گونه در این زبان‌ها می‌شود تعداد بسیار زیادی واژه را به آسانی ساخت.

زبان‌های هندو اروپایی دارای شمار کمی ریشه در حدود ١۵۰۰ (هزار و پانصد) عدد می‌باشند و دارای تقریباً ۲۵۰ پیشوند (Prefixe) و در حدود ۶۰۰پسوند (Suffixe) هستند که با اضافه کردن آن‌ها به اصل ریشه می‌توان واژه‌های دیگری ساخت. مثلاً  می توان  از ریشه « رو » با پیشوند « پیش »   واژه‌های « پیشرو » و « پیشرفت »  و با پسوندهای « اند » و « ار » و « اش »  واژه‌های « روند »  و « رفتار» و « روش » را  ساخت. در این مثال ها، ملاحظه می‌کنیم که ریشه « رو » به دو شکل آمده است: یکی « رو » و دیگری « رفت » . حتا با فرض این که از این تغییر شکل ریشه‌ها صرف نظر کنیم و تعداد ریشه‌ها را همان ١۵۰۰ بگیریم، ترکیب آن‌ها با ۲۵۰ پیشوند، تعداد ٣۷۵۰۰۰ = ۲۵۰ × ١۵۰۰ (سیصد و هفتاد و پنج هزار) واژه را به دست می‌دهد.

اینک هر کدام از واژه‌هایی را که به این ترتیب به دست آمده است  می‌توان با یک پسوند نیز ترکیب کرد. مثلاً از واژه ی « خودگذشته » که از پیشوند « خود » و ریشه ی « گذشت » درست شده است، می‌توان واژه ی « خودگذشتگی » را نیز با افزودن پسوند « گی » به دست آورد و واژه ی « پیشگفتار » را از پیشوند « پیش » و ریشه ی  « گفت » و پسوند « ار» به دست آورد. بنابر این هرگاه تعداد  ٣۷۵۰۰۰  واژه‌ای را که از ترکیب ١۵۰۰ ریشه با ۲۵۰ پیشوند به دست آمده است با ۶۰۰ پسوند نیز ترکیب کنیم، تعداد واژه‌هایی که به دست می‌آید، می‌شود ۲۲۵۰۰۰۰۰۰ = ۶۰۰ × ٣۷۵۰۰۰ (دویست و بیست و پنج میلیون). و در این جا باید واژه‌هایی را نیز که از ترکیب ریشه با پسوند‌های تنها به دست می‌آید حساب کرد که می‌شود ۹۰۰۰۰۰ = ۶۰۰× ١۵۰۰ (نهصد هزار). پس جمع واژه‌هایی که فقط از ترکیب ریشه‌ها با پیشوندها و پسوندها به دست می‌آید، می‌شود: ۲۲۶۲۷۵۰۰۰= ۹۰۰۰۰۰ + ٣۷۵۰۰۰ + ۲۲۵۰۰۰۰۰۰ یعنی دویست و بیست و شش میلیون و دویست و هفتاد و پنج هزار واژه. و ما در این محاسبه فقط ترکیب ریشه‌ها را با پیشوندها و پسوندها در نظر گرفتیم، آن هم فقط با یکی از تلفظ‌های هر ریشه. ولی ترکیب‌های دیگری نیز هست مثل ترکیب اسم با فعل (مانند: پیاده‌رو) و اسم با اسم (مانند: خِرَدپیشه) و اسم با صفت (مانند: روشن‌دل) و فعل با فعل (مانند: گفتگو) و ترکیب‌های بسیار دیگر. لذا اگر همه ی ترکیب‌های ممکن را در زبان‌های هندو اروپایی بخواهیم به شمار آوریم، تعداد واژه‌هایی که ممکن است وجود داشته باشد، مرز معینی ندارد و نکته قابل توجه این است که برای فهمیدن این میلیون‌ها واژه نیز فقط نیاز به فراگرفتن ١۵۰۰ ریشه و ۸۵۰ پیشوند و پسوند داریم، در صورتی که دیدیم که در یک زبان سامی مانند عربی برای فهمیدن تنها  دو میلیون واژه باید دست‌کم ۲۵۰۰۰ ریشه را از برداشت و قواعد پیچیده صرف افعال و اشتقاق را نیز فراگرفت و در نظر داشت.

اساس توانایی زبان‌های هندو اروپایی در یافتن واژه‌های علمی و نیز بیان معانی همان است که شرح داده شد. زبان فارسی یکی از زبان‌های هندو اروپایی است و دارای همان ریشه‌ها و همان پیشوندها و پسوندها می باشد. تلفظ حروف در زبان‌های مختلف هندو اروپایی متفاوت است ولی این تفاوت‌ها طبق روال معینی پیدا شده است. همان توانایی‌ای که در هر زبان هندو اروپایی، مانند یونانی، لاتین، آلمانی، فرانسه و انگلیسی وجود دارد، در زبان فارسی هم وجود دارد. روش علمی واژه سازی در این زبان‌ها اکنون مطالعه شده و آماده گردیده است و برای زبان فارسی به دلایلی که گفته شد به کار بردن آن‌ها بسیار ساده می باشد. یعنی برای برگزیدن یک واژه ی نو در زبان فارسی فقط باید واژه‌ای را که در یکی از شاخه‌های زبان‌های هندو اروپایی وجود دارد با شاخه ی  فارسی آن مقایسه کنیم و با آن هم‌آهنگ سازیم.

 

از ماهنامه ی  « طلایه »،  ١٣۷۴


دسته بندی : نکات مهم برای مترجم

از نظر همه ی اهل فن، ترجمه ی خوب و موفق ادبی آن ترجمه ای است که بتواند به پرسش های هفتگانه ی زیر پاسخ مثبت بدهد:

۱- آیا ترجمه، مفهوم متن اصلی را رسانده است؟

پاسخ درست به این پرسش در درجه ی نخست بستگی به این دارد که مترجم نه تنها به زبان خود از دید ادبی وارد باشد تا بتواند مفهومی را که از متن خارجی گرفته است به طرز درستی به زبان خود بیان کند، بلکه باید چه با معلومات اکتسابی خود در تحصیل زبانی که از آن ترجمه می کند و چه از راه کمک گرفتن از کتاب های فرهنگ، مفهوم درست متن را دریابد.

به عنوان مثال درست است که واژه ی "گره ناد" در زبان فرانسه به معنی انار و "گره نادیه" به معنی درخت انار است، ولی اولی به معنی نارنجک و دومی به معنی نارنجک انداز هم هست و مترجمی جمله ای فرانسوی را چنین ترجمه کرده بود: «دو درخت انار در راه فرانسه خشک می شدند» و حال آن که منظور نویسنده این بود: «دو نارنجک انداز به فرانسه برمی گشتند». اشتباه گرفتن نارنجک انداز با درخت انار باز محملی دارد، ولی روشن نیست چرا مترجم فعل فرانسوی "برگشتن" را به "خشک شدن" ترجمه کرده است؟ لابد فکر کرده بوده که درخت که نمی تواند برگردد، پس منظور از برگشتن درخت، خشک شدن آن است. دیگر فکر نکرده بود که در راه فرانسه درخت اناری وجود ندارد.


- آیا لحن نویسنده حفظ شده است؟

نویسندگان همه مثل هم نیستند و سبک نگارش و زبان ایشان به تناسب ویژگی های روحی و فکری و اخلاقی شان با هم فرق می کند. نیکوس کازانتساکیس نویسنده ی یونانی، آدمی بوده است شوخ و بذله گو و خوش طبع و خوش بیان. رومن رولان نویسنده ی فرانسوی آدمی بوده است خشک و جدی. آناتول فرانتس مردی بوده است شیرین زبان ولی همیشه در گفته هایش از نیش زدن و طنز و تمسخر دریغ نمی کرده است. نویسنده ای مانند سنت اگزوپری (نویسنده ی شازده کوچولو) طبعی حساس و شاعرانه داشته است و دیگری چنین خصوصیاتی نداشته است.

این ویژگی های روحی و فکری و ذوقی نویسندگان بی شک در نوشته های آنان بازتاب می یابد. و به عنوان مثال اگر شما به آثار نیکوس کازانتساکیس مانند "آزادی یا مرگ" یا "مسیح باز مصلوب" یا "زوربای یونانی" نگاه کنید پی می برید که شوخ طبعی و لوندی از سر تا پای کلمات او می ریزد.

بر عکس، اگر کناب "مهاتما گاندی" اثر رومن رولان یا یکی دیگر از کارهای او را بخوانید، می بینید که آن بزرگوار اندک لحن شوخی و مسخرگی یا شیرین زبانی و طنز گویی در گفتار و قلمش نیست و عین مطلب مورد نظرش را خشک و بی پیرایه به روی کاغذ آورده است. یا اگر "جزیره ی پنگوئن ها"ی آناتول فرانس را بخوانید، می بینید که آن مرد چه اندازه طنز و تمسخر در گفتار و در نوشته هایش دارد.

مترجم موفق آن است که در ترجمه اش بتواند همان خصیصه های گفته شده ی مربوط به هر نویسنده را حفظ کند و لحن ترجمه اش در ترجمه ی اثری از مثلن آناتول فرانتس با مارسل پروست فرق داشته باشد.

مترجم ممکن است متن را فهمیده باشد، ولی لحن کلام را درنیافته باشد. ما در فارسی مثلی داریم که می گوییم بفرما و بنشین و بتمرگ هر سه به یک معنی است، ولی میان لحن کلام "بفرما" با لحن "بتمرگ" زمین تا آسمان فرق است. حال اگر مترجم محترم "بفرما" را "بنشین" یا "بتمرگ" یا برعکس، ترجمه کند، مفهوم متن را رسانده ولی لحن متن اصلی را مراعات نکرده است.(روی ادامه ی مطلب کلیک کنید)
۳- آیا مترجم زبان خاص و متناسب با متن را دریافته است؟

نویسنده ای چون سروانتس که چهار صد سال پیش می زیسته یا چون بوکاچیو که هم دوره ی حافظ و مولانا عبید بوده است، یا رابله ی فرانسوی یا شکسپیر انگلیسی در زمان هایی می زیسته اند که نثر آن ها با نثر امروزی فرق داشته است. چنان که نثر مرزبان نامه یا کلیله و دمنه یا گلستان سعدی با نثر معاصر ما مثلن با نوشته های محمد حجاری یا بزرگ علوی یا جمال زاده فرق دارد. من اگر "دن کیشوت" سروانتس که مربوط به چهار سال پیش است یا "دکامرون" بوکاچیو که در ششصد سال پیش نوشته شده است را با همان نثر و زبانی ترجمه کرده بودم که مثلن "شازده کوچولو"ی سنت اگزوپری یا "نان و شراب" اینیاتسیو سیلونه را ترجمه کرده ام، بدون شک ترجمه ی موفقی نمی شد. این جا است که مترجم توانا آقای نجف دریابندری در یکی از نوشته هایشان به این نکته اشاره کرده و گفته است که: «محمد قاضی در ترجمه ی "دن کیشوت" زبان خاص متناسب با متن را دریافته است». حتا در میان آثار نویسندگان هم دوره نیز اختلاف زبان وجود دارد.

یک نویسنده ادبی و کتابی می نویسد، دیگری عامیانه یا به اصطلاح "آرگو" می نویسد. یکی نثرش زیبا و شاعرانه است و دیگری خشک و روزنامه ای است. مترجم باید حواسش را جمع کند و زبان متناسب با نوشته ی اصلی را بیابد. رعایت این نکات است که ترجمه را از حالت فن و حرفه ی صرف بودن در می آورد و به آن جنبه ی هنری می دهد و بدین ترتیب هر خواننده ای از خواندن این ترجمه ها پی می برد که زبان نویسندگان مختلف با هم فرق داشته است.

۴- آیا مترجم واژه های درست و دقیق و خوش آهنگی به جای واژه های متن اصلی     برگزیده است؟

واژه ها در زبان های خارجی نیز همچون در زبان فارسی معنی های متعدد دارند و گاه برعکس، برای یک معنی واحد واژه های گوناگون هست. در "دن کیشوت"، سروانتس با لحن خاص خود آن پهلوان پنبه را به صورت کسی توصیف کرده است که همیشه قیافه ی غم زده و محزونی دارد و من آن را به صورت "پهلوان افسرده سیما" آوردم که به گمانم از "پهلوان غمگین چهره" یا "محزون قیافه" خوش آهنگ تر است. برگزیدن واژه های خوش آهنگ و درست و دقیق یکی از جنبه های هنری کار ترجمه است که بر ارج و قدر آن به اندازه ی زیادی می افزاید.

۵- آیا منرجم در ترجمه ی خود، دستور زبان را رعایت کرده است؟

درست بودن هر نوشته بسته به آن است که در آن اصول و قاعده های دستور زبان رعایت شده باشد، وگر نه، آن نوشته غلط و از دید ادبی بدون ارزش خواهد بود. به کار بردن واژه هایی که از نظر دستوری نادرست هستند نیز مشمول این شرط است. در ترجمه ای به واژه ی "گزارشات" برخوردم که دلم به هم خورد. جمع بستن "گزارش" که یک واژه ی زیبای فارسی است با "ات" عربی از آن کج سلیقگی های زننده است و نیز اغلب دیده ام که در نرجمه رعایت فعل ها به مقتضای زمان نشده است یا این که ضمیر "آن ها" که ویژه ی اشیاء است برای اشخاص به کار رفته است و به جای آن که بنویسد: "آنان" یا "ایشان" رفتند، نوشته است: آن ها رفتند. این مراعات نکردن دستور زبان نیز که به درست نویسی مربوط می شود، در پایین آوردن ارزش ترجمه و هر نوشته ی دیگری بسیار موثر است.

۶- آیا طول کلام یا برعکس، ایجاز نویسنده ی اصلی رعایت شده است؟

این مساله به امانت در ترجمه مربوط می شود. گاه پیش می آید که نویسنده ی اصلی مطلبی را در یک کلمه یا در یک جمله ی کوتاه بیان کرده است. ولی می بینیم که مترجم آن را برای ادای مقصود کافی ندانسته و به شرح و بسط آن می پردازد که البته به خود نویسنده ربطی ندارد و مترجم از خودش آورده است.

پیدا است که چنین کاری از رعایت امانت به دور است و اگر به راستی هم آن واژه یا آن جمله نیاز به شرح و بسط بیش تری داشته باشد، مترجم خوب است که در پاورقی یا پی نوشت به شرح و تفسیر آن بپردازد و بنویسد که مثلن در این جا منظور نویسنده چنین و چنان است. مترجم معروفی که نیازی به نامیدن او نیست، گاه بوده که یک کتاب ششصد صفحه ای را در یک صد یا یک صد و بیست صفحه آورده و گاه برعکس، از یک اثر صد صفحه ای کتابی به حجم و قطر سیصد چهار صفحه ساخته است. پیدا است که در هر دو مورد ترجمه وفادار نیست و ربطی به متن اصلی ندارد و از این رو نمی توان ارزشی برای آن قایل شد.

در ادبیات خودمان نیز می بینیم که مثلا خیام یا سعدی یا حافظ یک دنیا مطلب را در یک بیت یا رباعی یا یک قطعه گنجانده اند، حال اگر مترجم فرانسوی یا انگلیسی یا هر زبان دیگری از آن بیت یا رباعی یا قطعه کتابی بنویسد، این دیگر ترجمه نیست، تفسیر است.

۷- آیا به نقطه گذاری (نشانه های نگارشی) اهمیت لازم داده شده است؟

در زبان فارسی کلاسیک، نقطه گذاری ِ مرسوم در نوشته های خارجی، وجود نداشت و از این رو مثلن یک متن پرسشی را به لحن عادی می خواندند و یا معلوم نبود که جمله در کجا به پایان رسیده یا نرسیده و این مساله مشکلات بسیاری را در کار خواندن پیش می آورد. اصول نقطه گذاری و به کارگیری نشانه های نگارشی از هنگام آشنایی با ادبیات خارجی، در نوشته های فارسی نیز وارد شده و لازم است که مترجم در متن خود آن ها را رعایت کند تا جمله های پرسشی از جمله های تعجبی و تحسینی تمیز داده شود و معلوم شود که جمله در کجا به پایان رسیده یا نقل قول از کیست و همه ی نکات دیگر "نقطه گذاری" punctuation تامین شود.

از مجموعه ی اصول و قاعده هایی که در بالا گفتیم و رعایت آن ها را در ترجمه شرط لازم برای کام یابی و توفیق در این کار دانستیم، چنین نتیجه می گیریم که به طور کلی کار ترجمه دارای دو بخش بنیادی است:

۱- یافتن مفهوم و پیام بیان شده در متن مورد ترجمه.

۲- یافتن لحن و سبک نویسنده و بازتاب دادن آن در متن ترجمه.

بخش نخست را "معادل مفهوم" و بخش دوم را "معادل سبک" می نامند و مجموع آن ها "معادل کامل متن اصلی" خوانده می شود.

در متن های ادبی، سبک شامل ویژگی هایی مانند لحن سخن، طنز و لطیفه، زبان ادبی یا عامیانه، انتخاب وازه ها، بازی با کلمات، فشرده یا بسیط بودن یا کوتاه و بلند بودن جملات و نقطه گذاری است.

 

aels.mihanblog


دومین دوره کارگاه آموزشی شیوه های پژوهش در مطالعات ترجمه در تاریخ دوم اردیبهشت ماه 1391 در مرکز پژوهشهای ترجمه واقع در دانشگاه علامه طباطبایی (ره) از ساعت 8 الی 17 برگزار می شود. علاقه مندان با پرداخت مبلغ 40000 تومان و پر کردن فرم ثبت نام می توانند در این دوره شرکت نمایند.

برای دریافت فرم ثبت نام و اطلاعات بیشتر در خصوص این دوره به آدرس مرکز پژوهشهای ترجمه http://www.translationstudies.ir مراجعه فرمایید.


دسته بندی : کارگاه ترجمه

Context is a notion used in the language sciences (linguistics, sociolinguistics, systemic functional linguistics, discourse analysis, pragmatics, semiotics, etc.) in two different ways, namely as


  • verbal context
  • social context

Contents

Verbal context

Verbal context refers to surrounding text or talk of an expression (word, sentence, conversational turn, speech act, etc.). The idea is that verbal context influences the way we understand the expression. Hence the norm not to cite people out of context. Since much contemporary linguistics takes texts, discourses or conversations as its object of analysis, the modern study of verbal context takes place in terms of the analysis of discourse structures and their mutual relationships, for instance the coherence relation between sentences.

Social context

Traditionally, in sociolinguistics, social contexts were defined in terms of objective social variables, such as those of class, gender or race. More recently, social contexts tend to be defined in terms of the social identity being construed and displayed in text and talk by language users.

Multidisciplinary theory

In his new multidisciplinary theory of context, Teun A. van Dijk rejects objectivist concepts of social context and shows that relevant properties of social situations can only influence language use as subjective definitions of the situation by the participants, as represented and ongoingly updated in specific mental models of language users: context models.

Influence

The influence of context parameters on language use or discourse is usually studied in terms of language variation, style or register (see Stylistics). The basic assumption here is that language users adapt the properties of their language use (such as intonation, lexical choice, syntax, and other aspects of formulation) to the current communicative situation. In this sense, language use or discourse may be called more or less 'appropriate' in a given context. It is the language or derigitave terms surrounding set paragraph, novel or article.

References

  • De Fina, A., Schiffrin, D., & Bamberg, M. (Eds.). (2006). Discourse and identity. Cambridge: Cambridge University Press.
  • Duranti, A., & Goodwin, C. (Eds.). (1992). Rethinking context. Language as an interactive phenomenon. Cambridge: Cambridge University Press.
  • Eckert, P., & Rickford, J. R. (2001). Style and sociolinguistic variation. Cambridge: Cambridge University Press.
  • Fetzer, A. (2004). Recontextualizing context. Amsterdam: John Benjamins.
  • Ghadessy, M. (Ed.). (1999). Text and context in functional linguistics. Amsterdam: John Benjamins.
  • Givón, Talmy. (2005). Context as Other Minds. Amsterdam: John Benjamins.
  • William Labov (1972). Sociolinguistic patterns. Philadelphia, PA: University of Pennsylvania Press.
  • Leckie-Tarry, H. (1995). Language & context. A functional linguistic theory of register. London: Pinter Publishers.
  • Stalnaker, Robert Culp (1999). Context and content. Oxford: Oxford University Press

این جمله در انگلیسی زیاد کاربرد دارد؛ live your (dream, life, destiny, …). هر بار که به این جمله برمی خوردم، درمی ماندم که معادل بومی آن در فارسی چه می شود؟ یا اگر بومی نداریم، معادل فارسی آن ـ نه ترجمه ی لفظی آن ـ چه می شود. الان که به ذهنم رجوع می کنم، فقط رمان کیمیاگر پائلو کوئیلو را یادم می آید که در آن چند باری آقای حجازی (مترجم) این جمله را آورده است: «رؤیایت را بزی.»!!!! همچین دلچسب نیست. تازه، کلی هم غریب است. در همان نگاه نخست، می شود فهمید که این ترجمه ی live your dream است. گذشت و گذشت و گذشت تا این­که دیشب مشغول خواندن مصاحبه ای از عبدالله کوثری بودم. در حین خواندن، جمله ای توجه من را به خود جلب کرد؛ « شما ببنید مترجمان خوب ما خودشان خوب چیز می نویسند... واقعا این بخش آگاهی از زبان است. یعنی زندگی کردن با زبان.» گفتم خودشه؛ زندگی کردن با... با خاطراتت زندگی کن. با یادش زندگی کن. این سالها را با یاد او زنده مانده ام. من با این باغ زندگی کرده ام.

پس می شود live your dream را چنین ترجمید: با رؤیایت زندگی کن.

حالا آیا این تنها و بهترین معادل می شود؟ فعلاً که بنده این را یافته ام. شما نظر خاصی دارید؟


دسته بندی : کارگاه ترجمه


-------

مطالعه کنید؛

2.       ترجمه کنید؛

3.       باز هم ترجمه کنید؛

4.       به ترجمیدن ادامه بدهید...


دسته بندی : کارگاه ترجمه


---------------------------

چطور واژه ی ایتالیک شده ی انگلیسی را به فارسی برگردانیم؟ عین همان واژه را در ترجمه ایرانیک کنیم یا نقش واژه ی ایتالیک مبدأ را در نظر بگیریم و شکل ایرانیک را به واژه ای در مقصد بدهیم که آن نقش را گرفته؟
من راه دوم را به شخصه ترجیح می دهم، چون در ترجمه همیشه عین واژگان و دستور زبان مبدأ انتقال نمی یابد، اگر هم در جملات ساده قابل انتقال باشد، باز باید دید نقش این واژه ی ایتالیک در جمله چیست.
جمله ی ساده ای که همین الان با آن برخورد داشتم این بود:

 

Attraction is love

 

من این چنین ترجمیدم (با در نظر گرفتن جملات پیشین):
جذب همان عشق است.


دسته بندی : کارگاه ترجمه



-------


«شاید زبان ناب وجود نداشته باشد، اما زبانی را به مقابلۀ زبانی دیگر درآوردن ماجراجویی جذابی است، و این مَثلِ ایتالیایی ها همیشه هم صادق نیست که مترجم خائن است. البته مشروط بر آن که نویسنده هم در این خیانت جذاب سهیم باشد.»

اومبرتو اِکو

 

1.  ترجمۀ “مبدأگرا” باید هرچه در توان دارد به کار گیرد تا خوانندۀ زبان “ب” هرآن چه را که نویسنده در زبان “الف” فکر کرده یا گفته است بفهمد. یک اثر ادبی به زبان یونانی کلاسیک را فرض کنید: خوانندۀ معاصر برای درک آن در حدّ ابتدایی هم باید بداند که شعرای آن دوره چگونه اشخاصی بودند و چطور احساس خود را بیان می کردند. اگر هومر عبارت «طلوع خورشید با پنجه های زرین» را به کرّات تکرار می کند، مترجم نباید هر بار عبارت را به گونه ای دیگر ترجمه کند چون “شیوه نامه ها”ی امروزی اصرار دارندکه از تکرار یک صفت باید پرهیز کرد. خواننده باید بفهمد که در آن روزگاران هر بار که طلوع خورشید عنوان می شد، پنجه های زرین داشت، درست همان طور که امروزه هربار [در زبان انگلیسی] صحبت از واشینگتن پایتخت آمریکا می شود هبارت “دی.سی” را در پی دارد.

در موارد دیگر ترجمه می تواند و باید “مقصدگرا” باشد. برای روشن شدن مطلب مثالی از ترجمۀ رمان خودم «آونگ فوکو» می آورم، که شخصیت های اصلی آن مدام کلمات قصار و نقل قول هایی ادبی صادر می کنند. البته هدف من از این کار این بود که نشان بدهم این شخصیت ها جز از طریق ارجاعات ادبی و کلمات قصار قادر نیستند واقعیت های روزمره را درک کنند. در فصل 57، آن جا که صحبت از سفر با اتومبیل در جاده ای کوهستانی است ترجمۀ [انگلیسی] از این قرار است: «افق گسترده تر می شد، در پس هر پیچ و خم قله ها بلندتر می شدند؛ گاه روستای کوچکی همچون نگینی بر سر آن ها نشسته بود؛ چشم اندازهای بی پایانی را ما نگاه می کردیم.» اصل ایتالیایی بعد از «چشم اندازهای بی پایان» چنین ادامه می یابد: al di della siepe, come osservava Diotallevi. چنانچه این جمله کلام به کلام ترجمه شده بود، «دیاتولِوی اشاره کرد، به فراسوی پرچین ها»، خوانندۀ انگلیسی زبانِ ترجمۀ کتاب چیزی را در این میان از دست می داد، زیرا این عبارت اشاره ای است به یکی از زیباترین اشعار جاکومو لئوپاردی با عنوان “بی نهایت” که هر خوانندۀ ایتالیاییِ کتاب آن را از حفظ است. آوردن نقل قول به این دلیل نیست که من خواسته ام به خواننده بگویم که در آن نزدیکی پرچینی وجود داشته است، یلکه به این دلیل است که خواسته ام نشان بدهم چگونه دیوتالِوی این منظره را با پیوند دادن آن به تجربه اش از آن شعر درک می کرده است. من به مترجمم گفتم که پرچین اهمیتی ندارد، حتی اشاره به لئوپاردی هم مهم نیست؛ مهم آن است که هر طور شده نقل قولی ادبی آورده شود. و ترجمۀ متن انگلیسی ویلیام ویوِر این گونه برگردانده شده، «دیوتالِوی اشاره کرد، همچون داریِن…» و همین اشارۀ کوتاه به غزلی از کیتس نمونۀ خوبی است از ترجمۀ “مقصدگرا”.

2.  نکته ای که همیشه برای من جذاب بوده آن است که فصل اول «جنگ و صلح» را چگونه باید به فرانسه ترجمه کرد؟ خوانندۀ فرانسوی زبان کتابی به فرانسه می خواند که شخصیت های آن به فرانسه حرف می زنند. خب این که چیز عجیبی نیست. چنانچه مترجم پانوشتی بیفزاید و بگوید که «در اصل به فرانسه است» باز هم کمک زیادی نمی کند: تأثیر کار از بین می رود. شاید لازم باشد برای تفهیم قصد نویسنده، اشراف روسیه در ترجمۀ فرانسۀ کتاب به انگلیسی صحبت کنند. بنده شخصاً از این که «جنگ و صلح» را ننوشتم خوشحالم، زیرا لازم نیست با مترجم فرانسه ام در این مورد به بحث بنشینم.

3.  عمل ترجمه روندی است مبتنی بر آزمون و خطا، بسیار شبیه آن چه که در سرای فرش فروشان بازار میان فروشنده و خریدار اتفاق می افتد. تاجر فرش درخواست صد می کند؛ شما پیشنهاد ده می دهید، و سرانجام پس از یک ساعت چک و چانه روی پنجاه توافق می کنید.

4.  دیگر به یاد نمی آورم که «نام گل سرخ» به کدام یک از زبان های اسلاو در حال ترجمه شدن بود، اما می دانم که من و مترجم هر دو مردد بودیم که خواننده از این همه “پاساژ”-های لاتینی چه خواهد فهمید. حتی یک خوانندۀ آمریکایی هم که لاتین نخوانده باشد، می داند که لاتین زبان کلیسایی قرون وسطا بوده است و در نتیجه تا حدودی حال و هوای آن دوره را درک می کند. به علاوه وقتی که به عبارت De pentogono Salomonis می رسد واژه های “پنتاگون” و “سلیمان” را تشخیص می دهد. اما برای خوانندۀ اسلاو خواندن این واژه ها و عبارات لاتینیِ آوانگاری شده به الفبای سیریلیک، هیچ مفهومی را القا نمی کند. اگر، در آغاز کتاب «جنگ  صلح» خوانندۀ آمریکایی عبارت … Eh bien, mon prince را بخواند می تواند حدس بزند که مخاطب یک شاهزاده است. اما اگر همین گفتگو در ابتدای ترجمۀ چینی ظاهر شود (به الفبای غیرقابل فهم لاتینی و یا از آن بدتر، آوانگاری شده به حروف چینی) خوانندۀ آن در پکن چه می فهمد؟ من و مترجم اسلاو تصمیم گرفتیم که به عوض لاتین از زبان کلیسای ارتدوکس اسلاو در قرون وسطا استفاده کنیم. که در آن صورت خواننده همان حس فاصله، و نیز فضای مذهبی را خواهد داشت، هر چند به سختی از مفاهیم چیزی درک می کرد.

5.  با وجود این نمونه های درخشانی از ترجمۀ شعر که محصول همکاری شاعر و مترجم است در دست داریم، ما حصل کار، آفرینشی نوین است. متنی که به سبب پیچیدگی های زبانی اش بسیار به شعر نزدیک است «شب بیداری فینیگان» اثر جویس است. فصل “آنا لیویا پلورابِله” (Anna Livia Plurabelle)  در زمانی که هنوز به صورت دست نوشته بود با همکاری خود جویس به ایتالیایی ترجمه شد. ترجمۀ ایتالیایی به طور مشخص با اصل انگلیسی متن تفاوت دارد. در واقع ترجمه نیست. بدان می ماند که جویس متن را به زبان ایتالیایی بازسروده باشد. با وجود این یک منتقد فرانسوی گفته است که برای فهم درست آن فصل (به انگلیسی) توصیه می شود که قبلاً ترجمۀ ایتالیایی آن خوانده شود.

6.  در مقام یک نویسنده از همکاری با مترجمان آثارم بسیار آموخته ام… در مورد کتاب های فلسفی و زبان شناسی هر گاه مترجم بخش های خاصی از متن را نفهمد و لاجر نتواند آن را درست ترجمه کند، این بدان معنی است که فکر من اشکال داشته است. به کرات، پس از از سرگذراندن مراحل ترجمۀ یکی از آثارم، به هنگام تجدید چاپ اصل ایتالیایی کتاب در آن تجدید نظر کرده ام؛ نه تنها از نقطه نظر سبک نگارش بلکه از لحاظ عقیده و نظرگاه.

* * *

پ.ن. چه خوبه آدم مترجم آثار چنین نویسندۀ نازی باشه! ببین چه دست و دلباز با مترجم همکاری می کنه!

* برگرفته از The Washington Post، شمارۀ 19، دسامبر 1993 – ترجمۀ گلی امامی (با عرض شرمندگی: من این مقاله را از روی نسخۀ کپی شدۀ دوستی کپی گرفتم. هیچ کجای کپی من نام و نشانی از مجله یا کتابی که مقاله در آن به چاپ رسیده باشد دیده نمی شود!)


----------------------





The only place where success comes before work is in the dictionary

χ تنها در فرهنگ لغت است که موفقیت بعد از کار می آید.

χ تنها در فرهنگ لغت است که موفقیت قبل از کار می آید.

√ حتا در فرهنگ لغت هم موفقیت بعد از کار می آید.

 


دسته بندی : کارگاه ترجمه


----------------------------

زنده بودن زبان به بی قید بودن و جاری بودن آن است. نمی شود زبان را در یک قالب گنجاند و گفت این است فرمول درست نوشتن، ترجمیدن، صحبت کردن. یکی از انتقادهای وارده به ترجمۀ تحت الفظی مقید شدن زبان ترجمه به دستور زبان مبدأ است. برخی مواقع این مقید شدن خیلی ظریف و پنهان است و، گاه، چنان آشکار که دل آدم را می زند. الان دو واژۀ انگلیسی در ذهن دارم که در جمله های خاصی می بایست معادل متضاد آن ها را در ترجمه به کار برد. یکی end است و دیگری all. به این دو مثال توجه کنید:

From the other end of counter Nick Adams watched them.

از آن سر پیشخوان نیک آدامز داشت آن ها را می پایید. (end: سر)

(آدمکش ها، ترجمۀ نجف دریابندری)

All I needed was…

تنها چیزی که نیاز داشتم (all: تنها)

بارها در ترجمه های خوش خوان این لغزش ها دیده می شود، به ویژه، به مورد دوم کم تر توجه می شود و all را به همه ترجمه می کنند. مثلاً می نویسند:همۀ چیزی که نیاز داشتم. جملۀ نچسبی است. نمی شود آن را خواند و راحت رد شد. با عادت زبانی ما همخوانی کاملی ندارد.

 


دسته بندی : کارگاه ترجمه

برگرفته از کتاب "هفت گفتار درباره ترجمه": دکتر کورش صفوی

"در تمامی مقاله ها سعی بر آن بوده تا به کمک مبانی زبانشناسی به بررسی موضوعات پرداخته شود. شاید در دید نخست، بررسی مسایل ترجمه از دیدگاه زبانشناسی برای بسیاری از مترجمان با سابقه قابل توجیه ننماید، اما آنچه امروزه تحت عنوان «ترجمه شناسی» مطرح است، به ما نشان می دهد که بررسی نظری مبانی ترجمه، بدون آشنایی با اصول زبانشناسی ممکن نمی نماید.


تجربه نیز نشان داده است که نزدیک به تمامی آنچه درباره مسایل نظری ترجمه نوشته شده، از آن کسانی است که یا زبانشناسند ویا به نوعی با این دانش آشنایی دارند. نگارنده این سطور بر ابن باور نیست که هر که ترجمه می کند می بایست با زبانشناسی آشنایی داشته باشد اما اعتقاد دارد که آموزش ترجمه و بررسی مسایل ترجمه بدون در نظر گرفتن مبانی دانش زبانشناسی ممکن نیست."

گفتار اول: نگاهی به مبانی ترجمه

ترجمه عبارت است از برگردان متنی از زبان مبدا به زبان مقصد بدون کوچکترین افزایش یا کاهش در صورت و معنی. این تعریف اگرچه دقیق است اما صرفا جنبه نظری دارد، زیرا هیچ پیامی را نمی توان بدون تغییر در صورت و معنی از زبانی به زبان دیگر منتقل کرد. این مساله به ساختارهای متفاوت زبانها باز می گردد. هر زبان از واژگان خاص خود استفاده می کند؛ هر یک از این واژه ها معنی یا معانی ویژه خود را داراست. همنشینی واژه ها در هر زبان بکار می رود می تواند معنی یا معانی ویژه ای برای خود داشته باشد که در نتیجه انتقال هر یک از این جملات بدون دستکاری، حذف برخی از ویژگیها  یا اضافه کردن ویژگی های دیگر امکان پذیر نمی نماید. بدین ترتیب در کنار ترجمه بعنوان یک حرفه که سابقه ای چند هزار ساله دارد، دانش «ترجمه شناسی»[1] نیز به وجود آمد تا به بررسی نظری چند و چون این مساله بپردازد.

از طریق زبانشناسی مشخص شد که ساخت صوری و معنایی زبانها با یکدیگر تفاوت دارند و عناصر سازه ای هر زبان در تمامی سطوح دارای بافت و نظامی منسجم است. مشخص شد که از طریق تحلیل تقابلی[2] می توان سطوح مختلف آوایی، واژگانی و نحوی زبانها را با یکدیگر مقایسه کرد و وجوه اشتراک و افتراق آنها را مشخص ساخت.

بتدریج مواد اولیه بررسی های زبانشناختی بویژه معنی شناسی در مطالعه مسایل ترجمه بکار گرفته شد و به پیدایش دانشی انجامید که امروزه بدان نام ترجمه شناسی نهاده اند.

گونه های ترجمه:

ترجمه در نخستین گام به دو گونه ترجمه شفاهی[3] و ترجمه مکتوب[4] قابل تقسیم است. ترجمه شفاهی برگردان گفته ای از زبان مبدا به زبان مقصد است و ترجمه مکتوب طبعا به نوشتار و برگردان یکی از این دو اصطلاح وابسته به ابزار بکار رفته در زبان مبدا است.

ترجمه شفاهی:

ترجمه شفاهی دارای دوگونه اصلی است:

الف- ترجمه همزمان[5]

ب- ترجمه ناهمزمان[6]

تفاوت میان این دوگونه ترجمه شفاهی در انتخاب برش ساختاری گفته در ارتباط با زمان است. در ترجمه شفاهی همزمان، مترجم با درک یک یا چند واژه نخست گفته در زبان مبدا به برگردان آن می پردازد و با اندک اختلاف زمانی پس از پایان گفته در زبان مبدا، برگردان را در زبان مقصد به پایان می برد. در ترجمه شفاهی ناهمزمان یا پیاپی گفته زبان مبدا برش می خورد و مترجم پس از درک برش مذکور که معمولا بیش از یک جمله است، در زمان مکث گوینده، برگردان آن بخش از گفته را در اختیار مخاطب یا مخاطبین قرار می دهد. امکان بکارگیری ترجمه همزمان به آرایش واژگان[7] دو زبان مبدا و مقصد وابسته است. در ترجمه ناهمزمان، مترجم می بایست تمامی یک برش از گفته را در حافظه خود نگاه دارد؛ این کار در برخی موارد با یادداشت برداری امکان پذیر خواد بود و در شرایطی خاص متضمن آگاهی مترجم از تندنویسی یا اختصارنویسی است.

مهمترین عامل تمایز بین ترجمه شفاهی و مکتوب، مساله زمان است. زمان در ترجمه شفاهی چند لحظه یا دقیقه ای بیش نیست، درحالیکه برای ترجمه مکتوب چنین نیست. امکان استفاده از زمان در ترجمه مکتوب به سنجیده تر شدن متن ترجمه شده می انجامد؛ بکارگیری ابزارهای کمکی از قبیل فرهنگ لغات نیز می تواند به این سنجیدگی کمک کند.

تفاوت میان ماهیت ترجمه شفاهی و مکتوب به تمایز میان مترجم شفاهی و کتبی می انجامد. مترجم شفاهی الزاما مترجم کتبی خوبی نیست و عکس این موضوع بیشتر صادق است. مترجم شفاهی می بایست آگاهی کامل از موضوع مورد ترجمه داشته باشد، اما این آگاهی برای مترجم کتبی الزامی نیست. از سوی دیگر در اختیار نداشتن زمان برای مترجم شفاهی، برگردان نسیجده او را از قبیل عدم رعایت ترتیب واژه ها، بکارگیری ویژگیهای گفتاری و جز آن قابل توجیه می سازد، لیک چنین توجیهی برای محصول کار مترجم کتبی وجود ندارد.

ترجمه مکتوب

حوزه کاربرد ترجمه شفاهی بسیار محدود است و بیشتر در محافل سیاسی، مصاحبه ها و گفتگو های دولتی مورد استفاده قرار می گیرد. زمینه های مورد ترجمه نیز به چند زمینه سیاسی، اقتصادی، نظامی و جز آن محدود می شود، اما در ترجمه  مکتوب چنین نیست. محدودیتی برای ترجمه مکتوب نمی توان قایل شد. تنها محدودیت موجود، نوشتاری بودن زبان مبدا است و بس.

واحد ترجمه

برشی از زنجیره مورد ترجمه از سوی مترجم بعنوان واحدی برای معادل یابی در نظر گرفته می شود، واحد ترجمه نام دارد. واحد ترجمه می تواند واژه، جمله یا عبارت باشد. ترجمه بر حسب واحد برگزیده شده، دست کم دارای سه مرحله زیر است:

الف- ترجمه تحت اللفظی

واحد ترجمه در این مرحله واژه است، بدین معنی که دربرابر هر واژه متن زبان مبدا، واژه ای از زبان مقصد آورده می شود. این مرحله از ترجمه برای برگردان بسیاری از شبه جمله ها و واژه های مرکبی بکار می رود که معادل دقیقی برای آنها در زبان مقصد موجود نیست.

 ژرف ساخت:deep structure

مشخصه های واجی:phonological features

در اینجا می بینیم که ترجمه تحت اللفظی کارایی کافی دارد؛ اما به ندرت می توان جمله ای را تماما به همین صورت ترجمه کرد زیرا در چنین شرایطی یا ساخت دستوری زبان مبدا به زبان مقصد تحمیل می شود؛ مانند:

He gave me a book to read

او داد به من کتابی برای خواندن

و یا جمله بدست آمده در زبان مقصد مفهوم جمله زبان مبدا را ندارد!

He kicked the bucket

او به سطل لگد زد.

ب- ترجمه جمله

در این مرحله، واحد ترجمه جمله است. در این ترجمه قواعد دستوری و شیوه آرایش واژگان در زبان مبدا در نظر گرفته می شود.بدین ترتیب هر یک از جملات متن زبان مبدا با حفظ معنی تک تک واژه ها به جمله ای در زبان مقصد ترجمه می شود.

پ- ترجمه آزاد

در این مرحله واحد ترجمه عبارت یا پاراگراف است. مترجم در چنین مرحله ای پیام متن زبان مبدا را در مجموعه جملاتی از زبان مقصد بدست می دهد. در این ترجمه افزایش و کاهش در نهایت خود بکار خواهد رفت.

بدین ترتیب می بینیم که جمله واحد مطلوب ترجمه بشمار می رود، هرچند ترجمه تحت اللفظی و ترجمه آزاد نیز در شرایطی خاص راهگشاست. در بسیاری از مواردی که متن زبان مبدا با برچسب «ترجمه ناپذیر» مشخص می گردد، تنها راه حل ترجمه آزاد است.

ترجمه ارتباطی[8] و ترجمه معنایی[9]

در جریان ترجمه، مترجم با دو زبان مبدا و مقصد درگیر است. او می بایست سعی بر آن داشته باشد که خواننده، ترجمه اش را دریابد و ضمنا پیام نویسنده نیز تحریف نشود. مترجم در این میان بسته به نوع متن و هدف ترجمه گاه بیشتر به گیرنده پیام و گاه بیشتر به فرستنده پیام توجه نشان خواهد داد.

ترجمه معنایی، نویسنده را مهمتر از خواننده در نظر می گیرد. بدین ترتیب این امکان همواره وجود دارد که ساختهای صوری و معنایی نامانوس به زبان مقصد راه یابد. در ترجمه معنایی سعی بر آن است تا تمامی الگوهای ساختی و معنایی زبان مبدا به زبان مقصد برگردد و گاه بر آن تحمیل شود و طبیعی است که چنین ترجمه ای را براحتی نمی توان خواند.

از سویی دیگر، در ترجمه ارتباطی، خواننده مهمتر از نویسنده بشمار می رود. مترجم سعی بر آن خواهد داشت تا متن ترجمه شده را حتی الامکان برای خواننده مانوس سازد، بدین ترتیب این امکان همواره وجود دارد که متن بدست داده شده، بطور کامل گفته نویسنده نباشد.

آنچه پیشتر تحت عنوان ترجمه تحت اللفظی مطرح شد، گرایش به سمت ترجمه معنایی دارد و ترجمه آزاد نیز به ترجمه ارتباطی گرایش نشان می دهد.

برای درک بهتر موضوع می توان از نمونه هایی استفاده کرد:

 More catholic the Pope

ترجمه معنایی: کاتولیک تر از پاپ

ترجمه ارتباطی: کاسه داغ تر از آش

She looks like a red rose

ترجمه معنایی: مثل گل سرخ می ماند.

ترجمه ارتباطی: مثل ماه می ماند.

هر دو مثال، نمونه هایی از ضرب المثل ها، عبارت های تشبیهی و اصطلاحاتی هستند که می توانند کاربرد ترجمه ارتباطی را توجیه کنند؛ هر چند چنین توجیهی مطلق نیست، زیرا افراط در ترجمه ارتباطی می تواند به حذف رنگ و بوی فرهنگی زبان مبدا بیانجامد.

[1]. Translatology

[2]. Contrastive analysis

[3]. Interpretation

[4]. Translation

[5]. Simultaneous

[6]. Consecutive

[7]. Word Order

[8]  .Communicative translation

[9]. Semantic translation


دسته بندی : کتابهای ترجمه

--------------------------

کتابهای این قسمت را هم ببینید :

http://books.google.com/books/about/Early_theories_of_translation.html?id=LLsCAAAAYAAJ


دسته بندی : کتابهای ترجمه


کتابهای جالب ترجمه :

http://books.google.com/books/about/Introducing_Translation_Studies.html?id=2mfDoHh2AIoC