k

k

پیام های کوتاه
  • ۲۸ تیر ۹۲ , ۱۴:۰۵
    %)
آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۵/۱۷
    kkk
آخرین نظرات
  • ۵ دی ۹۴، ۱۱:۲۸ - سعید
    مرسی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گفتمان و ترجمه» ثبت شده است

زمزمه های مربوط به عدم تعلق متن به نویسنده از اواخر قرن نوزدهم آغاز شده بود. در این دوره بود که اینجا و آنجا گفته می شد که متن صرفا محصول گذشته و تجربه و محیط نویسنده  نیست و معتقد بودند که این نوع نگاه به متن نگاهی ذهنی است. کم کم این برداشت شکل گرفت که نگاه عینی آن است که فقط متن و موارد موجود در آن قابل تحلیل است. متن ساختاری یکپارچه است که رمز آن می بایست کشف شود. کاشف خواننده بود و ابزار کشف معیارهای زیباشناختی خود او.پاگرفتن نهضت ادبی فرمالیستهای روس در اوایل قرن بیستم و تاثیری که کارهای یاکوبسن بر جای گذاشت سبب شد که متن هویتی انکارناپذیر بیابد. به تدریج برخی از زبانشناسان درباره ی تحلیل جمله به عنوان واحد زبان تردید کردند و معتقد به واحدهای بزرگتری شدند. هستی متن در حد یک نظام ارزشی تثبیت شد و گفته می شد که معنای هراثر به هیچ وجه آن نیست که نویسنده  قصد کرده است.


هویت یافتن متن و تحلیل زبان در واحد های بزرگتر از جمله و، به عبارت دیگر، پیدایش زبان شناسی کلان   ترجمه را از تاثیر خود دور نداشت. هنگامی که این نتیجه حاصل شد که واحد تحلیل چیزی بیش از جمله است، چگونه می شد به این اصل پایبند ماند که واحد ترجمه جمله است؟ مسیر تکوین گفتمانها وحاصل آنها یعنی متن در زبانها متفاوت بودواین امر به طور طبیعی مانع از این بود که متنی درست و دست نخورده از زبانی به زبان دیگر منتقل شود.نایدا و کتفورد و نیومارک وارد مبحث متن به معنای نوین آن نمی شوند و جرح و تعدیلات مورد نظرآنها بیشتر در چارچوب واژگان و جمله است. یکی از تفاوتهای تحلیلهای گفتمانی ترجمه با نظریه های قبل از آن شاید این باشدکه تحلیل های گفتمانی در جهت دستیابی به متن هموار آزادی بیشتری به مترجم می دهد. نگاه کل گرایانه به متن اصولا بینشی به مترجم می دهدکه در فرایند رفتن از جمله ای به جمله دیگر به دست نمی آِد. این نگاه ازمتن فراتر می رود و بافت رانیز دربرمی گیرد. بافت در اینجا چنان معنایی عمیق و گسترده دارد که  حتی برخی در برشمردن ویژگیهای آن ،محلی را که مطلب در آن منتشرمی شود در زمره ی ویژگی متن می آورند. بااین معنی، چنانچه مقاله ای واحد در کیهان یا اطلاعات منتشر شود معنای آن با هم متفاوت خواهد بود.  چنین برداشتی از متن مسلما وظیفه ی مترجم رامشکل تر خواهد کرد. ترجمه ی کلمه به کلمه یا جمله به جمله ی یک متن آسانتر ازترجمه ی آن به صورتی است که بتوانددر قالب متنی سازوار درفرهنگ و زبان گیرنده ظاهرشود. صورت اول ممکن است متن نشود هرچند ترجمه ی دقیق متن مبدا باشد. باگسترش یافتن زبان شناسی نو، مکتب لایپزیک شکوفا شد و ترجمه  واژه به واژه جای خود را به مدل گشتاری داد. آلبرشت نوبرت واحد ترجمه را کل متن اعلام کردو مدلی ارائه داد  که به «مدل سر-ته»((Top-down model معروف است. در این مدل مترجم ابتدا کل متن را بررسی می کند و آنگاه برمی گردد و واحد متناسب با آن را برای ترجمه برمیگزیند. 


مقایسه ی نظریه های نایدا ونیومارک وانطباق های گفتمانی

به طور کلی، نظریه های ترجمه، ازقدیم الایام تاکنون، حرف تقریبا واحدی رادرچارچوب های نظری گوناگون بیان کرده اند. زمانی که نایدا مبحث ترجمه ی صوری و پویارامطرح کرد هنوزبحثی ازمتن ودادن هویتی خاص به آن نبود. نیومارک دستگاه اصطلاحی نایدا راگرفت و برچسبهای دیگری برآن نهادو گوشه های تاریک آن رانیز روشن کرد. نیومارک بامطرح کردن ترجمه ی معنایی دربرابرترجمه ی پیامی همان بحث کهن ترجمه ی تحت اللفظی/ترجمه ی آزاد را به میان کشیدو با معیارهای دقیق تر زبان شناختی آن راتوضیح داد. نیومارک بابیان این مطلب که برخی ازترجمه ها خواننده رابه دنیای نویسنده می برند(ترجمه ی معنایی) وبرخی دیگر، برعکس، نویسنده را به دنیای خواننده می اورند(ترجمه ی پیامی) الگوی روشنی ازدو قطب ترجمه به دست داد.


طیفی که نایداو نیومارک درترجمه مطرح می کنندموردتوجه کسان دیگری نیز بوده است. سراسرکتاب زیبا وپراطلاع جرج استینرحرکت میان دوسوی این طیف ونشان دادن زیروبم های این دو شیوه ازترجمه است. ردپای این گرایشها را در تاریخچه ی ترجمه در کشورخودمان نیزمی توان یافت. آنچه نیومارک زیرعنوان ترجمه ی معنایی/ترجمه ی پیامی(به قول نایدا ترجمه ی مبدامدار وترجمه ی مقصدمدار) مطرح می کنند ازهمان صدراسلام نیزوجودداشته است. درترجمه ی آثاریونانی به عربی دو روش درکاربوده است. یکی روش یوحنابن بطریق وابن ناعمه ی حمصی ودیگران که دقیقا مطابق ترجمه ی صوری نایداوترجمه ی معنایی نیومارک بوده است. سعی آنهابراین بوده که در برابر هر کلمه ی یونانی یک کلمه ی عربی به کار ببرندوچنانچه برای واژه ای یونانی معادلی درعربی پیدانمی شد واژه ی یونانی را وارد عربی می کردند. روش دیگر متعلق به حنین ابن اسحاق وجوهری بود. آنها توجه چندانی به کلمات و ساختار آنها نداشتند، بلکه صرفا به پیام و مفهوم کارداشتند(ترجمه ی پویای نایداو ترجمه ی پیامی نیومارک).

باآغازمباحث مربوط به متن، مباحث مربوط به گفتمان نیزبه تدریج شکل گرفت. سوسور باتفکیک نهادن میان دال و مدلول وبه خصوص با استقلال بخشیدن به دال جدا از مدلول، شالوده ی استقلال دادن به متن را ریخته بود. رولان بارت بانوشتن مقاله ی «مرگ نویسنده» متن را حاکم بلامنازع بحث های ادبی اعلام کرد.  بارت گفت همه چیز درمتن است، متن خودبسنده است وهمه چیز از آن بیرون می آیدونقدادبی نیازی به آگاهی اززندگی نویسنده وهنرمندندارد.

کوششهای فوکونیزدرتکوین گفتمان بسیارموثربود. فوکومعتقداست تنهاازطریق ایجاد«حقیقت» می توان تاثیرگذاشت وقدرت را به دست گرفت وحقیقت تنها از راه زبان وتشکیل کفتمان حاصل می شود. فوکومعتقداست تاریخ غرب رانمی توان بدون درنظرگرفتن این عامل تحلیل کرد. حرف فوکو راباتشبیه زبان به دوئل بهترمی توان درک کرد. زبان ها و، به طور اختصاصی تر، گفتمان ها همچون شلیک دردوئل اند. کسی برنده است که زودتربتواندمفهومی رادرقالب زبان –ازواژه گرفته تاکل متن- بریزد وبیان کند. حقیقت این است که گفتمانها دنیارامی سازند. گفتمان مذهب، علم، اخلاق وغیره. اینها بر یکدیگرتاثیر میگذارند وبرخی بردیگران غلبه می یابند. وقتی گفتمان تکوین یافت دیگر خود، صرف نظر از به کاربرندگان آ«، هویت می یابدوحرکت می کند.

هم اکنون ما شاهدرویارویی گفتمانهای غربی با شرقی هستیم وغالبا می بینیم که گفتمانهای مازیرسلطه ی گفتمانهای آنهاقرار می گیرد. زبان مابه طورکلی، وگفتمانهای خاص در درون آن، درپیچ وتاب فشاری است که ازجانب زبان وگفتمانهای غربی برآن وارد میشود.تبلیغات نیزهمین است. اینکه برخی تبلیغات نمی گیرد علتش این است که«حقیقت» ندارد.

 

aels.mihanblog

مقایسه ی نظریه های نایدا ونیومارک وانطباق های گفتمانی

به طور کلی، نظریه های ترجمه، ازقدیم الایام تاکنون، حرف تقریبا واحدی رادرچارچوب های نظری گوناگون بیان کرده اند. زمانی که نایدا مبحث ترجمه ی صوری و پویارامطرح کرد هنوزبحثی ازمتن ودادن هویتی خاص به آن نبود. نیومارک دستگاه اصطلاحی نایدا راگرفت و برچسبهای دیگری برآن نهادو گوشه های تاریک آن رانیز روشن کرد. نیومارک بامطرح کردن ترجمه ی معنایی دربرابرترجمه ی پیامی همان بحث کهن ترجمه ی تحت اللفظی/ترجمه ی آزاد را به میان کشیدو با معیارهای دقیق تر زبان شناختی آن راتوضیح داد. نیومارک بابیان این مطلب که برخی ازترجمه ها خواننده رابه دنیای نویسنده می برند(ترجمه ی معنایی) وبرخی دیگر، برعکس، نویسنده را به دنیای خواننده می اورند(ترجمه ی پیامی) الگوی روشنی ازدو قطب ترجمه به دست داد.


طیفی که نایداو نیومارک درترجمه مطرح می کنندموردتوجه کسان دیگری نیز بوده است. سراسرکتاب زیبا وپراطلاع جرج استینرحرکت میان دوسوی این طیف ونشان دادن زیروبم های این دو شیوه ازترجمه است. ردپای این گرایشها را در تاریخچه ی ترجمه در کشورخودمان نیزمی توان یافت. آنچه نیومارک زیرعنوان ترجمه ی معنایی/ترجمه ی پیامی(به قول نایدا ترجمه ی مبدامدار وترجمه ی مقصدمدار) مطرح می کنند ازهمان صدراسلام نیزوجودداشته است. درترجمه ی آثاریونانی به عربی دو روش درکاربوده است. یکی روش یوحنابن بطریق وابن ناعمه ی حمصی ودیگران که دقیقا مطابق ترجمه ی صوری نایداوترجمه ی معنایی نیومارک بوده است. سعی آنهابراین بوده که در برابر هر کلمه ی یونانی یک کلمه ی عربی به کار ببرندوچنانچه برای واژه ای یونانی معادلی درعربی پیدانمی شد واژه ی یونانی را وارد عربی می کردند. روش دیگر متعلق به حنین ابن اسحاق وجوهری بود. آنها توجه چندانی به کلمات و ساختار آنها نداشتند، بلکه صرفا به پیام و مفهوم کارداشتند(ترجمه ی پویای نایداو ترجمه ی پیامی نیومارک).

باآغازمباحث مربوط به متن، مباحث مربوط به گفتمان نیزبه تدریج شکل گرفت. سوسور باتفکیک نهادن میان دال و مدلول وبه خصوص با استقلال بخشیدن به دال جدا از مدلول، شالوده ی استقلال دادن به متن را ریخته بود. رولان بارت بانوشتن مقاله ی «مرگ نویسنده» متن را حاکم بلامنازع بحث های ادبی اعلام کرد.  بارت گفت همه چیز درمتن است، متن خودبسنده است وهمه چیز از آن بیرون می آیدونقدادبی نیازی به آگاهی اززندگی نویسنده وهنرمندندارد.

کوششهای فوکونیزدرتکوین گفتمان بسیارموثربود. فوکومعتقداست تنهاازطریق ایجاد«حقیقت» می توان تاثیرگذاشت وقدرت را به دست گرفت وحقیقت تنها از راه زبان وتشکیل کفتمان حاصل می شود. فوکومعتقداست تاریخ غرب رانمی توان بدون درنظرگرفتن این عامل تحلیل کرد. حرف فوکو راباتشبیه زبان به دوئل بهترمی توان درک کرد. زبان ها و، به طور اختصاصی تر، گفتمان ها همچون شلیک دردوئل اند. کسی برنده است که زودتربتواندمفهومی رادرقالب زبان –ازواژه گرفته تاکل متن- بریزد وبیان کند. حقیقت این است که گفتمانها دنیارامی سازند. گفتمان مذهب، علم، اخلاق وغیره. اینها بر یکدیگرتاثیر میگذارند وبرخی بردیگران غلبه می یابند. وقتی گفتمان تکوین یافت دیگر خود، صرف نظر از به کاربرندگان آ«، هویت می یابدوحرکت می کند.

هم اکنون ما شاهدرویارویی گفتمانهای غربی با شرقی هستیم وغالبا می بینیم که گفتمانهای مازیرسلطه ی گفتمانهای آنهاقرار می گیرد. زبان مابه طورکلی، وگفتمانهای خاص در درون آن، درپیچ وتاب فشاری است که ازجانب زبان وگفتمانهای غربی برآن وارد میشود.تبلیغات نیزهمین است. اینکه برخی تبلیغات نمی گیرد علتش این است که«حقیقت» ندارد.

 

aels.mihanblog