k

k

پیام های کوتاه
  • ۲۸ تیر ۹۲ , ۱۴:۰۵
    %)
آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۵/۱۷
    kkk
آخرین نظرات
  • ۵ دی ۹۴، ۱۱:۲۸ - سعید
    مرسی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نظریه های ترجمه» ثبت شده است

در دوره ای که نیومارک (Newmark 1981) آن را دوره ما قبل زبان شناسی ترجمه می نامد، بحث درباره ترجمه حول یک سوال کلی صورت می گرفت و آن این بود که ترجمه باید به روش آزاد انجام شود یا روش نقل به عبارت. نظریه پرداز، که خود را مجبور به انتخاب این یا آن روش می دید، این پرسش را به صورت تجویزی ویا استناد به یکی از چهار عامل فرهنگی، اخلاقی، زبانی و زیبا شناختی و یا مجموعه ای از این عوامل پاسخ می داد. پاسخ هایی را که با استناد به عوامل مذکور داده شده می توان، به طور خلاصه، به صورت قضایای دوگانه متضاد به شرح زیر بیان کرد:


عامل فرهنگی
الف) ترجمه ابزاری فرهنگی است. متن اصلی را تا آنجا که لازم است باید تغییر داد تا با فرهنگ مقصد سازگاری پیدا کند.
ب) ترجمه ابزاری فرهنگی است. متن اصلی را باید با کمترین تغییر ترجمه کرد تا نمودار شیوه تفکر و بیان ملتی دیگر باشد.

عامل زبانی
الف) مترجم باید تاحد امکان کلمات و تعبیرات نویسنده را به کار ببرد و از این راه زبان مقصد را غنی سازد.
ب) مترجم باید تا حد امکان از کاربرد کلمات وتعبیرات نویسنده که زبان مقصد را فاسد می کند بپرهیزد.

عامل اخلاقی
الف) مترجم باید لفظ به لفظ به نویسنده متعهد باشد.
ب) مترجم باید به روح اثر متعهد باشد.

عامل زیبا شناختی
الف) مترجم باید با نقض قرارداد های عرفی زبان مقصد و آشنایی زدایی، غرابت زبانی متن اصلی را تا حد امکان به ترجمه منتقل کند.
ب) مترجم باید غرابت زبانی متن اصلی را به حداقل برساند و زبان ترجمه را تا حد امکان طبیعی و روان سازد.

احکام یاد شده، چنان که گفته شد، تجویزی اند و مبنایی ذهنی واعتباری دارند. هرکدام از آنها ممکن است در شرایط خاصی در جامعه ای مقبول واقع شوند و در شرایط خاصی دیگر نا مقبول. در تاریخ ملت ها، بسیار پیش آمده که زمانی یک حکم مقبول واقع شده و زمانی حکمی دیگر متضاد آن. مقبولیت این احکام، در نهایت تابع ذوق اهل قلم و شرایط اجتماعی و فرهنگی و زبانی هر دوره است.

در دوران جدید، به ویژه در سه چهار دهه اخیر که حوزه مطالعات ترجمه به تدریج شکل گرفته، نظریه پرداز ترجمه، وقتی صحبت از روش ترجمه می شود، همچنان خود را به اصول کلی این یا آن روش محدود می بیند. اما در اینجا تفاوتی اساسی وجود دارد. نظریه پرداز دیگر تجویز نمی کندبلکه با استناد به عوامل متعدد به خصوص نوع متن، به جای آنکه بگوید باید این یا آن روش را به کار برد، می گوید این یا آن روش برای ترجمه این یا ان نوع متن مناسب تر است و دلایل عینی خود را نیز ذکر می کند.

تبدیل شیوه کار نظریه پرداز از تجویزی به توصیفی اتفاق مبارکی است که در عرصه مطالعات ترجمه رخ داده است. این تبدیل پیامد های زیادی برای مترجمان دارد، از جمله آنکه مترجم مجبور نیست از روشی پیروی کند که در جامعه ادبی روش غالب در ترجمه به حساب می آید. انتخاب روش بستگی به مخاطب و به خصوص نوع متن دارد. انتخاب وقتی درست است که ترجمه برای خواننده مفید باشد یا روش با نوع متن تناسب داشته باشد. در واقع، انتخاب روش به مترجم واگذار شده است. مترجم برای انتخاب روش باید آگاهی داشته باشد و روش مناسب را با احساس مسئولیت و اعتماد به نفس برگزیند. این نکته دستاورد کمی نیست، هرچند که اهمیت آن همیشه به درستی درک نمی شود. کم نیستند مترجمانی که همه انواع متون را به یک روش ترجمه می کنند و برای انتخاب روش مناسب، آگاهی لازم و لذا اعتماد به نفس ندارند و دست به تجربه نمی زنند و ترجیح می دهند از روش غالب پیروی کنند.

در سه دهه اخیر، در حوزه مطالعات ترجمه، روش های بسیاری برای ترجمه انواع متون پیشنهاد شده است. این روش ها که بی گمان تا حدودی تداخل دارند، به دلیل تغییری بنیادی در دیدگاه محققان ترجمه پدیده آمده است، به طوری که اسنل هورنبی ( 1988, p36 Snell Hornby) می گوید: در دوران کلاسیک ، روش بررسی زبان و ترجمه چنین بود که جملات و به خصوص کلمات را از بافت جدا و به تفصیل بررسی می کردند. در دوره مطالعات ترجمه، محقق به شبکه ای از روابط علاقه مند است و اهمیت تک تک کلمات را، با توجه به اینکه تا چه حد با کل متن و موقعیت و فرهنگ ربط دارد، می سنجد.

برای آنکه با آراء ترجمه شناسان معاصر در باب روش ترجمه آشنا شویم، برخی از این روش ها را به اختصار شرح می دهیم. یادآور می شویم که بحث قدیمی در باب روش برتر ترجمه جای خود را به بحث درباره روش مناسب ترجمه داده و اساسا بحث روش ترجمه فقط یکی از موضوعات متعددی است که ترجمه شناسان معاصر به آن می پردازند. در بحث روش ترجمه، ترجمه شناسان معاصر نیز اصطلاحاتی همچون وفاداری، دقت، روانی، و تعادل را به کار می برند، اما با تعاریف کمابیش متفاوت. نظریات ترجمه شناسان امروزی، قبل از هر چیز، بیانگر اهمیت و وسعتی است که ترجمه در دوران دموکراتیک معاصر پیدا کرده است- دورانی که در آن خوانندگان ترجمه به علما و فضلای دانشگاهی محدود نیستند و ترجمه کار پیچیده ای به حساب می آید که از عوامل زبانی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، قومی، و سیاسی متاثر می شود.


روش های صوری و پویا

این دو اصطلاح را نایدا (Nida 1964) در محدوده ترجمه انجیل به کار برده است. در روش پویا1، ترجمه همان انفعالی را در خواننده پدید می آورد که متن اصلی در مخاطب آن پدید آورده است. برای این کار، مترجم از واژه های فرهنگی نا مانوس در زبان مقصد پرهیز می کند، اطلاعات نهفته در متن اصلی را به عبارت در می آورد، حشو را افزایش می دهد و در مجموع زبانی روان و طبیعی برای ترجمه بر می گزیند. برای مثال نایدا عبارت «بره خداوند» را به زبان اسکیمو به عبارت «سگ آبی خداوند» ترجمه کرد، زیرا در فرهنگ اسکیمو بره وجود ندارد. نایدا این روش را در ترجمه انجیل به کار برده؛ چون در ترجمه انجیل، هدف فقط ارائه اطلاعات به خواننده نیست بلکه ایجاد واکنش در او نسبت به پیام خداوند نیز هست.با این حال این روش در ترجمه دیگر انواع متون نیز کاربرد دارد. شاید بتوان گفت این روش سرآغاز نظریه های جدیدی است که در آنها به خواننده ، به نوع متن و به فرهنگ مخاطب، لااقل به اندازه متن اصلی، توجه می شود.در روش صوری2، مترجم هم عبارت اصلی و هم محتوا را بر می گرداند و ویژگی های صوری متن اصلی را به زبان مقصد انتقال می دهد. مترجم تلاش نمی کند متن را بر اساس اقتضاهای زبانی زبان مقصد بنویسد بلکه، بدون هیچ خلاقیتی و تا آنجا که در زبان مقصد غیرعادی جلوه نکند، ترتیب کلمات نویسنده و به طور کلی انشای عبارات و علائم سجاوندی متن و تقطیع پاراگراف ها را عینا در ترجمه حفظ می کند.در این ترجمه، جملات، هرچند از نظر دستوری درست اند، از نظر سبک انسجام ندارند. این روش، با همه محدودیت هایش، بهترین روش برای ترجمه بعضی متون به حساب می آید، مخصوصا متون مذهبی و متونی که در آنها مترجم مایل نیست شیوه بیان نویسنده را تغییر دهد.........(برای مشاهده بقیه مقاله روی ادامه مطلب کلیک کنید!!! )

روش های ارتباطی و معنایی

دو اصطلاح روش ارتباطی3 و روش معنایی4 را پیتر نیومارک به کار برده است. در روش ارتباطی، چنان که از عنوان آن بر می آید، هدف مترجم ارتباط با خواننده است. در این روش مترجم آزادی بیشتری در تفسیر متن دارد؛ موارد ابهام یا اشکال را برطرف و متن را در چارچوب قرارداد های نحوی و معنایی و کاربردی زبان مقصد، بازنویسی می کند. در این روش، آنجا که بین دقت و روانی تعارض پیش آید، مترجم روانی را بر می گزیند. در روش معنایی – که عنوان چندان با مسمائی نیست– مترجم تا آنجا که قواعد نحوی و معنایی زبان مقصد اجازه دهد، صورت متن اصلی را در ترجمه حفظ می کند، به طوری که ترجمه شیوه تفکر و نحوه بیان نویسنده را عینا نشان می دهد.

شاید بهتر باشد این روش را روش دقیق بخوانیم؛ زیرا در این روش آنجا که بین دقت و روانی تعارض پیش آید، مترجم دقت را برمی گزیند. در این روش موارد ابهام و ناهمخوانی و حتی اشکالات متن اصلی به ترجمه راه پیدا می کنند و حاصل رنگ و بوی ترجمه دارد. این روش بیشتر در ترجمه متون ادبی به کار می رود – متونی که در آن چگونه گفتن به اندازه چه گفتن اهمیت دارد.

روش های آشکار و پنهان

دو اصطلاح روش پنهان5 و روش آشکار6 را جولیان هاوس(House 1989) به کار برده است. در روش پنهان، هدف نوشتن ترجمه ای است که اصیل جلوه کند، درست مثل متن اصلی که از نظر خوانندگان آن متنی اصیل و تالیفی به حساب می آید. به نظر هاوس، این روش برای ترجمه متونی مناسب است که جایگاه ویژه و مستقلی در زبان مبدا ندارند و به زبان، فرهنگ، سنت یا تاریخ چندان وابسته نیستند. در این موارد مترجم می تواند به جای ترجمه تک تک کلمات، کارکرد متن مبدا را در زبان مقصد بازآفرینی کند. آگهی های تجاری و متون مطبوعاتی از جمله متونی هستند که با این روش بهتر ترجمه می شوند.

برخی متون در زبان اصلی از جایگاه و اهمیت ویژه ای برخوردارند یعنی برای مخاطب خاصی نوشته شده اند یا به زبان، فرهنگ، سنت یا تاریخ بسیار وابسته اند. روش مناسب برای ترجمه این متون روش آشکار است. در این روش، هدف نوشتن متنی است که ترجمه بودن آن کاملا محسوس باشد. برای این کار کافی است برای کلمات متن مبدا معادل هایی متناظر در زبان مقصد پیدا کنیم بدون آنکه لازم باشد تغییراتی فرهنگی در متن پدید آوریم. این روش برای ترجمه خطابه های مذهبی و سخنرانی های سیاسی و برخی متون ادبی بسیار مناسب است.

روش های آشنایی زدایی و بومی سازی

دو اصطلاح آشنایی زدایی7 و بومی سازی8 را ونوتی (Venuti 1995) به کار برده است. در روش آشنایی زدایی، مترجم عمدا قراردادهای زبانی زبان مقصد را نقض می کند و بخشی از ویژگی های زبانی متن اصلی را به ترجمه انتقال می دهد. این روش از این سخن شلایرماخر9، در مورد روش مطلوب در ترجمه، الهام گرفته که می گوید: «مترجم تا حد امکان نویسنده را به حال خود رها می کند و خواننده را به سوی او می برد». به نظر ونوتی، این روش را باید در جوامعی مثل آمریکا به کار برد که در آن میلی به یادگیری زبان های دیگر و آشنایی با فرهنگ های دیگر وجود ندارد. در این جوامع، روش غالب در ترجمه روش بومی سازی است. مترجم در این جوامع با پیروی از روش آشنایی زدایی، می تواند شوک فرهنگی وارد کند. در روش آشنایی زدایی، مترجم پایبندی مطلق به قراردادهای زبانی و متنی فرهنگ مقصد نشان نمی دهد و در مواردی تعبیرهای فرهنگی زبان مبدا را عینا به متن ترجمه وارد می کند و در نهایت سبکی می آفریند که روان و متعارف نیست، به طوری که خواننده احساس می کند متن متعلق به زبان و فرهنگ دیگری است. ترجمه های ازرا پاوند10 و ترجمه معروف ناباکوف11 از منظومه پوشکین نمونه هایی از ترجمه آشنایی زدا در زبان انگلیسی به حساب می آیند.

ونوتی اصطلاح بومی سازی را با دید مثبت به کار نمی برد؛ زیرا روش بومی سازی روش متداول ترجمه در فرهنگ متکبر آمریکاست – فرهنگی که به زبان ها و فرهنگ های دیگر اعتنایی ندارد و مایل است همه چیز را به زبان روان و آشنای خود بخواند. کسی که به این روش ترجمه می کند مترجمی نامرئی است، چون اصلا وجودش در متن ترجمه احساس نمی شود. خواننده احساس نمی کند متنی را که می خواند ترجمه است. در این روش، مترجم اولا متنی را برای ترجمه بر می گزیند که بتواند به سهولت آن را به روش بومی سازی ترجمه کند؛ ثانیا متن را به زبان و سبکی روان ترجمه می کند تا ترجمه بودن متن را از چشم خواننده پنهان دارد. طبیعی است که مترجم، برای ایجاد سبکی روان و مطابق با انتظارات و سلیقه خواننده، مجبور است چیز هایی به متن بیفزاید و چیز هایی از آن کم کند. روش پیشنهادی ونوتی شاید برای فرهنگ آمریکا مناسب به نظر رسد چون خود شیفتگی زبانی و فرهنگی و دیگر ستیزی آن فرهنگ های دیگر را به چالش می کشد، اما بدیهی است که انتخاب روش درست ترجمه در سایر فرهنگ ها باید با ملاحظه عوامل فرهنگی خاص آن جوامع صورت گیرد.

روش دخل و تصرف

روش ترجمه با دخل و تصرف12 را لوئیس (Lewis 1985) با الهام از این سخن درایدا13 توصیف کرده است که می گوید: «ترجمه ای خوب است که در متن اصلی دخل و تصرف کند». در این روش، ترجمه مبتنی بر تفسیر است و در آن به ناچار (در مقایسه بامتن اصلی) قبض و بسط صورت می گیرد. مترجم از متابعت کورکورانه از زبان متن اصلی سر باز می زند و با فراتر رفتن از محدوده های متعارف زبان، اندیشه ای را که برای اهل زبان کاملا جدید است به زبانی کاملا غیر متعارف بیان می کند. مترجم کاربرد های متداول کلمات را تغییر می دهد و مراتب زبانی در متن اصلی و نیز انحراف های متن اصلی از معیار های زبان مبدا را با استفاده از ابزار زبان مقصد، بارز و برجسته می کند و در نهایت، زبان مقصد را آن قدر بسط می دهد تا بتواند آنچه را که در ترجمه به ناچار از دست می رود به نحوی جبران کند. مترجم هر قدر از دست رفته ها را بیشتر بتواند جبران کند وفادارتر است. بدیهی است این روش در ترجمه آن دسته از متون به کار می رود که در زبان مقصد از نو آوری های زبانی، ارزش های ادبی و قابلیت تفسیری خاص برخوردارند و ترجمه لفظ به لفظ آنها با ریخت و ریز بسیار همراه است و تصور درستی از متن اصلی به خواننده زبان مقصد نمی دهد.

روش های ترجمه محض و انتقال

ریس (Reiss 2000)، از بنیانگذاران مکتب نقش گرا در آلمان، در کتابی با عنوان احتمالات و محدودیت های نقد ترجمه، روشی عینی برای نقد ترجمه پیشنهاد می کند. او از یک طرف با نظریه پردازان سنتی ترجمه که برقراری تعادل را اساس کار ترجمه می دانند موافق است؛ اما از طرف دیگر اذعان دارد که در مواردی برقراری تعادل در سطح اندیشه یا صورت یا کارکرد ممکن و یامطلوب نیست. به عبارت دیگر، ریس دو روش ترجمه را می پذیرد: یکی روش ترجمه محض، دیگری روشی که او انتقال می نامد و در شرایط خاص به کار می رود. در روش ترجمه محض، مخاطب یا نقش متن در فرهنگ مقصد عوض نمی شود و متن بدون کمک توضیح و پانویس و انواع تغییر بیان، زبانی ساده تر و قابل فهم تر نمی یابد و مترجم در پی برقراری تعادل در سطح اندیشه، صورت یا نقش متن اصلی است. در روش انتقال، مترجم از مرزها و محدودیت های زبانی و فرهنگی فراتر می رود تا بتواند ترجمه ای را ارائه کند که در فرهنگ مقصد نقشی مشابه نقش متن اصلی در فرهنگ مبدا داشته باشد. معیار هایی که ریس به عنوان دستو رالعمل برای نقد ترجمه و به طریق اولی برای ترجمه پیشنهاد می کند نه به کلمات و ساختار های متن اصلی بلکه به نوع متن بستگی دارد. نوع متن روشن می کند که با توجه به هدف ترجمه، تعادل در چه سطحی باید برقرار شود.

ریس، بر اساس الگوی پیشنهادی روانشناس آلمانی، بوهلر (Buhler 1965)، برای متون سه نوع قائل است: متون اطلاع رسانی14، متون عاطفی15، و متون کنشی16. نقش اصلی متون نوع اول، چنان که از عنوان آن پیداست، اطلاع رسانی است و انتخاب زبان و سبک تابع این نقش است. در ترجمه این متون (کتب مرجع، نامه های اداری، اسناد رسمی و مقالات دانشگاهی)، مترجم باید به محتوا وفادار باشد ولی از جهت سبک، معیار های غالب در فرهنگ مقصد را مبنای کار قرار دهد. در متون عاطفی، عنصر زیباشناختی غالب است و ویژگی های سبکی جزئی از معنای متون به شمار می آید؛ زیرا تاثیری زیبا شناختی در خواننده دارد. مترجم باید نقش قالب این نوع متون را در ترجمه حفظ کند و با انتقال ویژگی های سبکی متن اصلی، به نوعی شباهت سبکی دست یابد. در متون کنشی، هدف نویسنده ان است که خواننده را ترغیب کند و او را به عملی خاص وا دارد. در این متون، محتوا و صورت تابع تاثیری است که قرار است متن در خواننده ایجاد کند. در ترجمه این نوع متون، مترجم باید زبان را طوری به کار برد که ترجمه واکنشی مشابه متن اصلی در خواننده پدید آورد. برای دستیابی به این هدف، گاه لازم می آید مترجم محتوا و یا ویژگی های سبکی متن اصلی را تغییر دهد. متن ممکن است متشکل از انواع متعدد باشد که هر کدام طبعا، در هر فرهنگ، ویژگی های قراردادی خاص خود را دارد. ریس از دید کارکردگرایی، توجه مترجم را به انواع متون ونقش های متفاوت آنها جلب و بر لزوم آشنا بودن مترجم با معیار ها و قراردادهای زبانی و فرهنگی حاکم بر انواع گونه ها تاکید می کند.

روش فرهنگ گرا یا خواننده مدار

روش فرهنگ گرا یا خواننده مدار را هانس ورمیر17، چهره شاخص مکتب نقش گرا، پیشنهاد کرده است. از نظر ورمیر، ترجمه فقط رویدادی زبانی نیست بلکه اساسا نوعی انتقال بین دو فرهنگ است. لذا مترجم باید نه فقط صاحب دو زبان بلکه صاحب دو فرهنگ باشد. همچنین، از آنجا که ترجمه عمل فرهنگی پیچیده ایست، نظریه پرداز ترجمه نمی تواند به نظریه ای صرفا زبانی اکتفا کند. متن اصلی از عناصری تشکیل شده که ممکن است به لفظ در آمده یا در نیامده باشند. ترجمه در موقعیتی جدید نوشته می شود تا با مخاطبی جدید و متفاوت ارتباط برقرار کند. پس نظریه ترجمه باید بر دو عامل عمده تکیه کند: فرهنگ مخاطبان ترجمه؛ نقشی که ترجمه قرار است در فرهنگ مقصد ایفا کند. بنابراین هر نظریه ترجمه باید مبتنی بر نظریه ای در زمینه فرهنگ باشد. آگاهی مترجم از نقش ترجمه در فرهنگ مقصد دست مترجم را در انتخاب روش ترجمه باز می گذارد. نظریه ورمیر مبتنی بر دو اصل است: یکی آنکه عمل انسان تابع هدف ان است؛ دیگر آنکه هدف با توجه به مخاطب تغییر می کند. ورمیر ترجمه را نوعی عمل می داند که مثل هر عمل دیگر، با هدف و مقصودی خاص صورت می گیرد. مترجم قبل از ترجمه باید هدف خود را از ترجمه مشخص کند. ترجمه از نظر ورمیر تابع دو قانون است؛ قانون انسجام و قانون وفاداری. انسجام یعنی سازگاری متن با موقعیت خود. بنا بر قانون انسجام، متن اصلی در فرهنگ خود متنی منسجم به حساب می آید، اما ممکن است ترجمه لفظ به لفظ آن در فرهنگ مقصد متنی منسجم به حساب نیاید. بنا بر قانون وفاداری، هرچند ترجمه تابع تفسیر مترجم از متن و نیز تابع هدف ترجمه است، اما نهایتا ترجمه با متن اصلی کاملا بیگانه نیست بلکه نوعی رابطه میان آن دو (انسجام بین دو متن) بر قرار است. در ترجمه متونی که نقشی متفاوت در زبان مقصد می یابند، وفاداری بین دو متن یا وفاداری مترجم به حداکثر می رسد؛ حال آنکه در ترجمه متون ادبی، انسجام بین ترجمه و متن اصلی دیگر ملاک نخواهد بود. بدین ترتیب، پایبندی به متن اصلی تابع هدف ترجمه است. اگر هدف ترجمه اقتضا کند که متن در فرهنگ مقصد نقش متفاوت پیدا کند، دیگر ضرورتی برای ایجاد انسجام بین دو متن وجود ندارد. معیار پسندگی متن است و آن انطباق متن است با هدف از پیش تعیین شده ترجمه.

روش خواننده محوری که ورمیر پیشنهاد می کند مورد مخالفت کسانی واقع شده که پایبندی به متن اصلی را قانون اخلاقی تغییر ناپذیر ترجمه می دانند. کریستین نورد18 که خود از طرفداران نظریه ورمیر است، به نقص اخلاقی این روش اشاره می کند و می گوید: «اگر متن طبق هدفی خاص ترجمه شود، مترجم نمی تواند ولو اینکه سفارش دهنده ترجمه بخواهد، در چهارچوب فرهنگی خاص هر هدفی را برای ترجمه هر نوع متن انتخاب کند. در هر جامعه، تصوری خاص نسبت به ترجمه وجود دارد و بدیهی است خواننده هر ترجمه را مطابق با همان تصور ارزیابی می کند و اگر مترجم تغییری در صورت یا معنی یا نقش ترجمه بدهد، خواننده ترجمه این تغییر را به حساب مولف می گذارد نه به حساب مترجم، مگر آنکه از قبل در جریان تغییراتی که در متن انجام شده است قرار گیرد. خواننده ترجمه باید به مترجم اعتماد کند و مترجم نیز آزادی کامل دارد تا با توجه به هدف خود، متن را ترجمه کند. اصل پایبندی، به مترجم حکم می کند که، اگر تغییرات انجام شده در متن با قرارداد های رایج در ترجمه و نیز انتظارات خواننده از ترجمه، ناسازگاری داشته باشد، خواننده را در جریان تغییرات قرار دهد.»


منابع:

House, Juliane (1989), "Translation Quality Assessment", Reading in Translation Theory, Andrew Chesterman (ed.), Helsinki: Oy Finn Lectura Ab.pp.157-161.                             
Lewis Philip (1985), "The Measure of Translation Effects", Difference in Translation,        Joseph Graham (ed.) Ithaca, New York: Cornell University Press.                                   
Newmark, Peter (1981), Approaches to Translation, Oxford, New York: Pergamon.         
Nida, Eugene A. (1964), Toward a Science of Translation, with special reference to         principles and procedures involved in Bible translating, Leiden: Brill.                               
Nord, Christian (1991), "Skopos, Loyalty and Translation Conventions", Target (3): pp.     91-109.                                                                                                                    
Reiss, Katharina (2000), Translation Criticism, the Potential and Limitations, tr. By Erroll   F. Rhodes, American Bible Society.                                                                             
Snell-Hornby, Mary (1988), Translation Studies: An Integrated Approach, Amsterdam-     Philadelphia: John Benjamins.                                                                                    
Venuti, Lawrence (1995), The Translator's Invisibility, London and New York: Routledge.    
Vermeer, Hans (1989), "Skopos and Commission in Translational Action", Reading in       Translation Theory, Andrew Chesterman (trans.), Helsinki: Oy Finn Lectura AB               

پانوشت ها:


 dynamic equivalence 2) formal equivalence 3) communicative method 4) semantic method 5) covert translation 6) overt translation 7) foreignization 8) domestication 9) Schleiermacher 10) Ezra Pound 11) V. Nabakov 12) Abusive translation 13) Derrida 14) Informative 15) Expressive 16) Operative 17) Hans Vermeer 18) Christian Nord


برگرفته از: نامه فرهنگستان

دسته بندی : نظریه های ترجمه

 یکی از جدیدترین مدل های ارائه شده برای ارزیابی کیفیت ترجمه مدل استدلال محور ویلیامز می‌باشد. برخلاف مدل خزاعی فر که متمرکز بر ارزیابی ترجمه متون ادبی می‌باشد، ویلیامیز رویکرد استدلال محور را برای ارزیابی کیفیت متون غیر ادبی پیشنهاد می‌کند. او همسو با نظر چایم پرلمان١، معتقد است که طبقه‌بندی های استدلالی ارسطو را می‌توان در گونه‌های بسیار متنوعی از متون حاضر یافت. همچنین براساس یافته‌های فیلسوف استفان تولمین٢ مطرح می کند که ساختار استدلال در سطح کلان در تمامی متون وجود دارد.


به اختصار می‌توان گفت که وی معتقد است که تمامی متون استدلالی هستند، حتی متون اخباری. بدین‌صورت که نویسنده سعی در متقاعد کردن خواننده در پذیرش برخی نظرات و عقاید دارد. بر همین اساس ویلیامز معتقد است که هر متن مبداء ابزاری، شامل ساختار کلان استدلالی می‌باشد که در وهله اول مترجم موظف به حفظ آن ساختار در متن ترجمه شده می‌باشد. این به مفهوم انکار وجود و اهمیت توجه به مختصات متنی و کاربردهای متفاوت متنی نمی‌باشد. بلکه بدین ‌معنی است که حفظ و انتقال ساختار کلان استدلالی در بررسی کیفیت ترجمه می‌بایست بعنوان اولین اولویت، مورد ملاحظه و ارزیابی قرار گیرد. او برای بررسی کاربرد مدل خود به بررسی دو مقاله‌ آماری و جرم ‌شناسی می‌پردازد و شواهدی در تأیید نظر خود ارائه می‌کند. برای مطالعه‌ بیشتر این روش بررسی کیفیت ترجمه می‌توان کتاب٣ مالکولم ویلیامیز با نام "ارزیابی کیفیت ترجمه: رویکردی استدلال محور" که توسط دانشگاه اتاوا در سال ٢٠٠۴ منتشر شده است را مطالعه کرد. و یا می‌توان برای دستیابی به چکیده‌ این مدل ارزیابی، مقاله‌ای۴ از وی را که در مجله‌ الکترونیکی موتاتیس موتاندیس را که در سال ٢٠٠٩ منتشر شده است را مطالعه کرد.


دسته بندی : نظریه های ترجمه


----------------------------------------


آیا ترجمه نمی‌تواند ارزش متن اصلی را داشته باشد؟


والتر بنیامین اندیشمندی بود که آرزو داشت یک منتقد ادبی شود. او علاوه بر ترجمه اشعار شارل بودلر، مقدمه ای با عنوان «وظیفه مترجم» بر «تابلوهای پاریسی» او نوشت و نظریه های فلسفی خود را درباره ترجمه شرح و بسط داد.

هدف از نوشتن این مقاله این است که با تطبیق نظریه های بنیامین با دیگر صاحب نظران ترجمه، رویکرد مناسب به ترجمه تبیین شود. از آنجا که بنیامین سخت طرفدار ترجمه لفظی بود، به همین دلیل بیشتر به این مقوله و نیز مولفه زبان محض و وفاداری به متن اصلی پرداخته می شود.

نقد حاضر به مفهوم خرده گیری و تخریب اندیشه های اندیشمندی چون والتر بنیامین نیست؛ بسا که در جامعه امروزی ما نقد را ابزاری برای خرده گیری بکارمی برند و با برداشتی جزء از کل به ارزش واقعی و حقیقی اثر لطمه می زنند. به جرات می توان گفت که در جامعه ادبی ما نقد به معنی واقعی آن و آن گونه که در دنیا رایج است وجود ندارد.


ترجمه جدا از متن اما در پیوند با آن است


در دنیای کنونی ترجمه از چنان اهمیتی برخوردار شده است که توجه بسیاری از فیلسوفان و زبان شناسان مطرح دنیا را به خود معطوف داشته است، به طوری که گذشته از فیلسوفانی مانند گئورگ اشتاینر، ژاک دریدا، جی اف گراهام، والتر بنیامین و...، فیلسوفی فرانسوی به نام "ژان رنه لد میرال" عبارت «ترجمه شناسی» را ابداع کرد.

مسئله مهم در نظریه بنیامین این است که "ترجمه درکی از معنا یا محتوای اطلاعاتی متن اصلی به خواننده نمی دهد. ترجمه جدا از متن اما در پیوند با آن است، چیزی است که بعد از آن می آید و به عمر متن اصلی بقا می بخشد. این بازآفرینی بقای متن اصلی را تضمین می کند."

طبق گفته والتر بنیامین "ترجمه خوب بیان رابطه متقابل و اصلی زبان است." بنیامین در کل به زبان توجه دارد. او ترجمه را نوعی فرآیند ترکیب می داند که باعث اتحاد دو زبان مجزا می شود و این ویژگی بارز لفظ گرایان است. بنیامین در این مقدمه خود کاملا از ترجمه لفظ به لفظ دفاع می کند. وی ترجمه را پرکردن شکاف با معنی در یک زبان کلی می داند. از این رو ترجمه تحت اللفظی را ترجیح می دهد. به زعم وی "یک ترجمه حقیقی شفاف است. متن اصلی را نمی پوشاند. روشنایی آن را تاریک نمی کند؛ بلکه به زبان محض اجازه می دهد تا با تقویت خویش بر متن اصلی بدرخشد. این امر روی هم رفته با ارائه تحت اللفظی نحوی تحقق می یابد که ثابت می کند واژه نسبت به جمله، عنصر اولیه مترجم است. بسا که اگر جمله به مثابه دیواری در برابر زبان مبدا باشد، ترجمه تحت اللفظی به مثابه گذرگاه است."

در اینجا دو مسئله قابل بحث است و حتی ترجمه خود او از اشعار بودلر به این طریق صورت گرفته است. به زعم بنیامین باید به صورت و قالب اثر توجه کرد و نه محتوا. و این رویکرد به ترجمه، او را به مقوله ای به نام «زبان محض» سوق داده است که در جای خود به آن خواهیم پرداخت.

ترجمه تحت اللفظی موضوعی است که از زمان سیسرو مردود شمرده شده است. بسا که انتقال الفاظ و واژه های زبان مبدا باعث از بین رفتن معنا و بار معنایی و انتقال حس می شود. زبان شناسان به خوبی و به طور جامع به این موضوع پرداخته اند. از زمان پیدایش نظریه های ترجمه، مترجمین و نظریه پردازان ترجمه را به انواع مختلفی تقسیم کرده اند که هرچند نام های متفاوتی بر آنها گذاشته اند اما در کل می توان گفت که تمام آنها وجه مشترکی در انتقال معنا دارند.

اولین تقسیم بندی متعلق به سیسرو و سپس سنت جروم است که مبنای نوشتارهای مهم درباب ترجمه هستند. سیسرو درخصوص ترجمه خود می نویسد "من در ترجمه هایم با حفظ عقاید و قالب، آن را به زبانی ریختم که خودمان استفاده می کنیم و در این راه لازم ندانستم که از ترجمه واژه به واژه استفاده نکنم، یعنی اسلوب کلی و نیروی زبانی را حفظ کردم و ترجمه معنایی را در پیش گرفتم." سنت جروم نیز در نامه به پاماشیوس راجع به ترجمه خود از عهد عتیق چنین می نویسد "من در ترجمه خود از ترجمه معنایی استفاده کردم نه از ترجمه لفظی."

بعدها مارتین لوتر آلمانی، از این دو نفر پیروی و از ترجمه لفظی پرهیز کرد؛ تا جایی که کلیسا او را متهم به خیانت در ترجمه کرد. از درایدن، ولت و تایلر که بگذریم به قرن بیستم می رسیم که موثرترین و جنجال برانگیزترین نظریه ها در این دوره شکل گرفته است. نظریه ها و رویکردهای قرن بیستم را می توان به دو بخش تقسیم کرد. نظریه های زبان شناسی که نمایندگان آن رومن یاکوبسن، وولفرام کولر، پیتر نیومارک، سی جی کتفورد و یوجین نایدا هستند و سپس نظریه های فلسفی که والتر بنیامین، ژاک دریدا، ازرا پوند و گئورگ اشتاینر منادیان آن اند.

در این مقاله تنها به بررسی نظریه های یوجین نایدا و پیتر نیومارک و سپس اشتاینر و دریدا می پردازیم تا یک بررسی تطبیقی در برابر بنیامین صورت گرفته باشد.


ترجمه صوری و پویا - ترجمه معنایی و پیامی

یوجین نایدا، زبان شناس آمریکایی ترجمه را به دو نوع صوری و پویا تقسیم می کند. در نوع اول، مترجم واژه ها را به همان صورت به زبان مقصد برمی گرداند. (به زعم بنیامین «واژه ها نخست همان واژه بودند»). در این نوع ترجمه واژه همان قالب صوری خود را حفظ می کند.

پیتر نیومارک ترجمه را به دو نوع تقسیم می کند: ترجمه معنایی و ترجمه پیامی. در ترجمه معنایی مترجم نمی خواهد از دنیای نویسنده فاصله بگیرد و اولویت به دیدگاه های نویسنده داده می شود. چنین ترجمه ای را نمی توان به راحتی خواند. چون از دیدگاه مولف ترجمه می شود ولی در ترجمه ارتباطی تمام توجه به خواننده معطوف می شود. از وارد کردن واژه های نامانوس اجتناب و در واقع ترجمه تعدیل می شود. بنیامین در ترجمه خود از اشعار بودلر به ترجمه تحت اللفظی دست زده است؛ به همین خاطر ترجمه اشتاینر از ترجمه او بسیار بهتر است.

بنیامین به صورت اثر نظر دارد نه به محتوای آن و این گفته او که ترجمه نمی تواند ارزش متن اصلی را داشته باشد، اعتقادی سست تلقی می شود. اگر مترجم با بهره جویی از واژه ها و عبارتهای غنی به بازآفرینی بپردازد و با برخورداری از مهارت و چیره دستی لازم به ترجمه ارتباطی دست بزند و احساس لازم را به مخاطب انتقال دهد، در این صورت متن ترجمه اهمیت بالاتری پیدا خواهد کرد. آندره لوفر می نویسد: « فیتز جرالد با بازسرایی اشعار عمر خیام بر اهمیت متن اصلی افزوده و آن را همتراز با نیاز ادبی دوره خود در غرب ساخته است». در ایران هم می توان به ترجمه های احمد شاملو از اشعار مارگوت بیگل و سایر نویسندگان اشاره کرد.


هیچ شعری برای خواننده و هیچ تصویری برای بیننده نیست

بنیامین در مقاله خود می نویسد: « در بررسی یک اثر ادبی یا قالب ادبی توجه به گیرنده پیام فایده ای دربر ندارد. هرگونه توجه به توده خاص یا نماینده آن نه تنها گمراه کننده بلکه حتی در توجه نظری به هنر نیز مضر است». آنچه مسلم می نماید این است که در هر اثر هنری بر خلاف نظر بنیامین، مخاطب و گیرنده پیام اهمیت بالایی دارد و اگر اثری نتواند مخاطب خود - اعم از خاص و عام را راضی کند - به هیچ وجه اثرگذار نبوده و از ارزش هنری و ادبی آن کاسته خواهد شد. بنیامین چنان مخاطب را از نظر انداخته که می نویسد: «هیچ شعری برای خواننده، هیچ تصویری برای بیننده و هیچ سمفونی برای شنونده نیست».

پیتر نیومارک می گوید: «طبیعتا هر ترجمه ای برای خواننده است، حتی اگر آن متن در اصل برای خواننده نوشته نشده باشد». بی گمان مایه دلسردی و یاس است که صاحب اثری بفهمد که اثرش مخاطبی ندارد. مطمئنا در حیطه نقد ادبی پسامدرن اهمیت مخاطب به مراتب نه تنها از متن بلکه از خود مولف هم فراتر رفته است.

رولان بارت نظریه پرداز و فیلسوف فرانسوی در مقاله معروف خود «مرگ مولف» سیمای حقیقی این مطلب را چنین می شکافد: «یک متن ساخته نوشته های متعدد بوده، از فرهنگهای بسیار گرفته شده و به عرصه روابط متقابل مکالمه، هجو و مجادله پا می گذارد اما جایگاهی وجود دارد که گرانیگاه این چندگانگی است و آن جایگاه خواننده است نه آن طور که تاکنون گفته شده، مولف.» او مقاله را چنین پایان می برد که «تولد خواننده باید به بهای مرگ مولف باشد».

اما این تنها بارت نیست که خلاف نظر بنیامین را دارد. میشل فوکو فیلسوف پسامدرن در مقاله «مولف چیست؟» می نویسد: «مولف منشا بی کران دلالتهایی که یک اثر را پر می کنند، نیست؛ مولف بر آثار تقدم ندارد...» و «چه تفاوتی دارد که چه کسی سخن می گوید؟». بی شک اولین هدف هنرمند، نویسنده و مترجم این است که با خلق اثری بتواند خواننده را متاثر کند و ارتباط خوبی با خواننده و شنونده اش برقرار کند. ترجمه هم از این قاعده مستثنا نیست، چون وظیفه آن انتقال اطلاعات به نحو خوب است. بنیامین می نویسد: «معقول امر این است که هیچ ترجمه ای نمی تواند اهمیت متن اصلی را داشته باشد.» این امر زمانی می تواند صحت داشته باشد که دانش مترجم از زبان مقصد در سطح پائینی باشد و دست به ترجمه نارسا و تحت اللفظی بزند. بنیامین ترجمه را چیزی بعد از متن اصلی می داند که تداوم و بقای عمر متن است و این بازآفرینی در واقع بقای متن اصلی را تضمین می کند.


ترجمه نوعی تاویل خلاقانه است

بنیامین می نویسد: «ترجمه یک نمود است. برای درک آن به عنوان یک نمود، فرد باید به زبان مبدا باز گردد». ترجمه نوعی تاویل خلاقانه است. به عبارتی ترجمه را دائما تاویل و تفسیر همراهی می کند. این رویکرد به ترجمه در نظریه معروف گئورگ اشتاینر با عنوان «حرکت هرمنوتیکی» مشهود است. مترجم نخست خواننده و بعد مترجم است. در نتیجه آنچه می خواند ابتدا در درون خود تفسیر و سپس به شیوه فهم خود تاویل و بازآفرینی می کند. اشتاینر روش هرمنوتیکی را «بررسی معنا جهت درک بخشی از گفتار یا نوشتار و تلاش برای فهم این فرایند برمبنای شیوه کلی معنا» تعریف می کند. او هرمنوتیک ترجمه را عمل استخراج و انتقال مناسب معنی می داند.

اما در باب « زبان محض» باید گفت که بنیامین از نوعی زبان متافیزیکی دفاع می کند. هدف نهایی در ترجمه، در اندیشه وی به زبان محض ختم می شود. «محض یعنی غیر التقاطی و عاری از پدیده های دیگر. زبان محض زبانی است که خداوند به انسان عطا فرمود. آفرینش چیزی جز نامیدن نیست. آنچه محض است نه محتوایی دارد و نه قابل انتقال است».

ژاک دریدا که از این اندیشه بنیامین تاثیر پذیرفته و خوانش خود را از نظریه زبان بنیامین جمع بندی می کرد، راهی در پیش گرفت که با ساختار بنیامین یکی نبود. ساختارشکنی دریدا اولویت معنا در واژه را طرد می کند و روشهایی را توجیه می کند که متن فرضیات خودش را متزلزل ساخته، تناقضهای درونی آن را کشف می کند. او مفاهیم خویشاوندی زبانها و بقا را در کنش ترجمه بررسی می کند و آن گاه آن را در فهم نو خود از متن قرار می دهد. دریدا در نامه ای می نویسد «ساختارها باید باز، تجزیه و لایروبی شوند».

در خاتمه با اذعان به دانش بالای بنیامین، نتیجه گیری از مباحث فوق را به عهده خواننده می گذاریم تا از دخالت و تحمیل عقیده شخصی پرهیز شود.


منبع: خبرگزاری مهر



آنچه در ادامه می خوانید چکیده ای مختصر از سخنان بسیل حتیم درباره اهمیت دو فرهنگی بودن علاوه بر دو زبانه بودن مترجم می باشد که چندی پیش در جمع دانشجویان مطالعات زبان و ترجمه دانشگاه علوم مالزی ایراد شد. بسیل حتیم درنظرگرفتن فرهنگ مقصد را در زبان ترجمه به خصوص در ترجمه به انگلیسی نسبت به زبانهایی از جمله عربی بسیار با اهمیت تر دانست. زیرا تاریخچه دویست ساله مطالعه علمی زبان و زبانشناسی در اروپا و به خصوص در زبان انگلیسی باید ها و نباید ها را بسیار شفاف ساخته ومرزهای زبانی و متنی را به خوبی مشخص کرده است. به اعتقاد وی، مترجم می بایست با اشراف به تمامیت متن مبدا چندین سطح از بافت زبان (context) را مدنظر قرار دهد.


در سطح اول (register)، که سطح رسمیت و سطح تخصصی بودن می باشد، بطور کلی حس متن منتقل میشود و مترجم باید با دقت، سطح منطبق و مناسب آن را در زبان مقصد انتخاب واستفاده کند. از انواع این سطح می توان  انواع حقوقی، مذهبی و تاریخی را نام برد. در سطح بعد (text)، می بایست نوع متن، بررسی و در زبان مقصد باز آفرینی شود. برای نمونه  از انواع متن می توان به متن تفسیرى، تشویقی‌ و یا احساسی اشاره کرد. در سطح سوم (genre) باید به قوانین، هنجارها، ‌باید ها و نبایدها در متن مبدا اندیشید و به قوانین، هنجارها و بایدها ونبایدهای فرهنگ متن مقصد پایبند بود. در سطح آخر (discourse)، دیدگاه ها و ذهنیت های کلی در زبان مبدا باید لحاظ شده و بطور مناسب به زبان مقصد منتقل شود.

وی برای شفافیت بیشتر موضوع فوق ولایه های چهارگانه بافت زبان (context)، به بررسی یک نمونه پرداخت. دو ترجمه انگلیسی از یک بند به زبان عربی بررسی شد. وی نمونه ترجمه اول را مناسب کتاب های تاریخی و نمونه دوم را مناسب مطبوعات دانست. او تفاوت دو نمونه ترجمه را در سطح اول (register) و سطح چهارم (discourse) زبان مقصد دانست. به گفته وی، چاپ و نشر در جامعه انگلیسی به خاطر پس زمینه تاریخی و فرهنگی آن بسیار دقیق، وسختگیرانه می باشد وامکان چاپ نمونه اول در مطبوعات و نمونه دوم را در کتب تاریخی بسیار غیر متحمل دانست. در مقابل در زبان عربی برای بیان آن مطالب چه به منظور نشر در مطبوعات یا کتب تاریخی از سطوح بافتی مشابهی استفاده می شود و این بطور نمونه وظیفه مترجم عربی به انگلیسی را مشکل وسخت می کند بدین صورت که مترجم با بازآفرینی لایه های بافتی متن مبدا به نتیجه مطلوب دست پیدا نخواهد کرد و او باید با شناخت وآگاهی از لایه های مناسب بافتی در زبان و فرهنگ مقصد، لایه های مناسب را شناسایی و انتخاب نموده و ترجمه را انجام دهد. البته حتیم لازم به ذکر دانست که عدم وجود برخی سطوح بافتی متمایز و تخصصی در زبان هایی مانند عربی را  دلیل ضعف در ساختار این زبان ها نمی داند، و مسئولیت این تحول و تخصصی شدن را متوجه کاربران معاصر این زبان ها می داند. لیکن وی مسئله آموزش فرهنگ را در حال حاضر کم کارآمد دانست و انحراف این دوره ها را از مباحث اصلی را مشهود دانست.                     

به منظور آموزش فرهنگ کشورها، در اروپا برگزاری دوره های کوتاه مدتی در این خصوص رایج می باشد. پروفسورحتیم ماهیت این دوره ها را نگاهی فرهنگی-اجتماعی می نامد. در چنین برنامه هایی صرفا لیست ها وطبقه بندی هایی از انواع غذا، ‌موسیقی،‌ پوشش و لباس، پرسیدن آدرس، ‌خرید، شروع و پایان مکالمه در فرهنگی خاص مطرح می شود. در راستای ضرورت آشنایی با فرهنگ مقصد برای تربیت مترجم، حتیم در این مورد فرهنگ را به سه زیرمجموعه کلی  تقسیم می کند: الف) محصولات واشیاء فرهنگی، ب) عملکرد های فرهنگی، و ج) دیدگاه های فرهنگی.

در دوره های یاد شده نگاهی فرهنگی اجتماعی از تمام فرهنگ کشوری فقط به زیر مجموعه اول یا محصولات فرهنگی پرداخته می شود. او این سطح را کاملا لازم، ولی کافی نمی داند ومترجم به جای درک صحیح وخلق ترجمه مناسب، نیاز به درک تمامیت فرهنگ مقصد دارد.

وی با بیان عدم کفایت توجه به محصولات فرهنگی برای درک پیغام متن به ذکر مثال جالبی پرداخت. او معتقد بود وقتی بن لادن از واژه جهاد استفاده کرد همه آن را جنگ علیه غیرمسلمانان، آمریکا و تروریسم برداشت کردند و در مقابل وقتی بوش از کلمه جنگ صلیبى (crusade) استفاده کرد جهانیان آن را جنگ مقدس مسیحیان علیه مسلمانان برداشت کردند و این دو کلمه باعث پیامد های فرهنگی سیاسی نامطلوبی در عرصه جهانی شد. بسیل حتیم معتقد است که اگر افراد با لحاظ کردن ذهنیت فرهنگی و ویژگی های لایه های بافتی زبان های مبدا و مقصد در سخنان بن لادن و بوش دقت می کردند درمی یافتند که منظور هر دو نفر جهاد در مفهوم عام و جنگ صلیبی (و   crusadeبا حرف آغازین کوچک) و نه در مفهوم خواص بلکه بمعنی تعامل وتلاش گروهی برای رسیدن به یک هدف مشترک بوده است.

وی معتقد بود که اگر بن لادن و بوش در سر یک میز، رو در رو با هم مذاکره میکردند حرف های یکدیگر را بهتر می فهمیدند و حتی شاید با هم به توافق می رسیدند. وی مفاهیمی همچون جهاد، حجاب و حتی انواع غذا ها را از نمونه هایی از محصولات فرهنگی می داند.

یکی دیگر از چندین نمونه بررسی شده توسط او در مورد اهمیت دوفرهنگی بودن مترجم مربوط به ترجمه جمله ای از یک رمان انگلیسی به اسپانیایی مربوط می شود که مترجم در صورت عدم آشنایی با عملکرد فرهنگی و ذهنیت فرهنگی مخاطب اسپانیایی زبان نمی تواند حس تنهایی وبی بضاعتی شخصیت رمان را انتقال دهد (The guy was sick and tired of the Chinese restaurants and TV dinners). در انگلستان یکی از ارزان ترین غذاها را از یک رستوران چینی می توان تهیه کرد. نگارنده انگلیسی رستوران چینی را نمادی از کم بضاعتی وصرف غذا در حین تماشای تلویزیون را نمادی از تنهایی می داند، ولی هر دوی این موارد بیانگر تجمل و تمول آن فرد برای اسپانیایی زبانها می باشد ومترجم در صورت عدم آگاهی حس نادرست ومتضادی را در ترجمه انتقال خواهد داد.

 

translationstudies.persianblog


-------------------------------------------------------


موضوع توانش ترجمه (translation competence)، یکی از موضوعات بحث بر انگیز در مطالعات ترجمه در چند سال اخیر بوده است. اهمیت این موضوع از چند دلیل ناشی می شود که مهمترین دلیل آن نیاز مبرم طراحان دوره های آموزش مترجم به درک هر چه ملموس تری از اصلی ترین هدف دوره های آموزشی که همان دست یابی به توانش ترجمه است، می باشد. صاحب نظران حوزه طراحی برنامه های آموزشى از جمله نیشن و مکلیستر ترسیم دقیق هدف یا اهداف اصلی آموزش و بررسی اصول و مبانی نظری در این خصوص را در برنامه ریزی یک سیستم آموزشی، مهمترین گام و مقدم بر دیگر اقدامات برمی شمارند. لیکن علاوه بر طبیعت انتزاعی این پدیده، انگشت شمار بودن پژوهشهای تجربی را میتوان دلیل اصلی حل نشدن معمای توانش ترجمه برشمرد. بعلاوه، در ابتدا لازم به ذکر است که علی رغم شباهت واژگانی توانش ترجمه در مطالعات ترجمه، این مفهوم با توانش زبانی (linguistic competence) در زبانشناسی متفاوت می باشد. بر خلاف توانش زبانی در زبانشناسی، توانش ترجمه نزدیک وشبیه تر به کنش زبانی (linguistic performance) بوده و بیشتر به عملکرد در مهارت ترجمه اشاره دارد.


مهمترین دیدگاه مشترک بین پژوهشگران توانش ترجمه اعتقاد به چند بعدی بودن و یا چند بخشی بودن این توانش می باشد. به عبارت دیگر، توانش ترجمه هیچگاه یک توانایی یا مهارت تخصصی واحد و یکپارچه تلقی نشده و برآیندی از مجموعه ای از چندین زیر توانش (sub-competence) اصلی و فرعی در نظر گرفته شده است. بطور نمونه، البرت نوبرت معتقد است که توانش زبانی، توانش متنی، توانش دانش نامه ای یا موضوعی، و توانش فرهنگی در کنار توانش انتقالی که مافوق چهار مورد قبل می باشد در تعامل با هم منجر به توانش ترجمه در مترجم شده و برای او توانایی لازم برای ترجمه را فراهم می کنند. کریستینا نرد نیز در معرفی مترجم کاربردگرا نه مولفه را برای توانش ترجمه ضروری میداند، که از جمله می توان به توانش نگارش، توانش تحقیق، توانش حرفه ای، توانش فراارتباطی، توانش بین فرهنگی، توانش ارائه و توزیع، توانش رسانه ای ، توانش مقاومت و توانش اعتماد بنفس اشاره کرد.

        لیکن، آنتونی پیم در خصوص توانش ترجمه و در ارتباط با انتخاب سر فصل دروس دوره های آموزش مترجم معتقد است که به جای تمرکز بر روی زیر مجموعه های فرضی توانش ترجمه موثرتر خواهد بود که توانش ترجمه را از زاویه ای متفاوت که شامل دو توانش کلی و فراگیر می باشد بررسی کرد. از نظر او توانش ترجمه را میتوان حاصل این دو زیر توانش اصلی دانست: اول، توانایی تولید و خلق مجموعه ای بیش از یک متن ترجمه شده مناسب و دوم ، توانایی انتخاب مناسب ترین متن ترجمه شده به سرعت و با اعتماد بنفسی موجه. از دلایل پیم برای ارائه چنین تعریف موجزی از توانش ترجمه و رد ضرورت بررسی فهرست های طولانی از زیر توانش ها و مولفه های مختلف توانش ترجمه، تغییرات سریع به واسطه انقلاب الکترونیکی در چند سال اخیر و تغییرات شگرف و بی ثبات دنیای کار ترجمه حرفه ای می دانند.

        برخی دیگر از پژوهشگران بر اساس داده های بدست آمده از محیط های آموزشی اقدام به معرفی مولفه ها و زیر توانش های این مهارت پرداخته اند. اولیویا فاکس بر اساس ویژگی های نا مطلوب ترجمه دانشجویان مترجمی و مشکلات عمومی ایشان در ترجمه به ارائه مدلی آموزشی از توانش ترجمه پرداخته است.در این مدل برای رسیدن به توانش ترجمه در محیط های آموزشی می بایست در پنج حوزه مختلف مهارت ها و توانایی های دانشجویان مترجمی را ارتقا داد، از جمله توانش ارتباطی، توانش اجتماعی- فرهنگی، توانش زبانی و فرهنگی، توانش یادگیری و توانش حل مسئله.

        از دیگر مدل های توانش ترجمه میتوان به مدل شش مولفه ای دانشگاه استون اشاره کرد. در این مدل که با نظارت و هدایت کریستینا شفنر طراحی شد شامل توانش زبانی، توانش فرهنگی، توانش متنی، توانش موضوعی یا دانشنامه ای، توانش تحقیق و توانش انتقال می باشد. از این مدل برای برنامه ریزی سر فصل مطالب دوره کارشناسی "زبان های خارجی به همراه مطالعات ترجمه" در دانشگاه استون (Aston University) استفاده شد، که بعدها به عنوان الگویی مورد استفاده دیگر دانشگاه های انگلستان قرار گرفت. یادآوری می شود که در هیچ یک از دانشگاه های انگلستان دوره اختصاصی آموزش مترجم در سطح کارشناسی وجود ندارد و ترجمه فقط در سطح کارشناسی ارشد چه در دوره های پژوهش محور و یا در دوره های تخصصی ترجمه ادبی یا ترجمه کاربردی (Applied Translation Studies)، که بیشتر بر ترجمه رسانه های تصویری و بومی سازی متمرکز می باشند، ارائه می شود.

        یکی از جدیدترین مدل های توانش  ترجمه در چند سال گذشته توسط واحد ترجمه اتحادیه اروپا مورد مطالعه قرار گرفته و تنظیم شده است. هدف اصلی طراحی این مدل تدوین برنامه استانداردی برای دوره آموزش مترجم در سطح کارشناسی ارشد بود تا بدین وسیله نیاز اتحادیه اروپا به مترجم های کارآمد و آشنا به نیاز های خاص این مجموعه چند فرهنگی-زبانی برطرف گردد. این مدل توسط یک گروه تخصصی شامل پژوهشگران پیشگامی همچون کریستینا شفنر، دوروثی کلی و دیگران به سرپرستی ایو گمبیر طراحی و تدوین شد. این مدل شامل شش زیر توانش می باشد، از جمله توانش زبانی، توانش بین فرهنگی، توانش موضوعی، توانش تکنولوژی، توانش جستجوی اطلاعات و توانش ارائه خدمات ترجمه. به شرط رعایت برخی موارد و ملزومات مشخص شده توسط اتحادیه اروپا، این مدل قابل استفاده برای دانشگاه های اروپایی می باشد. هم اکنون این مدل در بیش از پنجاه دانشگاه در اروپا در سطح کارشناسی ارشد مورد استفاده می باشد.

        یکی از گروههای تحقیقی که در این زمینه به طور متمرکز در طی دو دهه گذشته مشغول به تحقیق و بررسی بوده گروهی تحت عنوان پیست (PACET) می باشد. این گروه که شامل بیش از ده پژوهشگر مطالعات ترجمه و مربی آموزش ترجمه در دانشگاههای اسپانیا می باشند از اواسط دهه نود میلادی می باشند با هدف کشف و تشریح توانش ترجمه و مولفه های تشکیل دهنده آن بر روی مدلی با استفاده از دامنه وسیعی از گونه های متفاوتی از داده های میدانی و با بکارگیری چندین روش جمع آوری و تحلیل اطلاعات مشغول به مطالعه بوده اند. در طی بیش از یک دهه مطالعه گروهی و متمرکز، گروه پیست مدل پیشنهادی خود را به طور مستمر به روز رسانی کرده و بر اساس اطلاعات جدید بدست آمده سلسله مراتب و چیدمان زیر توانش های مطرح در این مدل را تغییر داده اند.

        با اینکه تحقیقات در مورد ماهیت توانش ترجمه و بعلاوه چگونگی دستیابی به این توانش در دوره های آموزشی به پاسخی قطعی دست نیافته اند، لیکن نتیجه تمامی مطالعات فوق بر این نکته تاکید دارند که در دوره های آموزش مترجم می بایست شامل زیر توانش های مختلفی (بسیار) فراتر از تسلط بر دو زبان و فرهنگ باشد، نکته ای که در برنامه ریزی سر فصل دروس دوره های مترجمی در دانشگا های ایران در بیست و چند سال گذشته مورد غفلت قرار گرفته است.

by Masood Khoshsaligheh

translationstudies.persianblog

----------------------------------