k

k

پیام های کوتاه
  • ۲۸ تیر ۹۲ , ۱۴:۰۵
    %)
آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۵/۱۷
    kkk
آخرین نظرات
  • ۵ دی ۹۴، ۱۱:۲۸ - سعید
    مرسی

۱۸۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است


 

مجتبا پورمحسن: در تاریخ زبان فارسی کم نبوده‌اند کسانی‌ که خود را نگهبان زبان فارسی دانسته‌اند و حداقل نیت‌شان این بوده که فارسی را به زعم خود از گزند کژی‌ها و ناراستی‌ها در امان بدارند.

در قرن معاصر نیز از این نوع ادبای سنت‌گرا بسیار بوده‌اند که همچون گزمه در نیمه‌شب زبان فارسی در ناتینگهام پرسه می‌زنند تا پای رابین هود به قصر جان، برادر ریچارد شیردل، نرسد. غرض از این مطلب پاسخ به تمام موارد مطروحه در این زمینه نیست. آنچه باعث شد تا دست به نوشتن این مطلب ببرم، زمزمه‌ها و گلایه‌هایی از موضع بالایی است که هر از چند گاهی در وبلاگ‌ها و حتی بعضی روزنامه‌ها مطرح می‌شود. 


حالا دیگر مد شده که هر کس کتاب «غلط ننویسیم» ابوالحسن نجفی را دستش بگیرد و با اشاره به نکاتی از آن کتاب، به پایبندی‌اش به اصول استاد فخر بفروشد و دیگران را از عصیان علیه زبان مادری برحذر دارد. 
فکر می‌کنم یک مثال می‌تواند بحث را ملموس‌تر کند. یکی از نکاتی که این روزها بسیار به آن پرداخته می‌شود، کلمه «توسط» است. یادداشت‌های کوتاه در اینترنت درباره غلط بودن کاربرد کلمه مادرمرده «توسط» به عرصه‌ای برای عرض‌اندام و اظهار وجود تبدیل شده است. این یادداشت‌ها اگرچه جمله‌های به ظاهر متفاوتی دارند، اما ساختارشان فرق چندانی با هم ندارد. نقل چند جمله از «غلط ننویسیم» ابوالحسن نجفی ترجیع‌بند این یادداشت‌هاست. 
علت غلط بودن «توسط»؟ لابد چون استادی مثل نجفی گفته و دلیلی برایش ارائه کرده، نباید در آن تردید کرد. ابوالحسن نجفی چهره قابل ستایشی در عرصه زبان و ادب فارسی است، اما این دلیل نمی‌شود که او و کتابش را توامان مبدا و مقصد زبان فارسی بدانیم. نجفی می‌گوید که کاربرد «توسط» در جملات مجهول، تحت‌تاثیر ترجمه زبان‌های خارجی رایج شده است و سپس توضیح می‌دهد که چرا «نباید» در زبان فارسی از آن استفاده کرد. مشکل همین باید و نبایدهاست. آقای نجفی حق داشته که از نگاه خودش برای دستور زبان فارسی محدوده‌ای تعیین کند، اما مضحک است که با تعطیل‌کردن نهاد عقل، «غلط ننویسیم» را توضیح‌المسائل تلقی کنیم و هر آنچه را که مغایر با آن است، مطلقاً «غلط» بشماریم. 
برگردیم به کلمه «توسط». بله، درست است، این کلمه همیشه در زبان فارسی بوده، اما کارکرد جدیدش را از زبان‌های خارجی گرفته است. خب، که چی؟ آیا صرف اینکه از ساختار یک نوع جمله در زبان خارجی استفاده شود، باید یکسره ردش کرد؟ اتفاقاً باید خوشحال باشیم که در این مراوده با زبان‌های دیگر زبان فارسی گسترده می‌شود. وقتی می‌شود جمله را به زبان فارسی، اما با ساختاری برگرفته از زبان دیگر بنویسیم و به راحتی خوانده شود، چه اشکالی دارد؟ در جمله: «کتاب...  توسط ناشر...  منتشر شد.» چه اشکال نگارشی و مفهومی وجود دارد و چه اختلالی در خوانش ایجاد می‌کند؟ درست است که می‌توان این جمله را به صورت «ناشر...  کتاب...  را منتشر کرد.» نوشت، اما دقت کنیم، «می‌توان» نه اینکه «باید» این‌گونه نوشت. این دو ساختار می‌توانند در کنار هم زندگی کنند. در نتیجه به اندوخته زبان فارسی افزوده می‌شود. 
مدرنیته چه در ایران و چه در سایر نقاط جهان، با شتابی کم‌نظیر بر همه‌چیز و ازجمله زبان تاثیر می‌گذارد. مثلا چه کسی فکر می‌کرد نرم‌افزاری به نام فتوشاپ در زبان انگلیسی به فعل تبدیل شود، همین‌طور موتور جستجوی گوگل؟ حالا انگلیسی‌زبانان از گوگل ‌کردن اطلاعات مورد نیاز و از فتوشاپ‌کردن تصاویر حرف می‌زنند. 
نکته عجیب اینکه بسیاری از قائلان به عدم دست‌بردن در ساختار رسمی زبان، در عرصه فرهنگ و هنر و فلسفه به نسبی‌بودن اعتقاد دارند و به‌شدت به بنیادگرایی در ساحت عقل معترضند؛ اما وقتی پای زبان پیش کشیده می‌شود، در نهایت انسداد و انجماد فکری عمل می‌کنند. 
چندی پیش در جلسه نقد و بررسی یک مجموعه شعر، یکی از منتقدان بحث را به آنچه خود «اشتباه بزرگ میرباقری در مختارنامه» می‌نامید، کشاند. از نظر او میرباقری با استفاده از عبارت «سخن‌ کردن» مرتکب اشتباه فاحشی شده. هم او معتقد بود سال‌هاست نویسندگان ما «به سخره گرفتن» را به «اشتباه» به معنای «تمسخرکردن» به‌کار می‌برند، چراکه به گفته او «به سخره گرفتن» در فرهنگ دهخدا به معنای «بیگاری کشیدن» است. من از کلمه «سخن‌کردن» خوشم نیامد، اما دلیلی نمی‌بینم که کارگردانی مثل میرباقری را به‌خاطر تلاش برای ساختن یک مصدر جعلی «گناهکار» بدانم. در مورد «به سخره گرفتن» هم بازگشت به معنایی که در لغتنامه دهخدا آمده، بیشتر شبیه شوخی است، دقیقاً برعکس شاید بهتر باشد لغتنامه‌نویسان بعدی، معنای مصطلح «به سخره گرفتن» را به آن اضافه کنند، نه اینکه کاربران میلیونی زبان را تحت فشار قرار دهند که نباید از این عبارت استفاده کنند. 
زبان، پدیده‌ای سیال است و بسیار پیچیده. زبان متاثر از وقایع سیاسی و اجتماعی دستخوش تغییر می‌شود که با اندکی تحقیق در هویت زبان در تاریخ می‌توان پی برد این تغییرات، طبیعی و جزئی از ذات زبان است. زبانی که تغییر نکند، پیش نمی‌رود. عدم تغییر زبان به معنای انسداد در امر تفکر است. چراکه انسان با کلمات، با زبان فکر می‌کند و درباره چیستی هستی می‌اندیشد. 
مخلص کلام اینکه زبان فارسی نیازی به پلیس ندارد و هیچ‌کس نمی‌تواند برایش «باید» و «نباید» تعیین کند. زبان فارسی میراثی است که برای تک‌تک ما باقی مانده. بنابراین همچنان که استاد میرجلال‌الدین کزازی حق دارد، ‌بخشی از زبان را متعلق به خود بداند و دیگران را از به‌کار بردن کلمات «ناسره» بر حذر دارد؛ شاعران، نویسندگان و حتی کلیت جامعه هم به‌عنوان دیگر صاحبان زبان از این حق برخوردار هستند که با زبان مادری‌شان مراوده داشته باشند. زبان فارسی، تاریخی پرجنب و جوش دارد که رخدادهایی همچون حمله مغول‌ها را هم تجربه کرده است. در آن قرن‌ها نه شورای گسترش زبان فارسی وجود داشت که برای کلمات فرنگی معادل‌های عجیب پیشنهاد کند و ‌نه پلیس‌های زبانی که کتاب «غلط ننویسیم» را علم می‌کنند. زبان فقط یک وسیله برای ارتباط نیست. زبان ابزار اندیشه هم نیست. زبان در اندیشه تنیده شده است. از یاد نبریم که انجماد زبان، انسداد فکری را به همراه دارد.

 

منبع : http://www.farheekhtegan.ir/content/view/28826/40/

 

uandmyfuture.blogfa

Translation has not always enjoyed a good press. Indeed, at the height of what we can call the "communicative" period, it was actively discouraged by many practitioners and regarded as a hindrance to second language fluency rather than an aid to language learning. In the brave new world of the Communicative Approach, translation (and the use of the mother tongue in general) came to be regarded as a relic of the past, a symbol of the bad old days of Grammar Translation, an echo of those long forgotten secondary school lessons when paragraphs of English prose were translated into Latin for no apparent purpose other than as an intellectual exercise.

Such a view, however, takes no account of individual learning styles.


 Some learners appear to need to be able to relate lexis and structures in the target language to equivalents in their mother tongue. This also gives them the opportunity to compare similarities and contrast differences. Put simply, they need the reassurance of their mother tongue in order to make sense of the way the target language operates. In the case of teachers, an ability to translate into the mother tongue of the learners can offer a convenient and efficient way out of a tricky situation – why bother to spend ten minutes trying to explain the concept behind a particular utterance when a simple translation can achieve the same goal in seconds? For example, it is quite difficult to get across the meaning of useful, everyday expressions such as "As far as …. is concerned, …" or "On the other hand …. ". Learning target language equivalents to key phrases like these in the mother tongue can be an extremely effective way to build up a good working vocabulary. Translation can also be extremely creative. It is not only the translation of words from one language to another but the translation of ideas, concepts and images.

Some of the resistance to translation amongst certain teachers might stem from the kind of exercise they were required to do when language learners themselves. Dull, overlong, uncommunicative texts that were difficult to translate into the target language did little for motivation. But why should translation involve whole texts? Surely it is more relevant (and practical) to start with short, communicative pieces of language. When teaching grammatical structures, it can be very useful to check with your learners that they have fully grasped the concept of the language taught by asking them to translate into their mother tongue. As a checking stage, this could usefully come at the end of the lesson. The structure used in "If I had worked harder, I would have passed the exam", for example, is relatively complex and a quick translation check can avoid misunderstandings.

An illuminating exercise is to divide your class into two groups, give each group a short text (3-4 sentences) to translate into the target language. Then get the groups to exchange papers and ask them to translate the other group’s translation back into the mother tongue. The results, when compared, can be extremely interesting and often amusing!

Finally, in case any language teachers are worried that they might be replaced by computers, here is a translation of a well-known English proverb, translated into German and then back into English by a computer programme: "If the away cat, the mice plays".

 

read more :

http://www.sueleatherassociates.com/pdfs/Article_translationinlanguageteaching.pdf

 

uandmyfuture


دسته بندی : مباحث ترجمه

فعالیت‌های مرتبط با ترجمه را با عطف نظر به معنا و اهمیت فرهنگی آنها بهتر می‌توان به بحث و بررسی نهاد. ترجمه را بیش و پیش از هر چیز باید به واسطه نقش آفرینی آن در عرصه اجتماع، مطمح نظر قرار داد. به بیان ساده، ایفای نقش اجتماعی ترجمه یعنی به انجام رساندن کارکردی که مورد انتظار جامعه است. در هر محیط فرهنگی‌ای، برای نام گرفتن به عنوان یک مترجم باید ملزوماتی را در نظر داشت که از آن جمله است فراگیری مجموعه‌ای از هنجارها به منظور تعیین اینکه رفتار خاصی را می‌توان مناسب تلقی کرد یا خیر و همچنین توجه به تمامی عواملی که رفتاری را محدود و مشروط می‌کنند. فرایندهایی که از خلال آنها افراد توانایی خویش را به عنوان مترجم باور می‌کنند، تاکنون کمتر به شکل جدی مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. در این ارتباط، ماهیت هنجارهای اکتسابی و نقش آنها در جهت‌دهی فعالیت‌های ترجمه‌ای در محیط‌های خاص اجتماعی و فرهنگی از اهمیت بسیاری برخوردار است.


از جنبه اجتماعی- فرهنگی، ترجمه را باید با در نظر داشتن انواع و درجات مختلفی از الزامات و محدودیت‌ها به بحث کشید؛ الزاماتی که گستره آنها فراتر از خود متن است و تفاوت‌های نظام‌مند میان زبان‌ها و سنت‌های مبتنی بر متن یا حتی ظرفیت و محدودیت‌های سیستمِ شناختی مترجم به عنوان واسطه‌ای ضروری را دربرمی گیرد. در واقع، حتی شناخت هم خود از عوامل اجتماعی و فرهنگی تاثیر می‌پذیرد یا در اثر این عوامل، اصلاح و تعدیل می‌شود. تفاوت شرایط مترجمان در بسیاری از مواقع ریشه در تفاوت و تنوع متون و مخاطبان آنها دارد؛ امری که به‌کارگیری راهبردهای مختلف و حتی ارائه آثاری کاملا متفاوت ازسوی مترجمان را موجب می‌شود.

الزامات اجتماعی- فرهنگی ترجمه معمولا دو شکل به خود می‌گیرند؛ شکل عمومی که قواعدی تقریبا مطلق را شامل می‌شود، و شکل خاص و فردی که با شیوه و سبک ویژه هر مترجم ارتباط می‌یابد. فضای بین این دو جنبه (که آنها را می‌توان دو حد یک پیوستار تلقی کرد)، گستره‌ای از عوامل میان‌ذهنیتی و مرتبط با هنجارها را دربرمی گیرد. هنجارها خود، زنجیره و پیوستاری درجه بندی شده را شکل می‌دهند که روی آن، هم هنجارهای قوی‌تر(مشابه شکل عمومی) وجود دارند و هم هنجارهای ضعیف‌تر(مشابه شکل خاص و فردی). نِسبی بودن انواع گوناگون الزامات و محدودیت‌ها را هم نباید از نظر دور داشت. بدین ترتیب، آنچه درون گروهی خاص صرفا به عنوان یک شیوه رفتاری مطلوب مورد توجه قرار می‌گیرد، ممکن است ازجانب بخشی دیگر از جامعه، الزام آور و اجباری تلقی شود. این الزام هم می‌تواند برحسب عوامل انسانی (مترجمان) باشد و هم در زمینه نوع فعالیت (تفسیر و...). الزامات رفتاری یاد شده را می‌توان حتی از حیث هنجارها بازتعریف کرد. براین اساس، قواعد عمومی را هنجارهای عینی برمی شمارند و شیوه خاص و فردی را هنجارهای ذهنی.

جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی، هنجارها را از دیرباز به عنوان ارزش‌های عمومی یا عقاید مشترک یک اجتماع تعریف کرده‌اند؛ یعنی آنچه در موقعیتی خاص، درست و غلط، مناسب و نامناسب، مجاز و ممنوع یا از جنبه رفتاری ویژه ای، قابل تحمل و غیرقابل تحمل است. افراد معمولا هنجارها را طی فرایند اجتماعی‌شدن می‌آموزند. این هنجارها همیشه دربردارنده نوعی ضمانت اجرایی یا فشار اخلاقی (بالقوه و بالفعل یا مثبت و منفی) هستند. درون هر اجتماع، هنجارها به مثابه معیاری برای ارزیابی رفتار افراد مورد استفاده قرار می‌گیرند و کارایی و تاثیرگذاری آنها به افراد امکان می‌دهد رفتار خود را نظم بخشند.

اهمیت هنجارها تنها جنبه مَجازی و استعاره‌ای ندارد؛ بلکه برحسب موقعیت نِسبی‌شان در پیوستاری که از آن یاد شد (الزامات ترجمه)، واقعی و تعیین کننده هم به شمار می‌آید. هنجارها مفهوم کلیدی همه تلاش‌هایی هستند که ارتباط فعالیت‌ها را از منظر اجتماعی به کاوش می‌نهند. گستردگی موقعیت‌هایی که هنجارها در آنها به کار می‌آیند موجب شده تا مفهوم هنجار به عامل عمده تثبیت و نگهداشت نظم اجتماعی بدل شود. همین امر درباره فرهنگ‌ها و نظام‌هایی که بنیان آنها را تشکیل می‌دهند هم صدق می‌کند. 

امکان سر زدن رفتارهایی که با هنجارهای رایج و غالب جامعه همنوا نیست، همیشه وجود دارد و عدم تمکین در برابر هنجارها در موارد خاص لزوما به بی‌اعتبار شدن آنها نمی‌انجامد؛ هرچند نباید انتظار داشت که این رفتارها را در پیش گرفت و هزینه‌ای هم نپرداخت. در بررسی رفتارهایی که تحت کنترل هنجارها هستند، ضرورتا نمی‌توان میان خود هنجارها و صورت‌بندی آنها در زبان، انتظار یکسانی و همانندی داشت. در واقع صورت‌بندی‌های زبانی را باید بازتاب آگاهی از وجود هنجارها و اهمیت خاص آنها تلقی کرد و در عین حال، از نقش این صورت‌بندی‌ها در کنترل رفتار (تحمیل هنجارها و نه صرفا برعهده داشتن مسؤولیت آنها) و احتمال اینکه تحریف شوند،‌ غفلت نورزید.

ترجمه به عنوان فعالیتی که حداقل دو زبان و دو سنت فرهنگی را دربرمی گیرد، دست‌کم دو مجموعه از نظام‌های هنجاری در هریک از این سطوح را شامل می‌شود. بنابراین، ارزش ترجمه را می‌توان از جنبه دربرگیری دو عنصر حائز اهمیت، مورد توجه قرار داد: 1- به عنوان یک متن در یک زبان خاص، ترجمه قادر است خلأهای یک فرهنگ یا یک بخش معین از جامعه را بپوشاند و 2- نقشی که این مقوله در بازنمایی زبان‌ها و فرهنگ‌های دیگر ایفا می‌کند. به طور معمول، عمل ترجمه در درون یک فرهنگ- نمایانگر هنجارمندی‌هایی ویژه است. از این روی، افراد یک فرهنگ، حتی هنگامی که نمی‌توانند تبیین روشنی از انحراف به دست دهند- باز هم قادرند از عدم وفاداری یک مترجم به شیوه‌های عمل روا شمرده شده، سخن بگویند.

یک مترجم هم می‌تواند به هنجارهای متن اصلی (و به واقع زبان و فرهنگ مبدأ) تن دهد و هم این امکان را دارد که هنجارهای فرهنگ و زبان مقصد را به کار بندد. محتمل است که گرایش اول، ناهمسازی‌هایی با هنجارها و رویه‌های زبان مقصد در پی آورد؛ به ویژه رویه‌هایی که فراتر از مقتضیات زبان شناختی صِرف هستند. گرایش دوم هم نظام‌های هنجاری فرهنگ مقصد را به عاملی تعیین کننده در فعالیت ترجمه‌ای بدل می‌سازد. نباید از نظر دور داشت که دخل و تصرف در متن اصلی، غالبا با هزینه‌هایی اجتناب ناپذیر همراه خواهد بود. بدین ترتیب- درحالی‌که وفاداری به هنجارهای متن اصلی را می‌توان معیاری برای کفایت و بَسَندگی ترجمه دانست- التزام به هنجارهای فرهنگ مقصد را می‌توان ملاکی برای قابل پذیرش بودن ترجمه به شمار آورد. درصورتی‌که پایبندی به هنجارهای متن اصلی لازم شمرده نشود، احتمال رواج یافتن ترجمه غیرمستقیم افزایش می‌یابد و حتی ممکن است این نوع ترجمه بر ترجمه مستقیم ترجیح داده شود. 

موضوع حائز اهمیت دیگر این است که حتی ترجمه‌های کاملا وفادار به متن اصلی هم متضمن تغییراتی در آن هستند و این مهم، امری فراگیر و جهان‌شمول است. از آنجا که فاصله گرفتن از الگوهای متن اصلی را نه به یک شکل، که به طرق گوناگون می‌توان به انجام رساند، واقعیت‌بخشی به تغییرات به اصطلاح متعهدانه را هم نمی‌توان بدون حاکمیت هنجارها به اجرا درآورد.

در بحث هنجارها، اهمیت آنچه را موسوم به هنجار نخستین یا اولیه (initial norm) است، نباید کم جلوه داد. این هنجارها را به دلیل فرادستی بر هنجارهای خاصی که متعلق به سطوح پایین‌تر و مشخص ترند، چنین می‌نامند. این مفهوم را بیش از هر چیز باید ابزاری تبیینی قلمداد کرد. در زمینه ترجمه- صرف‌نظر از گرایش‌های سطح کلان- تصمیمات سطوح خرد را هنوز هم می‌توانیم برحسب تقابل کفایت و قابلیت پذیرش (که در سطور پیشین بدان اشاره شد) به کاوش گذاریم، تصمیماتی که در ترجمه گرفته می‌شود، ضرورتا مستلزم برقراری توازن میان این دو حد است؛ حدودی که هنجار نخستین آنها را ایجاب می‌کند. بیشتر مطالعاتی که تاکنون با محوریت مساله هنجارها به اجرا درآمده‌اند، این پرسش و ادعا را به بررسی گذاشته‌اند که آیا می‌توان یک شکل از رفتار هنجارمند را برای هر نوع ترجمه‌ای (ادبی، فلسفی یا ترجمه کتب مقدس و...) به کار گرفت یا خیر.

هنجارها نه تنها ترجمه انواع متون، که تمامی مراحل رویداد ترجمه را هم متاثر می‌سازند و از این روی در هر سطحی از محصول نهایی می‌توان بازتاب آنها را مشاهده کرد. دو گروه گسترده از هنجارهایی را که در مبحث ترجمه به کار می‌آیند می‌توان از یکدیگر متمایز ساخت؛ هنجارهای مقدماتی (preliminary) در برابر هنجارهای عملیاتی (operational).

هنجارهای مقدماتی، دو مجموعه عمده از ملاحظات را که غالبا رابطه متقابلی دارند، دربرمی‌گیرند. اولین دسته از این ملاحظات با وجود و ماهیت واقعی سیاستگذاری‌ها در حوزه ترجمه سروکار دارند و دسته دوم با صراحت و بی‌واسطه‌گی ترجمه. سیاستگذاری ترجمه با عواملی ارتباط می‌یابد که بر انتخاب انواع متون تاثیر می‌گذارند. برای زیرگروه‌های مختلف و همچنین عوامل و گروه‌های متنوع انسانی، سیاست‌های متفاوتی هم می‌توان به کار گرفت و به عنوان مثال، سیاستگذاری متون ادبی را از متون غیرادبی تفکیک کرد. دسته دوم از ملاحظات که پیرامون صراحت لهجه در ترجمه‌اند، آستانه تحملی را شامل می‌شوند که درخصوص برگرداندن یک متن به زبانی دیگر وجود دارد. در این زمینه باید به سؤالاتی از این قبیل پاسخ داد: آیا روی آوردن به ترجمه غیرمستقیم مجاز است؟ چنین ترجمه‌ای چه نوع منبع و متن یا کدام دوره زمانی را دربرمی‌گیرد؟ محدودیت‌ها، ترجیحات و میزان تساهل در این شکل از ترجمه چیست یا به چه میزان است؟ واسطه‌گری میان زبان‌ها به چه نحوی به انجام می‌رسد؟ و... .

هنجارهای عملیاتی به تصمیماتی که طی خود عمل ترجمه اتخاذ می‌شوند، سمت و سو می‌بخشند و بر قالب و چهارچوب متن (یعنی شیوه‌های توزیع محتواهای زبان شناختی در آن) تاثیر می‌نهند. این هنجارها همچنین در ساختاردهی به متون و صورت‌بندی‌های زبانی نقش دارند. بنابراین، رابطه میان زبان مبدا و مقصد مستقیما یا به شکلی غیرمستقیم تابع هنجارهای عملیاتی است. به دیگر سخن، تغییر و عدم تغییر، هر دو وابسته به این نوع هنجارها هستند و این یعنی آنچه باید از متن حذف یا بدان افزوده شود و تغییر محل مطالب و بخش‌های یک متن هم تحت تاثیر هنجارها به وقوع می‌پیوندد. 

البته چهارچوب مشخص و تعریف شده‌ای برای این‌گونه تغییرات وجود ندارد. به عنوان مثال، حذفیات گسترده در یک متن غالبا متضمن تغییراتی در بخش‌ها و قسمت‌های مختلف آن است؛ خاصه اگر حد و مرز روشنی برای آنچه باید حذف شود (جمله، پاراگراف یا یک فصل) تعریف نشود. همچنین وقتی محل قرار گرفتن مطلبی تغییر کند، جای خالی آن را باید با مطلبی دیگر پر کرد.

هنجارهای متنی- زبان‌شناختی (Textual-linguistic) هم نوع دیگری از هنجارها به شمار می‌آیند که بر چگونگی صورت‌بندی ترجمه یا نوع جایگزینی‌های زبان‌شناختی و متنی (با عطف نظر به زبان مقصد) اثر می‌نهند. این هنجارها هم می‌توانند شکل عمومی به خود گیرند و از قاعده «ترجمه به خاطر خود ترجمه» تبعیت کنند و هم شکل خاص و مشخص که با انواع خاصی از متون یا صرفا شیوه ترجمه ارتباط می‌یابند. بعضی از این هنجارها مشابه هنجارهایی‌اند که تولید متون به شیوه غیرترجمه‌ای را هم تحت سیطره دارند اما نمی‌توان و نباید این امر را مسلم و بدیهی فرض کرد.

هنجارهای مقدماتی- چه به لحاظ منطقی و چه ازحیث گاه‌شناختی و ترتیب زمانی- بر هنجارهای عملیاتی تقدم دارند و البته این مهم به معنای نفی رابطه، تاثیر و شرطی‌سازی متقابل میان آنها نیست. با وجود این، رابطه میان این هنجارها را به هیچ روی نباید ثابت و معین پنداشت و درعین حال توجه داشت که چند و چونی این رابطه مولفه غیرقابل انکار هر مطالعه‌ای است که ترجمه را به عنوان فعالیتی هنجارمند به کندوکاو می‌نهد. همچنین نباید از رابطه این هنجارها با هنجار نخستین یا اولیه چشم پوشید.

هنجارهای عملیاتی را می‌توان به مثابه مدلی در نظر گرفت که ترجمه برمبنای آنها شکل وجودی پیدا می‌کند؛ خواه این ترجمه، هنجارهای متن اصلی را محقق سازد، خواه هنجارهای زبان مقصد را یا اینکه حد وسطی از این دو صورت را دربرگیرد. هر مدلی که ارائه‌گر دستورالعمل‌های اجرایی باشد، می‌تواند در نقش یک عامل محدودکننده هم ظاهر شود؛ بدین ترتیب که راه‌هایی را برگشاید و درعین حال، اختیاراتی را سلب کند. اگر ترجمه با اتکای صرف به هنجارهای زبان مبدا به انجام رسد و زبان مقصد نادیده گرفته شود، محصولی ساختگی و تصنعی به دست خواهد آمد. در این وضعیت دیگر نمی‌توان از وارد شدن یک ترجمه به فرهنگی خاص سخن گفت و بهتر است این عمل را تحمیل ترجمه به آن فرهنگ تلقی کنیم. حالت دوم هنگامی رخ می‌دهد که مترجم فرهنگ مقصد (فرهنگ خویش) را اولویت بخشد؛ این مساله که اینک بسیار رواج دارد، ممکن است سبب باعث تبدیل محصول نهایی به برداشت و روایتی دیگر از متن اصلی شود.

مطالعه هنجارها گامی ضروری در تحقق بخشیدن به اصل رابطه‌ای- کارکردی موسوم به هم‌ارزی یا هم‌ارزشی (equivalence) در ترجمه است؛ چراکه هنجارها نقشی اساسی در تعیین نوع و میزان هم‌ارزی ترجمه‌ها (همپایه بودن ترجمه با متن اصلی) دارند. به طور کلی کارایی هنجارهای مرتبط با ترجمه یا تحقق بخشیدن به اصل هم‌ارزی تا حد زیادی منوط به موقعیتی است که خود عمل ترجمه در فرهنگ مقصد دارد. اگر خواهان آن هستیم که جایگاه ترجمه در متن فرهنگ را به نحوی شایسته ارتقا بخشیم، باید ماهیت هنجارهای مرتبط با ترجمه را با هنجارهای حاکم بر تولید متون غیرترجمه‌ای به شکل تطبیقی به مطالعه و مقایسه گذاریم.

دو ویژگی مفهوم هنجار که بررسی آن را (ازجمله در مطالعات مربوط به ترجمه) دشوار می‌سازند عبارتند از خاص‌بودگی اجتماعی- فرهنگی هنجارها و ناپایداری آنها. ضرورتی وجود ندارد که یک هنجار خاص به یک شکل و میزان برای همه بخش‌های جامعه یا فرهنگ‌های مختلف به کار رود. اهمیت یک هنجار توسط سیستمی بدان داده می‌شود که این هنجار در آن شکل می‌گیرد. علاوه بر خاص بودن، هنجارها همچنین ناپایدار و متغیرند. تغییر هنجارها گاهی سرعت می‌یابد و زمانی دیگر به آهستگی رخ می‌دهد. در طول زندگی افراد، هنجارهای مربوط به ترجمه معمولا با دگرگونی‌های بنیادی مواجه می‌شوند. نقش نسبی عوامل مختلف در پویایی هنجارهای ترجمه هنوز هم آن‌گونه که باید و شاید مشخص نیست.

جایگاه فرد به عنوان یک مترجم ممکن است شکل موقت داشته باشد؛ به ویژه اگر وی نتواند خود را با شرایط و مقتضیات در حال تغییر سازگار کند یا اگر این انطباق و سازگاری کافی به نظر نرسد. این فرایند را نباید تنها از منظر دگرگونی نسل‌ها یا گروه‌های سنی به بررسی نهاد. اگرچه غالبا میان سن شخص و تعلق وی به خط فکری خاصی از ترجمه (مبتنی بر تقسیم‌بندی سه‌گانه قدیمی، شایع و پیشرو) همبستگی وجود دارد اما این امر را نمی‌توان قطعی پنداشت و از آن به عنوان نقطه شروع و چهارچوبی برای مطالعه هنجارها سود جست. به عنوان مثال مترجمان جوان به ویژه در مراحل اولیه فعالیت خود عمدتا رفتاری تقلیدی در پیش می‌گیرند و در حالی که انتظار می‌رود هنجارهای زمان خود را در نظر گیرند، مطابق هنجارهای قدیمی عمل می‌کنند و موجب تقویت آنها می‌شوند. به طور کلی، کثرت و تنوع هنجارهای ترجمه را باید به پیچیدگی موقعیت‌های زندگی نسبت داد.

امکان دست زدن به رفتارهای غیرهنجاری در ترجمه هم همیشه و در هر زمانی وجود دارد. افراد معمولا شیوه‌های رفتاری غیرهنجاری را به منظور استثنا و خاص جلوه دادن خود برمی‌گزینند. چنین رویه‌ای حتی ممکن است نظام موجود ترجمه را با بعضی دگرگونی‌ها مواجه سازد. پرسش بسیار حائز اهمیت در این مقوله این است که یک فرهنگ در چه شرایطی انتظار رخ دادن تغییر را دارد و تحت چه شرایطی هم آن را برنمی‌تابد.

مطالعه مستقیم عمل ترجمه را تنها از طریق تولیدات قابل دسترس آن می‌توان به انجام رساند. هنجارها مستقیما قابل مشاهده نیستند و این امر، بررسی رفتار ترجمه‌ای را با ویژگی‌هایی خاص مواجه می‌سازد. دو منبع عمده در تجدید سازمان هنجارهای ترجمه‌ای وجود دارد: متنی (textual) و فرامتنی یا برون‌متنی (extratextual). منابع متنی به خود متون ترجمه شده برمبنای انواع گوناگون هنجارها و همچنین صورت‌های تحلیلی ترجمه‌ها با نظر به انواع هنجارهای مقدماتی اشاره دارند. منابع فرامتنی صورت‌بندی‌های نیمه نظری یا انتقادی را شامل می‌شوند؛ مواردی همچون نظریه‌های تجویزی یا دستوری ترجمه، گزاره‌های بیان شده ازسوی مترجمان، ویراستاران، ناشران و دیگر افرادی که درگیر فعالیت ترجمه‌اند یا با آن سروکار دارند، ارزیابی انتقادی ترجمه‌های فردی در کنار تحلیل آنچه موسوم به مکتب مترجمان است و... .

تفاوت‌هایی بنیادی میان این دو نوع منبع وجود دارد. متون تولیدات اولیه رفتار هنجارمند به شمار می‌آیند و می‌توان آنها را نوعی بازنمایی بی‌واسطه تلقی کرد، درحالی‌که اظهارات هنجاری را باید فراورده‌هایی جانبی و فرعی دانست که موجودیت خود را از وجود و فعالیت هنجارها دارند.

بنابراین نظیر هر تلاشی که برای تدوین هنجارها صورت می‌گیرد، این اظهارات هم ممکن است دستخوش سوگیری و یکجانبه‌ نگری شوند و لازم است که جانب احتیاط را در بررسی آنها رعایت کرد.

ترجمه اساسا فعالیتی چند‌ وجهی به شمار می‌آید. عوامل تاثیرگذار بر این فعالیت را باید کاملا درهم تنیده و مرتبط درنظرگرفت و حتی به بهانه روشمندی هم آنها را جدای از یکدیگر به بررسی ننهاد. به علاوه نمی‌توان انتظار داشت که رفتار مترجم از نظام‌مندی کامل برخوردار باشد. تصمیمات مترجم برخاسته از انگیزه‌های مختلف است و حتی ممکن است که مساله‌ای مشابه، تصمیماتی متفاوت را برانگیزد. از این روی هماهنگی در رفتار ترجمه‌ای امری بعید می‌نماید. 

مطالعه هنجارها با توجه به اینکه آنها همواره محدود به گروهی اجتماعی و زمانی خاص هستند، تنها زمانی اثربخش خواهد بود که قوانینی عام برای رفتار ترجمه‌ای به دست آید؛ رفتاری که ماهیتا و به گونه‌ای اجتناب ناپذیر شکل پیشایندگرا (probabilistic) دارد. بی‌تردید تا مطالعه‌ای آغاز نشود، دستاوردی هم حاصل نخواهد شد و تا زمانی که این‌گونه است، نمی‌توان به پیشرفت‌های روش شناختی خوشبین بود. چنانچه ترجمه‌پژوهی را تا هنگام دست یافتن به روش‌های تحقیق نظام‌مندتر وانهیم، ممکن است هیچ‌گاه نتوانیم پژوهشی به انجام رسانیم.


گیدن توری/ ترجمه: مهدی ابراهیمی
برگرفته از: گروه مجلات همشهری


Sl. No. Title URL
1 American Journal of Distance Education http://www.tandfonline.com/toc/hajd20/current
2 Animation http://anm.sagepub.com
3 Annual Review of Applied Linguistics http://journals.cambridge.org/action/displayJournal?jid=APL
4 Applied Linguistics http://applij.oxfordjournals.org/
5 Babel http://ingentaconnect.com/content/jbp/bab
6 Bioscope: South Asian Screen Studies http://bio.sagepub.com
7 Boundary 2 http://boundary2.dukejournals.org/

8 British Journal of Aesthetics http://bjaesthetics.oxfordjournals.org/
9 British Journalism of Review http://bjr.sagepub.com
10 Bulletin of Science Technology and Society http://bst.sagepub.com/
11 Bulletin of Spanish Studies http://www.tandfonline.com/toc/cbhs20/current
12 Business Communication Quarterly http://bcq.sagepub.com
13 City http://www.tandfonline.com/toc/ccit20/current
14 Communication Research http://crx.sagepub.com
15 Communications Today http://www.communicationstoday.co.in/index.php?option=com_content&task=blogsection&id=5&Itemid=41
16 Computer Assisted Language learning http://www.tandfonline.com/toc/ncal20/current
17 Contemporary Literature http://muse.jhu.edu/journals/contemporary_literature/
18 Contributions to Indian Sociology http://cis.sagepub.com
19 Convergence http://con.sagepub.com
20 Critical Inquiry http://www.jstor.org/stable/10.1086/664546
21 Critical Quarterly http://onlinelibrary.wiley.com/journal/10.1111/%28ISSN%291467-8705
22 Critique of Anthropology http://coa.sagepub.com
23 Cultural Critique http://muse.jhu.edu/journals/cultural_critique
24 Cultural Dynamics http://cdy.sagepub.com
25 Cultural Studies http://www.tandfonline.com/toc/rcus20/current
26 Cultural Studies- Critical Methodologies http://csc.sagepub.com
27 Cultural Trends http://www.tandfonline.com/toc/ccut20/current
28 Development and Change http://onlinelibrary.wiley.com/journal/10.1111/%28ISSN%291467-7660
29 Diacritics http://muse.jhu.edu/journals/diacritics/
30 Diogenes http://dio.sagepub.com
31 Discourse and Communication http://dcm.sagepub.com
32 Discourse and Society http://das.sagepub.com
33 Discourse Processes http://www.tandfonline.com/toc/hdsp20/current
34 Discourse Studies http://dis.sagepub.com
35 Early  Popular Visual Culture http://www.tandfonline.com/toc/repv20/current
36 Education Citizenship and Social Justice http://esj.sagepub.com
37 Educational Action Research http://www.tandfonline.com/toc/reac20/current
38 Educational Measurement: Issues and Practice http://onlinelibrary.wiley.com/journal/10.1111/%28ISSN%291745-3992/
39 Educational Researcher http://edr.sagepub.com
40 English for Specific Purposes http://www.sciencedirect.com/science/journal/08894906
41 English Language Teaching Journal http://eltj.oxfordjournals.org/
42 English Literary Renaissance http://onlinelibrary.wiley.com/journal/10.1111/(ISSN)1475-6757
43 English Today http://journals.cambridge.org/action/displayJournal?jid=ENG
44 Ethnography http://eth.sagepub.com
45 European Journal of Communication http://ejc.sagepub.com
46 European Journal of Cultural Studies http://ecs.sagepub.com
47 European Journal of Philosophy  
48 Feminist Theory http://fty.sagepub.com
49 Foreign Language Annals http://onlinelibrary.wiley.com/journal/10.1111/(ISSN)1944-9720
50 Games and Culture http://gac.sagepub.com
51 Gender and Language http://www.equinoxpub.com/GL/issue/current
52 Gender and Society http://gas.sagepub.com
53 Global Media and Communication http://gmc.sagepub.com
54 Indian Economic & Social History Review http://ier.sagepub.com
55 Indian Historical Review http://ihr.sagepub.com
56 Indian Journal of Gender Studies http://ijg.sagepub.com
57 Inter Asia Culture Studies http://www.tandfonline.com/toc/riac20/current
58 International Communication Gazette http://gaz.sagepub.com
59 International Journal of Cultural Studies http://ics.sagepub.com
60 International Journal of Press/Politics http://hij.sagepub.com
61 International Journal of the Humanities http://humanities.journals.modares.ac.ir/
62 Interventions http://www.tandfonline.com/toc/riij20/current
63 Italian Culture http://www.ingentaconnect.com/content/maney/itc
64 Italian Studies http://www.ingentaconnect.com/content/maney/its
65 JL.  of Iberian and Latin American Studies http://www.tandfonline.com/toc/cjil20/current
66 Journal of  Black Studies http://jbs.sagepub.com/
67 Journal of  English for Academic Purposes http://www.sciencedirect.com/science/journal/14751585
68 Journal of  Indian Philosophy http://www.springerlink.com/content/0022-1791/
69 Journal of  International Phonetic Assn. http://journals.cambridge.org/action/displayJournal?jid=IPA
70 Journal of Aesthetics and Art Criticism http://onlinelibrary.wiley.com/journal/10.1111/%28ISSN%291540-6245
71 Journal of Asian and African Studies http://jas.sagepub.com
72 Journal of Asian Studies http://journals.cambridge.org/action/displayJournal?jid=JAS
73 Journal of Business and Technical Comm. http://jbt.sagepub.com
74 Journal of Business Communication http://job.sagepub.com
75 Journal of Commonwealth Literature http://jcl.sagepub.com
76 Journal of Communication Inquiry http://jci.sagepub.com
77 Journal of Contemporary Ethnography http://jce.sagepub.com
78 Journal of Contemporary History http://jch.sagepub.com
79 Journal of Creative Communications http://crc.sagepub.com
80 Journal of East Asian Linguistics http://www.springerlink.com/content/0925-8558/
81 Journal of Educational Measurement http://onlinelibrary.wiley.com/journal/10.1111/%28ISSN%291745-3984
82 Journal of Linguistics http://journals.cambridge.org/action/displayJournal?jid=LIN
83 Journal of Phonetics http://www.sciencedirect.com/science/journal/00954470
84 Journal of Second Language Writing http://www.sciencedirect.com/science/journal/10603743
85 Journal of Semantics http://jos.oxfordjournals.org/
86 Journal of Social and Personal Relationships http://spr.sagepub.com
87 Journal of Sociolinguistics http://onlinelibrary.wiley.com/journal/10.1111/%28ISSN%291467-9841
88 Journal of Teacher Education http://jte.sagepub.com
89 Journal of the History of Ideas http://muse.jhu.edu/journals/journal_of_the_history_of_ideas/
90 Journal of the Society of Architectural Hitorians http://www.jstor.org/action/showPublication?journalCode=jsociarchhist
91 Journal of Urbanism http://www.tandfonline.com/toc/rjou20/current
92 Journal of Visual Communication and Image Representation http://www.sciencedirect.com/science/journal/10473203
93 Journal of Visual Culture http://vcu.sagepub.com
94 Journalism http://jou.sagepub.com
95 Journalism and Mass Communication Quarterly http://jmq.sagepub.com/
96 Journalism practice http://www.tandfonline.com/toc/rjop20/current
97 Language Learning http://onlinelibrary.wiley.com/journal/10.1111/%28ISSN%291467-9922
98 Language Teaching http://journals.cambridge.org/action/displayJournal?jid=LTA
99 Language Testing http://ltj.sagepub.com
100 Latin American Perspectives http://lap.sagepub.com
101 Law Culture and Humanities http://lch.sagepub.com
102 Literary Imagination http://litimag.oxfordjournals.org/
103 Management Communication Quarterly http://mcq.sagepub.com
104 Media War and Conflict http://mwc.sagepub.com
105 Media, Culture and society http://mcs.sagepub.com
106 Memory Studies http://mss.sagepub.com
107 Modern Language Journal http://onlinelibrary.wiley.com/journal/10.1111/(ISSN)1540-4781
108 Modern Language Notes http://muse.jhu.edu/journals/mln/
109 Modern Language Review http://www.jstor.org/action/showPublication?journalCode=modelangrevi
110 Modernism/modernity http://muse.jhu.edu/journals/modernism-modernity/
111 Natural Language and linguistic theory http://www.springerlink.com/content/0167-806x/
112 Natural Language Semantics http://www.springerlink.com/content/0925-854x/
113 New Literary History http://muse.jhu.edu/journals/new_literary_history/
114 New Media and Society http://nms.sagepub.com
115 Parallax http://www.tandfonline.com/toc/tpar20/current
116 Phonology http://journals.cambridge.org/action/displayJournal?jid=PHO
117 PMLA http://www.mlajournals.org/toc/pmla/127/3
118 Poetics http://www.sciencedirect.com/science/journal/0304422X
119 Poetry http://www.poetryfoundation.org/poetrymagazine/toc/2380
120 Political Theory http://ptx.sagepub.com
121 Post Colonial Studies http://www.tandfonline.com/toc/cpcs20/current
122 Public Understanding of Science http://pus.sagepub.com
123 Race & Class http://rac.sagepub.com
124 RELC Journal http://rel.sagepub.com
125 Representations http://www.jstor.org/action/showPublication?journalCode=representations
126 Research in African Literature http://muse.jhu.edu/journals/research_in_african_literatures/
127 Review of English Studies http://res.oxfordjournals.org/
128 Science Communication http://scx.sagepub.com
129 Screen http://screen.oxfordjournals.org/
130 Second Language Research http://slr.sagepub.com
131 Seminar http://www.india-seminar.com/semframe.html
132 Sexualities http://sexualities.sagepub.com
133 Social and Cultural Geography http://www.tandfonline.com/toc/rscg20/current
134 Social Change http://sch.sagepub.com/
135 Social Text http://socialtext.dukejournals.org/
136 Sociolinguistic  Studies http://www.equinoxpub.com/SS/issue/current
137 South Asian Popular Culture http://www.tandfonline.com/toc/rsap20/current
138 South Asian Research http://sar.sagepub.com
139 South Asian Survey http://sas.sagepub.com
140 Studia Linguistica http://onlinelibrary.wiley.com/journal/10.1111/%28ISSN%291467-9582
141 Studies in American Fiction http://muse.jhu.edu/journals/studies_in_american_fiction/
142 Studies in History http://sih.sagepub.com
143 Studies in Second Language Acquisition http://journals.cambridge.org/action/displayIssue?jid=SLA&tab=currentissue
144 Syntax http://onlinelibrary.wiley.com/journal/10.1111/%28ISSN%291467-9612
145 System http://www.sciencedirect.com/science/journal/0346251X
146 Talking Points http://www.ncte.org/journals/tp/issues
147 Television and Media http://tvn.sagepub.com
148 TESOL Journal http://onlinelibrary.wiley.com/journal/10.1002/%28ISSN%291949-3533/
149 TESOL Quarterly http://onlinelibrary.wiley.com/journal/10.1002/%28ISSN%291545-7249
150 The Italianist http://www.ingentaconnect.com/content/maney/ita
151 The Sewanee Review http://muse.jhu.edu/journals/sewanee_review/
152 Theory and Event http://muse.jhu.edu/journals/theory_and_event/
153 Theory, Culture and Society http://tcs.sagepub.com
154 Third Text http://www.tandfonline.com/toc/ctte20/current
155 Victorian Literature and Culture http://journals.cambridge.org/action/displayIssue?jid=VLC&tab=currentissue
156 Visual Communication http://vcj.sagepub.com
157 Visual Studies http://www.tandfonline.com/toc/rvst20/current
158 Work Employment and Society http://wes.sagepub.com
159 World Development http://www.sciencedirect.com/science/journal/0305750X
160 World Englishes http://onlinelibrary.wiley.com/journal/10.1111/%28ISSN%291467-971X
161 Written Communication http://wcx.sagepub.com
162 Yale  Review http://onlinelibrary.wiley.com/journal/10.1111/(ISSN)1467-9736

http://www.sciencedirect.com


دسته بندی : لیست پایگاه های علمی

Translation is basically a change of  form. By form or surface structure, it is meant the actual words, phrases, clauses, sentences, paragraphs, etc. which are spoken or written

Translation consists of transferring the meaning of the source language into the receptor language. It is meaning which is being transferred and must be  held constant

 

   


The best translation is the one which a) uses the normal language forms of the receptor language, b) communicate the same meaning, c) maintain the dynamics of the original source language text.

There are certain characteristics of language which have a direct bearing on principles of translation. First, Meaning components are “packaged” into lexical items, but they are “packaged” differently in one language than in another

Second the same meaning component will occur in several surface structure lexical items (forms). That is to say a single meaning may be expressed in a variety of forms

The third characteristics of language which affects translation process is that one form will be used to represent several alternative meanings

نخستین و بدیهی ترین شرط لازم برای هر مترجم آن است که زبان مبدا را خوب بداند. کافی نیست که او«معنای کلی» پیام را در یابد و یا صرفا در استفاده از لغتنامه ها تبحر داشتته باشد.مترجم نه تنها باید محتوای آشکار پیام را بفهمد، بلکه دقایق معانی را نیز باید در ک کند، بار عاطفی واژه ها را دریابد، و ظرایفی را که از حیث سبک «رنگ و بوی» پیام را تعیین کرده است تشخیص دهد.

مهمتر از شناخت زبان مبدا همانا تسلط بر زبان مقصد است. بی گمان فاحش ترین و بیشترین  اشتباهاتی که مترجمان مرتکب می شوند عمدتا زاییده ی آن است که چنانچه باید و شاید بر زبان مقصد تسلط ندارند.


حتی اگر مترجم از تمام دانش فنی لازم بهره مند باشد، باز چیره دست نتواند بودف مگر آنکه با روحیه ی نویسنده هم کاملا دمساز باشد. بازیل آندرتون (Basil Anderton) این دمسازی مترجم و نویسنده را با دمسازی بازیگری می سنجد که می تواند نقش خود را «حس» کند:« کلماتی که باید بر زبان براند از پیش برای او تعیین شده اند .او باید این کلمات را تفسیر کند و آنها را در قوالب زبان حرکات و سکنات، لحن، و حالت های چهره بریزد. کوتاه سخن آنکه او باید این کلمات را به عواطف مریی و مسموع بشر برگرداند، باید در جلد شخصیت ها فرو برود.»

جاستین اوبرایان(Justin O Brien) مسله را بدین گونه بیان داشته است:«مترجم هرگز نباید چیزی را که نمی ستاید  ترجمه کند» ودرصورت امکان،«میان مترجم و متنی که مورد ترجمه قرار می گیرد باید نوعی همبستگی طبیعی برقرار باشد». اوبرایان می گوید که علاوه بر این همبستگی، مترجم باید تا حدی از پیشینه ی فرهنگی نویسند ه ای که اثرش مورد ترجمه ی اوست بهره مند باشد. اگر این بهره مندی در میان نباشد،«مترجم باید با طیب خاطر آماده باشد، و نیز بتواند این کمبود را به نحوی برطرف کند.»در عین حال مترجم باید به حد نویسنده قناعت کند، چون بر او نیست که از نویسنده بهتر بنویسد.

حتی شناخت کامل زبانها و موضوعات، توام با دمسازی، ضامن خوب بودن ترجمه نیست مگر آنکه مترجم توانایی بیان ادبی را هم داشته باشد. نابو کوف(Nabolov) می گوید«مترجم چیره دست باید  به اندازه ی نوسینده ای که اثرش را برای ترجمه برگزیده است ذوق داشته باشد، و یا دست کم ذوقش از نوع ذوق نویسند ه ی اصلی باشد» ونیز « انشای بهتر ین مترجمان همواره درخشش اصیل متنی را داشته است که ترجمه کرده اند.»

ای.جی. آربری (A.J. Arberry)کم و بیش همین دیدگاه رادر بحث از حافظ پیش می کشد:«هیچ ترجمه ای ، هرچند فاضلانه، از ارزش واقعی برخوردار نیست مگر آنکه دست کم بخشی از لذت متن اصلی را به خواننده بدهد. قرنهاست که  دیوان حافظ در شمار بزرگترین لذات ادبی شرق بوده است. آیا  ترجمه ی خوب آن است که چیزی را که برا ی شرق سرچشمه ی لذت بوده است به چیزی برگردانیم که برای غرب مایه ی رنج است؟» و براستی نیز برای باز آفرینی حتی بخشی از لطافت و فخامت سبک حافظ به مترجمی نیاز است که حقیقتا از قریحه ی ادبی بهره ور باشد.


دسته بندی : شرایط لازم برای مترجم

فرزانه طاهری یکی از سرشناس‌ترین مترجمین معاصر با ده‌‌ها جلد ترجمه نیازی به معرفی ندارد. آثار ترجمه‌ای او خصوصاً آن‌هایی که در زمینه نقد ادبی انجام شده، کمک شایان توجه‌ای به جامعه‌ی ادبی کرده‌است. نوشته‌ای که در پی خواهید خواند متن سخنرانی وی در جمع ناشرین زن در نمایشگاهی که در شهر رشت برپا شده‌بود، است. 


«زندان زبان، زندان موقت است. روزی می‌رسد که نگهبان مشفق با کلیدهایش از راه برسد و ما را از این زندان برهاند.» در این معنا، مترجم زندان زبان را می‌گشاید و کمک می‌کند تن از آن زبان و فرهنگ و مخاطبان اولیه‌اش که محدود بودند خلاصی یابد. این خدمت بسیار بزرگ متاسفانه در تاریخ فلسفه و زبان‌شناسی درست دریافته نشده‌است، اهمیت ترجمه جدید چه به عنوان یکی از اشکال هنری و چه به منظره یکی از طرق بیان معنا و روشی برای تفسیر یا ترجمان بودِ آدمی چنان که باید دانسته نشده. پس در ابتدا به این می‌پردازیم که اصلاً ترجمه چیست و مترجم چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد و فرایند ترجمه به چه ترتیبی است.

ترجمه فعالیتی است با قدمتی بسیار که از اعصار باستان انجام می‌گرفته اما تا پیش از عصر زبان شناسی، متون بسیار معدودی درباره آن نوشته شده و نظریه هم ساخته و پرداخته نشده است. همان متون معدود را هم عمدتاً کسانی می‌نوشتند که خود دست اندرکار ترجمه بودند و صرفاً تاثراتشان را مدون می کردند. این نوشتار فاقد روی‌کردی نظام‌مند یا سنجه‌های عینی بودند، بسیاری از مترجمان دوران گذشته قائل به این بودند که ترجمه فرآیند تفسیر یا تفصیل متن اصلی است و گاهی هم افکار خود یا تفاسیر خود را هر جا که متن اضافه‌گوئی داشت، یا جالب نبود یا حتی مبهم بود مستقیماً وارد متن می‌کردند. در آغاز عصر ترجمه در ایران یعنی در ترجمه‌های اواخر قاجار و اوایل پهلوی از آثار شکسپیر یا ژان ژاک روسو و … هم نام‌ها را ایرانی می‌کردند و هم هرچه می‌خواستند ضرب‌المثل فارسی و ابیات سعدی و حافظ و … در آن‌ها تعبیه می‌کردند و پند و اندرز به خورد خواننده می‌دادند و هم تا حدودی مثل سریال‌های خارجی که امروز دوبله شده‌اش را از تلویزیون می‌بینیم برای حفظ عفت عمومی، روابط را در آن به کل تغییر می‌دادند. این دخالت‌ها گاه به حدی می‌رسید که ترجمه می‌شد تاثرات شخصی و تمایلات ذهنی.

جدل مشهور ترجمه لفظ به لفظ در برابر ترجمه معنایی هم در عصر روم باستان آغاز شد. سیسرون خطیب و دولتمرد رومی بسیاری از آثار یونانی را به لاتین ترجمه کرد، روی‌کردش به ترجمه مفهوم به مفهوم بود و نه لفظ به لفظ،‌ یعنی مترجم باید به خاطر داشته باشد که معنای مورد نظر در زبان مبدا چیست و با استفاده از کلمات زبان مقصد طوری آن را بیان کند که برای خوانندگان زبان مقصد عجیب نباشد. اما «پلینی» ترجمه را به صورت یک تکنیک ادبی می‌دید و بر خلاف سیسرون به ترجمه لفظ به لفظ گرایش داشت و البته این جدل تا قرن‌ها ادامه داشت. بهر حال نخستین تلاش‌ها برای تعریف ویژگی‌های لازم برای مترجم یا ایجاد قواعد یا اصول اصلی برای ترجمه البته در مورد ترجمه ادبی بود. در سال 1540 م به این قرار: مترجم باید محتوا و قصد نویسنده‌ای را که می‌خواهد کارش را ترجمه کند به طور کامل درک کند، مترجم باید زبانی را که از آن ترجمه می‌کند کاملاً بداند و شناختش از زبانی که به آن ترجمه می‌کند نیز همان قدر عالی باشد، مترم باید از گرایش به ترجمه لفظ به لفظ بپرهیزد چون با این کار معنای متن اصلی را نابود و زیبایی بیان را تباه می‌کند، مترجم باید صورت‌های کلامی متداول در زبان خویش را به کار برد. مترجم باید واژه‌هارا به ترتیبی انتخاب کند و بیاورد که حاصل نهائی،‌لحن در خور را داشته باشد، به دنبال این، در سال‌ها و دهه‌های بعد اصول دیگری ارائه شد (که در این جا فرصت بحث نیست) اما با شکوفائی مطالعات زبان شناسی در زمان معاصر، متونی که درباره ترجمه نوشته شده عینی‌تر و نظام مندتر است، بنابر یک دیدگاه، هر خواندنی می‌شود گفت یک نوع ترجمه است. یعنی جستجوی معناهای متنی است که کس دیگری نوشته است‌. مترجم را دقیق‌ترین خواننده دانسته‌اند؛ اما این خواندن فرآیندی دارد و نظرهای مختلفی هم درباره آن تاکنون ارائه شده. نظریه‌های ترجمه در واقع بررسی اصول درست ترجمه است. این نظریه‌ها بر مبنای درک درست نحوه عمل‌کرد زبان‌های گوناگون، نحوه رمزگزاری معنا در شکل‌های متفاوت در زبان‌های متفاوت شناسایی و مترجمان را راهنمای می‌کند تا مناسب‌ترین راه‌ها را برای حفظ معنا در عین کار بست مناسب‌ترین صورت‌های هر زبان پیدا کند. در اساس دو نظریه اصلی برای ترجمه وجود دارد که با هم رقابت دارند در یکی قصد اصلی بیان تمامی نیرو و معنای هر کلمه و اصطلاح زبان اصلی به دقیق‌ترین وجه ممکن است. و در دیگری هدف اصلی تولید نتیجه‌ای است که اصلاً به ترجمه‌نمی‌ماند و در واقع با جامه تازه خود همان قدر راحت است که در جامعه بومی خود. این دو نظریه پیروانی دارد، اما بیش‌ترین پیروان را تلفیق این دو دارد (که بعد به آن خواهیم پرداخت).

سه شرط مهم برای توفیق مترجم برشمرده‌اند که اکثریت بر آن توافق دارند. مترجم باید با زبان مبدا، زبان مقصد و موضوع آشنا باشد .
- تبحر او در زبان مبدا و زبان مقصد باید در حد یا نزدیک به سخنگویان بومی باشد. او باید توانایی درک آنچه را متن به صراحت یا تلویحاً می‌گوید داشته باشد. 
- مهارت‌های او در نوشتن و ویرایش باید در حد اعلا باشد. 
-اما مهم‌تر از همه که در بخش مربوط به ترجمه ادبی بیش‌تر به‌ آن خواهیم پرداخت در مطلوب‌ترین شکلش مترجم باید فرهنگ هر دو زبان (زبان مبدا و مقصد) را خوب بشناسد چون این شناخت در کاربرد کلمات و معانی تاثیر دارد. باید نویسنده متن اصلی – بحث نگارش او، جایگاه آن اثر در فرهنگ مکتوب کشور مبدا و جایگاه آن اثر در مجموعه آثار آن نویسنده را بشناسد. 

(از اینجا شروع می‌کنیم که) مترجم معنای پشت صورت‌های موجود در زبان مبدا را کشف می‌کند و تمام تلاشش را به کار می‌بندد تا همان معنا را با استفاده از صورت‌ها و ساختارهای زبان مقصد در این زبان خلق کند، پس نتیجه می‌گیریم چیزی که قرار است تغییر کند صورت و رمزگان است و آنچه باید بلاتغییر بماند معنا و پیام است. پس این نظریه که جدا کردن معنای یک متن از صورت‌های آن و بازتولید همان معنا با صورت‌های بسیار متفاوت در زبان دوم. (باید در اینجا متذکر بشوم که ) در سال 1964 م یوجین نایدا که خود زبان شناس است و یکی از برجسته‌ترین نظریه پردازان ترجمه، اعلام کرد که مطلالعات ترجمه باید از زبان شناسی جدا باشد، چون می‌توانیم ترجمه کنیم بی آن‌که کوچک‌ترین اطلاعی از زبان شناسی داشته باشیم همان طوری که به یک زبان به سهولت حرف می‌زنیم بی آن‌که علم آن زبان را خوانده باشیم. البته شناخت ویژگی‌های زبانی و سبکی انواع زبان‌ها می‌تواند به ترجمه بسیار کمک کند. با چنین دانشی می‌توان به جستجوی گونه همتا در زبان مقصد برآمد، ویژگی‌های اصلی آن را دریافت و در ذهن داشت تا بازتولید آن‌ها در روایت ترجمه به بیش‌ترین حد ممکن باشد. (از این مقدمه مفصل بگذریم و به مسئله مهم و مرتبط دیگر برسیم که بیش‌تر در ترجمه ادبی البته مصداق می‌یابد.یعنی مسئله فرهنگ).

جدا کردن زبان از هویت فرهنگی دشوار و حتی غیر ممکن است. با یک زبان نمی‌توان معنائی زبان دیگر را بیان کرد.به این معنا زبان‌های مختلف، گویندگان به آن زبان‌ها را آماده می‌کنند که به نحو متفاوتی فکر کنند. یعنی توجه خود را به جنبه‌های متفاوتی از محیط معطوف کنند. ترجمه فقط جستجوی کلماتی دیگر با معنای مشابه نیست بلکه در واقع یافتن راه‌هایی مناسب برای گفتن چیزها به زبانی دیگر است. پس ابتدا باید ببینیم فرهنگ چیست. کلمه فرهنگ معانی مختلفی دارد از نظر برخی درک استحسانی ادبیات، موسیقی، نقاشی، حتی غذای خوب است. در زبان انگلیسی «کالچر» به کشت باکتری‌ها و موجودات ذره بینی دیگر،هم اطلاق می‌شود. در زبان ما به معنی لغتنامه هم می‌آید. برای انسان شناسان و سایر دانشمندان علوم رفتاری، فرهنگ گستره کامل الگوهای رفتاری اکتسابی است. در تعریف دیگری فرهنگ شامل کلیه محصولات مشترک جامعه انسانی دانسته شده است. به این ترتیب فرهنگ علاوه بر اشیای مادی مثل شهرها، سازمان‌ها، مدارس و غیره؛ شامل چیزهای نامحسوسی مثل افکار، آداب و الگوهای خانوادگی و زبان‌ها هم می‌شود. خلاصه این‌که فرهنگ را جذب کل لحظه زندگی در جامعه، می‌توان دانست. در واقع فرهنگ ابزار انسانی قدرتمندی برای بقاست اما پدیده شکننده‌ای هم هست. مدام در حال تغییر است و به راحتی از دست می‌رود. چون فقط در اذهان وجود دارد، زبان‌های مکتوب دولت‌ها و ساختمان‌ها و سایر چیزهای انسان ساخت صرفاً محصولات فرهنگند، خودشان فرهنگ نیستند. (البته همه این تعریف‌ها می‌تواند محل مناقشه باشد و من از آن‌ها می‌گذرم و فقط به ربطشان به بحث خودم می‌پردازم یعنی این‌که آیا زبان و فرهنگ با هم مرتبطند؟ ) عموماً معتقدند زبان ابزار اساسی بیان قومی است. مجرای باورها،آداب، مناسک و رفتارهایی که هویت فرهنگی را تشکیل می دهند. زبان را تجسد فکر انسانی و شکل دهنده به عمل انسانی می‌دانند از نظر بسیاری زبان ارتباطی ناگسستنی بااصل و جوهر انسان بودن و تعلق به یک گروه فرهنگی خاص دارد. برای مثال حاکمیت انگلستان، تعلیم و تربیت به شیوه انگلیسی و مدرنیزاسیون تحمیلی انگلستان بر کشور هند اشکالاتی را ایجاد کرد که بیش‌تر در این کشور وجود نداشت. قلمرو‌های جدیدی به وجود آمد مثل حرفه‌های غربی. سیستم پست، راه‌آهن و خدمات دولتی. همراه با این حوزه‌ها، انتظارات اقتصادی‌‌ای بروز کرد که پیش‌تر وجود نداشت و با گذشت زمان روشن شد که آن کس این حوزه‌ها را در اختیار خواهد داشت که بر زبان اصلی آن‌ها مسلط باشد.

برای این‌که فعالیت ترجمه را بهتر درک کنیم باید مشخص کنیم که مقصودمان از اصطلاحات زبان و فرهنگ چیست و روابط میان زبان و فرهنگ را برشماریم. یکی از زبان‌شناسان دربارة این رابطه می‌گوید اگر به فرهنگ از نظر زبان‌شناسی بنگریم جز نگرشی یک‌سویه به فرهنگ نصیبمان نخواهد شد، اگر از نظر فرهنگی به زبان بنگریم جز نگرشی یک سویه به زبان حاصل نخواهیم کرد و چون ترجمه بی‌شک بازنویسی متنی اصلی است. بازنویسی می‌تواند مفاهیم تازه ژانرهای جدید (انواع ادبی جدید) و ابزارها، تکنیک‌ها یا شگردهای جدید را وارد بازار کند. تاریخ ترجمه تاریخ نوآوری‌های ادبی است. این را از تأثیر ترجمه‌های اواخر قاجار و آغاز نهضت ترجمة ادبی در ورود نوع ادبی رمان و داستان کوتاه به ایران می‌توان دانست. هنر ترجمه نقش مهمی در تکامل فرهنگ جهانی داشته و خواهد داشت. تنها با وارد کردن فن‌های جدید به فرهنگ است که آن فرهنگ می‌تواند در عین بازشناسی خاص بودن خود به نوآوری دست بزند. ترجمه، این فن‌ها را در اختیار کسانی می‌گذارد که قادر نیستند آن فن‌ها را به زبان اصلی بخوانند، پس مسئولیت بزرگی بر دوش مترجم است. شناخت زبان بیگانه ـ واژگان و دستور زبان برای مترجم خوب بودن کفایت نمی‌کند، باید با فرهنگ خود هم آشنا بود و پیش از تلاش برای پل زدن این دو، فرهنگ زبان مبدأ را هم شناخت. بنابر این اگر بپذیریم که زبان جزء جدایی ناپذیر فرهنگ است، پس مترجم باید علاوه بر دو زبانه بودن، دو فرهنگه هم باشد. یعنی با هر دو فرهنگ مأنوس باشد چون باید هم رنگ و بوی محلی را درک کند و هم کاری کند که مخاطبان بیرون از این موقعیت فرهنگی ـ زمانی هم نوشته‌اش را درک کنند. پس باید به هر دو فرهنگ واقف باشد.

(حال می‌خواهم به برخی مشکلات مترجم، به ویژه مترجم ادبی که از لحاظ فرهنگی با آن‌ها رو به رو می‌شود اشاره کنم). چون فرآیند انتقال عناصر فرهنگی از طریق ترجمة ادبی کار بسیار پیچیده‌ای است و به دلیل این‌که فرهنگ مجموعة پیچیده‌ای از تجربه‌ها که شامل تاریخ، ساختار اجتماعی، مذهب، آداب سنتی و کاربرد روزمره می‌شود این پیچیدگی خیلی بیش‌تر می‌شود. مثلاً یک نام، یک عنصر زبانی فرهنگی است. نویسنده به خاطر ارزش‌هایی که با این نام همراه است آن را که به کار می‌برد. این عنصر قابل ترجمه نیست. بنابر این، ارزش آن از لحاظ چیزهایی که به ذهن خوانندة اصلی می‌آورد از دست می‌رود. روابط اجتماعی هم عنصری فرهنگی‌اند. در برخی از فرهنگ‌ها، مردم با خانواده‌های گسترده‌شان زندگی می‌کنند، همین سبب می‌شود که ناچار باشند برای هر یک از اقوام عنوان معینی داشته باشند. چون در کشورهای غربی چنین چیزی اصلاً وجود ندارد یا در اغلب زبان‌های اروپایی چنین کلماتی را ندارند. مانند کلمة uncle یا aunt (دایی ـ عمو و... و عمه ـ خاله و…) که گاه حتی تا پایان یک رمان هم منظور نویسنده را درک نخواهیم کرد و در نتیجه باید در متن ـ زمینه و بافت بیابید که کدام یک از این‌ها مناسب است. گاهی هم باید از ابتکار شخصی و عقل سلیم استفاده کرد.

تعارفات ساده هم گاهی مشکل سازند. مثلاً در زبان کانتونی از زبان‌های چین، «متشکرم» را می‌توان به صورت‌های مختلف. بسته به موقعیت ترجمه کرد. (این‌که به خاطر هدید باشد. پیشاپیش برای خدمتی باشد و …). اقلامی مثل لباس و تزئینات و ارزش‌های غذائی نیز مشکلاتی هستند که تفاوت فرهنگی پیش پای مترجم می‌گذارد. مثلاً طعم هر غذا یا اهمیت آن را نمی‌توانیم به مخاطبانی منتقل کنیم که تا به حال اسم آن غذا را نشنیده‌اند. آداب و سنن هم بخشی از فرهنگند مانند ازدواج، تشییع جنازه و جشن که قصه‌ها و نمادهای پنهان پشت هر کدام مترجم را دچار مشکل سازد. باورها و احساسات هم از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوتند. ممکن است در برخی از فرهنگ‌ها، رنگ سفید نشانة خلوص و رنگ سیاه نشانة پلیدی باشد. اما در فرهنگ دیگر این طور نباشد و همین طور رخداد یا جانور یا پرنده‌ای در یک فرهنگ ممکن است خوش یمن باشد و در دیگری نماد چیز دیگری باشد. برای مثال جغد یا بوف که برای ایرانیان ویرانه‌شین و شوم است. اما در برخی کشورها به عنوان یکی از خردمندترین موجودات طبیعت است و یا گیاه خرزهره که ما برایش داستان‌هایی ساخته‌ایم بدین شرح که اگر آن را ببوئیم دچار سردرد و … می‌شویم؛ در آلمان گل بسیار محترمی است. در بعضی از فرهنگ‌ها که شاید فردیت یا حرمت خلوت نو هنوز مستقر نشده؛ اگر کسی پیش از ورود به خانه در بزند، یعنی دزد است. چون فقط دزد است که می‌خواهد ببیند کسی در خانه هست یا نه. چرا که اگر آشنا باشد داد می‌زند و در را باز می‌کند. عناصر قدیمی، اساطیر، افسانه‌ها و از این قبیل، عناصر اصلی هر فرهنگند که در ترجمه ایجاد مشکل می‌کنند و به دلیل حساسیتشان مترجم باید بسیار با دقت آن‌ها را ترجمه کند.

و سرانجام عناصر جغرافیایی و محیطی مثل برف. اسکیموها برای انواع برف واژه‌های مختلف دارند. در برخی از فرهنگ‌ها اصلاً مفهوم برف وجود ندارد، یا مثلاً چینی‌ها واژه‌های مختلف برای انواع مورچه‌ها دارند. ولی برای خیلی فرهنگ‌های دیگر مورچه همان مورچه است یا خود کلمة نان که در هر فرهنگی تصاویر مختلفی را به ذهن می‌آورد.

فرآیندهای ترجمة ادبی و نقد ادبی از هم جدایی ناپذیرند. تلاش برای یافتن بهترین معادل بند به بند و جمله به جمله یعنی فشرده‌ترین راه برای دست و پنجه نرم کردن با پیچیدگی‌های معنا و صورت زیبایی شناختی بر متن ادبی. مترجم نمی‌تواند به درک صرف یک اثر ادبی اکتفا کند. او باید به سوی بازسازی کامل متن زبان اصلی در زبان جدید حرکت کند. و این مستلزم درک جامع انتقادی اثر هم هست. ترجمة ادبی خوب محصول پژوهش‌های محققانه، تفسیر انتقادی و بازسازی خلاق است. در شکل آرمانی آن مترجم ادبی همان کاری را می‌کند که یک پژوهشگر که نسخة اصلح یک اثر ادبی را معلوم می‌کند. یعنی سعی می‌کند معتبرترین قرائت را به دست بیاورد. مترجم باید بافت‌های متعددی را که یک نویسنده و متن در آن زیست می‌کنند بررسی کند باید تحقیق کند و متن را در بافت تاریخی، زیبا شناسی‌اش قرار دهد و همین طور در بافت مجموعة آثار نویسنده. تا مدت‌های مدید ترجمة ادبی یکجور کارگاه ادبی به خصوص در اروپا برای نویسندگان و شاعران بود. یک جور تمرین بود برای نوشتن خودشان. در تاریخ ترجمة ادبی هم دو استراتژی غالب بوده. یکی غرابت زدایی و دیگری آشنایی‌زدایی. در روش غرابت‌زدایی مترجم می‌کوشد متن مبدأ‌را در فرهنگ خودی جذب و آن را با اصول سیاسی و ارزش‌های فرهنگ خودی سازگار کند و با این کار بر متن خارجی جامة‌ خودی می‌پوشاند. گاه حتی پسند خود را چنان تحمیل می‌کند که مثلاً صحنه‌ای را به دلیل ناخوشایند تشخیص دادن برای هموطنان خود حذف می‌کند یا توفیقی را ملال آور می‌داند یا مطایبه‌ای را بی‌مزه و به جایش مشابه داخلی می‌گذارد. نمونة مشهورش «دیدرو» که به اعتراف خودش حتی به کتابی که ترجمه می‌کرد نگاه نمی‌کرد. یک یا دو مرتبه آن را می‌خواند و به کنه آن رسوخ می‌کرد. بعد کتاب را می‌بست و شروع به کار می‌کرد. روشی که مرحوم ذبیح‌ا… منصوری بدان عمل می‌کرد یعنی خلاقیتش بر متن خلاقیت نویسنده‌ی بیگانه شکوفا می‌شد. این مرحوم از زمرة بسطی‌ها بود. یعنی ممکن بود اثری سی صفحه‌ای را تبدیل به ششصد صفحه کند و یا بعضی دیگر از مترجمان این رده قبضی بودند مثلاً برباد رفتة هزار صفحه‌ای را به دویست صفحه تبدیل می‌کردند. در شیوة آشنازدایی مترجم تا حد امکان می‌گذارد نویسنده همان جوری که هست بماند. همان جایی هم که هست بماند. خواننده را به سمت آن می‌کشاند. تفاوت‌های زبانی و فرهنگی متن اصلی را حفظ می‌کند، خواننده را وا می‌دارد تا به دیار نویسنده سفر کند. بنابر این، با انتقال برخی قالب‌های ادبی و شیوه‌های زبانی و واژه‌های مربوط به فرهنگ و رسوم جامعة مبدأ، موجب انتقال تأثیرات زبانی و در نهایت فنی‌تر شدن زبان و فرهنگ خودی می‌شود. امروزه هم البته حفظ طعم بیگانة اثر اصلی در ترجمة اهمیت بیش‌تری یافته چون عقیده بر این است که زمین بومی ادبیات ما را حاصلخیز می‌کند، این توان ترجمه شاید از لحاظ سنت‌های متعارف مخرب قلمداد شود اما از لحاظ خلاقیت بسیار غنابخش است که فقط هم با ترجمه فراهم می‌آید. در هر حال راه سومی هم وجود دارد که در آن نه مترجم دست بسته مقهور متن اصلی می‌شود (طوری که گاه می‌شود حتی شبهه خودباختگی را مطرح کرد) و نه متن اصلی را بهانة قلم فرسائی‌های خود می‌کند یا در مسند قاضی یا چوپان می‌خواهد حکم کند یا تشخیص دهد برای خوانندگان هموطنانش چه‌ها مناسب است و چه‌ها نیست، مترجم این رده (ردة سوم) محتوا و صورت متن مبدأ را حفظ می‌کند و با بیان مناسب جانب هر دو را نگاه می‌دارد تا کلامش مقبول مردم زبان مقصد هم باشد یعنی نه می‌خواهد خواننده را به جانب نویسندة‌ متن اصلی بکشاند نه نویسنده را به پای خوانندة متن در زبان مقصد و این کاری است بس دشوار. (به همین دلیل در مورد سبک لازم می‌دانم در این‌جا توضیحی بدهم). در ترجمة ادبی آنچه در قیاس با ترجمة متون دیگر صد چندان اهمیت دارد انتقال سبک است. پیش از تعریف سبک باید اشاره شود که در ترجمة متون علمی، پیام که باید به زبانی روشن بیان شود و محنت این انتقال بیش‌ترین اهمیت را دارد. معمولاً هم، سبک در این آثار و آثار غیر ادبی دیگر اهمیت درجه اول را ندارد. اما مقصود از سبک چیست؟ تعریف واحدی که همه بر سرش توافق داشته باشند وجود ندارد. یکی از تعاریفش نحوة نوشتن یا اجراست، نحوة چیزی که نوشته یا اجرا شده که این مجزا است از محتوای آن نوشته یا اجرا. بهر حال معمولاً در نوشتار، سبک اصطلاحی است که در تمایز از محتوا به کار می‌رود و تأکیدش بر صورت یا قالب است. به عبارت دیگر سبک چگونگی است و محتواچیستی. در بحث ترجمه بسیاری از وقت‌ها روی امانت‌داری تأکید می‌شود. در مورد محتوا ولی آنچه بسیار دشوار است امانت‌داری در انتقال سبک است. در ادبیات سبک گزینش نویسنده است از میان واژه‌ها و عباراتی که در اختیار دارد و این‌که رمان‌نویس یا نویسندة داستان این کلمه‌ها و عبارات را چگونه در جمله‌ها و بندها تنظیم می‌کند. سبک به نویسندة اجازه می‌دهد به تجربة خواننده از اثر شکل بدهد. مثلاً یک نویسنده ممکن است کلمات ساده و جملات صریح به کار گیرد اما نویسندة‌ دیگر واژگان دشوار به کار می‌گیرد. جمله‌هایش ساختمانی پرپیچ و خم دارند، ممکن است درونمایة هر دو یکی باشد و آن‌چنان که می‌گویند زیر این آسمان هیچ حرفی واقعاً تازه نیست. اما تفاوت سبک دو نویسنده است که تجربة خواندن این دو اثر را از هم متمایز می‌کند. تشخیص این سبک برای مترجم ادبی مستلزم خواندن متون متعدد به زبان مبدأ است. مترجمان واسطه هستند. در زمان‌های باستان در چین به مترجمانMatchmaker می‌گفتند یعنی دلال ازدواج. ترجمه در واقع وسیله‌ای بود که دو طرف به مددآن بالاخره حرف یک‌دیگر را می‌فهمیدند و به یک توافق یا مصالحه‌ای می‌رسیدند.

همان طور که اشاره کرده‌ام چون مترجم صرفاً واسطة دو زبان نیست و واسطة دو فرهنگ هم هست و باید دو فرهنگه هم باشد. در واقع با انتقال فرهنگ یعنی ایدئولوژی‌ها، نظام‌های اخلاقی و ساختارهای اجتماعی سیاسی باید بر ناهمخوانی‌های انتقال معنا غلبه کند. اما برای کشف سبک یک نویسنده معمولاً باید بیش‌تر یا در صورت امکان، همه آثار او را خواند و با نویسنده‌های دیگر مقایسه کرد تا بشود تصور ذهنی‌ای از سبکش بدست آورد. مثلاً سبک کم‌گوی همینگوی اغلب به نظر ساده و حتی کودکانه می‌آید اما روشش حساب شده است. برای دست یافتن به تأثیری پیچیده به کار می‌رود. او در نوشته‌هایش کنش را با فاصله توصیف می‌کند. با استفاده از بعضی اسم‌ها و فعل‌های ساده برای وصف دقیق صحنه‌ها، با این کار از توقف عواطف شخصیت‌ها و درون و افکارشان به طور مستقیم پرهیز می‌کند. در عوض با گذاشتن مواد خام یک تجربه در اختیار خواننده و حذف دیدگاه نویسنده، خواندن یک متن را تا حد امکان به تجربة عملی نزدیک می‌کند. همینگوی به موثق بودن نوشته‌اش هم توجه دارد. وی معتقد بود که یک نویسنده فقط در صورتی می‌تواند درست به یک موضوع بپردازد که در آن مشارکت داشته باشد یا از نزدیک شاهدش بوده باشد، بدون چنین دانشی کار نویسنده معیوب است چون خواننده عدم شناخت نویسنده را حس خواهد کرد. مقصود از این است که بهر حال مترجم لااقل بخشی از وسواس همینگوی را در دقت و صحت انتقال داشته باشد. علاوه بر این همینگوی باور داشت که نویسنده‌ای که در بارة موضوعی آشنا می‌نویسد قادر است موجز بنویسد یعنی بسیاری از اطلاعات را حذف کند و خیلی از جزئیات ظاهری را بی‌آن‌که صحت متن را به خطر بیاندازد. با این‌حال توفیق سبک سادة او و بیان عواطف اولیة مثل خشم یا حسد که در عین حال عمیقاً احساس شده است کمک کرده است که نثر پر آب و تاب عصر ویکتوریا را که مشخصة نوشته‌های بسیاری از آمریکائی‌های اوایل قرن بیستم بود؛ از بین برود و کم‌کم دچار زوال شود. در مقابل در سبک پیچیده، از جمله‌های طولانی و پیچیده استفاده می‌شود که اندیشه‌ها و توصیفات بسیارند. نویسنده‌ها از پاساژهای تغزلی برای ایجاد خلق و خوی مورد نظرش در خواننده استفاده می‌کنند، می‌خواهد شادی باشد یا غم سر درگمی…. هنری جیمز نویسندة آمریکائی در رمان‌هایش از سبک پیچیده استفاده می‌کند . بهتر همه آثار همینگوی به فارسی به محض این‌که مترجم بخواهد برای سادگی و خلاصه‌گی آب و تاب اضافه کند یا جمله‌های کوتاه را به هم عطف کند گرچه در معنای منتقل شده شاید تغییری رخ ندهد. سبک نویسنده نابود می‌شود. همین طور است مثلاً شکستن جمله‌های طولانی نویسنده‌هایی مثل جیمز یا پروست یا در نیافتن سطح زبانی متن اصلی و استفاده از سطح زبانی نامناسب در ترجمه، مثلاً در ترجمة آثار کافکا که زبانش را بیش و کم شبیه ادارات حقوقی آن زمان پراگ دانسته‌اند، کافیست یک قید یا صفت اضافه کنید تا کافکایت زبانی به کلی نابود شود. پس ترجمه‌ای موفق است که بتواند به بهترین وجه ممکن سبک نویسنده در زبان مبدأ را در زبان مقصد باز بیافریند غایت مطلوبش این است که خوانندة فارسی زبان از خواندن اثری که مثلاً از جویس ترجمه شده همان تجربه‌ای را از سر بگذراند که خوانندة انگلیسی زبان از خواندن جویس و آیا اصلاً چنین آرمانی امکان تحقق دارد؟! 

با نقل قولی از استاینر سخن را به پایان می‌بریم: «ادراک ناتوانی بی‌پایان، موجب اندوهی خاص می‌شود.» همین اندوه است که بر تاریخ و نظریة ترجمه سایه انداخته است.

منبع:mandegar.info

هدف این مقاله بررسی اجمالی مشکل ترجمه سبک متون ادبی با عنایت به وضعیت ترجمه ادبی در ایران است. اما این مشکل کدام است؟ 
همه می‌دانند که هر نویسنده سبکی خاص دارد. آنچه سبکی را از سبکی دیگر متمایز می‌کند تفاوت نویسنده‌ها در انتخاب ساختارها و کلمات و ترکیبات واژگانی است. گاه سبک نویسنده‌ای را به دلیل ویژگی‌های بارز زبانی آن می‌توان به سادگی تشخیص داد ولی گاه تشخیص سبک به سادگی ممکن نیست. در هر حال هیچ‌گاه دو نویسنده کاملا شبیه هم نمی‌نویسند چون سبک انعکاسی از مجموعه‌ای از عادات، اعتقادات، سلیقه، دانش و توانایی‌ها و تجربیات زبانی نویسنده است. این مجموعه را که برخی عناصر آن شخصی و برخی دیگر از محیط اجتماعی و فرهنگی و حرفه‌ای نویسنده نشات می‌گیرد، جامعه شناس فرانسوی پیر بوردیو habitus  نامیده است. مشکل از آنجا پیدا می‌شود که مترجم می‌خواهد سبک متن اصلی را که جزیی تفکیک ناپذیر از متن اصلی است به زبانی دیگر «ترجمه» کند. این مشکل از سه اصل نشات می‌گیرد که صحت این قضایا را در اینجا بدیهی فرض می‌کنم:


اصل اول: مترجم هم نوعی نویسنده است و لذا صاحب habitus ویژه خود است. به عبارت دیگر، مترجم هم در انتخاب کلمات و ساختارهای نوشته‌اش سلیقه، دانش، عادات و معیارها و تجربه‌های شخصی و حرفه‌ای ویژه‌ای دارد که ممکن است با habitus نویسنده همخوانی نداشته باشد.

اصل دوم: ترجمه متن ادبی زمانی معادل اصل اثر است که اصل و ترجمه از حیث سبک یکسان باشند. به تعبیر پارکز (2007)، «اگر سبک در ترجمه از دست برود، نویسنده نیز از دست می‌رود...آنچه باقی می‌ماند مشتی فکر است که ممکن است جالب باشد یا نباشد، اما هرچه هست نویسنده نیست.» مونا بیکر (2000) می‌گوید: «در گذشته ترجمه ادبی را کاری غیراصیل می‌دانستند نه کاری خلاق. در نتیجه درست نمی‌دانستند که مترجم، ترجمه را به سبک خود بنویسد. انتظار داشتند مترجم دقیقا از سبک نویسنده پیروی کند.» با عنایت به اصل اول، مترجم اصلا نمی‌تواند habitus  خود را در هنگام ترجمه نادیده بگیرد.

اصل سوم: سبک متن اصلی را نمی‌توان با ترجمه لفظ به لفظ به سبکی معادل تبدیل کرد. این نکته را قبلا تحت عنوان مغالطه سبکی بحث کرده‌ام. برخی مترجمان ادبی در پاسخ به این سوال که چرا ترجمه‌هایشان سبکی دشوار دارد می‌گویند برای اینکه به اثر وفادار بمانند از سبک نویسنده پیروی کرده‌اند و کوشیده‌اند آن سبک را به ترجمه منتقل کنند و از خود سبکی خلق نکنند. این استدلال در نظر اول استدلال درست و قانع‌کننده‌ای است ولی اگر سبک ترجمه «برگردان دقیق» سبک متن اصلی است، چرا تاثیری که این دو سبک بر خواننده‌های خود دارند متفاوت است. چرا سبک ویرجینیاوولف سبکی پیچیده ولی زیباست اما سبک او در ترجمه، سبکی پیچیده ولی نازیباست. در توضیح مطلب فوق، باید گفت که اولا زبان‌ها ساختارهای یکسان یا توانایی‌های بیانی یکسانی ندارند.

 ثانیا، در هر زبان، کلماتی که جمله را می‌سازند دو نوع رابطه بایکدیگر و با دیگر کلمات آن زبان دارند. برای مثال در جمله «فردا بچه‌ها را در کلاس می‌بینم.» کلمات فردا و بچه‌ها و در کلاس و می‌بینم با یکدیگر رابطه همنشینی دارند چون در زبان فارسی این کلمات را می‌توان به‌صورت خطی و افقی در زنجیره جمله بایکدیگر ترکیب کرد. از طرف دیگر، کلمه فردا با کلماتی مثل دیروز، امروز، پارسال و هفته آینده رابطه جانشینی دارد چون می‌توان آنها را به صورت عمودی به جای یکدیگر به‌کار برد. این دو نوع رابطه افقی و عمودی که میان کلمات یک زبان برقرار است و به تولید جملات درست و قابل قبول می‌انجامد اولا سبک نویسنده را می‌سازد و ثانیا این روابط لزوما در میان کلمات زبان‌های دیگر برقرار نیست. بنابراین با ترجمه لفظ به لفظ کلمات نویسنده نمی‌توان سبک او را به ترجمه انتقال داد. 

با عنایت به سه اصل فوق، اکنون سوال این است که این مشکل را چگونه باید حل کرد. برای حل این مشکل، باید بین دو تعریف از سبک یعنی سبک نویسنده و سبک متن تمایز قایل شویم. تمایز میان این دو تعریف سبک بسیار ظریف است و مترجمان گاه این دو را با یکدیگر خلط می‌کنند. جفری لیچ و مایکل شورت می‌گویند: «در حوزه ادبیات، سبک به دو معنی به‌کار می‌رود، سبک گاهی به habitus نویسنده اشاره دارد و گاه به شیوه‌ای که زبان در یک ژانر خاص، دوره خاص یا مکتب ادبی خاص به‌کار می‌رود.» به عبارت دیگر، گاه از ویژگی‌های سبکی یک نویسنده صحبت می‌کنیم گاه ویژگی‌های سبکی خاص از نوشته را توصیف می‌کنیم. بازآفرینی ویژگی‌های سبکی نویسنده غیرممکن است چون انتخاب‌های نویسنده برآیندی از مجموعه‌ای از عوامل است که به آنها اشاره کردیم. اما توصیف ویژگی‌های متنی خاص کاری غیرممکن نیست. زبان‌شناسان و ادبا خصوصیات بارزی را که در سبک نوشته‌ها می‌بینند توصیف می‌کنند و برهمین اساس سبک‌ها را به انواع مختلف از جمله سبک ادبی، سبک محاوره‌ای، سبک مطبوعاتی، سبک رسمی و غیره تقسیم می‌کنند.

حال وقتی در ترجمه از برابری سبکی صحبت می‌کنیم، منظور این نیست که سعی کنیم به هر شکل که شده، صرف نظر از این که زبان مقصد اجازه بدهد یا ندهد، برای همه انتخاب‌های زبانی نویسنده در زبان مقصد نظایری پیدا کنیم. با توجه به آنچه گفته شد، این کار نه ممکن است نه لازم. منظور از برابری سبکی این است که سبک ترجمه ویژگی‌های بارز سبک متن اصلی را داشته باشد. مترجم باید ابتدا سبک متن اصلی را مشخص کند و بعد معادل آن سبک را در زبان خود پیدا کند و تلاش کند تا آنجا که زبان فارسی اجازه می‌دهد ویژگی‌های آن سبک را در ترجمه خود بازآفرینی کند. مترجم توانا نجف دریابندری از معدود مترجمان ادبی ایران است که چنین تصوری درباره ترجمه سبک دارد. نمونه بارز ترجمه آقای دریابندری رمان «باقیمانده روز» است. در ترجمه این اثر آقای دریابندری به جای متابعت برده‌وار از کلمات و تعبیرات و ساختارهای نویسنده، کوشیده، با استفاده از تجربیات زبانی موجود در حوزه ادبیات ایران،  متنی بنویسد که از حیث سبک کم و بیش شبیه به سبک متن اصلی باشد.  

در واقع، مترجم از دو منظر می‌تواند به سبک نویسنده نگاه کند: منظر خرد و منظر کلان. وقتی مترجم از منظر خرد به سبک نویسنده می‌نگرد، به اجزای خرد متن یعنی واحدهای کوچکتر از کلمه، کلمات و ترکیبات واژگانی، به عبارت‌ها و جملات توجه می‌کند. اما وقتی از منظر کلان می‌نگرد، متن را کلیتی واحد می‌بیند که تاثیری واحد بر خواننده‌ای معین  ایجاد می‌کند. مترجم باید میان این دو منظر تمایز قایل شود و به سبک نویسنده از منظر کلان بنگرد و از آن منظر آن را بازآفرینی کند. هدف این بازآفرینی آن است که سبک ترجمه، تاثیری مشابه سبک متن اصلی در خواننده ترجمه ایجاد کند یا تصوری کم‌و‌بیش مشابه نسبت به سبک نویسنده به خواننده ترجمه بدهد. در این بازآفرینی مترجم، به تعبیر جیاشو و دانگ مینگ (2003) «فرآیند خلاقی را که نویسنده در آفرینش ادبی طی کرده تکرار می‌کند، روح اثر را درک می‌کند و برای بیان اندیشه، احساس و تجربه نویسنده بهترین عبارت‌ها را برمی‌گزیند و صورت و معنی اثر را به بهترین و کامل‌ترین شکل به زبانی که بسیار نزدیک به سبک نویسنده است بازگو می‌کند.»

اگر به سبک از منظر خرد بنگریم، نمی‌توان انتظار داشت که زبان ترجمه غرابت نداشته باشد. البته تعجبی هم ندارد که در بسیاری از ترجمه‌های ادبی غرابت زبانی ببینیم. از طرف دیگر هیچ اشکالی هم ندارد که مترجمی در مقام نظر معتقد باشد که غرابت زبانی در ترجمه ادبی هم اجتناب ناپذیر است هم مطلوب است، ولی چنین مترجمی باید تعریفی خرده‌نگر از سبک داشته باشد. در دیدگاه لارنس ونوتی، مترجم ادبی و محقق ترجمه، تعارضی میان نظریه و عمل ترجمه ادبی وجود ندارد. ونوتی اساسا معتقد نیست که ترجمه ادبی را باید از منظر کلان ترجمه کرد. او بر ترجمه اجزای خرد متن اصرار می‌ورزد زیرا به اعتقاد او اگر مترجم متن اصلی را از ویژگی‌های زبانی آن تهی کند، در این صورت ترجمه دیگر ترجمه نیست بلکه تالیف است. از نظر ونوتی ترجمه متنی مستقل نیست بلکه «متنی وابسته» است. به اعتقاد ونوتی، ترجمه در سطح خرد «به طرزی شفاف شخصیت و نیت مترجم و معنی متن اصلی را نشان می‌دهد» (ونوتی: 1995) از چنین منظری، وجود مترجم در ترجمه نامریی نیست. برخی محققان ترجمه با نظریه ونوتی در باب سبک مترجم موافقند زیرا با این شیوه ترجمه، مترجم می‌تواند عناصری دیگر از متن از جمله شیوه نگرش نویسنده به «دیگری»، صدای نویسنده، شیوه نگرش نویسنده به جهان و به لفظ درآوردن مفاهیم فرهنگی و جهانی را به ترجمه انتقال دهد.

روش پیشنهادی ونوتی یک مشکل اساسی دارد و آن این که ونوتی متن ادبی را متنی با هدف فرهنگی یا سیاسی یا اجتماعی می‌بیند. البته کمتر نویسنده‌ای است که برای خود تعهد اجتماعی قایل نباشد یا اثرش عاری از تعهد اجتماعی باشد ولی ارزش آثار ادبی را نباید به رسالت اجتماعی آنها محدود کرد. هر اثر ادبی قبل از هرچیز دارای ارزش ادبی و هنری است و این ارزش زمانی به درستی به فرهنگی دیگر انتقال می‌یابد که مترجم متن ادبی را از منظری کلان و به شکل کلیتی واحد بنگرد و در پی انتقال بی‌روح تک تک اجزای متن نباشد. در این صورت است که مترجم می‌تواند جدا از تفاوت‌های طبیعی زبان‌ها در سطح خرد ادعا کند که به متن اصلی وفادار بوده و توانسته اثری کم و بیش همطراز و همسنگ متن اصلی در فرهنگی دیگر خلق کند.

حال اگر به ترجمه ادبی، که به قول مترجم توانا منوچهر بدیعی چیزی نیست جز بازآفرینی سبک نویسنده در زبان مقصد، از این منظر بنگریم، با یک سوال مواجه می‌شویم و آن این که آیا کسانی که در ایران به ترجمه ادبی پرداخته‌اند اساسا توانایی «بازآفرینی سبک» یا توانایی «آفرینش اثری ادبی و مستقل» را داشته‌اند. از این منظر، آشنایی مترجم با دو زبان مبدأ و مقصد اگر چه لازم است کافی نیست. مترجم باید در زبان مقصد بالفعل یا بالقوه نویسنده هم باشد، یعنی حتی اگر اثری ادبی به قلم خود ننوشته، بالقوه توانایی زبانی برای انجام چنین کاری داشته باشد. بدیهی است بسیاری از مترجمان ما از چنین توانایی برخوردار بوده‌اند، هرچندکه برخی مترجمان ما از این توان خود استفاده نکرده‌اند و براساس تصور نادرستی از سبک، دربند زبان نویسنده گرفتار شده و غرابت به زبان ترجمه‌هایشان راه یافته است. اما برخی مترجمان هم بوده‌اند که از قدرت لازم برای آفرینش ادبی برخوردار نبوده‌اند.       

قبل از این که نمونه‌هایی از این قبیل ترجمه‌ها ارائه کنم، لازم می‌دانم در باب مفهوم غرابت توضیحی بدهم تا سوء تفاهمی درست نشود. شاید تا به اینجا این تصور ایجاد شده باشد که غرابت خصلتی مذموم است و باید از آن پرهیز کرد و ترجمه را به زبانی روان و آشنا نوشت. چنین نیست. غرابت همیشه مذموم نیست بلکه گاه نویسنده ادبی با توسل به غرابت زبانی به متن خود زیبایی و جذبه می‌بخشد. درواقع باید به دو نوع غرابت زبانی در متن قایل بود، نوعی که آگاهانه ایجاد می‌شود و از جمله صنایع ادبی است و به‌ویژه در متون ادبی کاربرد دارد و نوعی که بیشتر در ترجمه دیده می‌شود و غیرآگاهانه است و حاصل انتقال لغوی عناصر متن اصلی به زبان ترجمه است.

غرابت زبانی نوع اول هم در متون تالیفی دیده می‌شود هم در متون ترجمه شده. مترجمانی که به زبان مادری خود بسیار تسلط دارند، هرچه می‌نویسند بر وفق زبان مادری آنهاست. آنها قادرند زبان مادری خود را به شیوه‌ای خلاق به‌کار ببرند و امکانات بالقوه آن را به فعلیت برسانند. چنین مترجمانی با همه خلاقیتی که نشان می‌دهند همیشه در حریم زبان مادری خود می‌مانند و هیچگاه به حریم زبان نویسنده وارد نمی‌شوند و اگر غرابتی در زبان آنها دیده می‌شود که از زبان نویسنده به عاریت گرفته شده غرابتی پذیرفتنی است، مثل غرابتی که در زبان شاعران دیده می‌شود. این دسته از مترجمان به دلیل تسلط بر توانایی‌های بالقوه زبان مادری خود هم قادرند به زبانی نزدیکتر به زبان نویسنده  بنویسند و هم، برخلاف مترجمان ناتوان، همه خصلت‌های زبانی نویسنده را لزوما به زبان ترجمه منتقل نمی‌کنند.

غرابت زبانی نوع دوم نتیجه تزاحم زبانی یا به عاریت گرفتن اجزایی از زبان نویسنده است که در زبان مقصد پذیرفتنی نیست. این نوع غرابت دو علت عمده دارد: یکی علت زبانی دیگری علت اجتماعی- فرهنگی. علت زبانی نتیجه عدم تسلط مترجم به زبان مادری خود است. اما علت اجتماعی-فرهنگی علتی پیچیده‌تر است و نیاز به بحث مبسوط دارد. خلاصه بحث این است که مترجم به پیروی از عرف و معیار رایج در جامعه خود برای متن اصلی ارزش و وجهه خاصی قایل است و لذا ورود عناصر زبانی متن اصلی به ترجمه را تا حد زیادی می‌پذیرد. برعکس، گاه ممکن است مترجم خلاف عرف و معیارهای رایج در جامعه خود، تن به تزاحم زبانی بدهد چون مترجمان همیشه مطابق با عرف جامعه ادبی کشور خود رفتار نمی‌کنند. در چنین وضعیتی جامعه نسبت به تزاحم زبانی تحمل کمتری دارد و از مترجم انتظار می‌رود که فاصله میان ترجمه و تالیف را به حداقل برساند. در مورد این که وضعیت ترجمه ادبی در ایران تا چه حد متاثر از عامل زبانی یا عامل فرهنگی-اجتماعی است مطالعه کیفی و مبسوطی صورت نگرفته است. در این مختصر هم نمی‌توان بدون انجام مطالعه‌ای مبسوط حکمی صادر کرد. تردیدی نیست که هردو عامل موثر بوده‌اند. به عبارت دیگر ترجمه‌های ادبی ضعیف را نمی‌توان صرفا ناشی از ناتوانی زبانی مترجم دانست. در اینجا عرف اجتماعی-فرهنگی جامعه ادبی ایران و دو رکن اساسی جامعه ادبی یعنی ناشرین و خوانندگان را نمی‌توان ندیده گرفت.

هر ترجمه ادبی که در ایران به چاپ رسیده گواهی بر استدلال فوق است. مترجمان ادبی یا توانسته‌اند سبک را بازآفرینی کنند یا نتوانسته‌اند. (بدیهی است این توانایی مطلق نیست بلکه نسبی است.) نمونه‌های خوب به فراوانی نمونه‌های بد یافت می‌شود. مترجم وقتی موفق بوده که به سبکی یکدست و پذیرفتنی دست یافته، سبکی که دارای ویژگی‌های بارز سبک معادل سبک نویسنده و بروفق سبک معادل آن در حوزه ادبی در ایران است. مترجم وقتی ناموفق بوده که به انتقال لفظ به لفظ کلمات و ساختارهای نویسنده اکتفا کرده و، به تعبیری، آنقدر مجذوب درخت‌ها شده که جنگل را ندیده است. در اینجا با عنایت به محدودیت جا، مواردی محدود را نقل می‌کنم و قضاوت درباره توفیق یا عدم توفیق مترجم را به عهده خواننده محترم می‌گذارم.

نمونه اول: همیشه هراس و ترس مضاعف در کار بود، شاید پسرشان توی گودال باشد، شاید هم پسرشان نبود- یعنی باید باز هم می‌گشتند. اگر معلوم می‌شد که جسد مال غریبه‌ای است، آنگاه، بعد از هفته‌ها انتظار بلند می‌شدند و می‌رفتند. به گورهای دیگر در ارتفاعات غربی می‌رفتند. پسر گمشده شان احتمالا همه جا بود.

یک روز آنیل و گروه به رودخانه‌ای در آن نزدیکی رفتند تا ضمن ناهار خستگی در کنند. وقتی برگشتند زنی را دیدند که توی گور نشسته. روی سرین، پاها زیر تن، دست‌ها به زانو انگار نماز می‌خواند و به بقایای دو جسد نگاه می‌کرد. سال قبل در ماجرای آدم‌ربایی در منطقه شوهر و برادرش را از دست داده بود. حالا گویی هر دو مرد بالشی زیر سر به خواب قیلوله رفته‌اند. روزگاری حلقه ارتباطی مونث بین آنها بود، کسی که با هردوشان نسبت داشت.

نمونه دوم: زمانی در برلین آلمان مردی زندگی می‌کرد به نام آلبینوس. وی ثروتمند و محترم و خوشبخت بود. یک روز همسرش را به خاطر معشوقه جوانی ترک کرد؛ عاشق شد، اما کسی به او عشق نورزید و زندگی‌اش تباه شد.
این تمام داستان است و اگر به خاطر سود و سعادتی که در بیان آن نهفته است نبود، آن را به حال خود رها می‌کردیم و اگر چه روی سنگ قبرها جای زیادی برای ذکر خلاصه زندگی آدم‌هاست که معمولا خزه‌ها آن را می‌پوشانند، توجه به جزئیات همواره مفید است.
پیش‌آمد این گونه بود که شبی تصوری جالب به ذهن آلبینوس رسید. در واقع این تصور کاملا پرداخته ذهن خودش نبود چون مطالعه عبارتی در یکی از آثار کنراد آن را به خاطرش راه داده بود. 

نمونه سوم: «تقریبا» احساسی فوق‌العاده داشتم. اگر به‌خاطر وجود شخصی دیگر در اتاق انتظار ناشرم نبود، بیان کلمه تقریبا لزومی نداشت. نسخه اصلی آخرین کتابم در کمال امنیت در کیفم بود. در حالی که کتاب جنایی تازه چاپ شده‌ام به نام «آتش یخ‌زده» به طرزی چشمگیر در قفسه آن طرف اتاق قرار داشت. تمام اینها به من احساس خوبی می‌داد، چیزی که این روزها به آن بسیار احتیاج داشتم.
در سن 30 سالگی برایم بسیار رضایت بخش بود که چهار عنوان جنایی چاپ کرده بودم و کتاب پنجم هم آماده چاپ بود. سال‌های سرد و ناامیدکننده داشتم تا اینکه داگلاس هیلیارد مرا کشف کرد. انتشارات هیلیارد در چرخه خانوادگی بود. واحدهای کوچک درمیان مجتمعات بزرگی که قصد بلعیدنش را داشتند.  

نمونه چهارم: در منطقه‌ای کوهستانی، بر لبه پرتگاهی ژرف که انواع بوته‌ها و گیاهان رونده تارکش را آراسته‌اند، کلبه‌ای زهوار در رفته و تو سری خورده است که مدت‌هاست دودی بالای سقف پوشالی‌اش دیده نشده. پسرکی بر درگاه کلبه نشسته. موجودی مفلوک و ماتم زده است. کله گنده‌اش روی گردنی لاغر، پوشیده از موهای تیغ تیغ کم پشت کثیف است، بدنش تکیده و زار و نزار، شکمی متورم، دست‌ها دو پارچه استخوان، پاها پوشیده از تاول، با کاسه زانویی برآمده و پایی کژ و کوژ از مالاریا. صورتش با آن پوست زردگون چسبیده به استخوان و دهانی وارفته که دندان‌هایش را آشکار می‌کند، نگاه بیننده را به سوی خود می‌کشد. سفیدی چشم‌هاش که از حدقه‌هایی گودافتاده به آدم خیره می‌شود، زرد زرد است. سایه‌ای از دردی گنگ و تاب سوز بر مردمک‌های بی‌نورش افتاده.

نمونه پنجم: گوستاف اتفاقی ضمن یک مذاکره کاری با مارتین آشنا شده بود. با ایرنا، مدت‌ها بعد که بیوه شده بود، آشنا شد. آنها از هم خوش‌شان می‌آمد اما کمرو بودند و آنگاه بود که شوهر شتابان از فراسو آمد تا با موضوعی حاضر و آماده برای گفت‌و‌گو، راهشان بیندازد. گوستاف وقتی از جانب ایرنا خبردار شد که مارتین هم سن او بود، صدای فروریختن دیواری را که از این زن بسیار جوان‌تر جدایش می‌کرد شنید و نسبت به مرد در گذشته که سن و سالش به او جرأت می‌داد محبت همسر زیبایش را جلب کند، مهر و علاقه خوشایندی احساس کرد.
گوستاف مادر درگذشته‌اش را می‌پرستید؛ با دو دختر بزرگش (ناشادمانه) کنار می‌آمد و از همسرش فرار می‌کرد. در صورت امکان خیلی دلش می‌خواست دوستانه از او جدا شود

فهرست منابع:
1. بی‌خبری، نوشته میلان کوندرا، 1384
2. داستان کوتاه آرامش در آن بالا، نوشته رومولو گایه گوس، 1386
3. زنی بدون گذشته، نوشته فیلیس ویتنی، 1379
4. خنده در تاریکی، نوشته ولادیمیر ناباکوف، 1383
5. شبح آنیل، نوشته مایکل اونداتیه، 1380
1. Baker, Mona. “Towards a Methodology for Investigating the Style of a Literary Translator.” Target 12.2 (2000): 241-266.
2. Leech, Geoffrey N., Michael H. Short. Style in Fiction: A Linguistic Introduction to English Fictional Prose. 1981. New York: Longman, 1984.
3. Parks, Tim. Translating Style: A Literary Approach to Translation—A Translation Approach to Literature, Manchester, St. Jerome, 2007.
4. Venuti, Lawrence.  The Translator’s Invisibility: A history of Translation. London: Routledge, 1995.
5. Xiaoshu, Song, Cheng Dongming. “Translation of Literary Style.” Translation Journal. 7.1. 2003.

mehrnameh.ir

English Leveled Books

 

http://www.readinga-z.com/samples/preview.html


دسته بندی : سایتهای مفید


این سایت برای اساتید محترم برای تدریس خوب است.

http://www.englishclub.com/


دسته بندی : سایتهای مفید


عالی برای دانشجویان آموزش زبان انگلیسی.

http://www.magiran.com/magtoc.asp?mgID=5641&Number=10


دسته بندی : سایتهای مفید


عالی برای دانشجویان آموزش زبان انگلیسی.

 

 http://www.magiran.com/magtoc.asp?mgID=5981&Number=63


دسته بندی : سایتهای مفید


حتما سری بزنید.

http://www.magiran.com/category.asp?cat=0801

 


دسته بندی : سایتهای مفید


http://www.imsdb.com/

http://www.extratitles.to

http://www.divxstation.com/

http://www.isdb.go.dyndns.org/


دسته بندی : سایتهای مفید