نقدی بر یک ترجمه
- نویسنده : رسول صباغی
- تاریخ : ۱۱:٥٩ ب.ظ - ۱۳٩۱/٧/٢٢
- نظرات : (0)
کارگاه ترجمه و ویرایش نقدی بر یک ترجمه
چندی پیش،در یک ماهنامه ادبی،خواندم که یک شاعرهء ایرانی مقیم اتریش،به عنوان بهترین شاعر سال 2001 اتریش،برگزیده شده است.گذشته از هر موضوعی،دلپذیری این خبر، آن است که یک زن ایرانی،بدان پایه از تسلط زبانی و زیبایی بیانی رسیده است که توانسته در سرایش شعر به زبانی بیگانه،گوی سبقت را از شاعران بومی اتریش برباید.با تمام اینها،فریاد این شاعر افتخارآفرین،از دست مترجمان هموطنش بلند است و دربارهء آنها چنین اظهار نظر میکند:
«ترجمهها اصلا خوب نیست...کارهایشان هم در تیراژهای بالا به فروش میرسد.[اما]حتی از نظر دستور زبان فارسی هم اشکالات زیادی دارند.
با این اصطلاحات نامأنوس که به زبان فارسی وارد میشود،با آنکه به سبب تدریس، هرگز از زبان فارسی دور نبودهام-احساس میکنم این زبان دارد برایم غریبه میشود.»1
هنگامی که بزرگسالی مسلط به ادبیات فارسی و ادبیات جهان،فغانش از خواندن متنهای ترجمه ادبیات بزرگسالان،چنین بلند میشود،به راستی کودک یا نوجوان بیپناه ما از دست ترجمههای شکسته بسته و مغلوط و مخدوش،باید به کی و کجا پناه ببرد؟البته،جای شکرش باقی است که چه در ادبیات بزرگسال و چه کودک و نوجوان،هستند مترجمانی که مایهء آبروی ادبیات این کشورند و با آگاهی و فرهیختگی،چه در انتخاب کتابها و چه در ترجمهء آثار،خلاقیت و توانایی خود را نمایان میکنند که وجودشان مغتنم و کارشان دست مریزاد دارد.
ترجمهای برای بررسی به دستم رسید و هنگامی که نام نویسندهء برجستهء آلمانی و دوست مترجم را روی جلد کتاب دیدم که آشناییام با او به سال 1354 بر میگردد،خوشحال شدم.باید بگویم که انتخاب مترجم،خوب و آگاهانه بود و کتاب موردنظر،در زمان انتشار،جایزه بهترین کتاب نوجوان را نیز نصیب خود کرد،اما این خوشحالی دیری نپایید.زیرا ترجمه نه فقط زیباییهای زبانی اثر را تا حد زیادی تباه کرده بود، بلکه پر از اشتباهات آشکار در نگارش زبان فارسی بود.با وجود آنکه اصل اثر آلمانی بود و نگارنده بیش از دو سه جمله روزمره،آن هم به صورت شفاهی،آلمانی نمیداند،خطاها آشکار و نظرگیر بود.
البته،بایسته آن بود فردی که به زبان آلمانی تسلط کافی دارد،بر ترجمه چنین اثری نقد مینوشت.باوجوداین،به نظر میرسد که نقد نابسنده اینجانب نیز دستکم از جنبه نگارش و ویرایش،برای مترجمان جوان،نکات آموزندهای دربر داشته باشد.
خانم سوزان بسنت( Bassnett
Susan )،استاد دانشگاه وارویک ( Warwick )انگلستان،در حاشیهء یک سمینار بین المللی،در مصاحبهای با عنوان«ترجمه شکلی از گفتوگو» Translation as a ) ( Form of Negotiation میگوید:«ترجمه سربهسر گفتوگوست؛گفتوگویی است میان دنیای اصلی نویسنده و دنیای خواننده»2و میافزاید:«قواعد گوناگونی برای ترجمه وجود دارد که در هر فرهنگ و هر زمان،به گونهای به کار میآید.مترجم باید بکوشد با توجه به آزمودهها و تجارب سایر فرهنگها[در زمینهء ترجمه]، تجربه و الگویی طبیعی بیافریند.»3آشکار است که منظور خانم بست،از طبیعی بودن ترجمه، طبیعی به نظر آمدن زبان و بیان در فرهنگ مقصد است؛امری که شاید بدیهی و روشن به نظر برسد، اما در عمل چنین نیست،به ویژه در ترجمه ادبی؛ زیرا که«ترجمه همواره بینهایت دشوار و طاقتسوز است»4و«اشتباه مهلکی است چنانچه بپنداریم که ترجمه،نوعی فعالیت بردهوار و کورکورانه است و مترجم فقط به یک واژهنامه و حداقلی از دانش زبان،برای باز تولید چیزی[به نام متن]نیاز دارد.باید تأکید کنم.ترجمه قطعا نوعی بازآفرینی خلاق است.»5(تأکید از مترجم است- رازآور).وی درباره اهمیت ترجمه ادبی،چنین میگوید:«ترجمه میتواند به عنوان نیرویی عظیم و قاطع،در شکل دادن ادبیات،ایفای نقش کند...اگر ترجمه نبود،شما به غزلهای شکسپیر دسترسی نداشتید.»6
او در مورد مبنای نظری آنچه طرح کرده میافزاید:«رویکرد[نظری]ما در[دانشگاه] وارویک،ترکیب ترجمه و فرهنگ است...ترجمه نیازمند آن است که در بافت فرهنگی مورد توجه قرار گیرد،در حالی که برخی از صاحبنظران و یا دانشگاهها مایلند که به ترجمه،از منظر زبانی بنگرند.»7در صورتی که«ما باید در ترجمه،به سنتها[ی فرهنگی]خود توجه داشته باشیم.»8
گذشته از مترجمانی که زیر لوای «امانتداری»و«وفاداری»،به ترجمهء واژه به واژه و انتقال مکانیکی جملات میپردازند،وجود ویراستارانی که آشکارا میگویند،«مترجم فقط
http://www.noormags.com/View/GetFile.ashx?ArticleId=128872&Type=HTM&LID=1
دسته بندی : نقدی بر یک ترجمه