معادل اصطلاحات مطالعات ترجمه
چهارشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۷:۱۱ ب.ظ
- نویسنده : رسول صباغی
- تاریخ : ۱٢:٤٢ ب.ظ - ۱۳٩۱/٧/٢٧
- نظرات : (0)
این اصطلاح را هولمز (۱۹۸۸ج،۱۹۸۸د) بر اساس مفهوم فرازبان بارت (۱۹۶۴) برساخته است. | فرا شعر | Metapoem |
۲۲۲ |
این اصطلاح را پوپوویچ (۱۹۷۶،۱۹۷۶) برای توصیف متنی به کار برده است که هنگام خلق شدن، متنی دیگر با پیش متنی (PROTOTEXT) را نقطۀ آغاز یا الگوی خویش قرار میدهد. | فرا متن | Metatext |
۲۲۳ |
یکی از هفت راهبرد ترجمۀ شعر در طبقهبندی لفور (۱۹۷۵) | ترجمۀ وزندار | TranslationMetrical |
۲۲۴ |
درتقسیمبندی هولمز (۱۹۸۸د) یکی از چهار راهبردی است که در ترجمۀ صورتهای منظوم به کار میرود و صورت متن اصلی را در متن مقصد حفظ میکند. | صورت تقلیدی | Mimetic Form |
۲۲۵ |
این اصطلاح را لوی (۱۹۶۷) درخلال بحثی دربارۀ “بعد کاربردی” ترجمه به کار برده است. | اصل کمینه بیشینه | Minimax Principle |
۲۲۶ |
در مدلی که فن لوون-زوآرت (۱۹۹۰،۱۹۸۹) برای مقایسۀ اثر ادبی با ترجمۀ آن ارائه کرده، تعدیل یکی از سه نوع تبدیلی است که ممکن است طی فرایند ترجمه، در بنهای ترجمۀ زبان مبدأ و زبان مقصد به وقوع بپیوندد. | تعدیل | Modification |
۲۲۷ |
این اصطلاح را وینی و داربلنه (۱۹۵۸،۱۹۵۸،۱۹۹۵) برای یکی ازهفت شیوۀ ترجمهای خویش به کار برده اند. |
مدولاسیون | Modulation |
۲۲۸ |
بنا به تعریف بیکر (۱۹۹۵)”مجموعهای ازدو یا چند پیکرۀ یک زبانه در زبانهای مختلف است که براساس ملاکهای مشابهی طراحی و گردآوری شده اند”. | پیکرههای چندزبانه | Multilingual Corpora |
۲۲۹ |
اصطلاحی از رایسبرای یک نوع فرعی متن که مکمل انواع اصلی متن درردهشناسی اوست. | متون چند رسانه ای پیشتر متون شنیداری ـ رسانهای | Multi-medial Text |
۲۳۰ |
این اصطلاح را وژلن چنین تعریف کرده است:”مجموعه رویههایی برای نمایش صریح مراحل کار هنگام بازگو کردن گفتهای از یک زبان در زبان دیگر” | ترجمۀ چندمرحلهای | Multi-Stage Translation |
۲۳۱ |
این اصطلاح را فن لوون –زوارت (۱۹۹۰،۱۹۸۹) برای اشاره به سومین مقولۀ تبدیل که ممکن است دربنهای ترجمۀ متن مبدأ و متن مقصد روی دهد، به کار برده است. | جهش | Mutation |
۲۳۲ |
بیانیهای است که یونسکو در۲۲ نوامبر سال ۱۹۷۶ تصویب کرد وعنوان کامل آن “توصیهنامۀ حمایت قانونی از مترجمان و ترجمهها و شیوههای کارآمد بهبود بخشیدن به وضعیت مترجمان” است. | بیانیۀ نایروبی (توصیهنامۀ نایروبی) | Nairobi Declaration | 233 |
اصطلاحی برای اشاره به میزان وضوح و روانی ترجمه در زبان مقصد. | طبیعی بودن | Naturalness |
۲۳۴ |
بنا به تعریف پوپوویچ، یک راه حل ترجمهای نادرست (یا ترجمۀ غلط) است که در نتیجۀ برداشت غلط مترجم به وجود می آید. | تبدیل منفی | Negative Shift |
۲۳۵ |
گروهی از ترجمهپژوهان اسلوواک که ابتدا در دانشکدۀ علوم تربیتی نیترا در چکسلواکی سابق مستقر بوده اند. | مکتب نیترا | Nitra School |
۲۳۶ |
طبق نظر توری (۱۹۹۵) راهکاری است که در تعبیر توصیفی ترجمه کاربرد دارد. | اصل “عدم باقیمانده” | “No leftover” Principle |
۲۳۷ |
اصطلاحی که در مباحث مربوط به پدیدههای ترجمهای فراوان با آن مواجه می شویم. | هنجارها | Norms |
۲۳۸ |
این اصطلاح را نایدا (۱۹۶۷) برای توصیف آن دسته از مشخصههای زبان مقصد به کار برده است که مترجم ناگزیر باید هنگام ترجمه از زبانی دیگر از آنها استفاده کنند. | معادلهای اجباری | Obligatory Equivalents |
۲۳۹ |
طبق نظر وینی و داربلنه، این اصطلاح به انواعی از رویههای ترجمهای اطلاق میشود که با استفاده از آنها میتوان به موقعیتهایی پرداخت که به دلیل وجود تفاوتهای ساختاری یا مفهومی بین متنهای مبدا و مقصد، نمیتوان بعضی از تاثیرات سبکی را بدون بر هم زدن آرایش نحوی یا واژگانی متن به نحوی قابل قبول برگرداند. | ترجمۀ ناموازی | Oblique Translation |
۲۴۰ |
این اصطلاح را پیم (۱۹۹۲ ب) برای توصیف خواننده (یا شنونده) ای به کار برده است که میتواند پیام متن را بفهمد، هر چند که این پیام صریحاً وی را مخاطب خود قرار نداده است. | گیرندۀ مشاهدهگر |
Observational Receiver |