روشنفکرانِ مترجم
- نویسنده : رسول صباغی
- تاریخ : ۳:٥۱ ب.ظ - ۱۳٩۱/٧/٢۱
- نظرات : (0)
در ایران بعد از اسلام دو نهضت عمده ترجمه قابل شناسایی است. نهضت اول از قرن سوم با ترجمه آثار یونانی آغاز میشود و در قرن چهارم به اوج خود میرسد. ثمره این نهضت، مشخصا در جریان عقلگرایی که محصول آن ابنسینا و فارابی و ابوریحان بود، قابل ردیابی است. نهضت دوم ترجمه که تاثیرات مستقیمی بر جامعه امروز ایران نیز گذاشته، نهضتی است که کم و بیش از اوایل دوره قاجار و همزمان با جریانهایی که خواسته و ناخواسته ایران را به سمت دنیای جدید میراند، آغاز شد. ایرانیان در نیمه نخست دوران قاجار در نوعی خودبسندگی کاذب فرورفته و نه از جهان بیرون خبردار بودند و نه حتی از میراث باارزش خود. رویدادی همچون جنگ ایران و روس به ایرانیان نهیب زد که جهان آنگونه که درباره آن میاندیشند، نیست.
ایرانیان از زمان فتحعلیشاه به فکر شناسایی ریشهها و عوامل تفاوت خود با جهان غرب افتادند. چهرههای روشنبینی همچون عباس میرزا از نخستین کسانی بودند که همت کرده و دانشجویان را برای تحصیل به اروپا اعزام کردند تا ماهیت آنچه را که در جهان غرب میگذرد دریابند. پس ترجمه، یکی از دریچههای ورود ایرانیها به جهان جدید بود اگرچه در این آشنایی با جهان جدید، نوعی شتاب نیز دیده میشد چراکه ایرانیان زمانی به خود آمدند و عزم بر شناخت غرب جزم کردند که غرب مراحل زیادی را طی کرده و پیش رفته بود. در قرن نوزده، غرب ساختن دنیای جدید را تازه آغاز نکرده بود بلکه درحال برداشت محصولی بود که از قرن چهارده به بعد، خاصه در جنبش رنسانس کاشته بود.
از طرف دیگر ایرانیان در مواجهه با دنیای غرب با ضرورتهای سیاسی مواجه بودند اینچنین است که به گمان من وجه سیاسی ترجمه، واجد نوعی نگاه درمان طلب است و گویی ایرانیان در شناخت غرب و ترجمه آثار غربی درپی کشف مرهمی بودند که به واسطه آن دردهای سخت خود را شفا بخشند. درباره این نوع نگاه و نقد آن تاکنون بسیار بحث شده تاجایی که برخی شاید بدون لحاظ کردن اهمیت کار، از «آنچه خود داشت» هم سخن گفتهاند. بنابراین به رغم شتاب ناگزیر در آشنایی ایرانیان با غرب و نیز با عطف به نقدهایی که همواره به نهضت ترجمه وارد شده است، نهضت ترجمه در ایران راه درستی را پیش گرفت. یعنی راه شناساندن جهان جدید و تفکر جدید و هنر جدید.
حرکت ترجمه در دوره ناصرالدین شاه در دو عرصه دربار و روشنفکران تبعیدی پیش رفت. دارالترجمه ناصری تاسیس شد و تحت ریاست اعتمادالسلطنه عدهای مترجم دست به کار ترجمه شدند. بخش عمده آثاری که در دارالترجمه ناصری ترجمه میشد نه آثار فرهنگی ارزشمندی بودند و نه متون ادبی تاثیرگذاری، اما آنچه توسط روشنفکران ایرانی که در اروپا و عثمانی زندگی میکردند، ترجمه شد، تاثیری تعیین کننده در آگاهی بخشی به ایرانیان و نیز نضج مشروطه خواهی آنان ایفا کرد. آنچه در روزنامههای فارسی زبان همچون قانون و اختر و حبل المتین حتی بدون ذکر اینکه آن عبارات ترجمه از متون و مطبوعات غربی است، به چاپ میرسید، مبتنی بر مفاهیم جدید غربی و در نهایت، منبعث از ترجمه مفاهیمی همچون ضرورت وجود پارلمان، محدودیت قدرت پادشاه و آزادی اجتماعی بود.
در سوی دیگر بخشی از نهضت ترجمه در ایران به ادبیات غرب رجوع میکند. میرزا فتحعلی آخوندزاده از چهرههای مهم و تاثیرگذار حرکت آشنایی با غرب به دو مقوله مهم یعنی تئاتر و نقد در ادبیات غرب توجه داشت. او شخصا کوششهایی کرد و نمایشنامههایی نیز نوشت و شاگردانش از جمله میرزا آقای تبریزی را به نوشتن تئاتر تشویق کرد چراکه معتقد بود تئاتر تاثیر مستقیمی بر آگاهی عمومی میگذارد. نکته جالب توجه اینکه میرزا فتحعلی آخوندزاده به رغم زندگی در قفقاز آن هم در دورهای که غولهای ادبیات قرن نوزده روسیه همچون تولستوی و تورگینف رمان مینوشتند، توجهی به رمان نداشت همچنانکه در دارالترجمه دربار هم از ترجمه رمان قرن 19خبری نبود. در همین دوره کار تدوین اولین فرهنگ لغت فرانسه به فارسی آغاز میشود اما گویا آن کار ناتمام باقی میماند. در کنار ترجمه از همان آغاز نوشتهها و تالیفاتی به چشم میخورد که تاثیر ترجمههای اولیه از متون غربی را میتوان در آنها شاهد بود. به عنوان مثال خاطرات تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه کاملا تاثیرپذیرفته از ترجمههای اولیه است. حتی متن تاثیرگذاری چون «سیاحت نامه ابراهیم بیگ»، گرچه تالیف است اما ساختار منحصربه فردی در زبان فارسی دارد. شکل روایتی سفرنامه ابراهیم بیگ با نمونه سفرنامههای فارسی همچون سفرنامه ناصرخسرو کاملا متفاوت بود. سیاحتنامه ابراهیم بیگ نشانگر تاثیرپذیری زین العابدین مراغهای از متون داستانی و انتقادی غرب بود.
با آغاز حرکت مشروطه خواهی ایرانیان، دامنه ترجمه گسترش یافت و به مطبوعات نیز سرایت کرد. دستاورد دوره آغازین مشروطه خواهی را جسته و گریخته در مقالات ترجمه شده روزنامه صوراسرافیل میتوان مشاهده کرد. در این دوره نیز بود که دو رمان «کنت مونت کریستو» و «سه تفنگدار» توسط محمدطاهر میرزای قاجار ترجمه شد و قبل از آن هم اثر ارزشمند «حاجی بابای اصفهانی» با ترجمه بینظیر میرزاحبیب در دسترس قرار گرفت.
ترجمه فارغ از نقش آگاهی بخشی و هموار کردن راه ورود فرهنگ غرب به ایران، تاثیر زیادی در آفرینش زبان روایت تازه در عرصه ادبیات ایران داشته است، تاثیری که همچنان ادامه دارد. روایت و داستانگویی در فرهنگ ایرانی ریشه داشته اما در ادبیات فارسی روایتی شبیه به آنچه در رمان و داستان کوتاه و نمایشنامه دیده میشود، وجود نداشت. داستانهای فارسی موجود از جنس رمان و داستان کوتاه نبود چرا که نگاهی که پشت رمان و داستان کوتاه نهفته، خاص دنیای جدید است. این نگاه نمیتوانست خود را در قرن دوازدهم میلادی نشان دهد، باید ابتدا رنسانسی در ارزشهای جامعه غربی روی میداد. بدین ترتیب مطلق اندیشیای که در حماسه وجود داشت، جای خود را به نسبیت، تردید و گستردگی نگاه نویسنده به انسان داد و یک زبان جدید در ادبیات آفرید. زبان فارسی نیز فاقد این زبان بود چراکه با زبان حماسی فردوسی نمیتوانست به عرصه رمان گام بگذارد. بدین ترتیب مهمترین تاثیر ترجمه در عرصه ادبیات فارسی ارائه زبانی تازه بود اگرچه اولین داستانهایی را که به تقلید از داستانهای غربی در ایران نوشته شد نمیتوان در معنای کامل کلمه رمان دانست.
در دوره رضاشاه مهمترین کاری که انجام شد «سیر حکمت در اروپا» است که البته بیشتر تالیف محسوب میشود. از 1320 به بعد اما موج جدید ترجمه خودنمایی میکند. تحت تاثیر جریانهای مارکسیستی موجود در جامعه، این موج جدید نیز گرایش به ایدئولوژیکی چپ پیدا میکند اما از آنجا که جریانهای چپ فعال در ایران بیشتر به عملگرایی و ضرورتهای لحظهای زمان توجه داشتند، بسیاری از آثار کلاسیک و اصلی اندیشه مارکسیسم، ترجمه نشده باقی ماند. در کنار ترجمههای مارکسیستی، مترجمانی هم بودند که تماما به ترجمه ادبی میپرداختند. در این دوره است که کمکم کلاسیکهای انگلستان، فرانسه و روسیه به فارسی ترجمه شدند. این موج ترجمه تا دهه 40 تداوم داشت و ترجمههای درخشان این دوره، ایرانیان را هرچه بیشتر با فرهنگ و ادبیات غرب آشنا کرد. این ترجمهها بیگمان در تحول ادبیات فارسی تاثیر قاطع و انکارناشدنی داشته است.
ما در این عصر همچنان در ادامه نهضت ترجمهای گام برمی داریم که از 1320 آغاز شده است. حرکت ترجمه در 150 سال گذشته به رغم ایرادها و انتقادهایی که بر آن وارد است، مثبت و پربرکت بوده است. شتاب زدگی آغازین برای شناخت غرب که هنوز هم رگههایی از آن دیده میشود و غلبه این احساس که ایرانیان از میانه راه به این کاروان پیوستهاند باعث آن شده که سرچشمههای این فرهنگ، تا حد زیادی ترجمه نشده باقی بماند. دیگر اینکه ترجمه به رغم قوی کردن زبان فارسی، به دلیل وجود و فعالیت مترجمان سهلانگار لطماتی نیز به زبان فارسی وارد کرده است. کوتاه سخن اینکه ترجمه میتواند دریچهای برای شناخت امکانات ادبیات در معنای عام آن باشد.
*متن ویراسته سخنرانی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران