رعایت سبک متن اصلی در ترجمه؛ آری یا خیر؟
- نویسنده : رسول صباغی
- تاریخ : ۳:٥۸ ب.ظ - ۱۳٩۱/٧/٢۱
- نظرات : (0)
سبک یا شیوه بیان از مهمترین ویژگیهای نگارش به حساب میآید. آنچه به نوشته شکل میدهد و قلم نویسنده و مترجم را میشناساند. ایبنا نگاهی دارد به شیوههای برگردان سبک نویسنده در ترجمه، با توجه به آرای کوروش صفوی(زبانشناس) و سعید سبزیان(مترجم).
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا ) - هر متنی
نیازمند سبک خاص خود است و نویسنده به این مساله کاملا آگاه است تا برای
نگارش یکی را از این میان برگزیند. ادبی، علمی، عامیانه، رسمی ،کهن. نه
تنها نویسنده که خواننده نیز از این امر کاملا آگاه است و نامأنوس بودن را
به خوبی تشخیص میدهد. هر سبکی واژگان خودش را میطلبد و اگر قرار باشد هر
نویسنده، فقط از یک سبک در نوشتههای مختلف استفاده کند، قطعا کمی مضحک به
نظر میرسد. نمیتوان متن علمی را به سبک ادبی نوشت و ادبیات را عامیانه
کرد.
دکتر کوروش صفوی، زبانشناس، در کتاب «هفتگفتار
در ترجمه» اینگونه آورده است: «برای نمونه، (اگر) مسوول هواشناسی به هنگام
گزارش وضع هوا به جای واژه "آسمان" از "گنبد مینا" استفاده کند و یا
دندانپزشکی در مقاله علمی خود، به جای استفاده از اصطلاح "ارتدنسی" عبارت
"به زنجیر کشیدن مرواریدهای نشسته در قفای غنچه رخ" را به کار برد...»
سعید
سبزیان، مترجم کتاب «دوره آموزش فنون ترجمه»، سبک و انتقال معنا، هر دو را
حائز اهمیت میداند و میگوید: «اما در جایجای متن یا به نسبت هدف
نویسنده، یکی از این دو بر دیگری رجحان مییابد. چنانکه ام. اچ. ایبرمز در
"فرهنگ توصیفی اصطلاحات ادبی" اشاره میکند، سبک به معنی "شیوهای است که
نویسندگان از آن طریق، مطالب خود را بیان میکنند. سبک عبارت است از «وضعیت
بلاغی، بیانشیوه یا نوع واژگان، نوع ساختار جملات و نحو، انسجام و انواع
زبان مصنوع». بیانشیوه به معنی انتخاب نوع واژگان خاص توسط نویسنده است.»
تا
اینجا سخن از نوشتن و نویسندگی بود و موضوع بحث ما ترجمه است و اینکه
مترجم نیز مانند نویسنده، سبکی در ترجمه دارد و بدا به حال مترجمی که تمام
متون را با سبکهای مختلف به یک شکل ترجمه کند. مثلا مترجمی که علاقه شدیدی
به ادبیات دارد و واقف به علم ترجمه نیست، نه تنها متون ادبی و شعر را،
که متون علمی و داستانهای متفاوت کهن و جدید را هم به یک شیوه ترجمه
میکند.
این مشکل را میتوان به صورتهایی ریشهیابی کرد:
اولین
دلیل، عدم شناخت و آگاهی مترجم از سبک آن نوشته اصلی است. شاید دانش کافی
برای تشخیص سبک آن متن را نداشته باشد و این ناخودآگاه باعث میشود که
نتواند ترجمه صحیحی ارائه دهد. شاید در این جا مترجم دچار اشتباه شده ولی
این به عمد و دانسته نبوده و فقط از روی نااگاهی به این کار دست زده است.
اما در هر صورت با ترجمه اشتباه ارزش واقعی متن اصلی از بین میرود.
بهمن
فرزانه، مترجم، پیشتر در گفتگویی بر این موضوع تاکید داشت که «مهمترین
کار در ترجمه همین است که مترجم سبک نویسنده را حفظ کند؛ و گرنه اگر قرار
بشود که همه را به لحن خودت ترجمه کنی، چه خاصیتی دارد. انگار تمام
نویسندگان یکجور نوشتهاند. به طور مثال داستانی از گابریل گارسیا مارکز
به اسم "آخرین سفر کشتی خیالی". این داستانِ یازده صفحهای فقط یک جمله
است. یعنی نقطه ندارد. من برای حفظ سبک نویسنده موفق شدم آن را به صورت
دلخواه ترجمه کنم (با کمک ویرگول و...) ولی مطمئن هستم که هیچ کس حتی متوجه
این قضیه نشد که آن یازده صفحه، فقط یک جمله است. با این حال، من
میبایستی آن را صادقانه ترجمه میکردم. حتی اگر خواننده متوجه آن نشده
باشد.»
سعید سبزیان هم اعتقاد دارد: «مثلا شما وقتی نوشتههای
ارنست همینگوی را ترجمه میکنید، باید به این توجه داشته باشید که این
نویسنده دارای سبک نوشتاری گسسته است و تقریبا در اکثر موارد حروف ربط را
حذف میکند جز حرف «و». باید دید مترجمانِ این آثار با ترجمه نوشتههای
همینگوی چه کردهاند و آنگاه با دیدی سبکشناسانه، تأثیرات دو متن فارسی و
انگلیسی را به شیوهای تطبیقی مقایسه کرد. یا مثلا نوشتههای ویلیام ترور
در رمان «تورگنیف خوانی» در بسیاری موارد مبتنی بر شیوه سیلان ذهن و گفتار
آزاد غیر مستقیم است. مترجم در مقدمه اینها را توضیح داده است و وقتی شما
متن فارسی را با انگلیسی مقایسه کنید به تأثیرات ادبی مشابه میرسید.»
دلیل
دوم میتواند این باشد که شاید مترجم به خود سبک و نگارش متن آشنا باشد
ولی بر حسب عادت یا تجربه فقط به یک گونه نوشتن آگاهی دارد و هرمتنی را به
یک سبک بر میگرداند که در اینجا آنچه لطمه میخورد، باز همان متن است و
نویسنده اصلی. چراکه شاید نویسنده تمام تلاش خود را به کار بسته که به فرض
با عامیانه نوشتن یک داستان، کار متفاوتی در کارنامهاش به جا بگذارد؛ ولی
مترجم ناآگاه، به عمد تمام تلاش او را زیر سوال برده و آن داستان را به
دلیل تبحر خود، به شکل ادبی ترجمه میکند.
صفوی بر این امر صحه
گذاشته و در کتابش نوشته است: « دستهای از مترجمان آنچنان تابع سبک
نوشتاری خود هستند که ناآگاهانه سبک خود را بر متن تحمیل میکنند. اینان با
دوبارهخوانی ترجمه خود میبینند که سبک بهدست داده شده در متن زبان مقصد
با سبک متن زبان مبدا متفاوت است؛ ولی توجیهی برای اینکار ندارند. بارها
محصول کار خود را با متن اصلی مقایسه میکنند و برای نزدیک کردن سبک ترجمه
خود با متن زبان مبدا میکوشند. گاه موفق میشوند اما در اکثر مواقع
نمیتوانند شخصیت خود را به کلی از ترجمهشان برکنار نگاه دارند.»
این
مشکل میتواند از سویی ریشه در قدرت نگارش مترجم نیز داشته باشد. مترجمانی
که خود نویسنده هستند شاید به فراگیر کردن این مشکل دامن بزنند. فردی که
تا بهحال خود، خالق اثری بوده است؛ حال میبایست به ترجمه اثری بپردازد
که مال خودش نیست و این حس خلاق و شاید خودخواهانه بر نوشته اثر میگذارد و
آن متن را به شیوه و سبکی که میخواهد ترجمه میکند، چه بسا فکر کند که
نویسنده در انتخاب سبک و یا مطلب دچار خطا و لغزش شده و این امر خطیر را
وظیفه خود میداند که به اصلاح آن بپردازد.
به اعتقاد کوروش
صفوی، گروهی از مترجمان عمدا به تحمیل شخصیت خود بر متن مورد ترجمه
میپردازند. «برای اینان هدف اصلی در ترجمه ارائه پیام بدانگونه که منظور
نویسنده بوده است، نیست. هدف اصلی، نمایش توان مترجم در ارائه سبک ویژه
اوست. برای این گروه از مترجمان، برگردان هملت شکسپیر، بینوایان ویکتور
هوگو، مقالهای درباره نظریه نسبیت انیشتن و داستانهای اندرسن همگی به یک
شکل است. گاه حتی از این مرحله نیز گامی فراتر مینهند و به دلیل آگاهی
کامل از موضوع متن زبان مبدا طی ترجمه، آرای نویسنده را نیز دستکاری
میکنند. در چنین شرایطی ترجمه بهدست آمده، بر اساس نقد علمی ترجمه، برچسب
«نادرست» خواهد گرفت که به اینگونه ترجمه، برگردان "مترجممدار"
میگویند.»
او در ادامه آورده است: «برگردانهای مترجممدار به
دلیل اطلاعات بیشتری که از سوی مترجم بر متن تحمیل میشود، درک موضوع و
آرای نویسنده را مشکلتر میسازد و در برخی شرایط ممکن است به نامفهومی
ترجمه بیانجامد. این مساله بهویژه در متون علمی و تخصصی به نهایت خود
میرسد.»
مترجم نویسنده را اصلاح میکند؟
تا چه حد مترجم اجازه تغییر سبک و یا به قولی اصلاح آن را خواسته یا ناخواسته، دانسته و ندانسته دارد؟
سبزیان
میگوید: «وقتی نویسنده گفتههای شخصیت داستانی را به شکلی منتقل میکند
که هیچ ربطی بین آنها نیست یا حتی از لحاظ زمانی با هم همخوانی ندارند،
لازم نیست آنها را به اراده خودش تغییر دهد. چون مترجم هم به اعتقاد من
فقط یک خواننده است و استحقاق این را ندارد که به جای نویسنده بنشیند و به
زعم خودش متن را گویاتر کند.»
و اما صفوی بر این اعتقاد است:
«رعایت سبک متن زبان مبدأ در ترجمه یکی از اجبارات مترجم است. این کار
مستلزم شناخت گونه خاصی است که در متون مختلف به کار میرود. مترجم اختیاری
در تغییر سبک ندارد.»
ترجمه وفادار یعنی ترجمه تحتالفظی؟
اما ممکن است به دلیل وفاداری و صداقت در ترجمه، ما را «به تحتالفظی ترجمه کردن» محکوم کنند؟
کوروش
صفوی اعتقاد دارد: «اگر جمله را مطلوبترین واحد ترجمه بدانیم و نخواهیم
ترجمهای تحتالفظی یا آزاد از متن زبان مبدا بهدست دهیم، رعایت سبک یا
شیوه بیان به انتخاب معادل صحیح واژهها و ساخت دستوری جمله در زبان مقصد
وابسته است. به عبارت سادهتر، از میان چند واژه معادل و چند ساخت دستوری
میبایست گونهای را انتخاب کرد که در مجموع بتواند سبک متن زبان مبدا را
در زبان مقصد نشان دهد. در میان دو مترجم که از متنی واحد، ترجمههایی کامل
و دقیق ارائه دادهاند، مترجمی موفقتر است که بتواند سبک یا شیوه بیان
متن زبان مبدا را نیز دقیقا در زبان مقصد به دست دهد.
سبزیان در
ادامه گفتگویش تاکید میکند: «این سخن را نباید به منزله طرفداری از ترجمه
تحتالفظی تفسیر کرد. مترجم باید اولا از صناعات و مقولات سبکی آگاهی داشته
باشد و بداند مثلا کنایه چه تأثیراتی در متن ایجاد میکند؛ دوم اینکه
مترجمی که اثر ادبی را قبل از ترجمه نخواند و شیوهها، صناعات و بازیهای
زبانی او را نکاود، بهتر است ترجمه را کسی بسپارد که اشتیاق، وقت و حوصله
برای چنین کاری را دارد.»
یک نتیجهگیری کوتاه
وظیفه
مترجم فقط پیدا کردن و استخراج کلمات و کنار هم گذاشتن آنها به شیوه زیبا
نیست. وظیفه اصلی مترجم وفاداری به متن، به سبک و نحوه نگارش نویسنده است.
مترجم مسوول شناساندن شیوه نگارش یک نویسنده یا بخشی از فرهنگ به افراد
دیگر است؛ به افرادی که آنچنان به زبان خارجی تسلط ندرند تا خود بتوانند از
متن اصلی استفاده کنند و ناگزیر به مترجم اعتماد میکنند. پس این مترجم
است که وظیفه نقل قول سخنان نویسندگان را به زبان مقصد دارند. کاش همه در
حفظ این امانت بکوشند.
.ibna.ir
دسته بندی : رعایت سبک متن اصلی در ترجمه